دیپلماسی آبی و مسئله هیرمند



 

ناظران

فرزانه بذرپور، پژوهشگر مطالعات توسعه و مدیریت منابع از دانشگاه تروندهیم نروژ، در مقاله‌ای که برای صفحه ناظران نوشته است، به دیپلماسی آبی و مسئله هیرمند پرداخته است.

مقام‌های ایرانی سال‌هاست که می‌گویند کشور به مرز بحران آب رسیده است

مقام‌های ایرانی سال‌هاست که می‌گویند کشور به مرز بحران آب رسیده است

سردار رحیم صفوی هشتم اسفند ماه در همایش دیپلماسی آب و هیدروپلیتیک غرب آسیا آمریکا را متهم کرد که پروژه‌های مدیریت منابع آب در افغانستان را طراحی و کنترل میکند. منظور سردار پروژه‌های سدسازی افغانستان برای تولید انرژی برق و تامین آب برای مصارف کشاورزی و آشامیدنی این کشور در حوزه‌های رودخانه است. به گفته مقامات ایرانی، سد کمال خان و سلما بر روی رودخانه‌های هیرمند و هریررود موجب ناامنی آبی و بحران محیط زیستی در سیستان و بلوچستان شده و خواهد شد.
ارتباط بین کمیابی آب و امنیت آب در حوزه رود هیرمند (هلمند) اغلب از طریق ادعاها بر سر میزان آب دریافتی به دشت سیستان و تالاب هامون با حقابه و متر مکعب سنجدیده و فهم میشود. به این معنا که افغانستان طبق قراداد هیرمند متعهد است در هر ثانیه ۲۴مترمکعب آب را تضمین کند، یعنی سالانه هشتصد و پنجاه میلیون متر مکعب آب بایستی وارد مرزهای ایران شود. ولی دولت ایران مدعی ست افغانستان با احداث سدها در بالادست رود و عدم نظارت دقیق بر مسیر رودخانه نتوانسته به تعهدات خود عمل کند. افغانستان اما مدعی است با تکمیل سد کمال خان و اندازه گیری سطح آب در نزدیکی مرز ایران تضمین میکند حقآبه ایران بدون ضایع شدن آب به ایران برسد. با این وجود کاهش سطح آب هیرمند پیامدهای زیان بار زیست محیطی و کشاورزی در پایین دست رودخانه و دشت سیستان ایجاد کرده است و نامنی غذایی و مهاجرت گسترده مردم این منطقه را سبب شده است.

از سوی دیگر، افغانستان در کمربند خشک جهان واقع شده است و علی‌رغم وجود رشته کوههای هندوکش و پامیر، مقدار بارندگی در مناطق هموار و مسطح آن کم، و با وضعیت شبه جزیر عربستان و بیابان های آسیای مرکزی قابل مقایسه است. بنابراین، امید توسعه افغانستان به بهره برادری از منابع آبی رودخانه‌یست. حوزه آبریز چهار رودخانه اصلی افغانستان یعنی آمودریا، کابل، هلمند و هریررود در کشورهای همسایه است. رود هلمند به ایران میریزد و هریرود مرز مشترک آبی با ایران و ترکمنستان پاکستان دارد. موقعیت افغانستان در هر چهار حوزه آبریز بالادست و سرچشمه است اما به دلیل دهه‌ها جنگ، اشغال نظامی، نامنی، بی سر و سرمانی و دولت‌های ضعیف نتوانسته از منابع آبی و موقعیت هیدروژئوپلتیک خود بهره ببرد. اگر امروز همسایگانش مانند ایران و پاکستان ناراضی و معترض از سیاست‌های جدید آبی افغانستان به نظر میرسند به خاطر سالها بی عملی این کشور و عادت همسایگان به وضعیت پیشین بوده است.

آقای روحانی با اشاره به ساخت سد در افغانستان و چند همسایه دیگر ایران گفته:"نمی‌توانیم در برابر آنچه محیط زیست ما را تخریب می‌کند، بی‌تفاوت باشیم."
آقای روحانی با اشاره به ساخت سد در افغانستان و چند همسایه دیگر ایران گفته:”نمی‌توانیم در برابر آنچه محیط زیست ما را تخریب می‌کند، بی‌تفاوت باشیم.”

