تقیه: جواز ریاکاری در ایران


ایران

به قول شاهرخ مسکوب، در ایران “دو زندگی در کنار هم، توأم و بر ضد یکدیگر گرمِ کار است، یکی بیرونی، اجتماعی، در برابر دیگران و ریایی، ترسیده و دروغ زده. یکی هم در خلوتِ خانه، یا تنها و با دوستانِ محرم و جبران رنگ و ریای روز. تقیه‌ی فردی و مذهبی بدل به واقعیتی اجتماعی و کلی شده”. (روزها در راه)

شاهرخ مسکوب درباره پیامدهای چنین شیوه زیستی می گوید: “وقتی دروغ در دین و دولت جماعتی راه یافت هیچ کس از آسیب آن در امان نمی‌ماند. زیرا دروغ روش زیستن و مثل عصای کوران هم افزار پیش رفتن و هم جان‌پناه می‌شود…اینک این دروغ مثل خنجر خشک تابستان، مثل ظلم و امید بی‌حاصل در برابرمان ایستاده است، ایستادنی چون کابوس در خیال و شکنجه در روح و علف هرز در قلب، زهری در جام و گلوله‌ای در دهان و فحشی بر پیشانی.'(در کوی دوست)


تقیه: جواز ریاکاری در ایران

  • 28 فوریه 2018 – 09 اسفند 139
بی بی سی

عرفان ثابتی، پژوهشگر جامعه شناسی در مقاله ای که برای صفحه ناظران نوشته است، با اشاره به علل ریاکاری، پیامد اصلی آن را تنش روانی حاصل از ناسازگاری عقیده و عمل می داند زیرا ریاکار احساس می‌کند که مجبور به رعایت موازینی است که به آنها باور ندارد.

ایران
ریاکاری دینی را می‌توان به انواع ذهنی (احساسات و عقاید) و عینی (رفتارها) تقسیم کرد. در ریاکاری “ذهنی منفعل”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، به اعتقادات گروه باور ندارد.

“ماندن/آری/ماندن/و به تماشا نشستن/ آری/ به تماشا نشستن/ دروغ را/که عمر/چه شاهانه می‌گذرد/ به شهری که/ ریا را/پنهان نمی‌کنند/ و صداقتِ همشهریان/ تنها/ در همین است” (احمد شاملو).

در مرداد ۱۳۹۱ در پی انتشار مطالبی در رسانه‌های تندرو علیه نهمین کنفرانس دوسالانه‌ مطالعات ایران‌شناسی در استانبول، بیش از پنجاه تن از پژوهشگران و نویسندگان مقیم ایران با انتشار نامه‌های سرگشاده‌ جمعی یا مصاحبه‌های فردی با رسانه‌های اصول‌گرا از ارائه‌ مقاله در این کنفرانسِ به‌اصطلاح “صهیونیستی” انصراف می‌دهند. به ادعای آنها،”این که به دروغ می‌گویند که اساتید و پژوهشگران ایرانی را تهدید کرده‌اند، اصلاً چنین نیست” و “با توجه به اطلاعات دقیق و مستندی که کیهان از این کنفرانس و ماهیت صهیونیستی آن منتشر کرده”، خود “تصمیم به عدم حضور در این کنفرانس” گرفته‌اند زیرا نمی‌خواهند با “عده‌ای بهائی و سلطنت‌طلب” مقاله ارائه دهند.

می توان موارد مشابه فراوانی را به این فهرست افزود و کتابی حجیم در باب کژکاری اخلاقی بسیاری از نخبگان ایرانی منتشر کرد. اما نباید از یاد برد که این آفت تنها ذهن و زبان نخبگان را تباه نکرده بلکه بسیاری از شهروندان عادی را هم چنان در کام خود فرو برده که با طنزی تلخ می‌توان گفت سکۀ رایج در ایران نه “ریال” بلکه “ریا” است که داد و ستد کالایی به نام “دین” را در سپهر عمومی کشور تسهیل می‌کند.

به قول شاهرخ مسکوب، در ایران “دو زندگی در کنار هم، توأم و بر ضد یکدیگر گرمِ کار است، یکی بیرونی، اجتماعی، در برابر دیگران و ریایی، ترسیده و دروغ زده. یکی هم در خلوتِ خانه، یا تنها و با دوستانِ محرم و جبران رنگ و ریای روز. تقیه‌ی فردی و مذهبی بدل به واقعیتی اجتماعی و کلی شده”. (روزها در راه)

شاهرخ مسکوب درباره پیامدهای چنین شیوه زیستی می گوید: “وقتی دروغ در دین و دولت جماعتی راه یافت هیچ کس از آسیب آن در امان نمی‌ماند. زیرا دروغ روش زیستن و مثل عصای کوران هم افزار پیش رفتن و هم جان‌پناه می‌شود…اینک این دروغ مثل خنجر خشک تابستان، مثل ظلم و امید بی‌حاصل در برابرمان ایستاده است، ایستادنی چون کابوس در خیال و شکنجه در روح و علف هرز در قلب، زهری در جام و گلوله‌ای در دهان و فحشی بر پیشانی.'(در کوی دوست)

