شمه اي از جنبش سياسي مردم عرب


Image may contain: 1 person, hat

شمه اي از جنبش سياسي مردم عرب

اولین جرقه های انقلابی در مناطق عرب نشین جنوب ایران زمانی رخ داد که شیخ خزعل حاکم امارت عربستان(خوزستان)، در یک نشست سیاسی با برخی مقامات ایرانی فریب نیروهای امنیتی آنان را خورد و بعد از به دام افتادن، به تهران تبعید گردید. این حادثه در ٣١ فروردین ١٣٠٤ شمسی مصادف با ٢٠ آوریل ١٩٢٥ حادث شد. بعد از پایان حکومت شیخ خزعل یک شکاف بزرگ سیاسی، اداری و اجتماعی در سطح مناطق عرب نشین هویدا گشت. مدارس عربی درمحمره (خرمشهر)، ناصریه (اهواز) و دیگر شهرها تعطیل شدند. اماکن اداری امارت عربستان (خوزستان) به اماکن اداری دولت مرکزی در آن منطقه تبدیل شدند.

کمتر از شش ماه بعد از تبعید شیخ خزعل به تهران نیروهای وفادار به او با رهبری دو تن از کارکنان قصر فیلیه (مرکز حکمرانی شیخ خزعل در شهرمحمره) به نام های » شلش » و » سلطان » در ٣١ تیرماه ١٣٠٤ مصادف با ٢٠ جولای ١٩٢٥ یک قیام ملی ترتیب دادند. در این قیام نیروهای نظامی رضا خان مستقر در این شهر از هم گسیختند و بسیاری از آنان به عراق و جمعی دیگر به وسیله تعدای لنج ( کشتی کوچک) از راه دریا به کویت گریختند.

محمره در این قیام برای چند روز به دست نیروهای وفادار به شیخ خزعل افتاد. این قیام در فهرست قیام های ملی ملت عرب به (ثورة الغلمان) مشهور است. چرا که بخش اعظم قیام کنندگان از میان کارکنان، مستخدمین، ماموران ونیروهای قصر وسایر مراکز حکومتی شیخ خزعل ومردم کوچه و بازار بودند. این قیام بعد از چند هفته، با یورش مجدد نیروهای نظامی و کشتار عمومی مردم عرب در این شهر پایان یافت.

بعد از این حادثه یک کنشگر سیاسی اجتماعی عرب به نام «عبدالمحسن خاقانی» با تاسیس یک هسته سیاسی در محمره (خرمشهر)، نامه های متعددی به رهبران کشورهای خاورمیانه ارسال کرد. او در نوشته هایش خواستار دخالت رهبران این کشورها برای آزادی شیخ خزعل وبازگرداندن ایشان به منطقه شده بود. به موازات این کار، خاقانی یک قیام ملی در مناطق عرب نشین ترتیب داد. این قیام با آنکه هیچ سمت وسوی نظامی نداشت، اما با واکنش خشونت بار نیروهای نظامی مواجه و در این میان صدها تن از مردمان عرب جان باختند.

زد و خوردهای نظامی میان مردمان عرب و نیروهای نظامی همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال ١٣٠٧ شمسی مصادف با سال ١٩٢٨، یک رهبر محلی به نام «محیی الزیبق» شهر حویزه (هویزه) را به تصرف در آورد. او در آن شهر یک حکومت محلی برپا ساخت. با گذر شش ماه از عمر این حکومت محلی، نیروهای رضاخانی، این شهر را محاصره و آن را منهدم کردند. حکومت محلی محیی الزیبق نیز بعد از کشتار مردم حویزه، انهدام بخش وسیعی از این شهر ، دستگیری و اعدام او و یارانش به نقطه پایانی خود رسید.

در سال ١٣١٥ شمسی مصادف با سال ١٩٣٦ میلادی در منطقه میسان(دشت آزادگان) که امروزه در بر گیرنده شهرهایی چون خفاجیه(سوسنگرد)، حویزه(هویزه)، حمیدیه و بسیتین(بستان) است یک نهضت بزرگ شکل گرفت. چاشنی این نهضت برنامه کشف حجاب رضا شاه بود، اما در این میان فعالان ملی عرب مفاهیم سیاسی را در متن خواسته های جنبش قرار داده وخواستار خودمختاری شدند.

سرانجام با اعدام ١٦ تن از سیاسیون عرب در آن زمان، تبعید بیش از دو هزار نفر از اهالی این منطقه به شمال ایران و آن هم با پای پیاده ، مرگ بیش از نیمی از تبعیدی ها در میانه راه در اثر سرما، گرسنگی، درگیری با ماموران و… این قیام پایان یافت.

اندکی بعد از این حادثه، شیخ خزعل که در تهران تبعید شده بود، در تاریخ ٢٤ خرداد ١٣١٥ شمسي مصادف با ١٤ ژوئن ١٩٣٦ در محل اقامت اجباری خود در این شهر به دست ماموران شهربانی کشته شد. بعد از قتل شیخ خزعل پروژه فارسی سازی که دربرگیرنده تغییر بافت ملی قومی و هویتی منطقه بود با شدت و خشونت آغاز شد.