نظامیان چه پیامی به همسایگان میدهند؟

دولت ایران در حالی به افغانستان مبنی بر چگونگی بهره برداری از منابع آبی اش خرده میگیرد که در همین همایش تاکید میکند که ایران باید به فرصتهای هیدروپلیتیک خود در مرزهای غربی کشور اندیشیده و به دنبال بسط هژمونیک آبی باشد. سردار رحیم صفوی، مشاورنظامی رهبر ایران با اشاره به موقعیت بالادست رودخانه های غرب کشور میگوید: “سالانه ۱۰ میلیارد و ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب از کشور خارج می‌شود که ۷ میلیارد آن وارد عراق می‌شود، براین اساس باید با استفاده از این مزیت و با کمک آب نفوذ منطقه‌ای داشته باشیم.”

رودخانه های مرزی مشترک و چگونگی بهره برداری از منابع آبی آن هم میتواند محل نزاع و کشمکش میان دولتهای ساحلی بر سر تضمین منافع حداکثری کشورشان باشد و هم میتواند موضوع همکاری مشترک به منظور توسعه پایدار منطقه و مقابله با تهدیدات مشترک محیط زیستی باشد. .

در نگاه کلی سه رویکرد در برخورد دولت‌ها با بحران امنیتی در آبهای مرزی مشترک شان قابل ارزیابی است. رویکرد اول نگاه رئالیستی و حذف منبع تهدید و برقراری امنیت مطلق است. رویکرد دوم حقوقی و سیاسی است که مذاکره به منظور دستیابی به توافق را دنبال میکند. و رویکرد سوم همکاری و مدیریت مشترک منبع آبی است که این رویکرد مبتنی بر اهداف توسعه ی پایدار و برای پیشگیری از بحران های آبی پیشنهاد میشود. .

رویکرد نخست یعنی نگرش امنیتی به مسئله تهدید آبی نه تنها راهگشا نیست بلکه بر پیچیگدگی تنش‌ها خواهد افزود. اینکه اولین سخنران همایشی با عنوان دیپلماسی آب، یک مشاورعالی نظامی باشد خبر از فرادستی نظامیان درسیاستهای آبی کشور دارد. ایران قصد دارد چه پیامی به همسایگان بدهد؟ اینکه به عنوان “کشور هژمون منطقه” سایر بازیگران را تهدید می‌کند که میخواهد منافع ملی خود را به گونه حداکثری تامین کرده و بر نفوذ استراتژیک خود اینبار با ابزار منبع آبی مشترک بیافزاید. در چنین رویکری چگونه میتوان از کشوری مثل افغانستان انتظار داشت به شرایط استفاده عادلانه و منصفانه پایبند بماند و نیاز های آبی کشورهای پایین دست از جمله ایران را فراهم کند.

دیپلماسی آبی چیست؟

دیپلماسی آبی با دیپلماسی سنتی تفاوت ماهوی و شکلی دارد. در دیپلماسی سنتی هیچ گونه توجه‌ای به ماهیت و واقعیت آب نمی‌شود و یکسره بحث بر سر اینست که چطور از این ابزار بر روی میز مذاکرات استفاده شود. در این شرایط حوزه آبریز خارجی برای کشور نیرومند محل نفوذ و برای کشور ضعیف محل چانه زنی برای منافع کوتاه مدت است. در چنین دیپلماسی شرایط اقلیمی، اکولوژی، جغرافیای آب، مقدار و کیفیت آب موضوعات بی اهمیتی به نظر میرسند چون سیاستمدار را مجبور خواهند کرد به جای نگاه یکسو و منفعت محور، بلند مدت و پایدار بیاندیشد و منافع حوزه ی آبریز را هم درنظر بگیرد. درحالیکه دیپلماسی آب میخواهد اهمیت موضوعات هیدرولوژی را در سیاستگذاری یادآور شود. در دیپلماسی آبی از یک شیفت پارادایمی صحبت میکنیم. در این تغییر پارادیم از تحلیل رئالیستی و انتخاب عقلانی مبتنی بر هزینه و فایده حرکت میکنیم به سوی رهیافت سازه انگارانه. در رهیافت سازانگارانه منافع دولتها باز تعریف میشوند و همکاری مشترک ملاک سیاستگذاری است.

