بررسی پیرامون چگونگی تغییر بافت جمعیتی شهرهای بلوچستان


 

بررسی پیرامون چگونگی تغییر بافت جمعیتی شهرهای بلوچستان

قبل از پرداختن به موضوع مورد بحثمان باید به این سوال پاسخ بدهیم که چه دلایل و انگیزه هایی باعث میشوند حاکمیتها دست به اجرای این سیاست بزنند؟ در پاسخ باید بگوییم که در طول تاریخ اکثر نظامهای فاسد و زورگو که به صورت همزمان بر چند ملت مختلف حکم میراندند از همین شیوه استفاده کرده اند.
در حقیقت این نوع سیاست بنا بر حس عدم اعتماد بر ملتهای تحت حاکمیت اتخاذ میشود. و همزمان با احساس حاکمیت نسبت به تزلزل جایگاه خود در بین ملتهای تحت سلطه اش این نوع سیاستها را شدت میبخشد. این نوع رژیمها به دلیل اعمالی که در حق ملتهای تحت حاکمیت خود انجام داده اند به خوبی از موقعیتشان بین مردم واقفند؛ و این امر نیز عدم اعتمادشان را نسبت به اقوام و ملتهای مختلف شدت میبخشد. و این عدم اعتماد تا جایی حاد میشود که خود مختاری برای ملتهای تحت حاکمیت ان رژیم محال و لایتناهی مینماید.
اما در گام بعدی این نوع رژیم ها در پی رسیدن به چند هدف که شاید مهمترین شان جلوگیری از به تحقق پیوستن خودمختاری برای اقوام مختلف باشد، در یک عمل پیشگیرانه اقدام به اتخاذ سیاست مذکور یعنی >>تغییر بافت جمعیتی میکنند<< که با این اقدام عملا حاکمیت، یکپارچگی قومی مذهبی و فرهنگی ان استان و یا اقلیم را از بین میبرد و در نهایت ان شهر به کلکسیونی از اقوام و مذاهب تبدیل میشود و در نهایت به ظن حاکمیتها الویتهای سیاسی و اجتماعی انها تغییر میکند و کمتر به دنبال مساله ی ریشه ای میروند و درگیری بیشتر شان بر روی موضوعات فرعی همچون تغییر فرهنگ و رسوم، فراموش شدن زبان، اختلافات قومی بین اقوام مهاجر و بومیان، اختلافات مذهبی و مسایلی از این قبیل محدود میشود و در نهایت تفکر خودمختاری به فراموشی میگراید.
با توجه به موضوعات مطرح شده میبینیم که رژیم حاکم بر کشور در رسیدن به اهداف تعیین شده تا چه اندازه تقلا میکند و در کسب این اهداف تا به کجا پیش روی کرده است. حاکمیت در کشور بیشتر با اتخاذ شش نوع سیاست، تغییر بافت جمعیتی را در بلوچستان دنبال میکند
 1:ظلم مستقیم بر روی افراد بومی
2: تبعیض بین افراد بومی و غیر بومی در تمام عرصه ها
 3: اجحاف در حق مردم بومی در اعمال قانون نسبت به افراد غیر بومی
4: دور داشتن مردم بومی از تحصیل با اجرای سیاستهای مستقیم و غیر مستقیم 5:تصاحب مشاغل مهم دولتی برای افراد غیر بومی یا اشخاص خودی
6: مصادره زمینهای مردم بومی با ترفندها و بهانه های مختلف به نفع افراد مهاجر،؛ در این میان بیشترین تاثیر در اجرای سیاست مورد بحث را دو مورد یاد شده یک و دو یعنی ظلم و تبعیض بر عهده دارند و به عبارتی دیگر میتوان سایر موضوعات را در خلال این دو مورد مطرح کرد. –
اما جمهوری اسلامی چگونه ظلم و تبعیض را در حق مردم بلوچ اعمال میکند که منجر به تغییر بافت جمعیتی شهرهای بلوچستان مشود؟
حاکمیت برای اعمال ظلم به کوچکترین ابزاری که بتواند از طریق ان فشاری را بر روی افراد بومی وارد کند استفاده میکند. به عنوان مثال به ایستهای ورودی شهرهای بلوچستان مخصوصا چابهار و زاهدان توجه کنید، در تمام دنیا از این نوع ایستها جهت حفاظت از شهروندان ان شهر استفاده میشود و اما استفاده از این نوع ایستها در بلوچستان به گونه ای دیگر است و به جرأت میتوان گفت که هیچ بلوچی وجود ندارد که در این ایستها مورد اذیت و ازار قرار نگرفته باشد.
شدت برخورد ماموران این ایستها تا به حدی بالا است که افراد بومی فکر میکنند که به یک کشور دشمن وارد میشوند و توسط مامورین ان کشور متخاصم مورد بازرسی قرار میگیرند. گستردگی این نوع برخوردها تا به حدی زیاد است که حتی فریاد علما و ریش سفیدان معتدل و میانه رو را هم در اورده است و به این وضع اعتراض کرده اند.
این شدت برخورد نیروهای امنیتی به مراتب در داخل شهر نسبت به ورودی ها از گستردگی و شدت بیشتری برخوردار است. به گونه ای که شما با تردد در سطح شهر حتما با ماشین یگان ویژه برخورد خواهید کرد و احتمالا به علت نصب دودی شیشه ماشینتان که به علت گرمای هوا نصب کرده اید خودروتان را به پارکینگ انتقال خواهند داد و یا با جریمه ای سنگین از سوی راهنمایی و رانندگی روبرو خواهید شد. همچنین شما به جرم بومی بودن حق استفاده از موتور سیکلت را به بهانه های مختلف ندارید چرا که مامورین امنیتی و راهنمایی و رانندگی جلویتان را خواهند گرفت و با اهانت به راکب، موتورش را به پارکینگ انتقال خواهند داد، امار برخورد با موتور سواران انچنان در شهرهای بلوچستان بالا است که به ندرت میتوان یک شهروند بلوچ را پیدا کرد که مدعی شود تاکنون با او این چنین برخوری صورت نگرفته است.