از زمان انتشار “اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌‌داری” در سال ۱۹۰۵ واکاوی نقش باورهای دینی در تکوین روابط اجتماعی به یکی از مسائل مهم در جامعه‌شناسی کلان بدل شده است. به نظر ماکس وبر، میان باورهای دینی و اخلاق عملی، همبستگی‌های معیّنی وجود دارد. همین همبستگی‌هاست که توسعه‌ فرهنگ مادی را از ادیان متأثر کرده است. هر چند وبر می‌خواهد نقش نیروهای دینی در تکوین فرهنگ مدرن را مشخص سازد اما هرگز رفرماسیون یا جنبش اصلاح دین را تنها عامل پیدایش سرمایه‌داری نمی‌داند. وبر عامدانه از اشاره به “علیّت” خودداری می‌کند و در عوض از وجود “پیوندهای انتخابی” میان آیین پروتستان و سرمایه‌داری سخن می‌گوید زیرا بر این باور است که عوامل تاریخی متعددی در ظهور سرمایه‌داری نقش داشته‌اند و اخلاق پروتستانی تنها یکی از این عواملِ مهم بوده است.

بر همین قیاس، بی‌تردید می‌توان سلطۀ دیرینۀ بعضی از آموزه‌های فقهی/دینی همچون جواز تقیه و توریه را یکی از عوامل اصلی بی‌اعتنایی شمار فراوانی از ایرانیان به “حقیقت” و تعقیب “مصلحت” فردی، به بهای نفع جمعی، دانست.(برای شرحی کوتاه و روشنگر در باب تقیه و کتمان در مذاهب اسلامی، و به‌ویژه نقش مهم آن در تشیع دوازده امامی، نگاه کنید به مدخل «تقیه» به قلم محمد علی امیر معزی در دانشنامۀ قرآن، انتشارات بریل، ۲۰۱۷).

دربارۀ پپامدهای ریاکاری دینی برای احساسات و عقاید برخی از مسیحیان (عمر یوسف و فرناند گوبه ۲۰۱۳)، تأثیر فعالیت‌های دینی، از جمله دعا، مطالعۀ متون مذهبی و تأمل در باب مضامین معنوی/روحانی، بر ریاکاری اخلاقی اعضای بعضی از کلیساها (تامس پی. کارپنتر و مارگرت اِی. مارشال ۲۰۰۹) و استنباط گروه‌های مسیحی و غیرمسیحی از ریاکاری یکدیگر (مارک ای. متیوز و فیلیپ جِی. ماتزوکو ۲۰۱۷) پژوهش‌هایی منتشر شده اما نگارنده تا کنون نتوانسته به مطالعات مشابهی دربارۀ مسلمانان دست یابد.

بیشتر بخوانید:

متخصصان روان‌شناسی اجتماعی “ریاکاری اخلاقی” را به انواعی همچون “فریب‌کاری اخلاقی”، “کاربرد موازین اخلاقی دوگانه” و “ضعف اخلاقی” تقسیم کرده‌‌اند. در نوع اول، افراد یا نهادها به دروغ ادعا می‌کنند که کارشان انگیزه‌ای اخلاقی داشته، در حالی که هدف اصلی از اخلاقی جلوه دادن خود، جلب منفعت شخصی بوده است. برای مثال، می‌توان به شرکت دخانیات فیلیپ موریس اشاره کرد که در سال ۱۹۹۹ به چند مؤسسه‌ی خیریه ۶۰ میلیون دلار کمک کرد اما در همان سال ۱۰۸ میلیون دلار به آگهی‌های تبلیغاتی مربوط به همین کمک‌های مالی اختصاص داد تا کسب وجهه کند و فروش محصولاتش را افزایش دهد.

در نوع دوم، افراد یا نهادها در ارزیابی سرپیچی خود از اصول اخلاقی موازینی را به کار می‌گیرند که با موازین مورد استفادۀ آنها در ارزیابی سرپیچی دیگران از اصول اخلاقی تفاوت دارد. نباید از یاد برد که افراد نه تنها به طور عام در ارزیابی دیگران به موازین سخت‌گیرانه‌تری متوسل می‌شوند بلکه به طور خاص در ارزیابی کسانی که به گروه آنها تعلق ندارند سخت‌گیرترند. در نوع سوم، افراد صرفاً به ارزش‌های اخلاقی خود پایبند نمی‌مانند. در این حالت، آنها اغلب می‌کوشند تا سستی اخلاقی‌شان را “توجیه” کنند. برای مثال، کسی که با پیروی از خویشاوندسالاری انصاف را زیر پا گذاشته ادعا می‌کند که انگیزۀ رفتار نامنصفانه‌اش نه جلب منفعت شخصی بلکه “نوع‌دوستی” بوده است. برخی دیگر ممکن است برای کاهش احساس گناه خود بگویند چون دیگری آنها را فریب داده چاره‌ای جز معامله به مثل نداشته‌اند (جِس گِرهَم، پیتر مِیندل، اسپاسینا کولِوا، راوی آیِر، کِیت ام. جانسون ۲۰۱۴).