اصلاح و بازنگری در قوانین و معاهدات و خلق هنجارهای جدید با هدف نهادسازی صورت میگیرد. در دیپلماسی آب سیاست برد-برد هدف است به روشی که امنیت و صلح را در منطقه به ارمغان بیاورد. سیاستی که منافع، دغدغه‌ها و نیازهای کشور همسایه نه تنها شنیده بلکه محترم شمرده شود و تلاش کنیم منافع آنها همزمان با منافع ملی ما تامین و تضمین شود. در چنین سیاستی قدم نخست اعتمادسازی و ایجاد فضای امن و بدون تهدید برای طرح مطالبات و دغدغه هاست. به نظر میرسد در سیاست های آبی کشور نیز ما با پدیده سیاست دوگانه مواجه هستیم. واژه‌ی که بارها خود دولت ایران درباره نگاه غرب و آمریکا نسبت به موضوع هسته‌ای ایران استفاده کرده است و به درستی آنها را متهم به اتخاذ سیاست دوگانه در موضوع هسته‌ای دانسته است.

اکنون این سیاست دوگانه ایران در موضوع حوزه‌های آبریز داخلی و خارجی ایران نمود پیدا کرده است. در شرق به دنبال دیپلماسی آب و یافتن راه حل میانه و سیاست برد-برد با افغانستان است. در حالیکه در غرب آنچنان که مشاور عالی نظامی کشور اذعان میکند به دنبال گستره نفوذ و بهره برادری از موقعیت هیدرو هژمونیک کشور است.

استان‌های جنوبی ایران با کمبود جدی آب روبرو هستند
استان‌های جنوبی ایران با کمبود جدی آب روبرو هستند

چرا در حوزه آبی هیرمند به دیپلماسی آبی نیاز داریم؟

آقای حسن روحانی رئیس جمهور ایران در خرداد ۹۶ و در کنفرانس بین المللی مقابله با ریزگردها در جمع نمایندگان سازمان ملل و مقاماتی از کشورهای همسایه بر رویکرد همکاری و مدیریت مشترک منابع آبی برای مواجهه با پیامدهای زیان بار محیط زیستی و خشکسالی تاکید داشت. سیاست برد- برد که وام گرفته از دیپلماسی هسته ای ایران بود، در مسئله رودخانه مرزی هیرمند و نگرانی ها برای تالاب هامون توسط عالی ترین مقام اجرایی کشوربه کار گرفته شد. این سیاست را میتوان با توجه به موقعیت پایین دستی ایران در حوزه آبی هیرمند و هریررود و در نگاه هیدرو-هژمونیک تفسیر و تحلیل کرد.

در چهارچوب تحلیلی هیدروهژمونیک، قدرت نامتقارن بین دولتهای ساحلی میتواند بر نتیجه مذاکرات فیمابین تاثیر بگذارد. وقتی دولتی قوی در بالادست رودخانه قرار دارد رسیدن به توافق آبی بسیار دشوار است مانند آنچه در حوزه رود اردن رخ داده است. اما وقتی دولت قوی پایین دست و دولت ضعیف در بالادست رودخانه قرار دارد، رسیدن به توافق مشترک و همکاری بسیار محتمل است. چه بسا امضای قرارداد ۱۹۵۲ هیرمند و توافقات مشترک قبلی را بتوان اینگونه تفسیر کرد.

گاهی در نوشتارهای ژورنالیستی، افغانستان را به خاطر منابع خوب آبی و موقعیت بالادستی در جغرافیای حوزه های آبریز خارجی اش، «هژمون آب» میخوانند درحالیکه این تعبیر صحیحی نیست. علاوه بر ضعف های نظامی، اقتصادی و ساختاری شاید مهمترین دلیل بر رد هژمون آب بودن افغانستان، عدم دسترسی این کشور به آبهای آزاد و وابستگی به همسایگان است که هرگز نمیتواند بر آن فائق شود. ولی میتواند از مزیت های سرزمینی اش در چهارچوب مذاکرات سیاسی و حقوقی پیرامون آبهای مرزی ، امتیازات اقتصادی بدست آورد.

ایران در پایین دست، تحت تاثیر اثرات جانبی برنامه های توسعه و سدسازی افغانستان در بالادست قرار گرفته است. پیامدهایی چون خشکسالی تالاب هامون، افزایش شدید ریزگردها، بیکاری صیادان، کم رونق شدن کشاورزی، مهاجرت مردم بومی به حاشیه شهرهای چون مشهد، گسترش فقر و نامنی غذایی. این شرایط ایران را به مذاکره به منظور یافتن راه حل مشترک با افغانستان سوق داده است.

از جمله بسته‌های اقتصادی و سیاسی که به صورت مستقیم یاغیرمستقیم به بحث گذاشته شده مربوط به منطقه آزاد چابهار است. هند برای صادرات خود به افغانستان به مسیر ترانزیتی غیر از پاکستان احتیاج دارد و این میان چابهار بهترین کانال ارتباطی برای افغانستان به منظور دسترسی به آبهای آزاد است.

