حاشیه‌نشینی ؛ مورد عجیب و غریب بلوچستان


داستان حاشیه‌نشینی در سیستان و بلوچستان متفاوت از هر جای دیگری است. اگر عامل و انگیزه اصلی این پدیده در همه جا، مغناطیس قدرتمند شهرها است که همه چیز را -چه سرمایه و چه نیروی انسانی- به سوی خود جذب می‌کند، دلیل اصلی حاشیه‌نشینی در جنوب شرق ایران، مغناطیس معکوس یا نیروی سهمگین دافعه زیستی و اقتصادی روستاها و زیست‌گاه‌هایی است که ظرفیت‌های زیستی‌شان را از دست داده و می‌دهند.

سابقه زندگی در سیستان و مکران و بلوچستان چند هزار ساله است، اما انگار که تاریخ شیره جان آن همه رونق و حاصلخیزی را کشیده و امروز چیز زیادی باقی نمانده است.

اغلب حاشیه‌نشینان به امید زندگی بهتر یا به خیال پیدا کردن کار بار مهاجرت به کناره شهرهای بزرگ می‌بندند، اما حاشیه‌نشینان زاهدان و زابل و ایرانشهر و چابهار از زادگاه‌شان رانده و در حاشیه مانده‌اند.

در حاشیه شهرها و خرده‌شهرهایی که بیش از باقی شهرهای ایران با مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی و البته بحران‌های زیست‌محیطی دست و پنجه نرم می‌کنند.


حاشیه‌نشینی در ایران؛ مورد عجیب و غریب سیستان و بلوچستان

 گفته می‌شود، بیش از ۳۰۰ هزار نفر از حاشیه‌نشینان استان در زاهدان زندگی می‌کنند. شهری با ۵۹۰ هزار نفر جمعیت و نرخ حاشیه‌نشینی ۵۰درصد

پنجشنبه, 19 ژوئیه 2018علی رنجی‌پور

داستان حاشیه‌نشینی در سیستان و بلوچستان متفاوت از هر جای دیگری است. اگر عامل و انگیزه اصلی این پدیده در همه جا، مغناطیس قدرتمند شهرها است که همه چیز را -چه سرمایه و چه نیروی انسانی- به سوی خود جذب می‌کند، دلیل اصلی حاشیه‌نشینی در جنوب شرق ایران، مغناطیس معکوس یا نیروی سهمگین دافعه زیستی و اقتصادی روستاها و زیست‌گاه‌هایی است که ظرفیت‌های زیستی‌شان را از دست داده و می‌دهند.

سابقه زندگی در سیستان و مکران و بلوچستان چند هزار ساله است، اما انگار که تاریخ شیره جان آن همه رونق و حاصلخیزی را کشیده و امروز چیز زیادی باقی نمانده است.

اغلب حاشیه‌نشینان به امید زندگی بهتر یا به خیال پیدا کردن کار بار مهاجرت به کناره شهرهای بزرگ می‌بندند، اما حاشیه‌نشینان زاهدان و زابل و ایرانشهر و چابهار از زادگاه‌شان رانده و در حاشیه مانده‌اند.

در حاشیه شهرها و خرده‌شهرهایی که بیش از باقی شهرهای ایران با مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی و البته بحران‌های زیست‌محیطی دست و پنجه نرم می‌کنند.

 

زیر پونز نقشه

نزدیک ۳.۵درصد جمعیت ایران در سیستان و بلوچستان زندگی می‌کنند، اما بر اساس آخرین گزارش حساب‌های منطقه‌ای مرکز آمار ایران، سهم این استان در اقتصاد ایران کمتر از ۱.۴درصد است.

چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، استان سیستان و بلوچستان همواره زیر پونز نقشه توسعه قرار داشته است. کافی است سهم صنعت و ساختمان را در اقتصاد این منطقه با سایر نقاط ایران مقایسه کنیم تا دریابیم در حالی که بیش از یک سوم اقتصاد ایران روی دوش صنعت قرار دارد، در سیستان و بلوچستان میزان تولید ارزش افزوده در این بخش به ۱۳ درصد هم نمی‌رسد. این عدد حتی با  ۳ استان همسایه هم که خود تا خرخره غرق در بحران‌‌های اقتصادی و اجتماعی‌اند، فاصله زیادی دارد. سهم صنعت و ساختمان در اقتصاد کرمان ۳۷درصد، در هرمزگان ۴۵درصد و در خراسان جنوبی ۲۱درصد است.