“بوقلمون‌صفتی”، به تعبیر برخی از نظریه‌پردازان روان‌شناسی اجتماعی، عبارت است از تقلید ناخودآگاه حالت‌ها و رفتارهای دیگران یا همان انطباق فرد با بافتار اجتماعی که به تعاملات اجتماعی کمک می‌کند. اما بعضی دیگر از صاحب‌نظران “بوقلمون صفتی” را نوعی جعل اولویت می‌دانند که فرد از طریق آن در واکنش به فشارهای اجتماعی تظاهر می‌کند که همان اولویت‌ یا خواسته‌های رایج در جامعه را داراست، هر چند در واقع اولویت یا خواسته‌های دیگری دارد. تقیه نیز چنین است زیرا فرد در واکنش به فشارهای سیاسی و/یا آزار و اذیت دینی به باور به اعتقادات مذهبی دیگری ورای عقاید شخصی خود تظاهر می‌کند تا از تنبیهات اجتماعی بپرهیزد و به پاداش‌های اجتماعی دست یابد (جیسون وُلشلِگر و لیندسی آر. بیچ ۲۰۱۳).

ریاکاری دینی را می‌توان به انواع ذهنی (احساسات و عقاید) و عینی (رفتارها) تقسیم کرد. در ریاکاری “ذهنی منفعل”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، به اعتقادات گروه باور ندارد. در ریاکاری “ذهنی فعال”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، با اعتقادات گروه مخالف و، در نهان، کافر یا مرتد است. در ریاکاری “عینی منفعل”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، به موازین رفتاری گروه پایبند نیست. در ریاکاری “عینی فعال”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، به دروغ خود را ملتزم به موازین رفتاری گروه نشان می‌دهد یا رفتارهایی ناسازگار با آن موازین دارد (جیسون ولشلگر و لیندسی آر. بیچ ۲۰۱۱).

هدف از ریاکاری بیشینه‌سازی سود شخصی و کمینه‌سازی هزینۀ فردی است. “در شرایط برابر، اگر یک گروه دینی امکان دسترسی به مشوق‌های اجتماعی‌ای را فراهم کند که به آن آسانی یا ارزانی در جای دیگری وجود ندارد، افراد در تعهدات دینی ذهنی خود تقلب خواهند کرد.” (ولشلگر و بیچ ۲۰۱۳). به عبارت دیگر، “وقتی منافع اجتماعی تعلق به گروه دینی مسلط از هزینه‌های روانی تعلق بدون عقیده بیشتر باشد افراد ریاکاری ذهنی را برمی گزینند.” (همان منبع). برای مثال، تشکیل هیئت‌های عزاداری، حضور در مراسم سینه‌زنی یا نذری دادن در ماه محرم را می‌توان سازوکارهایی برای کسب وجهه یا نیک‌نامی دانست که افراد از طریق آن می‌توانند به پاداش‌های اجتماعی، خواه مالی یا منزلتی، دست یابند. در نواحی جنوبی آمریکا نیز حضور در کلیسا به حسن شهرت می‌انجامد و دستیابی افراد به پاداش های اجتماعی، از جمله وام بانکی، را آسان می‌کند. در نتیجه، شمار فراوانی از مسیحیان ریاکاری ذهنی را برمی‌گزینند و احساسات و عقاید دینی خود را پررنگ جلوه می‌دهند. برعکس، در نواحی شمال غربی آمریکا ابراز تعلق شدید دینی پیامدهای اجتماعی منفی دارد زیرا در آن مناطق دین‌داران را ناروادار و از نظر سیاسی محافظه‌کار می‌شمارند. در نتیجه، در آن نواحی بسیاری از مسیحیان احساسات و عقاید دینی خود را کم‌رنگ جلوه می‌دهند تا از هزینه‌های دین‌داری بکاهند (همان منبع).

