ویژگی های ژئوپلیتیکی بلوچستان


دکتر محمد حسن حسین بر

این مقاله به بررسی برداشت های محلی و منطقه ای و بین المللی درباره این دو بندر نوپا و تاثیر آنها بر خلیج عربی و جنبش بلوچ های ایران می پردازد.
موافقتامه چابهار را می توان به عنوان واکنشی از سوی هند به تحرکات چین در گوادر تلقی کرد. دو بندر بخشی از اقلیم بلوچستان هستند که بر کرانه دریای عرب و در فاصله 70 کیلومتری از یکدیگر قرار دارند. به همین دلیل، نمی توان موافقتنامه چابهار را بدون مراجعه به توافق گوادر و برعکس تفسیر و تحلیل کرد. این مقاله در سه بخش به این مساله می پردازد. در بخش اول نگاهی به پیشینیه تاریخی و اهمیت ژئوپلیتیکی بلوچستان خواهیم داشت. در بخش دوم به برداشت های کشورهای منطقه ای که بازتاب دهنده نقش کشورهای موثر در منطقه نظیر عربستان سعودی و ایران و پاکستان و افغانستان است اشاره می شود. واکنش های بین المللی ناشی از رقابت آمریکا و چین در دریای عرب و اقیانوس هند و فراتر از آنها در بخش سوم مورد بررسی قرار می گیرند.


 

 

ویژگی های ژئوپلیتیکی اقلیم بلوچستان

September 4, 2016

|

دکتر محمد حسن حسین بر

 

هند و ایران… ویژگی های ژئوپلیتیکی اقلیم بلوچستان
موافقنامه توسعه بندر چابهار بین نخست وزیر هند و حسن روحانی رئیس جمهور ایران در ماه مه سال جاری میلادی (خرداد 1395 شمسی) بسته شد و به موجب آن هند می تواند بندر چابهار در استان سیستان و بلوچستان ایران را به یک گذرگاه اقتصادی و راهبردی تبدیل کند؛ گذرگاهی که بازارهای هند و افغانستان در آسیای میانه را به هم وصل می کند. این موافقتنامه در واقع واکنشی است به توافق اجرای کریدور اقتصادی مشترک بین چین و پاکستان (CPEC ). چین به موجب این موافقتنامه حدود 47 میلیارد دلار برای احداث خطوط حمل و نقل جاده ای و ریلی و کشیدن خط لوله بین غرب چین و بندر گوادر واقع در شرق بلوچستان پاکستان سرمایه گذاری می کند. رقابت بین هند و چین تاکیدی است بر اهمیت ژئوپلیتیک بلوچستان به عنوان کانون توجه کلیدی در بازی جدید و بزرگی که آمریکا و چین و هند در آسیا در پیش گرفته اند.
این مقاله به بررسی برداشت های محلی و منطقه ای و بین المللی درباره این دو بندر نوپا و تاثیر آنها بر خلیج عربی و جنبش بلوچ های ایران می پردازد.
موافقتامه چابهار را می توان به عنوان واکنشی از سوی هند به تحرکات چین در گوادر تلقی کرد. دو بندر بخشی از اقلیم بلوچستان هستند که بر کرانه دریای عرب و در فاصله 70 کیلومتری از یکدیگر قرار دارند. به همین دلیل، نمی توان موافقتنامه چابهار را بدون مراجعه به توافق گوادر و برعکس تفسیر و تحلیل کرد. این مقاله در سه بخش به این مساله می پردازد. در بخش اول نگاهی به پیشینیه تاریخی و اهمیت ژئوپلیتیکی بلوچستان خواهیم داشت. در بخش دوم به برداشت های کشورهای منطقه ای که بازتاب دهنده نقش کشورهای موثر در منطقه نظیر عربستان سعودی و ایران و پاکستان و افغانستان است اشاره می شود. واکنش های بین المللی ناشی از رقابت آمریکا و چین در دریای عرب و اقیانوس هند و فراتر از آنها در بخش سوم مورد بررسی قرار می گیرند.


بخش نخست:
اهمیت ژئوپلیتیکی اقلیم بلوچستان
اهمیت چابهار
دو بندر چابهار و گوادر بخشی از اقلیم بلوچستان بر کرانه دریای عرب واقع شده اند. پهنه دریای عرب از تنگه هرمز تا کراچی را در برمی گیرد. اهمیت دو بندر چابهار و گوادر با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی بلوچستان آشکار می شود. بنا براین، نگاهی به پیشینه تاریخی و ژئوپلیتیکی بلوچستان در آغاز می تواند ما را در تشریح اهمیت دو توافقنامه چابهار و گوادر یاری دهد.
بلوچستان تا دوره استعمار بریتانیا در نیمه قرن نوزدهم در بین امپراتوری های اطراف خود از استقلال برخوردار بود. “دوره بلوچ” به دوره قبل از تقسیم بلوچستان اطلاق می شود و این نامگذاری اشاره ای است به اوضاع بلوچستان در دوره پیش از اشغال و تقسیم این مملکت بین ایران و پاکستان. استقلال سیاسی و نبود حاکمیت خارجی از ویژگی های آن دوره است.
دوره حاکمیت بلوچ ها با وجود استعمار بریتانیا از سال 1858 تا 1947 میلای (1237 تا 1326 شمسی) ادامه داشت. بریتانیایی ها نهادهای حکومتی بلوچستان را تعطیل نکردند بلکه مدیریت موازی ویژه ای برای کنترل امور دفاعی و امور خارجی و غیره به وجود آوردند. به همین دلیل هم بلوچستان استقلال خود را حفظ کرد.[1] بلوچستان در دوره حکمرانی بریتانیا به سه بخش تقسیم شد: نخست: قرارداد مرزی “گلداسمیت” که در سال 1871 میلادی (1250 شمسی) ترسیم و در سال 1896 میلادی (1275 شمسی) اجرایی شد. به موجب این قرارداد بخش غربی بلوچستان به ایران واگذار شد. دوم: قرارداد خط مرزی دوراند که توسط بریتانیا در سال 1894 شمسی (1273 شمسی) ترسیم شد. بخش شرقی بلوچستان بنا به این قرارداد بین هند بریتانیا و افغانستان تقسیم شد. بلوچستان به دنبال خروج بریتانیا از شبه قاره هند در سال 1948 میلادی (1326 شمسی) برای مدت کوتاهی به استقلال دست یافت اما این اقلیم در جریان حمله پاکستان به آن در همان سال به پاکستان ملحق شد. این همان بخش سوم است. قومیت بلوچ به دنبال این رویدادها بروز کرد. مطالبات استقلال طلبانه بلوچ ها ناشی از همین بعد قوم گرایی است.

اهمیت ژئوپلیتیک اقلیم بلوچستان
بازی بزرگ جدید
بلوچستان به معنای “سرزمین بلوچ” و به وسعت 240000 مایل مربع بوده و به درازای هزار مایل از تنگه هرمز تا کراچی پاکستان در خط ساحلی قرار دارد. این اقلیم با برخورداری از این ویژگی یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک جهان است و خاورمیانه و آسیای میانه و جنوب آسیا را به یکدیگر وصل می کند. بلوچستان یکی از مناطق نفت خیز و سرشار از منابع طبیعی دیگر همچون گاز و اورانیوم و زغال و طلا و سنگ آهن و ثروت های عظیم دریایی بر خط ساحلی گسترده شده و نیز دارای منطقه ویژه اقتصادی 200 مایل مربعی است.
جمعیت بلوچستان به رقمی حدود 35 میلیون نفر می رسد که 7 میلیون نفر در منطقه تحت اشغال ایران در غرب بلوچستان و 25 میلیون در منطقه تحت اشغال پاکستان در شرق بلوچستان و نیز در ایالت های سند و پنجاب و نیز 3 میلیون در افغانستان و یک میلیون بلوچ هم در منطقه خلیج عربی زندگی می کنند. عده ای که تعدادشان کم هم نیست در هند و شرق آفریقیا و ترکیه سکونت دارند. بلوچ های بسیاری نیز در کشورهای اروپایی و آمریکا و استرالیا زندگی می کنند. به همین دلیل، بلوچ ها هم مانند کردها یکی از بزرگ ترین قومیت های فاقد سرزمین مادری در خاورمیانه و جنوب آسیا هستند. بلوچستان از شرق با رود سند و اقلیم پنجاب و از غرب با تنگه هرمز و دریای عمان و از جنوب با دریای عرب و اقیانوس هند و از شمال با استان های کرمان و خوزستان ایران و از شمال با افغانستان هم مرز است.[2]
بنادر چابهار و گوادر با توجه به موقعیت استراتژیک بلوچستان در کانون کشمکش های روزافزون بین آمریکا و چین و هند در اقیانوس هند و نیز در آسیای جنوبی و مرکزی قرار دارند.
بلوچستان به دلیل موقعیت استراتژیک و برخورداری از ذخایر عظیم منابع طبیعی از اهمیت جغرافیایی برخوردار است که به شرح زیر است:

» بلوچستان درست در دهانه تنگه هرمز واقع شده و با 1000 مایل طول ساحل تا کراچی کشیده شده است. بلوچستان با برخورداری از موقعیت استراتژیک بر خطوط حمل و نقل دریایی اشراف دارد. حدود 40 درصد تولید نفت جهان از این مسیر عبور می کند. اقتصاد جهانی هم به این منابع وابسته است و حمایت این گذرگاه اولویت حیاتی برای اقتصاد جهانی به شمار می رود.
» بلوچستان، منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی و آسیای میانه را از طریق زمینی و دریایی و هوایی به یکدیگر وصل می کند و یک مرکز عمده بازرگانی و انرژی و حمل و نقل و ارتباطات بین کشورهای واقع در این مناطق تلقی می شود.
» بلوچستان سرشار از منابع طبیعی از جمله نقره، اورانیوم، آلومینیوم، نفت، گاز، طلا، مس و پلاتین است. چنانکه می دانیم رقابت بین قدرت های نظامی و اقتصادی جهان بر سر این منابع طبیعی به اوج خود رسیده؛ عواملی که این قدرت ها را به بلوچستان جذب کرده است.


» بلوچستان یک منطقه حیاتی برای احداث راه های دریایی و راه آهن و خطوط لوله انتقال نفت از آسیای مرکزی و چین و افغانستان به دریای عرب و نیز از خاورمیانه و آسیای جنوبی تا چین و آسیای مرکزی تلقی می شود. همزمان با احداث این شبکه ها و اتصال این مناطق به یکدیگر کشورهایی مثل افغانستان که گذرگاه دریایی ندارند و نیز کشورهای آسیای میانه سرشار از منابع انرژی می توانند وارد بازار جهانی برای بازاریابی محصولات انرژی خود شوند.
» بلوچستان ضمن برخورداری از خط ساحلی 1000 مایلی بر منابع دریایی در طول این خط ساحلی تا عمق 200 مایل اشراف دارد. بلوچستان در قوانین آب های منطقه ای به عنوان یک منطقه ویژه اقتصادی تلقی می شود و این امر یک عامل عمده برای استقلال آن است.

موقعیت گوادر و چابهار در این نقشه نشان داده شده است.
منبع: یل گلوبال آنلاین

بخش دوم
موافقتنامه چابهار و تصورات جهانی در این باره
نقش ایران و پاکستان و افغانستان و نقش خلیج عربی
موافقتنامه چابهار بین هند و ایران یکی از 12 توافقنامه امضا شده بین نخست وزیر هند و حسن روحانی رئیس جمهور ایران در مه 2016 میلادی (خرداد 1395 شمسی) است. اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان هم به این سران دو کشور برای امضای توافقنامه بازرگانی سه جانبه ملحق شد. هدف این توافق که راه را برای هند به منظور ورود به افغانستان از طریق بندر چابهار باز کرد ایجاد تسهیلات برای انتقال کالا بین سه کشور است. هند به موجب این توافقنامه 500 میلیون دلار برای توسعه و راه اندازی بندر چابهار در بلوچستان ایران سرمایه گذاری کرده است. چابهار در واقع به دروازه ای برای ورود هند به افغانستان و آسیای مرکزی تبدیل می شود. علاوه بر این، هند پروژه های فراوانی از جمله تاسیسات گاز مایع طبیعی و یک واحد تقطیر میعانات گازی در منطقه آزاد چابهار راه اندازی می کند.[3] بنابر این می توان موافقتنامه چابهار را به عنوان یک عامل استراتژیک در تغییر ارکان بازی نه تنها برای ایران و هند و افغانستان بلکه پاکستان و کشورهای خلیج عربی و چین و آسیای مرکزی تلقی کرد.[4] منافع راهبردی و اقتصادی و دیپلماتیک و سیاسی عمده ای از این توافق عاید ایران و هند و افغانستان می شود که به ضرر رقبای هر کدام از کشورهای یاد شده تمام می شود.[5]

نقش ایران:
این موافقتنامه در دوره پس از توافق هسته ای و لغو تحریم های غربی فرصت های گسترده اقتصادی و بازرگانی در اختیار ایران قرار می دهد که با اهمیت برچیده شدن تحریم های اقتصادی غرب برابری می کند. ایران به این دلیل به دنبال تحکیم و توسعه و اجرای این موافقتنامه است. نخست وزیر هند در نشست یادشده بخشی از بدهی 6.4 میلیون دلاری پالایشگاه های هند به ایران را تسویه کرد و گفت بقیه بدهی هم به زودی پرداخت می شود.[6] این موافقتنامه به چند دلیل برای ایران اهمیت دارد، از جمله:
نخست: افزایش سهم ایران و کاهش سهم عربستان از محصولات انرژی در بازار هند.
دوم: جذب سرمایه گذاری های خارجی ضروری برای توسعه چابهار و زیر ساخت های این بندر. ایران علاوه بر هند به افغانستان و جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) و همچنین به چین تسهیلاتی برای سرمایه گذاری در منطقه آزاد تجاری چابهار اعطا کرده است. کما اینکه ایران راه ارتباطی 600 کیلومتری بین چابهار و زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان احداث کرده که در فاصله 400 کیلومتری منطقه مرزی میلک بین ایران و افغانستان قرار دارد. اقداماتی برای وصل کردن این دو منطقه به یکدیگر در حال اجرا است. همچنین اتوبان زرنج-دلارام که توسط هند در ولایت نیمروز افغانستان به مرحله بهره برداری رسید به این دو منطقه متصل می شود. ایران ساخت راه آهن چابهار- زاهدان را آغاز کرده که پس از آن نوبت به احداث راه آهنی می رسد که ایران را به آسیای مرکزی و جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) متصل می کند.
سوم: این موافقنامه منبع درآمد عمده ای از طریق مالیات و عوارض گمرکی واردات هند و منطقه خلیج عربی و نیز از طریق کالاهای صادراتی از کشورهای آسیانه میانه و افغانستان به شمار می رود.
چهارم: به باور ایران، چابهار جایگزین مناسبی برای بندر عباس واقع در کرانه خلیج عربی است. مبادلات تجاری ایران در صورت محاصره تنگه هرمز با تعطیلی بندر عباس متوقف خواهد شد، از این رو چابهار – بر خلاف بندرعباس- تنها بندر اقیانوسی کشور بوده و دروازه ایران به اقیانوس هند محسوب می شود.
موافقتنامه چابهار از دید ایران یک پیروزی استراتژیک از لحاظ جغرافیایی به حساب می آید که منجر به گسترش نفوذ سیاسی تهران در افغانستان و آسیای مرکزی و منطقه جنوب غرب آسیا و تحکیم موضع ایران در منطقه خلیج عربی علیه عربستان و قدرت نمایی تهران در دریای عرب و اقیانوس هند می شود. گسترش روابط سیاسی، اقتصادی، بازرگانی و سرمایه گذاری بین هند و ایران شاید یک ائتلاف استراتژیک در پی داشته باشد و بستری برای همکاری دریایی قوی در دریای عرب و اقیانوس هند فراهم کند. رشد روابط بازرگانی بین ایران و افغانستان و جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) به همین منوال می تواند منجر به رشد روزافزون نفوذ ایران در این کشورها و کاهش نفوذ ترکیه و پاکستان و عربستان سعودی شود. راه های ارتباطی و راه آهن و خطوط لوله نفتی که چابهار و افغانستان و جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) را به یکدیگر وصل می کنند منجر به نفوذ سیاسی و دیپلماتیک گسترده ایران و کاهش نفوذ رقبای تهران در این کشورها می شوند.
ایران با توجه به دیدگاه خود درباره کشمکش و تقابل با عربستان به دنبال استفاده از کارت چابهار و موافقتنامه های انرژی با هند در جهت تحکیم منافع استراتژیک خود در منطقه خلیج عربی و دریای عرب است. هدف ایران تسلط منطقهای و در اختیار گرفتن سهم عمده در بازارهای تولید انرژی است. ایران از چابهار به عنوان یک پایگاه عمده دریایی و هوایی برای نمایش قدرت خود در دریای عرب و اقیانوس هند استفاده می کند. این بندر در واقع نقطه عزیمت کمک های تسلیحاتی و تجهیزات نظامی ایران به شورشیان حوثی در یمن به شمار می رود، بعلاوه اینکه چابهار محل تمرکز زیر دریایی های ایرانی به حساب می آید.
لیندزی هیوز تحلیلگر و پژوهشگر مرکز پژوهش های اقیانوس هند با اشاره به رقابت بین عربستان و ایران می گوید:


”ایران همواره سرگرم رقابت با عربستان سعودی بر سر رهبری منطقه و بازاریابی برای فرآورده های نفتی بوده است. ایران به خوبی به این نکته واقف است که بدون رشد اقتصادی نمی تواند نفوذ منطقه ای خود را گسترش و به اهداف استراتژیک خود دست یابد. رقابت بین ایران و عربستان در اجلاس نفتی دوحه در هفتم ماه آوریل سال جاری (19 فروردین 1395 شمسی) به اوج خود رسید. ایران در این اجلاس شرکت نکرد. کشورهای عمده تولید کننده نفت به منظور تلاش برای افزایش قیمت های پایین نفت از طریق کاهش تولید در این جلسه حضور یافتند. ایران با پافشاری بر افزایش تولید نفت به دنبال احیای سهم خود در بازار نفت بود. ایران به دلیل تحریم های بین المللی سهم خود را در مقابل افزایش سهم عربستان سعودی در بازار نفت از دست داد. عربستان در عوض تهدید به افزایش تولید نفت خود کرد. این رویکرد منجر به ادامه کاهش نرخ نفت شده تا شاید ایران را به تسلیم شدن وادار کند. بی تردید، تکیه گاه ایران در واقع برخورداری از ذخایر عظیم نفت و گاز خواهد بود، این در حالیست که ریاض تنها ذخایر نفتی دارد. با این حال اما عربستان بزرگ ترین کشور تولید کننده نفت در جهان است. کما اینکه ایران می داند که صادرات نفت عربستان و سهم این کشور در بازار با افزایش تولید نفت خام آمریکا کاهش می یابد. با استناد به آنچه گفته شد، افزایش تولید نفت ایران و افزایش سهم این کشور در بازار اقدامی پرخطر است و همین باعث می شود که گسترش روابط ایران و هند پر اهمیت تر و حیاتی تر جلوه کند.”[7]

عدم شرکت تهران در اجلاس نفتی دوحه پیام روشنی به سازمان “اوپک” (کشورهای صادرکننده نفت) و سایر کشورهای تولید کننده نفت رساند ، این در حالیست که تاثیر عربستان بر بازار تولید و صادرات نفت اگر کم رنگ نشده باشد اما همان طور که از قبل تصور می شد دیگر به قوت سابق خود نیست.[8]

نقش پاکستان:
بندر چابهار و موافقتنامه سه جانبه بین ایران و هند و افغانستان گام موثری بر روابط منطقه ای ایران و پاکستان تلقی می شود. این گام به شکل گیری یک رقابت مستقیم اقتصادی در گوادر پاکستان منجر شده است. این بندر از شرق در فاصله کمتر از 70 کیلومتری چابهار قرار گرفته است. بندر گوادر به آب های دریایی حیاتی و مسیرهای زمینی دسترسی دارد. این راه های ارتباطی حیاتی چین را به افغانستان و سپس به اقیانوس هند و خاورمیانه متصل می کنند. ایران به واسطه چابهار نقشه های پاکستان برای وصل کردن گوادر به آسیای مرکزی و افغانستان با راه آهن و لوله های انتقال نفت و مسیرهای زمینی را تعطیل کرد. در این شرایط، احتمالا رشد بازرگانی و دست یابی به منابع عمده انرژی در این کشورها کاهش می یابد. به عبارت دیگر، با وجود بندر چابهار دیگر نیازی به استفاده از بندر گوادر افغانستان و کراچی پاکستان نیست. این مساله منجر به بی ثباتی منابع درآمدی می شود که از طریق مالیات و تعرفه های گمرکی کالاهای رد و بدل شده در این دو بندر عاید اسلام آباد می شود.
از لحاظ سیاسی، ایران و هند -دشمن دیرینه پاکستان- هدف مشترکی دارند؛ یعنی رقابت با پاکستان بر سر گسترش نفوذ در افغانستان و آسیای مرکزی و خاورمیانه. افغانستان بر بنادر پاکستان تکیه می کند و به همین دلیل کابل همواره مجبور به عدم اعتراض به رویکرد پاکستان در قبال ایران بوده است، رویکردی که ارتش پاکستان تا حدود زیادی آن را تعیین می کند. حالا اما این گذرگاه دریایی در چابهار فرصتی را در اختیار افغانستان قرار می دهد تا سیاست های خود را به شکل مستقل و به دور از تاثیر پذیری از پاکستان تنظیم کند.[9] رقابت بین دو بندر چابهار و گوادر از دید ایران هم ابزاری برای مقابله با ائتلاف عربستان و پاکستان و گسترش سیاست های ایران در منطقه خلیج عربی است. پاکستان در واقع با حضور هند در چابهار در مرزهای غربی خود و نفوذ از دست رفته اش در افغانستان بازی را باخته است؛ چرا که اسلام آباد کانون توجه و منابع خود را تغییر داده و جبهه شرقی پاکستان با هند تضعیف شده است. در چنین شرایطی دست ایران برای تحرک در خاورمیانه باز شده است.
از لحاظ استراتژیک، پاکستان حس می کند که در محاصره قرار دارد؛ چرا که حضور هند در چابهار به عنوان هشداری برای این کشور تلقی می شود. ارتش پاکستان نگران این مساله است که هند ضمن استفاده از این بندر به عنوان پایگاهی برای جاسوسی علیه پاکستان به جمع آوری اطلاعات امنیتی در خصوص تحرکات نیروی دریایی پاکستان در دریای عرب و دریای عمان بپردازد. اظهارات مودی نخست وزیر هند هم به این نگرانی ها دامن زده است. وی گفت “ما همچنین در خصوص افزایش همکاری در زمینه های امنیتی و دفاعی امنیت منطقه ای و دریایی به توافق رسیدیم”.[10] بنابر این، انتظار می رود رقابت ایران و پاکستان در دریای عرب تا جنوب غرب آسیا و خاورمیانه افزایش. یابد.


نقش افغانستان:
موافقتنامه چابهار پیروزی قاطعی برای افغانستان به شمار می رود. مایکل کوگلمن تحلیلگر امور جنوب آسیا می گوید “افغانستان کشوری است که گرفتار مشکلات اقتصادی است” [11] و بدین وسیله می تواند از طریق چابهار به بارگیری کالاهای خود از جمله مواد اولیه فراوان به ارزش 700 میلیارد دلار به مقصد بازارهای عمده در کشورهای اروپایی و آسیایی و خاورمیانه اقدام کند. افغانستان همچنین می تواند به واردات کالا از طریق این بندر بپردازد. علاوه بر سود تجاری و اقتصادی که عاید افغانستان می شود این کشور از مسیرهای بارگیری همچون راه های شوسه و راه آهن و خطوط لوله انتقال نفتی استفاده می کند که کشورهای آسیای مرکزی را از افغانستان به چابهار متصل می کند. عوارض گمرکی و مالیات منبع درآمدی در این شرایط برای افغانستان به حساب می آیند.
از لحاظ سیاسی، بندر چابهار پایانی خواهد بود بر وابستگی افغانستان به بنادر پاکستان. و چنانچه پیشتر گفته شد، چابهار راه را برای کابل به منظور ترسیم سیاست خارجی مستقلی باز می کند.