همچنین قرارداد احداث توربین های تولید برق بادی در سیستان در نگاه بلندمدت این نوید را میدهد که با صادرات برق به افغانستان ، بخشی از نیازهای مصرفی و صنعتی همسایه شرقی را تامین کند. همچنین بهبود شرایط مهاجران افغان خود موضوع دیگری است که گاه در مصاحبه هایی مقامات افغانستان به عنوان درخواستی از ایران مطرح میشود. این موارد و موضوعات مشابه به عنوان بسته های پیشنهادی به افغانستان برای حل مشترک بحران آبی ایران تاکنون مطرح شده است. البته ادعاهایی چون فروش آب به ایران از سوی برخی مقامات افغان نیز مطرح شده که با توجه به قرارداد هلمند و حقابه ایران هرگز طرف ایرانی به آن اعتنا نکرده است..

خواست ایران در موضوع هیرمند، بر اجرای قرارداد ۱۹۵۲ نظارت موثر دولت افغانستان و انتقال بدون مشکل حقآبه هیرمند است. موضوعی که به دو دلیل آنچنان که باید در سالهای اخیر اجرایی نشده است. اول اینکه دولت افغانستان با احداث سد کمال خان و سد بخش آباد بر مقدار حقابه ایران تاثیر منفی گذاشته و موجب تنش در روابط دو کشور شده است . هرچند که این سد علارغم اینکه گذشت سالها از ساخت آن به دلیل همین تنش ها هنوز به بهره برداری نرسیده است. همچنین ایجاد کانال های غیرقانونی و انحراف آب رودخانه هیرمند به زمین های کشت خشخاش بر جریان اصلی آب تاثیرگذاشته و میزان آب دریافتی دشت سیستان را چنان کاهش داده که اکنون با خشکی تالاب هامون مواجه هستیم.

نیازهای آبی سیستان و بلوچستان به گونه ای است که دولت ایران گاهی با زبان تهدید و گاه با قناع، مطالبه ی جدی خود را بر تامین حقآبه هیرمند متمرکز کرده است. علاوه بر کمیسیون مشترک با افغانستان، دفتر مدیریت مشترک رودخانه های مرزی نیز فعال شده که دستیابی به یک مدیریت مشترک را ممکن سازند.علارغم حساسیت های امنیتی در هر دو کشور نسبت به بازنگری در قرارداد هلمند ، افغانستان با نگرانی از قدرت نامتقارن و ضعف دیپلماسی اش چندان علاقه ی به ورود به مذاکرات دوجانبه یا چندجانبه با ایران نداشته باشد. با این حال اوایل دی ماه امسال به ابتکار دفتر یونسکو تهران اجلاسی به منظور نزدیک کردن دیدگاههای دو کشور و آموزش مفاهیم و ارزش های مدیریت مشترک حوزه های مرزی در پاریس برگزار شد که به دلیل همین حساسیت ها بدون پوشش خبری و با حضور محدود کارشناسان عالی رتبه ی دو کشور و به میزبانی یونسکو برگزار شد.

فارغ از این کششمکش ها، نامنی آب در سطح ملی و منطقه‌ای بیش از آنکه به مقدار و دسترسی به آب متکی باشد معلول ساختارهای سیاسی و اجتماعی است که میبایست این منابع آبی را مدیریت کنند. عوامل انسانی به اندازه عوامل محیطی موثر هستند؛ عواملی چون رشد سریع جمعیت و پراکندگی نامناسب آن، زراعت ناموثر و آب بر، سوء مدیریت و عطش توسعه، ساختار نامناسب حکمرانی آب، عدم سیاستگذاری جامع و فقدان نگرش بلندمدت به بحران های آبی در این کمیابی موثر هستند. چه بسا اگر مدیریت منابع آبی به گونه ای هدفمند و مبتنی بر توسعه‌ی پایدار در دستور کار قرار گیرد، بتواند بر پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی از جمله خشکسالی‌های هیدرولوژیکی فائق شود. دیپلماسی آب مدیریت مشترک و بهینه منابع آبی است که قرار است فراسرزمینی بیاندیشد و در نگاهی بلندمدت صلح و توسعه ی پایدار منطقه ای را نوید دهد.

 

http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-43271273

twitter
Youtube
Facebook