با این همه، روی کاغذ همه چیز برای توسعه منطقه مهیا است. شاید هم‌افزایی انواع و اقسام بحران‌های زیست‌محیطی و اقتصادی و سیاسی، امید چندانی برای تغییر  وضعیت خیلی از مناطق ایران باقی نگذاشته باشد، اما هنوز در جنوب شرق ایران می‌توان به طلوع آفتاب توسعه پایدار امیدوار بود؛ موقعیت استراتژیک چابهار، در کشاکش رقابت اقتصادی و سیاسی میان هند و چین و پاکستان، می‌تواند فرصتی برای برون رفت از بحران در جنوب شرق ایران باشد. ۱۷۰ کیلومتر آن طرف‌تر طرح توسعه بندر گوادر پاکستان، با هدایت و سرمایه‌گذاری ۶۲میلیارد دلاری چینی‌‌ها پیش می‌رود. از این سو در بودجه ۱۳۹۷ برای توسعه منطقه مکران یک جا ۳۵۰میلیارد تومان (در بخش درآمد-هزینه) و یک جا هم (در بخش ردیف‌های موقت) ۴۴میلیارد تومان در نظر گرفته شده است. به جز این ۹۶میلیارد تومان دیگر هم برای تقویت نیروی دریایی ارتش در منطقه پیش‌بینی شده است.

مجموع این اعتبارات با نرخ دلار رسمی، به ۱۲۰میلیون دلار هم نمی‌رسد. حتی اگر فرض کنیم ۵۰۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری هندی‌ها هم بدون حرف و حدیث وسط بیاید، باز هم حجم سرمایه‌گذاری چابهار در ایران، یک صدم سرمایه‌گذاری چینی‌ها در گوادر پاکستان است.

با این همه همین پول هم اگر در مسیر توسعه پایدار هزینه شود، باز هم برای منطقه غنیمت و می‌تواند چهره محروم سیستان و بلوچستان را عوض کند، اما این موقعیت ژئوپلتیک هم امید است و هم بیم. سایه سنگین رقابت‌های شوم منطقه‌ای روی سر بلوچستان سنگینی می‌کند. کافی است پر نزاع هند و پاکستان یا رقابت هند و چین به چابهار بگیرد، تا اوضاع از این که است هم بدتر و ناپایدارتر شود.

 

موازنه منفی

سازوکار تغییر و تحول جمعیتی در استان سیستان و بلوچستان متفاوت از سایر مناطق ایران است. اینجا تنها منطقه‌ای در ایران است که نه‌تنها نسبت شهرنشینی در ایران کمتر از ۵۰ درصد است، بلکه در فاصله میان سرشماری‌های سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، بر خلاف تمام کشور نرخ شهرنشینی در آن کمتر نیز شده است.

متوسط بعد خانوار در استان، ۰/۸ نفر بیشتر از میانگین کشوری است، همچنین نرخ رشد جمعیت نیز در این استان ۱.۸۳ درصد حدود ۰.۶ درصد بیشتر از میانگین کشوری، است و این در حالی است که طبق آمار مهاجرت، ۳۰ هزار نفر از جمعیت استان به دلیل مهاجرت کم شده است.

بر اساس داده‌های سرشماری ۱۳۹۵،  از ۲ میلیون و ۷۷۵ هزار جمعیت استان، یک میلیون و ۳۷۳ هزار نفر در مناطق شهری زندگی می‌کنند. جمعیت روستایی استان حدود ۵۵ هزار نفر بیشتر از جمعیت شهرنشین است و از این جهت در تمام سرزمین ایران، سیستان بلوچستان یک استثنا است. بر اساس آمار سرشماری‌های استان بعد از سال ۱۳۳۵ نرخ شهرنشینی در این استان بعد از سال ۱۳۸۵ رو به کاهش گذاشته است.