نقش عربستان:
حضور متوالی چین و هند در گوادر و چابهار باعث شده تا این دو غول آسیا در آستانه دروازه های عربستان قرار بگیرند. حضور این دو کشور بر توازن قدرت های منطقه ای در منطقه خلیج عربی و خاورمیانه و نیز بر امنیت کشتیرانی در تنگه هرمز تاثیر گذار بوده و منجر به افزایش رقابت بین دو قدرت آسیایی در دریای عرب و اقیانوس هند می شود. استراتژی ایران این است که کارت چابهار را به عنوان یک پایگاه استراتژیک برای نمایش قدرت در دریای عرب و اقیانوس هند به کار گیرد. این استراتژی تهدیدی برای کشورهای خلیج عربی است و آنها را به درپیش گرفتن اقدامات ضروری برای مقابله با این تهدید و حفظ منافع خود وادار می کند.
در خصوص روابط محکم بین پاکستان و کشورهای عربی باید گفت که بی تردید عربستان از این کشور متحد در مساله رقابت بین چابهار و گوادر حمایت می کند. تقابل منافع در خصوص چابهار و گوادر منجر به تیره شدن روابط بین ایران و پاکستان شد. کما اینکه عربستان می تواند از مساله اتئلاف ایران با دو قدرت متقابل یعنی چین و هند بهره برداری کرده و پاکستان را به اتخاذ موضع آشکار در قبال فشارهای ناشی از کشمکش بین کشورهای عربی و ایران در خلیج عربی متقاعد سازد.
موضع پاکستان در جریان کشمکش این کشور با هند ضعیف به نظر می رسد، بنابر این، اینکه پاکستان رویکردی علیه ایران و به نفع کشورهای عربی در پیش بگیرد دشوار است. این مساله در جریان خودداری اسلام آباد از شرکت در عملیات نظامی یمن آشکارا نمایان شد، البته عربستان چنین رویکردی را از جانب پاکستان پیش بینی کرده بود. این داده ها بستری را برای حمایت کشورهای عربی از مبارزات ملت بلوچ علیه ایران فراهم می کند. عربستان می تواند از پاکستان بخواهد تا از مخالفت خود با حمایت عربستان از بلوچ های ایران بکاهد. عربستان به دلایل مبرم ژئوپلیتیکی از بلوچ ها جانبداری می کند. خلاصه مطلب اینکه عرب ها و فارس ها و بلوچ ها مولفه های عمده در خلیج عربی هستند و با استناد به این معادله، حمایت کشورهای عربی از بلوچ ها یک ضرورت استراتژیک عربی در کشمکش های جاری برای تسلط در منطقه در قبال ایران است. پاکستان هم می تواند از این سیاست استفاده کند. 
ائتلاف بین کشورهای عربی و بلوچ ها در منطقه خلیج عربی و مخالفت این دو با سلطه گری فارس ها دارای پیشینه تاریخی است. واقعیت این است که عربستان قاطعانه از منافع خود حمایت می کند و نمونه آشکار آن را در یمن دیدیم. اگر منافع عربستان به خطر بیفتد گرچه هویت دشمنان خارجی فرق کند اما این واقعیت تغییر نخواهد کرد.

مساله بلوچ ها… مانع اصلی
اپوزیسیون استقلال طلبان قوم گرای بلوچ مانعی بر سر راه توسعه چابهار است. بلوچستان پاکستان و بلوچستان ایران با فجایع روزافزونی دست و پنجه نرم می کنند که امنیت کریدورهای چابهار و گوادر را با چالش مواجه می سازد. بلوچ های سنی مذهب در شرق و غرب و شمال چابهار زندگی می کنند. آنها مخالف کلیه اشکال حاکمیت ایران در بلوچستان هستند. چابهار در فاصله بیش از 600 کیلومتری زاهدان مرکز اقلیم بلوچستان قرار گرفته است. فاصله چابهار با مرز ایران و افغانستان بیش از 840 کیلومتر است. بلوچ ها در هر دو بخش زندگی می کنند. نزدیک ترین شهرهای ایران به چابهار از سمت شمال بندرعباس و کرمان هستد که به ترتیب 871 کیلومتر و 1100 کیلومتر با چابهار فاصله دارند. منطقه ای که در این فاصله قرار گرفته قلب بلوچستان به شمار می رود. حمایت مناطق پهناوری از این قبیل یا حمایت چابهار در برابر طیف وسیع اپوزیسیون بلوچ برای حاکمیت ایران دشوار یا غیر ممکن به نظر می رسد. به ویژه اگر اپوزیسیون از حمایت کشورهای منطقه ای و بین المللی مخالف با ایران هم برخوردار باشد، چه در این شرایط کلیه راه های ارتباطی و راه آهن و خطوط انتقال نفت و مناطق آزاد تجاری که قرار است احداث شوند در تیررس حملات افراد انقلابی بلوچ قرار می گیرند.
از لحاظ تاریخی، پاکستان و ایران از جریان تجزیه بلوچستان بهره بردند. این دو کشور برای حفظ وضعیت کنونی و سرکوب تلاش ها برای برقراری خودمختاری در بلوچستان متحد هستند. این ائتلاف را می توان در قضیه انقلاب دادشاه در بلوچستان ایران در دهه پنجاه میلادی (دهه سی شمسی) به وضوح مشاهده کرد. پاکستان در آن زمان، برادر دادشاه را بازداشت و به ایران تحویل داد. پاکستان همچنین برادران رهبر جندالله عبدالملک ریگی را بازداشت و به ایران بازگرداند. آنان در سال 2011 میلادی (1389 شمسی) اعدام شدند. واقعیت این است که سیاست سرکوب ملت بلوچ توسط این دو کشور برای حفظ دستاوردهایی که در نتیجه تقسیم این منطقه عاید ایران و پاکستان شد ادامه دارد.
مطرح شدن این دو بندر دوباره احساسات قومی در میان ملت بلوچ در ایران و پاکستان را احیا کرده و انگیزه ای برای مطالبات استقلال گرایانه فراهم کرد. جنبش ملی بلوچستان از دید بلوچ ها واکنش مستقیمی است به اشغال و تجزیه سرزمینشان توسط پاکستان و ایران. و نیز واکنشی است به سرکوب ملت بلوچ توسط این دو کشور؛ ایران و پاکستان از نظر ملت بلوچ دو کشور اشغالگر قلمداد می شوند. به باور ملت بلوچ، اقدامات دو کشور در خصوص چابهار و گوادر در راستای تامین منافع ایران و پاکستان و پایمال کردن منافع ملت بلوچ اتخاذ شده است. ملت بلوچ به عنوان صاحبان اصلی این سرزمین که نظر آنها درباره تحرکات و پروژه های هند و چین در چابهار و گوادر مورد توجه قرار نگرفته با این اقدامات مخالفت می کنند.
قوم گرایان بلوچ نیز به این واقعیت اشاره کردند که قرارداد گلد اسمیت که بلوچ ها را میان ایران و پاکستان تقسیم کرده هیچ گاه مورد قبول آنها واقع نشده و آنها این قرارداد را به رسمیت نمی شناسند. آنان همچنین خط مرزی دوراند که بین پاکستان و افغانستان ترسیم شده را به رسمیت نمی شناسند. آنها مبارزه سختی را برای بازگشت آزادی از دست رفته و تاکید بر حاکمیت خود بر سرزمینشان انجام دادند. ملت بلوچ در سال های 1948 میلادی (1327 شمسی) و 1958 میلادی (1337 شمسی) و 1962 میلادی (1341 شمسی) و 1973 میلادی (1352 میلادی) علیه حکومت پاکستان قیام کردند. قیام کنونی بلوچ ها که در سال 2005 میلادی (1384 شمسی) آغاز شده فزونی یافته است.
قیام ملت بلوچستان به شیوه مشابهی علیه حاکمیت ایران ادامه دارد. آغاز این قیام به زمانی بازمی گردد که بلوچستان غربی توسط حکومت ایران در سال 1928 میلادی (1307 شمسی) ضمیمه ایران شد. عشایر بلوچ در سال های 1930 میلادی (1309 شمسی) و 1940 میلادی (1319 شمسی) و نیز میر دادشاه در سال 1950 میلادی (1330 شمسی) علیه حاکمیت در ایران قیام کردند. به اینها باید قیام جبهه آزادی بخش بلوچستان در سال های 1960 میلادی (1340 شمسی) و 1970 میلادی (1350 شمسی) و قیام کنونی ملت بلوچ علیه حاکمیت آخوندها در ایران را افزود.
قضیه چابهار و گوادر کشمکش میان پاکستان و ایران را شعله ور کرده است؛ چرا که انگیزه داخلی و خارجی برای استقلال در اختیار ملت بلوچ قرار داده است. چنانچه پیشتر گفته شد، ایستادگی و مقاومت ملت بلوچ در برابر تسلط ایران و پاکستان بر این اقلیم به اوج خود رسیده است. گرچه مقاومت مردم بلوچ در پاکستان قوی تر از ایران است اما این ایستادگی هم در ایران به سرعت در حال گسترش بوده و به تدریج به جنبش مردمی علیه طرح های ایران در چابهار تبدیل می شود.
شهروندان بلوچ کمپینی ضد موافقتنامه چابهار و حمایت از استقلال و جدایی از ایران راه اندازی کرده اند. به دنبال این تحرکات، رسانه های جهانی رویدادهای بلوچستان ایران را به شکل وسیع تری پوشش می دهند. سازمان های حقوق بشر هم به همین منوال موارد نقض حقوق بشر در بلوچستان ایران را بیشتر از گذشته ثبت و مستند سازی کرده اند. واقعیت این است که قضیه بلوچ ها و بلوچستان در راهروهای دولت های غربی و سازمان های بین المللی اهمیت بیشتری کسب می کند. “کمپین برای استقلال بلوچستان” به دولت های ایران و پاکستان هشدار داده است. مقامات ایرانی چند بار با حمایت عربستان و آمریکا از افراد انقلابی بلوچ در بلوچستان ایران ابراز مخالفت و این اقدامات را محکوم کردند. پاکستان هم به همین شیوه رسما هند را به کمک به افراد انقلابی بلوچ در این مناطق متهم کرد. با این حال، اما ادعاهای دو کشور فاقد سند و شواهد قانع کننده است. کما اینکه بلوچستان هنوز به استقلال دست نیافته است.

