زبان مادری نه فقط زبان گفتار، بلکه زبان عاطفه، زبان احساس و تفکر


By: A    Azizi

مردم حق طلب بلوچستان!
فرزندان آگاه ملت بلوچ در بلوچستان!

انسان موجودی هویت طلب بوده و زبان در نشان دادن و اثبات این هویت، جایگاه ویژه ای دارد. زبان مهمترین بستر هویت انسان است، انسان از طریق زبان، زندگی و هویت خود و دنیای پیرامون خود را معنی می کند.
زبان مادری نه فقط زبان گفتار، بلکه زبان عاطفه، زبان احساس و تفکر انسانهاست و این واقعیتها چنین کرده‌اند که مراکز بین المللی حامی حقوق بشر به حقوق مرتبط به زبان به ویژهحفاظت و گسترش زبان مادری اهمیت ویژه‌ای بدهند.برخی از این حقوق در معاهدات بین المللی همچون اعلامیه جهانی حقوق بشر، معاهده بین المللیحقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون رفع تبعیض از سیستم آموزش و پرورش، کنوانسیون حقوق کودکان، کنوانسیون بین‌المللی رفع تبعیض نژادی، اعلامیه حقوق اقلیتهای دینی، مذهبی، ملیتی، اتنیکی و زبانی و اعلامیه جهانی حقوق زبانها، تبلور یافته و بر آنها تاکید شده است. 


 