دراین میان نرخ رشد جمعیت در روستاها هم به مراتب بیشتر از شهرها بوده، چنانکه نرخ رشد جمعیت در مناطق شهری استان (۱.۶) کمتر از میانگین کشوری (۱.۹۷) و نرخ رشد جمعیت روستایی استان (۲.۰۷) به مراتب بیشتر از نرخ رشد جمعیت روستایی ایران (منفی ۰.۶۸) بوده است.

البته ساده‌انگارانه است اگر تصور کنیم که نرخ پایین شهرنشینی و سرعت کند افزایش جمعیت شهرها، به دلیل رونق روستاها است، بلکه به نظر می‌رسد، این ترکیب جمعیتی بیش از هر چیز ناشی از نرخ بالای زاد و ولد در مناطق روستایی از یک سو و کم‌توانی شهرها از سوی دیگر است، نوعی موازنه منفی؛ یعنی به همان نسبت که در روستاها چیزی برای از دست دادن نیست، در شهر هم چیزی برای به دست آوردن وجود ندارد.

 

شهرهای سوخته

از مجموع ۳۷ شهر استان سیستان و بلوچستان، زاهدان نزدیک ۵۹۰ هزار جمعیت دارد و بعد از آن تنها ۳ شهر دیگر بالای ۱۰۰ هزار نفر ساکن دارند. زابل، ایرانشهر و چابهار. سرباز و هیدوج هم با ۲ هزار و ۱۶۰۰ نفر کم‌جمعیت‌ترین شهرهای استان به حساب می‌آیند.

ماتریس مهاجرت سال ۱۳۹۵ نشان می‌دهد، به جز چابهار، در ۳ شهرستان زاهدان، زابل و ایرانشهر، تعداد کسانی که منطقه رفته‌اند بیش از کسانی است که به ۴ شهرستان‌ بزرگ استان آمده‌اند.

این وضعیت در میان تمام شهرهای ایران که با معضل حاشیه‌شینی دست و پنجه نرم می‌کنند، یک استثنا است، اما این تعادل جمعیتی میان شهر و روستا، بیش از آنکه محصول توسعه متوازن شهر و روستا باشد، ظلم بالسویه است که در توزیع محرومیت در گستره جنوب شرق ایران، تفاوتی میان شهر و روستا قائل نشده است.

این حکایت بزرگ‌ترین و پررونق‌ترین شهرهای استان است، قصه شهرهای کوچک و کم‌رونق باید بماند.

 

حاشیه‌نشینی در حاشیه‌نشینی

مانند بسیاری از مناطق ایران، اطلاعات و آمار دقیقی از وضعیت حاشیه‌نشینی و زندگی در بافت‌های فرسوده و ناپایدار شهری سیستان و بلوچستان وجود ندارد. اما آمارهای پراکنده حکایت از آن دارد که چیزی حدود نیمی از جمعیت شهرنشین استان در بافت‌های ناکارآمد شهری زندگی می‌کنند.

به گفته مدیرکل راه و شهرسازی استان در سال ۱۳۹۵ بیش از ۴۳ درصد جمعیت شهری استان در سکونت‌گاه‌های غیررسمی زندگی می‌کنند. این عدد چیزی نزدیک ۶۰۰ هزار نفر می‌شود که در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که یا سکونتگاه غیررسمی است، یعنی فاقد سند و شناسنامه است و رسما نمی‌توان روی آن اسم خانه گذاشت، یا آنکه وضعیت آن در حدی ناپایدار است که زندگی در آن ایمن نیست.

همین مقام مسئول یک سال بعد نرخ حاشیه‌نشینی در استان را ۴۱درصد جمعیت شهریاعلام کرد و گفت در پنح شهرستان زاهدان، زابل، ایرانشهر، چابهار و کنارک سیستان و بلوچستان تاکنون پنج هزار ۹۰۰ هکتار اراضی حاشیه نشینی شناسایی شده است، همچنین ۲ هزار و ۶۱۹ هکتار بافت فرسوده در ۱۱ شهر سیستان و بلوچستان مصوب و ۷۷ محله حاشیه نشینی در این استان وجود دارد.