بخش سوم
چابهار و گوادر و قدرت های بزرگ: تصورات بین المللی
تاثیرات ژئوپلیتیکی بنادر چابهار و گوادر برای رقبای چین- هند و چین-آمریکا در آسیا و اقیانوس هند فراوان است. بلوچستان به دلیل برخورداری از بنادر استراتژیک و موقعیت جغرافیایی برای هر کدام از این سه قدرت حائز اهمیت است. این عوامل انگیزه ای در اختیار ملت بلوچ برای تحرک به منظور دست یابی به استقلال قرار داده است. شایان ذکر است که بلوچستان در جریان کشمکش بین روسیه و انگلستان در قرن نوزدهم استقلال خود را از دست داد و مورخین از آن به عنوان “بازی بزرگ” یاد می کنند. بلوچستان در جریان رقابت میان ابرقدرت ها زیر کنترل بریتانیا درآمد که از آن به عنوان پایگاهی برای مقابله با پیشروی روس ها در هند به سمت هند بریتانیا و آب های گرم اقیانوس هند و دریای عرب استفاده می کردند. واقعیت این است که تجزیه بلوچستان یکی از نتایج این بازی بزرگ است که ملت بلوچ را تحت نفوذ کشورهای هوادار بریتانیا و به طور خاص پاکستان و ایران قرار داد.
 حالا اما بازی جدید بزرگی در آسیا و اقیانوس هند در جریان است که بازیگران آن آمریکا و چین و هند هستند. آنها اما از همان ساز و کار گذشته استفاده می کنند؛ یعنی نمایش قدرت، رقابت بر سر منابع، جستجو برای یافتن مناطق نفوذی و تامین منافع. بنابر این، دو بندر استراتژیک چابهار و گوادر به عنوان دو کانون عمده این کشمکش بروز پیدا می کنند؛ همان کشمکشی که ابرقدرت ها را در قرن نوزدهم با انگیزه های مشابه یعنی موقعیت مهم ژئوپلیتیکی به بلوچستان کشاند. تا جایی که می توان قاطعانه گفت اقلیم بلوچستان یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک جهان است و ملت بلوچ حاضر است هر فرصتی را که به واسطه کشمکش های میان قدرت های بزرگ در منطقه در اختیار وی قرار می گیرد به غنیمت بشمارد.

هند:
طرح هند در چابهار به عنوان گامی در جریان کشمکش با رقیب اصلی وی یعنی چین برای تامین منابع انرژی به شمار می رود. هند با این طرح اقدام به محاصره دشمن خود پاکستان و گسترش حوزه نفوذ در افغانستان و آسیای مرکزی نموده است. این تحرک هند-به شکل نمادین- گام جسورانه ای برای این کشور به عنوان یک بازیگر عمده و میراث دار امپراتوری بریتانیا در شبه قاره هند است.
از لحاظ استراتژیک، چابهار فرصت به چالش کشیدن مستقیم تحرکات چین در گوادر در بلوچستان پاکستان را در اختیار هند قرار می دهد. کریدور اقتصادی چین و پاکستان به ارزش حدود 47 میلیارد دلار بخش غربی چین را با راه آهن و خطوط لوله انتقال نفت به بندر گوادر وصل کرده و مقدمه ورود مستقیم چین به اقیانوس هند را فراهم می کند. احداث پایگاه دریایی و سامانه های جاسوسی در گوادر از دید هند تهدیدی برای نیروی دریایی هند در دریای عرب و تنگه هرمز و منطقه غرب آسیا است. کما اینکه ایجاد راه ارتباطی به سوی افغانستان از طریق چابهار منجر به تحکیم اتحاد بین هند و افغانستان علیه پاکستان و باز شدن راه برای ورود هند به آسیای مرکزی می شود.
هند برای تبدیل چابهار به یک منطقه عمده اقتصادی و بازرگانی و مرکز صنعتی در خاورمیانه و نقطه عزیمتی برای ورود به افغانستان و بازارهای آسیای مرکزی برنامه ریزی کرده است. اما این برنامه هرچقدر هم که مهم باشد اما به همان اندازه هند به واسطه بندر چابهار می تواند منابع انرژی خود را بیشتر از ایران و خاورمیانه و آسیای مرکزی تامین کند و بدین ترتیب هند پس از چین به دومین کشور وارد کننده نفت از ایران تبدیل می شود؛ واردات نفت هند از ایران افزایش می یابد. چابهار منجر به گسترش روابط نفتی ایران و هند شده و فرصت دسترسی به منابع جدید انرژی در آسیای مرکزی را از طریق افغانستان به هند می دهد.
 هند سومین اقتصاد آسیا و صاحب سریع ترین رشد اقتصادی جهان است. بنا براین، جهت گیری هند به سمت چابهار عامل عمده ای برای تامین انرژی و رسیدن به طرح های دراز مدت این کشور برای وصل این بندر به آسیای مرکزی از طریق خطوط لوله زمینی انتقال نفت و نیز اتصال چابهار به هند به واسطه خطوط لوله زیردریایی انتقال نفت است.
واقعیت این است که ورود هند به چابهار به هدف ایجاد منابع عظیم انرژی برای این کشور در آسیای میانه و استراتژی هند برای مقابله با نفوذ روز افزون چین در آن منطقه صورت می گیرد.
چابهار این گزینه حیاتی را در اختیار هند قرار می دهد تا از تاثیر خط لوله گاز ترکمنستان-افغانستان- پاکستان- هند (TAPIP) کاسته و در نتیجه اهمیت خط لوله گاز زیر دریایی عمان ایران به هند افزایش می یابد. این طرح توسط وزرای سه کشور در فوریه 2014 میلادی (بهمن 1392 شمسی) مورد بحث و بررسی قرار گرفت اما به دلیل نقض تحریم های آمریکایی و غربی علیه ایران به مرحله اجرا نرسید. این پروژه همزمان با برچیده شدن تحریم ها به دلیل احتمال اجرای آن در صدر برنامه های کاری ایران قرار گرفت. هند هم که از خط لوله گاز TAPIP نگران است همین سیاست ایران را دنبال می کند؛ البته نگرانی هند در خصوص انتقال این خط لوله از طریق پاکستان و خطرهای ناشی از آن است.[12]
بنابر این، انتظار می رود که هند در اجرای طرح های خود مبنی بر وصل کردن آسیای مرکزی به بندر چابهار از طریق لوله های نفت تسریع کند. هند همچنین در حال بررسی طرحی است که آسیای مرکزی را به واسطه خطوط لوله زیر دریایی به عمان و ایران و هند متصل کند. نارندا مودی نخست وزیر هند و قربانقلی محمدوف رئیس جمهور ترکمنستان ضمن دیدار و گفت و گو در ماه ژوئن 2015 میلادی (تیر 1394 شمسی) 7 توافقنامه در زمینه نفت و گاز و پتروشیمی امضا کردند. نهاد بین المللی “جهت گیری های آینده” می گوید ترکمنستان از تمایل هند به پیوستن به موافقتنامه عشق آباد حمایت می کند؛ این موافقتنامه مبتنی بر تاسیس دالان حمل و نقل بین المللی بین کشورهای ازبکستان و ایران و قزاقستان و عمان است. پیوستن هند به این پروژه نیازی ضروری برای تبدیل شدن طرح احداث خطوط لوله به واقعیتی ملموس به نظر می رسد.[13] چنانچه پروژه احداث خطوط لوله ارتباطی که آسیای مرکزی و هند را به واسطه چابهار به یکدیگر متصل می کنند اجرایی شود تاثیرات ژئوپلیتیکی عظیمی به دنبال خواهد داشت. این پروژه منجر به تقویت امنیت انرژی هند و دسترسی هند به منابع عظیم انرژی آسیانه مرکزی و تحکیم موضع سیاسی و اقتصادی هند در آسیای مرکزی و نیز در مقابله با نفوذ روز افزون چین در این منطقه می شود.
از سوی دیگر، چابهار در این موافقتنامه به عنوان گزینه کشورهای آسیانه مرکزی برای صادرات نفت و گاز به آسیا و اروپا و در نتیجه کاهش وابستگی آنها به روسیه مطرح می شود. در رابطه با روسیه و رقابت در آسیای مرکزی می توان گفت که با توجه به روابط گرم هند و روسیه واکنش موسکو در قبال هند ملایم تر از چین خواهد بود؛ چرا که آسیای مرکزی مناطق تحت نفوذ روسیه به شمار می روند. بنا براین، هند و روسیه می توانند تلاش های خود را برای مقابله با نفوذ چین در منطقه هماهنگ و نیز از خود نفت به عنوان ابزاری استفاده کرده و نفت و گاز روسیه به آسیا صادر شود.