مسکوب
به قول شاهرخ مسکوب، در ایران “دو زندگی در کنار هم، توأم و بر ضد یکدیگر گرمِ کار است، یکی بیرونی، اجتماعی، در برابر دیگران و ریایی، ترسیده و دروغ زده. یکی هم در خلوتِ خانه، یا تنها و با دوستانِ محرم و جبران رنگ و ریای روز. تقیه‌ی فردی و مذهبی بدل به واقعیتی اجتماعی و کلی شده”

“در شرایط برابر، ریاکاری عینی فعال در گروه‌های دینی سخت‌گیر بیشتر است” (ولشلگر و بیچ ۲۰۱۱)‌. معمولاً رهبران چنین گروه‌هایی نه تنها از بالا اعضاء را به طور”عمودی” کنترل می‌کنند بلکه می‌کوشند تا از طریق منصوبین غیرروحانی خود اعضاء را در پایین هم به طور “افقی” کنترل کنند (همان منبع). در ایران هیئت‌های مذهبی، مداحان، بسیجیان و ضابطان امر به معروف و نهی از منکر چنین وظیفه‌ای را بر عهده دارند و می‌کوشند تا با نظارت بر “آحاد امت” و توسل به سازوکار تنبیه و تشویق گزینشی، آنها را به پایبندی به رفتارهای دینی وادار کنند.

اما ریاکاری دینی بی‌هزینه نیست و به ناهم‌خوانی ادراکی می‌انجامد. پیامد ریاکاری عبارت است از تنش روانی حاصل از ناسازگاری عقیده و عمل زیرا ریاکار احساس می‌کند که مجبور به رعایت موازینی است که به آنها باور ندارد. هر فردی برای کاهش تنش دو گزینه دارد: باقی ماندن در گروه دینی و توجیه ناهم‌خوانی عقیده و عمل، و ترک گروه.

سه دسته گروه را ترک می‌کنند: ۱) آن‌هایی که دیگر ارزش‌ها و هنجارهای گروه را نمی‌پذیرند؛ ۲) کسانی که با ارزش‌ها و هنجارهای گروه موافقند اما احساس می‌کنند که تجربۀ دینی‌ اجتماعی‌شان بر اثر ریاکاری دیگران بی‌ارزش شده است. تصور کنید در صف خرید کالایی ایستاده‌اید و می‌بینید که دیگر خریداران با چانه‌زنی یا توسل به تقلب و ترفندهای گوناگون می‌کوشند تا از پرداخت قیمت اعلام‌شدۀ آن کالا بپرهیزند. در چنین شرایطی، به ارزشمندی آن کالا شک خواهید کرد. پس از مدتی ممکن است شک و تردیدتان چنان افزایش یابد که از خرید کالا منصرف شوید و صف را ترک کنید. ریاکاری دینی نیز چنین است و اعتماد دیگر اعضاء به تجربۀ دینی عرضه‌شده در آن گروه را کاهش می‌دهد. ریاکاری دیگران حاکی از آن است که برخلاف آن‌چه تظاهر می‌کنند، به ارزشمندی تجربۀ دینی عرضه‌شده در آن گروه عقیده ندارند و حاضر به پرداخت هزینه نیستند (ولشلگر و بیچ ۲۰۱۱)؛ ۳) خود ریاکاران هم ممکن است گروه را ترک کنند و به گروه دیگری بپیوندند که از تضاد عقیده و عمل‌شان بکاهد یا همان پاداش‌های دینی‌ را وعده دهد و در عین حال تعهدات رفتاری کمتری بطلبد.(همان منبع)

رهبری گروه برای رویارویی با این وضعیت سه گزینه دارد: ۱) هزینۀ خروج از گروه را افزایش دهد تا تغییر دین و ورود به دیگر گروه‌ها مستلزم فداکاری باشد. برای مثال، می‌توان به صدور احکام اعدام برای مسلمانان مرتد اشاره کرد؛ ۲) سازوکارهایی بیافریند تا تنش حاصل از ناهم‌خوانی عقیده و عمل ریاکاران کاهش یابد. برای مثال، می‌توان از توبه و پرداخت صدقه و کفاره برای جبران مافات و “گناه‌پوشی” در اسلام نام برد؛ ۳) به سکولاریزاسیون تن در دهد و ارزش‌ها و باورهای مغایر با باور و رفتار تعداد زیادی از اعضاء را عامدانه تغییر دهد. مثال بارز این امر کلیسای متودیست است که در اواخر قرن نوزدهم، ورق بازی، رقص، تئاتر، اسب سواری و تماشای سیرک را که پیشتر ممنوع بود، مجاز اعلام کرد تا تنش میان عقیده و عمل بسیاری از اعضایی که چنین سرگرمی‌هایی داشتند کاهش یابد (ولشلگر و بیچ ۲۰۱۱).

روحانیون حاکم بر ایران دو گزینۀ نخست را برگزیده‌اند و به سکولاریزاسیون، جز در مواجهه با درست‌کاری و شهامت مدنی شهروندان، تن در نمی‌دهند. اما شهامت و درست‌کاری زادۀ آرمان‌خواهی است، امری که بسیاری از ایرانیان از آن می‌گریزند.

 

http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-43225632

twitter
Youtube
Facebook