روحانیت شیعه، منفورترین قشر اجتماعی در ایران امروز



در یک سال و اندی که در مرکز تحقیقات استراتژیک در ایران مشغول به کار بودم (تنها شغل دولتی من در ایران که به اخراجم انجامید) یک پروژه‌ی کلان در مورد رفتارشناسی قشرهای اجتماعی در ایران تحت نظر من بود و پروژه‌ی رفتارشناسی دانشجویان را نیز خودم انجام می‌دادم. در این پروژه قرار بود رفتارشناسی کارگران، دانشگاهیان، بازاریان، نظامیان، کشاورزان، روحانیت، دیوانسالاران، معلمان و… مورد تحقیق واقع شود  (انجام چنین پروژه‌ای بدون رهیافت امنیت‌محور و با روش‌های علمی هنوز یکی از فعالیت‌های تحقیقاتی بر زمین مانده در ایران است). این پروژه به دلیل تحولات در مرکز متوقف شد. آنچه در اوایل دهه‌ی هفتاد خورشیدی از گزارش‌های مقدماتی محققان بر می‌آمد این بود که روحانیت شیعه در حال از دست دادن اعتماد و اعتبار اجتماعی است و قشرهایی مثل معلمان و کارگران در حال کسب اعتماد و اعتبار بیشتر هستند.

در اواخر دهه‌ی هفتاد چندین نظرسنجی در مؤسسات تازه‌تاسیس در دوران خاتمی انجام شد. در یکی از این نظرسنجی‌ها علی خامنه‌ای با سه درصد محبوبیت در پایین فهرست محبوب‌ها و خوانندگان (شجریان) و ورزشکاران در بالای فهرست قرار داشتند. این نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که روند اعتمادزدایی از روحانیت همچنان ادامه دارد.

در دهه‌های هشتاد و نود خورشیدی با افزایش فساد کاست حکومتی (به ویژه روحانیون از مراجع تا قضات و از اعضای مجلس تا ائمه جمعه) و تداوم سرکوب‌ها اعتمادزدایی به تدریج به تنفر تبدیل شد. دیگر تنها مردم از روحانیت فاصله نمی‌گرفتند بلکه آنها را مسبب بدبختی و فلاکت خود، مشتی مزاحم زندگی روتین مردم، برخوردار از امتیازات ویژه و عامل تنش در روابط خارجی تلقی می‌کردند. این روند ادامه پیدا کرد تا در اواخر دهه‌ی نود شاهد قتل، کتک زدن و برخوردهای هرروزه با روحانیون در ایران هستیم. روحانیت شیعه در عرض چهار دهه نگاه مثبت قشرهایی از جامعه و بخشی از روشنفکران را با قدرت و ثروت افسانه‌ای معاوضه کرد.

فاصله‌ گرفتن، عدم علاقه یا نفرت؟

گرچه در سال‌های دهه‌ی نود تحقیقی در محبویت قشرهای اجتماعی ایران عرضه نشده (ممکن است توسط سپاه و «بیت» چنین تحقیقاتی انجام شده باشد اما نتایج آنها منتشر نمی‌شود) اما با قاطعیت می‌توان گفت که در حال حاضر روحانیت شیعه منفورترین قشر اجتماعی در  ایران است. برای این ادعا به چند واقعیت اشاره می‌کنم:

۱.جعفر شجونی رئیس جامعه وعاظ تهران می‌گوید: «امروز در کوچه و خیابان مدام به روحانیت فحش و ناسزا می‌‌دهند»(۲۴ دی ۱۳۹۰). شجونی آخوندی رک‌گو بود اما آنها که تا این حد رک‌گو نیستند همین مطلب را به شکلی دیگر بیان کرده‌اند. محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز کشور می‌گوید: «بسیاری از افراد نسل جدید دیگر آنگونه که باید علاقه‌ای به ما ندارند»(انتخاب ۲۵ آذر ۱۳۹۷). مصباح یزدی بارها از فقدان پایگاه اجتماعی روحانیون در میان دانشگاهیان سخن گفته است. علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور دولت میرحسین موسوی می‌گوید: «اینجا [ایران] من در خیابان‌ها راه می‌روم، بعضی مواقع کسانی هستند که صرف آخوند بودن من، می‌آیند و بی‌احترامی می‌کنند و حرفی می‌زنند. نه اینکه مرا بشناسند، آخوند را که می‌بینند بی‌احترامی می‌کنند»(خبر آنلاین ۱ مرداد ۱۳۹۱). با آنکه افراد یادشده از جناح‌های مختلف جمهوری اسلامی هستند ولی در این موضوع تقریبا هم‌صدا هستند.

۲.حجم فیلم‌هایی که در دنیای مجازی از سخنان و رفتارهای روحانیون شیعه منتشر می‌شود و آنها نادانی و عقب‌ماندگی خود را در آنها اثبات می‌کنند با هیچ قشری قابل مقایسه نیست. مردم در جوامع مختلف با قشرهایی مثل وکلا یا کارکنان بخش عمومی یا دولتی مشکل دارند و این مشکلات را در لطیفه‌هایی که می‌سازند می‌توان مشاهده کرد. در ایران این روحانیت است که همه‌ی گروه‌های اجتماعی را از حیث بدنامی پشت سر گذاسته است. در یک دوره مهران مدیری می‌خواست پزشکان را در قالب طنز به عنوان منفورترین قشر اجتماعی بجای روحانیت جا بیندازد اما موفق نشد.