چین:
رقابت بین گوادر و چابهار بازتاب دهنده کشمکش مرزی بین چین و هند بر سر تسلط بر آسیا است. از اینجا می توان به شکل دقیق تری به اهمیت استراتژیک این بنادر در قالب رقابت بین هند و چین در اقیانوس هند و افغانستان و آسیای مرکزی و ائتلاف چین و پاکستان و درگیری های مرزی هند و چین و عطش نامحدود این دو کشور به وجود مرزهای طبیعی پی برد. در حالیکه پروژه هند در چابهار هنوز در نخستین مراحل اجرایی است اقدامات چین برای توسعه بندر گوادر به عنوان یک بندر مهم و عمده دارای عمق استراتژیک از حدود یک دهه پیش شروع شد. بندر گوادر دارای فرودگاه و تجهیزات اقتصادی و بازرگانی و دریایی بوده و هم اکنون در سطح پیشرفته ای قرار دارد.
این بندر در مرحله دوم این پروژه 47 میلیارد دلاری از طریق راه های ارتباطی و راه آهن و خطوط انتقال نفت به غرب چین متصل می شود. حالا درست است که چین همچون کشور متحد خود یعنی پاکستان هنوز هیچ واکنشی به این پروژه نشان نداده اما موافقتنامه چابهار از دید چین یک چالش مستقیم برای تاسیسات دریایی چین در گوادر مطرح می شود. 
گوادر با استناد به موافقتنامه کریدور اقتصادی (CPEC) جایزه بزرگ استراتژیک برای سرمایه گذاری های عظیم چین در پاکستان به شمار می رود. به گفته کلود راکیتس پژوهشگر موسسه شورای آتلانتیک، چین به واسطه این کریدور راهی نزدیک به تنگه هرمز برای خود باز می کند و بدین وسیله چین به عنوان یک قدرت دریایی معتبر در دو اقیانوس مطرح خواهد شد.[14] 
چنانچه این پروژه به مرحله بهره برداری برسد دارای کاربردهای گوناگون نظامی و غیرنظامی از جمله پایگاه دریایی کشتی های جنگی و زیر دریایی های چین و نیز محلی برای کنترل و زیر نظر گرفتن تحرکات دریایی آمریکا در دریای عرب و اقیانوس هند خواهد بود.
با توجه به اینکه گوادر به تنگه هرمز اشراف دارد می تواند در صورت وقوع درگیری و جنگ با آمریکا یا هند توسط نیروهای دریایی به عنوان پایگاهی برای تهدید یا محاصره تنگه هرمز مورد استفاده قرار بگیرد. اگر لوله های زیردریایی نفت در اقیانوس هند کشیده شوند نیروی دریایی چین نسبت به همتایان هندی و آمریکایی خود در اقیانوس هند از وضعیت برتری برخوردار خواهد بود. چنانچه چینی ها توسط نیروی دریایی آمریکا مورد محاصره قرار بگیرند می توانند از ورود به تنگه مالاکا پرهیز کنند. واقعیت این است که ورود به گوادر منجر به تقویت موضع چین و پاکستان می شود.
فایده ای که گوادر برای پاکستان و چین دارد با اهمیت استراتژیک این بندر برابری می کند. گودار به عنوان یک مرکز عمده تجاری به ویژه برای صادرات کالاهای چین به خاورمیانه و کشورهای اروپایی و آفریقایی و بندری توسعه یافته است. این بندر همچنین قابلیت واردات کالاها و منابع انرژی ضروری برای تغذیه اقتصاد رو به رشد چین را دارد. بیشتر محموله های نفتی از خاورمیانه و تقریبا از گوادر به چین و پاکستان وارد می شوند. چنانچه این پروژه به بهره برداری برسد بندر گوادر به عنوان مرکزی برای بارگیری منابع انرژی از طریق خط لوله های نفت به بخش غربی چین مطرح می شود که منابع انرژی در این شرایط از حمایت های ایمنی بیشتری برخوردار خواهند بود.
طرح ها و فعالیت های چین در بندر گوادر نگرانی هند و آمریکا را برانگیخته است. موسسه مطالعات و بررسی های دفاعی دهلی نو در گزارشی گفت هند حضور چین در گوادر را عامل تهدید کننده مستقیمی برای خود ارزیابی می کند. این گزارش افزود نزدیکی بندر گوادر به تنگه هرمز پیامدهایی برای هند به دنبال دارد؛ چرا که این بندر عامل کمکی برای پاکستان در جهت اشراف بر خطوط انتقال انرژی خواهد بود. بی تردید، چین از طریق گوادر می تواند فعالیت های دریایی هند و آمریکا در خلیج عربی و دریای عرب و نیز همکاری های احتمالی بین هند و آمریکا را زیر نظر بگیرد.[15] بنابراین، رقابت بین گوادر و چابهار در آینده به دلیل نبود نشانه های مبتنی بر وجود راهکاری برای منازعه هند و چین در آسیا ادامه می یابد.
در حالیکه پروژه چابهار در پروژه چین با مشکلاتی مواجه خواهد شد گوادر هم به دلیل حضور گسترده افراد انقلابی بلوچ در بلوچستان پاکستان دشواری های بسیاری به همراه دارد. در خصوص مساله رقابت بین چابهار و گوادر و اوضاع امنیتی بلوچستان پاکستان یک منبع دیپلماتیک در وزارت امور خارجه آمریکا در تاریخ 31/12/2015 میلادی (10 دی 1394 شمسی) گفت ” گوادار به عنوان محلی برای زیر نظر گرفتن جاه طلبی های استراتژیک هندی ناشی از ائتلاف بین اسلام آباد و پکن علیه دلهی نو مطرح می شود. مساله اینحاست که این پروژه ها، نقشه های دراز مدت بوده و در وقت کنونی رویایی بیش نیست. آنها به شكل غیر سیستماتیک و سطح پایین به تقابل با یکدیگر پرداخته اند. هنگامی که در سال 2008 میلادی (1387 شمسی) از گوادر بازدید کردم با منظره ای تکان دهنده مواجه شدم. این منطقه نه تنها میان دریا و بیابان در انزوا قرار گرفته بلکه منطقه بلوچستان که درست بعد از این بندر قرار گرفته و آن را از کلیه جهات احاطه می کند در وضعیت بی ثباتی به سرمی برد. رهبران گروه های انقلابی بلوچ به من گفتند که تا زمانی که مشکلاتشان با پاکستان حل نشده اجازه کشیدن راه های ارتباطی و لوله های انتقال نفت را از آنجا نمی دهند. اوضاع امنیتی بسیار خطرناکی بر این منطقه حاکم است. چینی هم به این نکته واقف هستند و می دانند که خطوط لوله انتقال نفت که قرار است از گوادر به آسیای مرکزی و چین کشیده شود باید تا برقراری ثبات سیاسی در افغانستان و نیز پاکستان منتظر بمانند. اما از امروز تا زمانی که شرایط امنیتی بهبود یابد گوادر همچنان به عنوان پایگاهی مطرح است که شاید مورد استفاده نیروی دریایی چین قرار بگیرد. در واقع این مسیر به هیچ جایی منتهی نمی شود.”[16]