تراکم موتورسیکلت هایی که در پارکینگهای بلوچستان نگهداری میشود تا به اندازه ای بالا است که بعد از چند مدت از انتقال وسیله به پارکینگ و به علت دشواری مراحل ترخیص و هزینه های گزاف ان، صاحب وسیله از مراحل ترخیص صرف نظر میکند و بدین صورت موتور را به نفع دولت مصادره میکنند و ان را به مزایده میگزارند.
همچنین نوع برخورد مامورین امنیتی در نقاط تفریحی با افراد بومی به همین منوال است و با کوچکترین بهانه ای با شما بدترین نوع برخورد را انجام خواهند داد. در مورد دیگری که میتوان ان را در معقوله ظلم یاد اور شد تصاحب زمینهای مردم بومی با بهانه های مختلفی همچون منابع طبیعی، محیط زیست یا احداث کارخانه و یا مصادره ی منازل ثروت مندان بومی به نفع دولت و واگزاری انها به مهاجران غیر بومی، به این بهانه که درامد این افراد برای حاکمت متعارف نیست و به ظن حاکمیت از راه قاچاق یا راههای دیگر کسب شده اند اقدام به تصاحب ملکهای این بومیان میکند و از طریق مزایده ظاهری انها را به افراد غیر بومی از نوع خودی هدیه میدهد.
اما در بحث تبعیض شما یک بومی بلوچ را تصور بکنید که در چابهار یا زاهدان میخواهد یک کار تولیدی یا یک فعالیت اقتصادی دیگر راه بیندازد با چه موانعی رو برو خواهد شد؟
در اکثر موارد افراد بومی زمانی که میخواهند برای دریافت پروانه کسب به مراجع زیربط مراجعه کنند مراحل دریافت پروانه کسبشان چند ماه به طول خواهد کشید و این در حالی است که دریافت پروانه کسب بسیاری از مشاغل مختص به افراد غیر بومی میباشد.
یا اینکه اگر شما بخواهید جهت دریافت پروانه ساخت و ساز اقدام کنید باید هفت خان از مراحل رستم زال را پشت سر بگزرانید تا اینکه موفق به دریافت ان پروانه کسب بشوید. این وضعیت در استخدامی های مشاغل حکومتی به مراتب بغرنج تر و تبعیضانه تر است و در اکثر موارد و مراحل مختلف شما میتوانی این وضعیت را مشاهده بکنید.
در این میان شما یک غیر بومی مهاجر را تصور بکنید که میخواهد وارد چابهار بشود در بدو ورودش در ایست بازرسی ورودی شهر مورد استقبال مامورین امنیتی قرار خواهد گرفت و در سطح شهر هم با بهترین برخورد از سوی نیروهای امنیتی مواجه خواهد شد و در تمام ادارات بدون توقف در نوبت، کارهای خودش را به جلو خواهد برد، در بحث مسکن هم با پرداخت کمترین هزینه و طی قستهای بلند در بهترین ناحیه ان شهر صاحب زمین و خانه خواهد شد. و پروانه کسب بهترین مشاغل را در کوتاه ترین مدت زمان ممکن کسب خواهد کرد و همچنین جهت فعالیت به او انواع وامهای بانکی تعلق خواهد گرفت قطعا چنین شخصی تصور خواهد کرد که به شهر رویایهای خود رسیده است و در ان شهر ماندگار خواهد شد؛
 در مقابل این شخص شما ان فرد بومی را تصور بکنید که با بدترین نوع برخورد ممکن از سوی ماموران امنیتی روبرو خواهد شد و جهت کسب پروانه کار و یا ساخت و ساز باید شرایطی به مانند جنگ و دوندگی هایی در حد گرفتن دیه از بیمه های رانندگی را پشت سر بگزارد و همچنین این چنین شخصی که بعضا در استخدامیها صرفا به دلیل بومی بودن و نوع مذهبش از تصاحب ان شغل باز مانده است، و یا اینکه بر اثر فقر یا سیاستهای سیستماتیک حاکمیت از ادامه تحصیل تا مدارج عالی بازمانده است چگونه و با چه انگیزه ای میتواند در ان شهر به زندگی ادامه بدهد و به کار و فعالیت اقتصادی بپردازد قطعا اگر این چنین شخصی که تا این اندازه متحمل فشار است اگر فرصت و امکانت کافی در اختیار داشته باشد حتما از شهر ابایی و اجدادی خود مهاجرت خواهد کرد و ان شهر را برای حاکمیت و مهاجران نو رسیده رها خواهد کرد؛
اما غافل از اینکه این رها کردن رها کردنی خواهد بود که شاید دیگر راهی برای برگشتش به شهر ابایی و اجدادیش وجود نداشته باشد…. و اینگونه سیاست تغییر بافت جمعیتی توسط رژیم تحقق پیدا میکند و یک شهر با جمعیتی صددرصدی از بومیان را به چهل-شصت و پنجاه-پنجاه میرساند و از این طریق وارد مراحل بعدی جهت پیش بردن اهداف خویش خواهد بود.
سهراب درخشان
twitter
Youtube
Facebook