۳.در لطیفه‌هایی که در میان مردم رد و بدل می شود نیز روحانیون شیعه منفی‌ترین و در عین حال کودن و ابله‌ترین نقش‌ها را از آن خود ساخته‌اند. این لطیفه‌‌سازی‌ها از همان آغاز جمهوری اسلامی آغاز شد (لطیفه‌های مربوط به منتظری قبل از عزل از قائم مقامی رهبری و همچنین درباره محمدی گیلانی) اما در آن دوره مخاطبان آنها تا حد امروز گسترده نبودند. افرادی مثل احمد جنتی دبیر شورای نگهبان و حسنی امام جمعه‌ی سابق اورمیه به تنهایی دارای صدها لطیفه هستند که ده‌ها میلیون مخاطب داشته‌اند. برای هیچ قشر اجتماعی در ایران لطیفه‌های انتقادی و منکوب کننده تا این حد ساخته نشده است.

۴.حتی وبسایت‌های مذهبی گزارش‌هایی در مورد فاصله گرفتن مردم از روحانیون شیعه به دلایلی مثل فقدان حضور در جامعه، عدم شفاف‌سازی وضعیت اقتصادی روحانیون و همچنین عدم شفافیت در کارکردهای روحانیت منتشر کرده‌اند (شیعه نیوز ۲۲ مرداد ۱۳۹۷). آنها در چارچوب محدودیت‌های موجود تا این حد پیش می‌روند که از «فاصله گرفتن» مردم از این روحانیون سخن بگویند اما در تفصیل موضوع به سراغ خشونت‌های خیابانی و فحاشی علیه روحانیون شیعه می‌روند که ریشه در تنفر دارد.

تنفر بخشی از جامعه‌ی ایران از روحانیت یک واقعیت تلخ است که نتیجه‌ی سیاست‌ها و اعمالی است که این قشر در پیش گرفتند. تنفر چاره‌ی هیچ دردی در جامعه نیست اما ناظران یک جامعه نیز نمی‌توانند آن را به روی خود نیاورده و درباره آن گزارش ندهند.

دلیل اصلی تنفر

فساد، دروغ (با توجیه تقیه)، تقلب، رواج خرافات، زن‌ستیزی، تمدن‌هراسی، انسان‌هراسی، حیات انگلی، و ذهن‌شویی به عنوان دلایل تنفر نسبت به روحانیت شیعه آورده می‌شود اما مهمترین دلیل تنفر نسبت به این قشر کاریست که روحانیت شیعه با ایران در طی چهار دهه‌ی اخیر کرده است. روحانیت شیعه کشوری محترم و با عزت در سطح بین‌المللی، در حال توسعه، در حال بسط دانش نوین و همراه با تمدن امروز دنیا را به ویرانه‌ای منزوی در جامعه‌ی جهانی، بدنام به تروریسم و گسترش سلاح‌های کشتار جمعی، آلوده به فساد نهادینه، ناکارآمدی و اتلاف، آتش‌افروزی در منطقه، حامی یک از قصاب‌ترین سران کشورها (بشار اسد) و به ارمغان آوردن گرسنگی و فقر برای مردمانش تبدیل کرده است. از همین جهت است که در لطیفه‌ای عمومی روحانیت شیعه به «کیمیاگر وارونه» معروف شده است: کیمیاگری که زر را به زباله تبدیل می‌کند!

در این دستاورد تاریخی تک تک اعضای این قشر مشارکت داشته‌اند. حتی روحانیونی که با حکومت یا شخص خمینی و خامنه‌ای مخالف بوده‌اند نیز با سیاست‌های رژیم در اجرای شریعت و غرب‌ستیزی و برخورداری از امتیازات ویژه و دشمنی با علم و تکنولوژی مخالفتی نداشته‌اند. آندسته از روحانیون که با «ایده»ی جمهوری اسلامی مخالف بوده‌اند همیشه در اقلیت بوده‌اند و تعدادی از آنها که این نظر را ابراز کرده باشند نادر است. همچنین همه‌‌ی این اعضا بطور مستقیم یا غیرمستقیم از منافع و امتیازات حکومت دینی برای خودشان برخوردار شده‌اند.

قشرهای مختلف اجتماعی در ایران (مثل بازاریان و پزشکان و دیوانسالاران و نظامیان) برای ادامه حیات یا کسب منافع بیشتر با روحانیت شیعه که رگ‌های حیاتی کشور را در اختیار دارد کار می‌کنند و با آن داد و ستد دارند اما هیچیک از این گروه‌های اجتماعی تا حد روحانیت شیعه منفور نیستند چون سرچشمه‌ی سم و نکبت اصلی (شریعت، اسلامگرایی، حقنه کردن مذهب، و تمامیت‌خواهی و اقتدارگرایی دینی) از روحانیت شیعه به بخش‌های دیگر سرازیر می‌شود.