آمریکا:
آمریکا و هند هر دو به شدت نگران استقرار نیروی دریایی چین و فعالیت های آن در گوادر و تهدید آفرین بودن این نیروها برای تنگه هرمز و مسیرهای بارگیری در دریای عرب هستند. هند به چین به عنوان یک عامل تهدید مستقیم می نگرد، این در حالیست که حضور چین در نظر آمریکا یک تهدید دراز مدت تلقی می شود. چنانچه پیشتر در گزارش منبع دیپلماتیک آمریکا به آن اشاره شد “گوادر واقعا از اهمیت برخوردار است اما این اهمیت نه از وضعیت کنونی این بندر بلکه از نتایج برنامه ریزی های چین در سال ها و دهه های آینده ناشی می شود.”[17]
عمده ترین نگرانی آمریکا این است که چنانچه گوادار و چین به یکدیگر وصل شوند چه بسا چین به کشور صاحب منافع اقتصادی و استراتژیک در منطقه تبدیل شود. استنباط آمریکا از تهدید بازتاب دهنده سیاست های این کشور به عنوان ابرقدرتی است که باید برتری دریایی خود را نسبت به چین در آینده حفظ کند. آمریکا مخالفتی با موافقتنامه چابهار نشان نداده اما این تایید آمریکایی با نگرانی هایی در خصوص سرمایه گذاری های هند در ایران همراه است؛ چرا که هند و چین دو قدرت برابر در آسیا به حساب می آیند. هند دارای بازار بزرگ در حال ظهور و بزرگ ترین دموکراسی جهان است. هند در نظر آمریکا یک متحد استراتژیک در مقابله با طرح های چین در آسیا به شمار می رود. کما اینکه ائتلاف پاکستان و چین و نقش پاکستان در ایجاد بی ثباتی در افغانستان دیگر عوامل اساسی بوده که در جهت گیری های آمریکا و تحکیم روابط با هند موثر هستند. در این راستا، کریدور چابهار برای آمریکا منافعی هم در بر دارد؛ منافعی همچون سرمایه گذاری 47 میلیارد دلاری چین در گوادر و ایجاد مسیر بازرگانی جدید با افغانستان که ثبات در این کشور برای آمریکا حائز اهمیت اقتصادی و سیاسی است.
آدام لارکلی کارشناس مسائل جنوب آسیا می گوید پروژه عظیم گوادر از جایگاه چین در ترازوی قدرت ها و اهداف چین و هند و نقش این دو کشور در گوادر و چابهار پرده برمی دارد، اما آمریکایی ها از ایستادگی هند در برابر توسعه گرایی چین خوشحالند.[18]
دولت اوباما با وجود مخالفت شدید مجلس سنا با سرمایه گذاری های هند در موافقتنامه چابهار اما حمایت خود را از هند اعلام کرد. معاونت وزارت امور خارجه آمریکا در امور جنوب آسیا نیشا دیسای در ماه اوت سال جاری (مرداد 1395 شمسی) به کمیته امور خارجی سنا گفت اگر هند خواهان مشارکت در توسعه اقتصادی افغانستان باشد به یک ورودی نیاز دارد که نمی تواند از خاک خود به آن دست یابد. هند همچنین به دنبال گسترش روابط خود با کشورهای آسیای میانه در بخش انرژی و ایجاد مسیرهایی برای تسهیل این روابط است. وی بر این نکته تاکید کرد که دولت آمریکا در خصوص امنیت ملی آمریکا با هند کاملا روراست بوده است.[19]

کارت بلوچستان:
به دنبال همه آنچه گفته شد، رقابت بین هند و چین بر سر چابهار و گوادر در صورت تکمیل این دو پروژه شدید تر خواهد شد.
دلایل عمده ای مبنی بر صحت این کلام وجود دارد که مهم ترین آنها عبارتند از: تقابل رو به افزایش چین و هند، تقابل چین و آمریکا در آسیا و اقیانوس هند، و نیز تنش رو به رشد بین چین و آمریکا در جنوب دریای چین. بلوچستان به دلیل اهمیت حیاتی و موقعیت ژئوپلیتیکی دو بندر گوادر و چابهار در صدر حساب و کتاب های سیاسی بین المللی قرار گرفته است. بلوچستان در دیدگاه این سه قدرت جهانی دارای موقعیت ژئوپلیتیک و حیاتی و بخش مهمی از معادله توازن قدرت ها در آسیا و اقیانوس هند است. کارت بلوچستان توسط این سه کشور برای تامین منافع و برتری نسبت به دشمنانشان مورد استفاده قرار می گیرد.
آمریکا و هند در عین حال برای حمایت از پروژه چابهار و رویارویی با تحرکات چین در گوادر در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. با این حال، اما هیچ کدام از این سه کشور یعنی آمریکا و چین و هند تا کنون درباره بلوچستان موضع گیری رسمی نکرده و حتی در اظهارات علنی به این مساله اشاره ای نکرده اند. با این وجود، اقدامات این کشورها در چابهار و گوادر گویای این مطلب است که چنانکه پیشتر گفته شد حکایت چیز دیگری است. این کشورها استراتژی و اقدامات آینده خود را در پشت پرده تنظیم می کنند، و آینده بلوچستان دقیقا از همین جا تعیین می شود.
اوضاع کنونی تا الان که بهترین شکل ممکن است. اما رویدادهای جاری در صحنه و رویکردهای کشورهای دشمن تغییر کرده و واقعیت تازه ای در حال ظهور است که شاید سرانجام به استقلال بینجامد.