در این میان گفته می‌شود، بیش از ۳۰۰ هزار نفر از حاشیه‌نشینان استان در زاهدان زندگی می‌کنند. شهری با ۵۹۰ هزار نفر جمعیت و نرخ حاشیه‌نشینی ۵۰درصد.

 

مورد عجیب و غریب چابهار

اما بدتر و عجیب‌تر از زاهدان، مورد چابهار است. جایی که بر اساس آماری که رسانه‌ها ارائه می‌کنند، جمعیت حاشیه‌نشین (یا ساکنان سکونت‌گاه‌های غیررسمی) در آن به ۵۶هزار نفر می‌رسد. بیش از ۵۶درصد در منطقه‌ای به وسعت ۱۲ کیلومتر مربع.

نگاهی به تحولات جمعیتی چابهار نشان می‌دهد جمعیت چابهار طی ۶۰ سال گذشته، تقریبا ۶۰ برابر شده است و از ۱۸۰۰ نفر در سال ۱۳۳۵ به ۱۰۶ هزار نفر در سال ۱۳۹۵ رسیده است.

 

این در حالی است که کل جمعیت استان فقط ۶.۵برابر شده و جمعیت مناطق شهری ۳۶ برابر شده است. این نشان می‌دهد سیر تحولات جمعیتی در چابهار، هم متفاوت از سایر نقاط استان است و در این میان باید به دنبال تاثیر محرک‌های بیرونی است.

بی‌شک شکل‌گیری منطقه آزاد چابهار، در ورود نسبی سرمایه به منطقه نقش عمده‌ای داشت. منطقه‌ای که در تاریخ مدرن ایران، کمتر طعم توجه و سرمایه‌گذاری را چشیده، همین سبب شد تا جمعیت زیادی از مناطق و روستاهای شهرها و استان‌های اطراف، به دنبال سرنخ‌ حیات، به سوی چابهار روانه شوند.

چنانکه در بالا هم گفته شد، حساب و کتاب چابهار متفاوت از زاهدان و زابل و ایرانشهر است. بر اساس آمار، تنها نقطه‌ای از استان سیستان و بلوچستان است که میزان مهاجرت به آن بیش از مهاجرت از آن است.

موقعیت ژئوپلتیک چابهار، در حال حاضر در جنوب شرقی ایران، یک موقعیت ویژه است. اما باید توجه داشت این موقعیت ویژه به همان نسبت که می‌تواند به دنبال یک طرح جامع پایدار، فرصتی بی‌نظیر برای خروج جنوب شرق ایران از توسعه‌نیفتگی باشد، می‌تواند موجب به هم‌ریختگی‌ و ناپایداری‌های بیشتر هم شود.

تجربه بندرعباس و استان هرمزگان مقابل چشم همه ما است، اینکه چطور طرح توسعه متمرکز بندرعباس هم باعث به‌هم‌ریختگی شهری و اجتماعی خود بندر شد و هم عمق بحران را در سایر مناطق محروم استان بیشتر کرد. نشانه‌های به‌ هم ریختگی و هرج و مرج همین الان هم پیدا است، چنانکه به گفته مقامات محلی، همین الان هم ماهی‌گیران زیادی لب آب گل‌آلود چابهار نشسته‌اند تا حتی با سوءاستفاده از حاشیه‌نشینی ماهی‌شان را بگیرند.

به گفته امام جمعه چابهار، «زمین‌خواران، افراد فقیر و فاقد شناسنامه را اجیر می‌کنند و از آنان می‌خواهند بر روی زمین‌های مورد نظر آن‌ها زندگی کنند. تاکنون چندین بار افراد فاقد شناسنامه و حاشیه‌نشینان، شناسایی و ساماندهی شده‌اند ولی زمین خواران به کار خود ادامه دادند و از جای دیگر شهر سر بر آورده‌اند».

حاشیه‌نشینی در ایران؛ بندرعباس قرار بود قطب تجارت باشد، نماد فقر شد

https://iranwire.com/fa/features/26905

twitter
Youtube
Facebook