اگر سپاه پاسداران امروز در همه‌ی جنایات و سرکوب‌‌ها و سیاست‌های پنهانکاری و فساد و امتیازجویی روحانیت شیعه سهیم است به این دلیل است که از حیث ایدئولوژیک شاگرد روحانیون اسلامگرا بوده است. خمینی با نظریه‌ی ولایت فقیه و «حفظ نظام اوجب واجبات است» خط قرمزی برای قوای قهریه در ایران باقی نگذاشت. اگر به پس‌زمینه‌ی پاسداران نگاه کنیم اکثر آنها کار خود را از حفاظت روحانیون شیعه آغاز کردند و هر چه از دین می‌دانند از آنها آموخته‌اند. آموزش عقیدتی- سیاسی سپاهیان مبتنی است بر آموزه‌های روحانیونی مثل خمینی و مطهری و مصباح یزدی که دین را اسب قدرت قرار می‌دهند.

آینده روحانیت

روحانیت شیعه امروز تنها به دلیل دسترسی به منابع کمیاب جامعه در چارچوب حکمرانی، قشری مورد مراجعه‌ی عمومی است. پس از سقوط رژیم تنها کسانی که حاضرند برای رفع نیازهای روزمرّه‌ی معنوی خود هزینه بپردازند به این قشر رجوع خواهند کرد. روحانیت اگر دولتی نباشد و نهادهای آن از منابع عمومی (زمین و آب و برق مجانی) برخوردار نباشد مثل همه‌ی قشرهای دیگر جامعه در یک بازار آزاد خدماتش را به مردم ارائه خواهد کرد و عرضه و تقاضا جایگاه آن را برخواهد ساخت. روحانیت شیعه در کرسی قدرت روال‌هایی در کشور ایجاد کرده (مثل گزینش یا کسب مجوز یا رهایی از دست نیروهای سرکوب) که مردم مدام نیاز دارند بدان رجوع کنند. حیات روحانیت به شیرهای نفت و گاز و صنایع مربوطه و سازمان سرکوب و تبلیغات تأمین شده از آن وابسته است. روزی که این شیرها قطع شود روحانیت شیعه (در قد و قامت حدود چهارصدهزار نفری) فوج فوج با تغییر لباس، نام‌های خود را نیز تغییر داده و در کسوتی دیگر تلاش می‌کنند به فریب و تقلب و خالی کردن جیب مردم دست زنند (از استخاره تا دعانویسی و از وعده‌ی بهشت و وعید دوزخ تا بزرگداشت مردگان و مدیریت قبرستان). امروز نرخ روحانیون به ۱۰۰هزار نفر جمعیت کشور از نرخ پزشک و وکیل بیشتر است چون منابع عمومی و دولتی به جیب این قشر سرازیر می‌شود. فربه شدن روحانیت شیعه در یک بازار آزاد انجام نشده است.

در یک جامعه‌ی آزاد دین سه کارکرد دارد:

التیام بخشی
انگیختن معنویت و ارتباط با امر قدسی
ایجاد حس تعلق

روحانیت شیعه به عنوان یک نهاد در چهار دهه‌ی اخیر این کارکردها را واگذاشته است. وصل شدن روحانیون به شیر نفت و معادن و جنگل‌ها و مراتع کشور باعث شد که آنها تنها خدمت خود به ایرانیان را در صنعت گریه (التیام‌بخشی با روضه‌خوانی) وابگذارند. مشاغل مربوط به مراسم دینی نیز همه دولتی شده‌اند. امروز اگر روحانیت شیعه به کلی از جامعه‌ی ایران حذف شود هیچ خللی به زندگی مردم و کارکردهای اجتماعی لازم وارد نمی‌آید. مساجد تقریبا خالیست و با بودجه‌های دولتی سرپاست. بعد از حکومت دینی و قطع بودجه‌های دولتی و عمومی برای مراکز مذهبی، آنها یک به یک تغییر کاربری خواهند داد. روحانیت شیعه امروز بخشی از «نظام» است و با سقوط نظام تنها وجه موزه‌ای آن (مثل کتاب‌های خطی) باقی خواهد ماند مگر آنکه روحانیون به کارکردهای مورد انتظار از خود بازگردند و دست از سر سبک زندگی و اداره‌ی جامعه و سیاست بردارند.

ادعای استقلال و مخالفت برخی از روحانیون شیعه با جمهوری اسلامی را کمتر کسی باور خواهد کرد اگر آنها همچنان در پی کسب و حفظ قدرت باشند. آیا حتی یک روحانی اعلام کرده است که بیمه‌ی مجانی روحانیون یا حقوق ماهانه برای اقامه‌ی نماز در مراکز دولتی (حداقل امتیازات آنها) را رد کرده است؟ روحانیون شیعه اگر می‌خواهند باقی بمانند حداقل در یک دهه بعد از جمهوری اسلامی باید تلاش کنند تصویری را که در چهار دهه‌ی اخیر از خود ساخته‌اند تغییر دهند.

مجید محمدی / کیهان لندن

https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=182181

 

twitter
Youtube
Facebook