کمپین بین المللی ملت بلوچ:
موافقتنامه چابهار و گوادر به قوم گرایان بلوچ انگیزه ای داده تا مساله خود را در محافل بین المللی مطرح و حمایت کشورهای منطقه و جهان را برای برپایی حاکمیت مستقل خود کسب کنند. پرونده بلوچستان به دنبال مساله دو بندر در کشورهای خلیج و پایتخت های غربی و بی تردید هند و افغانستان مطرح شده است. برای مثال: آمریکایی ها آگاهی روزافزونی نسبت به بلوچستان و ملت بلوچ دارند. کما اینکه در برخی از موسسات تاثیر گذار در واشنگتن فراخوان استقلال این اقلیم مورد حمایت قرار گرفته است. مساله چابهار و گوادر یکی از موضوعات اصلی مورد بحث در جلسه شنود کنگره بود که برای اولین بار در فوریه 2012 میلادی (بهمن 1390 شمسی) برگزار شد. این رویداد تاریخی نقش عمده ای در تعمیم و جهانی شدن مساله بلوچ ها ایفا کرد (نویسنده هم در این جلسه شهادت داده است).
کما اینکه قانونی توسط کنگره آمریکا درباره به رسمیت شناختن حقوق ملت بلوچ و حمایت از تشکیل دولت مستقل وجود دارد که هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. این قانون هم به همان اندازه حائز اهمیت است، گرچه وزارت امور خارجه آمریکا با این قانون مخالفت کرده است. چنانچه این قانون به تصویب برسد از وزن سیاسی و اخلاقی عمده ای برخوردار خواهد بود و مساله بلوچ ها را در افکار عمومی آمریکا و جهان مطرح می کند. این اقدام یک امر بی سابقه به نظر می رسد که ممکن است بقیه کشورهای غربی هم به عنوان بخشی از کمپین بین المللی علیه ایران و پاکستان قوانین مشابهی وضع کنند. مردم بلوچ تمایل بسیاری داشتند تا آمریکا در قبال حمایت از استقلال بلوچستان پایگاه هایی در چابهار و گوادر داشته باشد. آنان به دلایل زیر تلاش کردند تا این مساله را طوری مطرح کنند که با منافعشان و منافع آمریکا در این مرحله همراهی داشته باشد:
نخست: آمریکا از سرمایه گذاری های هند در چابهار نگران بوده و مخالف استقرار پایگاه های دریایی چین در گوادر است. بلوچ ها هم همین نگرانی ها را دارند.
دوم: اقدامات تسلیحاتی ایران در چابهار و ساحل بلوچستان ممکن است امنیت مسیرهای انتقال نفت و کالا در تنگه هرمز را با خطر مواجه سازد. بلوچ ها هم در خصوص ایران همین نگرانی ها را دارند.
سوم: بلوچ ها با کشیدن خط لوله گاز ایران به پاکستان مخالفت می کنند. این رویکرد با موضع آمریکا و تحریم های اقتصادی علیه ایران همراهی دارد.
چهارم: بلوچ ها از سیاست آمریکایی ضد سلطه گری روز افزون ایران در خلیج عربی و تهدیدی که ایران برای متحدان آمریکا در منطقه تشکیل می دهد حمایت می کنند.
نکته پایانی: ارتش ها و سازمان اطلاعات ایران و پاکستان از بلوچستان و افغانستان به عنوان پایگاهی برای حمایت و پناه دادن به طالبان افغانستان و جنبش های جهادی دیگر در حملات مستمرشان علیه نیروهای آمریکایی و ناتو و نیروهای افغانی در افغانستان استفاده می کنند.
آمریکا آماده خروج از افغانستان است، اما آمریکا و افغانستان برای مقابله با این تهدید باید از ملی گرایان سکولار بلوچ حمایت کنند.
حضور و موقعیت بلوچ ها در دو بندر چابهار و گوادر بر توسعه دو پروژه اقتصادی و استراتژیک هند و چین تاثیر گذار خواهد بود. سرانجام باید گفت، بلوچ ها صاحبان اصلی این دو بندر هستند و چنانچه پیشتر گفته باشد اشراف و تسلط بلوچ ها براین دو بندر استراتژیک یکی از مهم ترین مطالبات مردم بلوچ در پاکستان و ایران است.

نتایج و پیامدها
پروژه ایران و هند در چابهار منافع فراوانی برای هند و ایران و افغانستان به همراه دارد اما اجرای این پروژه با چالش های بزرگی مواجه است و موفقیت این پروژه دور از دسترس به نظر می رسد. قیام روز افزون ملت بلوچ در بلوچستان ایران مانع اول بر سر راه اجرای این پروژه است. نیروها و پایگاه های ایران در چابهار و اطراف آن چندین بار مورد حمله بلوچ ها قرار گرفت.
مساله دیگر بی ثباتی در افغانستان یعنی یکی از کشورهای طرف قرارداد چابهار است. در واقع، چابهار منجر به استقلال افغانستان و عدم تکیه بر گوادر و کراچی می شود. این امر شاید پاکستان را به استفاده دوباره از کارت طالبان برای تعطیلی پروژه تشویق کند.
چالش سوم: چنانچه ایران از بنود توافق اتمی که سال گذشته بسته شد تخلف کند احتمال اعمال دوباره تحریم های اقتصادی از سوی آمریکا و کشورهای غربی بر این کشور می رود. این سناریو شاید تغییری در حساب و کتاب های هند در خصوص کشورهای شرکت کننده در پروژه ایجاد کند.
چالش چهارم: تنش بین عربستان و ایران. تنش بین کشورهای عربی و ایران در خلیج عربی تاثیر منفی بر این پروژه خواهد داشت.

[1] Hosseinbor, M. H. (1984). Iran and Its Nationalities: the Case of BaluchNationalism. Karachi: Pakistani Adab Publications, 40-42.

[2] Curzon, G. N. (1966). Persia and the Persian Question. London: Frank Gass & Co, 225.

[3] Gupta, R. (2016, June 13). Iran, India, and Chabahar: Recalling the Broader Context. Institute of Peace and Conflict Studies, 5060. Retrieved fromhttp://www.ipcs.org/article/india/spotlight-west-asia-iran-india-and-chabahar-recalling- the-broader-5060.html

[4] Gulati, Monish. (2016, June 11). India-Iran Agreement on Chabahar is a Strategic Opportunity – Analysis. Eurasia Review. Retrieved fromhttp://www.eurasiareview.com/11062016-india-iran-agreement-on-chabahar-is-a- strategic-opportunity-analysis/

[5] Ibid.

[6] Bearak, M. & Murphy, B. (2016, May 24). To Sidestep Pakistan, India Embraces an Iranian Port. Washington Post. Retrieved fromhttps://www.washingtonpost.com/news/worldviews/wp/2016/05/24/to-sidestep- pakistan-india-embraces-an-iranian-port/

[7] Hughes, Lindsay. (2016, April 26). Bypassing Pakistan: Afghanistan, India, Iran, and Chabahar. Future Directions International. Retrieved fromhttp://www.futuredirections.org.au/publication/bypassing-pakistan-afghanistan-india- iran-chabahar/

[8] Ibid.

[9] Ibid.

[10] Gupta, R. (2016, June 13). Iran, India, and Chabahar: Recalling the Broader Context. Institute of Peace and Conflict Studies, 5060. Retrieved fromhttp://www.ipcs.org/article/india/spotlight-west-asia-iran-india-and-chabahar-recalling- the-broader-5060.html

[11]

Kugelman, Michael. (2015, August 5). Examining the Implications of the Indo-Iranian Chabahar Port Deal. Deutsche Welle. Retrieved fromhttp://www.dw.com/en/about-dw/profile/s-30688

[12]

Hughes, Lindsay. (2016, April 26). Bypassing Pakistan: Afghanistan, India, Iran, and Chabahar. Future Directions International. Retrieved fromhttp://www.futuredirections.org.au/publication/bypassing-pakistan-afghanistan-india- iran-chabahar/

[13] Ibid.

[14] Rakisits, Claude. (Fall 2015). A Path to the Sea: China’s Pakistan Plan. World Affairs. Retrieved fromhttp://www.worldaffairsjournal.org/article/path-sea-china%E2%80%99s-pakistan-plan

[15] Jaffrelot, Christophe. (2011, Jan. 7). A Tale of Two Ports: Gwadar and Chabahar Display Chinese- Indian Rivalry in the Arabian Sea. YaleGlobal Online. Retrieved fromhttp://yaleglobal.yale.edu/content/tale-two-ports

[16] UNCLASSIFIED U.S. Department of State Case No. F-2014-20439 Doc No. C05785443 Date: 12/31/2015. Retrieved fromhttps://wikileaks.org/clinton-emails/emailid/6383Sent

[17] Ibid.

[18] Choudhury, Uttara. (2016, May 26). US Backs India-Iran Chabahar Port Deal as It Outflanks China-Pakistan Gwadar Project. First Post. Retrieved fromhttp://www.firstpost.com/world/us-backs-india-iran-chabahar-port-deal-as-it-outflanks- china-pakistan-gwadar-project-2799596.html?utm_source%3Dfp_top_internal

[19] Ibid.

 Source:

http://www.demrawan.com/single-post/2016/09/03/%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%98%D8%A6%D9%88%D9%BE%D9%84%DB%8C%D8%AA%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86

twitter
Youtube
Facebook