در این میان و درست چند ماه بعد از کشته شدن شیخ خزعل نام امارت عربستان به ( استان خوزستان) تغییر یافت. امارت عربستان در آن زمان شامل خوزستان کنونی و بخش های وسیعی از استان های بوشهر، ایلام وکهکیلویه وبویر احمد بود.

این روند شامل سایر مناطق تحت سیطره امارت عربستان شد. در این میان نام شهرهایی چون؛ عبادان به (آبادان)، محمره به (خرمشهر)، معشور به (ماهشهر)، تمیمیه به (هندیحان)، خفاجیه به (سوسنگرد)، بسیتین به (بستان)، سوسه به (شوش دانیال)، ناصریه به (ناصری) وبعدها به (اهواز)، غنوه به (گناوه)، رامز به (رامهرمز)، خلفیه به (خلف آباد) وبعدها به (رامشیر)، فلاحیه به (شادگان)، العمیدیه به (امیدیه)، صالحیه به (صالح آباد) و بعدها به (اندیمشک)، رودخانه شط العرب به (اروند رود)، جزیره جسم به (جزیره قشم)، جزیره قیس به (جزیره کیش)، میسان به (دشت میشان) وبعدها به (دشت آزادگان)، جزیره صلبوخ به (جزیره مینو) وبعدها به (مینوشهر)، ابوشهر به (بوشهر)، حویزه به (هویزه) وبعدها به (هوزگان) و… از عربی به فارسی تغییر یافتند.

در ادامه سلسله قیام های مناطق عرب نشین اما (قيام میناو) از دیگر قیام های حائز اهمیت تاریخی است. میناو نام منطقه ای است که امروزه قسمت اعظم آن در تقسیمات کشوری ایران به (بخش شاوور) معروف است. این قیام در سال ١٣١٩ شمسی مصادف با سال ١٩٤٠ میلادی رخ داد.

رهبران محلی همچون «حیدر بن طلال» ، » ابریچ «، » کوکز » ، «مهدی بن داوود» ، «غضبان» و دیگران اداره این قیام فراگیر را به عهده داشتند. قیام یاد شده بعد از چند روز شکل و شمایل نظامی به خود گرفت. دلیل این قیام گسترده گسیل تعداد زیادی از خوانین، فئودال ها و مردمان غیر بومی از مناطقی چون لرستان، بختیاری، اصفهان، اراک و…. ، اسکان آنان در مناطق عرب نشین و تصرف زمین های کشاورزی مردمان عرب بود. این حادثه بزرگ پس از هفته ها درگیری نظامی گسترده با بمباران مناطق عرب نشین به وسیله هواپیما و توپ، قتل عام ساکنان روستاهای سده ، بیت داوود ، خزرج العبدالله و…. و اعدام دسته جمعی رهبران این قیام در مکانی به نام (قلعه سهر) در حد فاصل ٤٥ کیلومتری شمال اهواز، سقوط یک فروند جنگنده ارتش ایران وتلفات بسیار زیاد دیگر در میان دو طرف نیروهای درگیر پایان یافت.

به موازات این قیام، حادثه سیاسی نظامی دیگری در[جازان] شکل گرفت. جازان از روستاهای واقع در حد فاصل رامز (رامهرمز) و خلفیه (خلف آباد) است. در این حادثه مردم عرب این منطقه به یک ستون بزرگ ارتش متشکل از چندین گردان که در راه عزیمت از شیراز به بهبهان و سپس به سوی محل درگیری ها در میناو را داشت، حمله ور شده و تلفات سنگینی را بر آن متحمل ساختند.

از دیگر قیام های پیوسته وغیر منقطع در مناطق عرب نشین می توان به (قیام غجریه) اشاره کرد. در این قیام یکی از فرزندان شیخ خزعل به نام شیخ «چاسب» با ایجاد اتحاد و همبستگی بین برخی قبایل سعی بر آن داشت قدرت سیاسی از دست رفته امارت عربستان را بازگرداند. این قیام نیز پس از چندین درگیری نظامی وتلفات سنگین در میان نیروهای درگیر و سقوط یک جنگنده نیروی هوایی ارتش، به شکست انجامید. این حادثه در سال ١٣٢٢ شمسی مصادف با سال ١٩٤٣ میلادی رخ داد. یک سال بعد از این حادثه یعنی در سال ١٣٢٣ شمسی مصادف با سال ١٩٤٤ میلادی یکی دیگر از فرزندان شیخ خزعل به نام شیخ «عبدالله» تلاش مشابهی داشت اما سر انجامش نیز شکست بود.

نوری حمزة

روزنامه نگار

Source: Facenook – Mohsen Rasouli

twitter
Youtube
Facebook