Image may contain: one or more people, outdoor and nature

مردم حق طلب بلوچستان!
فرزندان آگاه ملت بلوچ در بلوچستان!
طرفداران، حامیان و مدافعان زبان بلوچی در ایران!
همچنان که آگاهید، 21 فوریه ی هر سال ( امسال برابر با 2 اسفند ماه) در سطح جهان بعنوان روز ” زبان مادری” شناخته شده و در میان ملیتهای جهان به شیوه های گوناگون بزرگداشت این روز انجام می پذیرد.
انسان موجودی هویت طلب بوده و زبان در نشان دادن و اثبات این هویت، جایگاه ویژه ای دارد. زبان مهمترین بستر هویت انسان است، انسان از طریق زبان، زندگی و هویت خود و دنیای پیرامون خود را معنی می کند.
زبان مادری نه فقط زبان گفتار، بلکه زبان عاطفه، زبان احساس و تفکر انسانهاست و این واقعیتها چنین کرده‌اند که مراکز بین المللی حامی حقوق بشر به حقوق مرتبط به زبان به ویژهحفاظت و گسترش زبان مادری اهمیت ویژه‌ای بدهند.برخی از این حقوق در معاهدات بین المللی همچون اعلامیه جهانی حقوق بشر، معاهده بین المللیحقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون رفع تبعیض از سیستم آموزش و پرورش، کنوانسیون حقوق کودکان، کنوانسیون بین‌المللی رفع تبعیض نژادی، اعلامیه حقوق اقلیتهای دینی، مذهبی، ملیتی، اتنیکی و زبانی و اعلامیه جهانی حقوق زبانها، تبلور یافته و بر آنها تاکید شده است.
ایران به ساختار زبانی، ملی، مذهبی و فرهنگی کشوری متنوع و چندملیتی ست، اما قدرتهای حاکم یکی پس از دیگری در ايران، به جای اعتراف به وجود این ملیتها و به رسمیت شناختن حقوقشان و از جمله قبول حق آموزش و یادگیری، سیاست انکار و سرکوب و به حاشیه راندن این زبانها را در پیش گرفته اند. به رسمیت نشناختن حق یادگیری و آموزش به زبان مادری برای این ملیتها به لحاظ روانی، آموزشی، فرهنگی و زبانی به منشاء معضلات بزرگ و زیانهای جبران ناپذیری تبدیل شده است.
تحلیل و برداشتهای ایدئولوژیک و سیاسی از سوی سردمداران، این حق را به بیراهه رانده است. سیستمهای شوونیست، هویت خود را به زبان طبقه حاکم گره زده و به مثابه وسیله‌ای برای سرکوب و به حاشیه راندن زبان ملیتهای تحت ستم ایران بکار گرفته‌اند.
زمامداران در رابطه با حقوق زبانی و دیگر حقوق ملیتهای ایرانی، بهانه ها و عواملی را بعنوان منشاء و مسبب بیان می کنند که در اصل به بیراهه کشاندن واقعیت این مشکل بزرگ است، دسته واژهای “اقلیت” و “خرده فرهنگ ها” نمونه ی بارز این سیاست‌ها می باشند.بر همگان مبرهن است که ملیتهای تحت سلطه در ايران، اکثریت ساکنین این کشور را تشکیل می‌دهند در حالی که از ابتدایی ترین حقوق شان بی نصیب مانده‌اند.
این مفاهیم بر اساس تبعیض و به رسمیت نشناختن تفاوت ها و انکار حقوق طبیعی و سیاسی ملیتهای ایرانی به لحاظ زبانی و مذهبی در کشور بنیاد نهاده شده اند. این امر به طور مستقیم در چهار چوب سرکوب برنامه‌ریزی شده، رویه ای قانونی پیدا کرده است. از دیدگاه قدرتهای حاکمه زبان مادری تهدیدی است برای ” توسعه ملی”، “یکپارچگی خاک” و در عین حال بهانه‌ایست برای جدایی و استقلال طلبی، به همین دلیل چنین می پندارند که این مفاهیم رسمی می بایستی ستونهای حیاتی هویت یا اصالت ایرانی باشند.
طرفداران زبان واحد شامل شخصیتها، جریانات و گروههایی هستند که شاید تنها نقطه تشابه آنان همان ضرورت حفظ پایگاه تمامیت خواهی زبان ملیت حاکم باشد. این همزمان سببی است برای کم انگاشتن علم و ادب و فرهنگ دیگر ملیتها و بی اهمیت جلوه دادن و از بین بردن آنهاست. اعمال این سیاست در حقیقت ریشه ی فکری، سیاسی و ایدئولوژیک زمامداران ایران و جریانات فاقد قدرت و همسویانشان به در ازای تاریخ تا امروز می باشد.
این نوع دیدگاه و سیاست در عمل ضربه‌ای خطرناک را بر ساختار متنوع و همه رنگ ایران وارد کرده و خطر از بین رفتن و به حاشیه راندن هویت ملی دیگر ملیتها را به دنبال داشته است. اما ضعف و ناتوانی سیستم سیاسی حاکم در پیشبرد رویه یکسان سازی و آسمیلاسیون فرهنگی و زبانی از یکسو و هوشیاری ملیتهای تحت ستم و دفاع از زبانشان، عامل ناموفق بودن این سیاست در عمل بوده است.
این ادعا که به رسمیت شناختن زبانهای غیر فارسی، عامل اصلی برای قدرت گرفتن خواست و میل جدایی ملتهای غیر فارس از ایران، بیشتر تحت تاثیر “تئوری توطئه” و ماهیت تمام خواهانه صاحبان قدرت بوده است.
آشکار است که دیکته کردن و اعمال زبانی خاص، در چهار چوب سرکوب سیستماتیک و نابود کردن زبانهای دیگر قرار می‌گیرد. در حالی که در این عصر بیشتر از ده ها کشور در جهان وجود دارند که بیش از یک زبان رسمی داشته و سیستم آموزش و پرورش آنها چند زبانه است و اکثر این کشورها دارای نظام سیاسی باثبات و دمکراتیک می باشند.
ما ملت ” بلوچ” نیز، همچون ملتی صاحب فرهنگ و تمدن، از گذشته و حتی در این عصر نیز که زبان و فرهنگ مان از سوی فرهنگ های حاکم و صاحبان قدرت در معرض خطر نابودی و از بین رفتن قرار گرفته، وظیفه ملی هر شخص ” بلوچ” می دانیم که مسأله ی زبان مادری و حفظ آن را جدی گرفته و سعی در حفظ و دفاع از آن را داشته باشد.

Source: Facebook of – A – – – –    Azizi

twitter
Youtube
Facebook