راه قدس از کربلا می‌گذرد. این عبارت کوتاه، گفته‌ای از گفته‌های بی‌حساب و کتاب خمینی است. چنانکه زمان جنگ ایران و عراق، آن را در الگوبرداری از رژیم‌های دیکتاتوری بر در و دیوار شهرهای ایران می‌نوشتند. در همین راستا حتا فاصله‌ی شهرها را تا کربلا محاسبه و علامت‌گذاری می‌کردند که “رزمندگان اسلام” در هر شهری بفهمند، چند کیلومتر با کربلای موعود خود فاصله دارند. چنین فکری هرچند در زمان خمینی محقق نشد اما دولت ایران پس از سقوط صدام به دست سربازان امریکایی، خیلی زود توانست خواستِ “امام راحل” خود را در کربلا و نجف به بار بنشاند. چون اداره‌ی آشکار و پنهان این شهرها را خیلی راحت طرفداران شیعه‌ی جمهوری اسلامی به دست گرفتند تا به اتکای پول‌هایی که از ایران می‌رسید رونقی به کسب و کار خود ببخشند. بر بستر همین رونق اقتصادی، کسب و کار سیاسی حکومت ایران هم در آنجا رونق گرفت. همچنان که از سوی سپاه پاسداران ایران، سپاه قدس با اهدافی برون مرزی تشکیل شد. سپاهی که می‌بایست با تشکیل آن راه رسیدن جمهوری اسلامی به مرزهای اسراییل هموار گردد. ولی دستیابی به مرزهای اسراییل پایان همه‌ی ماجرا نبود. چون سپاه در تمامی کشورهای کوچک و بزرگ دنیا حضوری مداوم و ماندگار ‌یافت تا اهرم نظامی یا به‌ عبارتی روشن‌تر تروریستی خود را برای این و آن به کار بگیرد.

در ضمن رشد داعش، بهانه و زمینه‌ی کافی برای حضور ایران در عراق و سوریه فراهم دید. حتا ایران و داعش توانستند جنبش‌هایی را که از سال 2010 میلادی در اکثر کشورهای عربی پا گرفته بودند به خاک و خون بکشانند. در همین راستا نظریه‌پردازان سیاسی “مقام معظم رهبری”، برای رسیدن به هدف خود تئوری “بیداری اسلامی” را علم کردند و داعش نیز تشکیل حکومتی از نوع خلفای عباسی را. این دو رقیبِ همسو و همسان، سرآخر هم به جان بی‌رمق هم افتادند تا آنکه ایران توانست از سد داعش بگذرد و ضمن حضور خودسرانه در سوریه، بیش از همیشه توهم دستیابی به “قدس شریف” را در سر بپروراند. چون اینک سپاه قدس در پوششی از مدافعان حرم خود را به حاشیه‌ی مرزهای جنوبی اسراییل رسانیده است.

سردار قاسم سلیمانی، امید رهبر برای دفاع از “حرم” او

فیگور قاسم سلیمانی

فرماندهان سپاه پاسداران ایران، نیروی خود را در سوریه مدافعان حرم می‌نامند. چون بین عوام چنان تبلیغ می‌شود که آنان قصد دارند تا مدافعی همیشگی برای “حرم حضرت زینب” بوده باشند. حتا از سوی ایران رسانه‌های فراوانی به زبان عربی پا گرفت تا همگی از سیاست‌ نظامی‌گری سپاه قدس در منطقه توجیه به عمل آورند. سردار قاسم سلیمانی هم همانند قهرمانان افسانه‌ای قرن‌های میانی، اسطوره‌ای مناسب برای این تبلیغ هدفمند قرار گرفت. انگار زُرو و رابین هودِ کارتون‌های غربی دوباره در کالبد او جان گرفته بودند. او می‌بایست نیاز توهم‌آمیز “رهبر معظم” و فرماندهان ریز و درشت سپاه را برآورده می‌کرد. حتا در همین راستا فیلم‌های نیز ساخته شد که سردار سلیمانی بتواند با بزکی از اسلام دولتیِ رهبر در آن‌ها ظاهر گردد. همچنین ترانه‌هایی نیز در کشورهای عربی برای او به اجرا درآمد.

اما نقش‌آفرینی این سردار خوش اقبال سپاه هنوز پایان نیافته است. او قهرمانی نموده می‌شود که به حتم باید روزی نقش تاریخی خود را برای دوستدارانش به اجرا بگذارد. ولی در سناریوی که نوشته‌اند مشخص نیست که آیا این نقش پس از مرگ رهبرمحقق خواهد شد یا از همین حالا باید اجرای آن را به تماشا نشست؟ روند حوادث در داخل کشور و همچنین در منطقه به حتم برای عملیاتی شدن صحنه‌ی پایانی آن زمینه‌های کافی فراهم خواهد دید. گویا قرار است به عنوان منجی نهایی، نقشی از السیسی را به او بسپارند و لابد سرداران دیگر سپاه هم در همین راهبرد نهایی او را همراهی خواهند کرد. به طبع نقش محسن رضایی و محمدباقر قالی‌باف در این بازی نظامی از دیگران برجسته‌تر خواهد بود.

همچنین سردار قاسم سلیمانی قرار است ضمن پروژه‌ی حکومتی در نقشی از امام زمان ظاهر شود. او باید تمامی اهداف مهدی موعود را در آخرالزمانی که نزدیک است به انجام برساند. همچنان که همانند امام زمان، جنگ برای او بهانه قرار می‌گیرد تا به صلحی فراگیر و همگانی برای ملت‌های منطقه دست یابد. به همین دلیل هم گروه‌هایی از اقوام شیعه‌ی منطقه در سپاه قدس گرد آمده‌اند. چون سردار قاسم سلیمانی بنا دارد در فردایی نه چندان دور صلح مقدس و دینی خود را به تمامی این اقوام در منطقه اهدا نماید.

کارتل اقتصادی−مافیایی سپاه

پیداست که در راستای برآوردن اهداف همین نقشه‌ی توهم‌آمیز قرارگاه‌های ریز و درشت اقتصادی سپاه را سامان بخشیده‌اند. این قرارگاه‌های اقتصادی ضمن فعالیت اقتصادی خود نیازهای مالی سپاه قدس را در خارج کشور برآورده خواهند کرد. با چنین راهبردی حضور نظامی و اقتصادی سپاه در هر جایی از کره‌ی زمین توجیه می‌پذیرد. همچنان که هم‌اکنون صدها شرکت مافیایی رسمی یا غیر رسمی از سوی سپاه در سرتاسر دنیا به ثبت رسیده‌اند تا به فرماندهان آن در خصوص تأمین منابع مالی پروژه‌های نظامی یاری برسانند. این فرماندهان، از چین و کره‌ی شمالی گرفته تا اروپا و امریکای شمالی و جنوبی را بدون کم و کاست در اختیار گرفته‌اند تا خواست موهوم خودشان را به بار بنشانند. در همین شبکه‌ی اقتصادی گسترده و عریض و طویل هر کار ناممکنی ممکن به نظر می‌رسد. چون هر نوعی از قاچاق را به هم می‌آمیزند تا به اهداف خود جهت پول‌سازی برای سپاه دست یابند. در ضمن آنان همراه با همین پول‌سازی به پول‌شویی از دارایی خود نیز نایل می‌گردند. در همین راه حتا به منظور دستیابی به تجهیزات فنی و پیش‌رفته‌ی نظامی و اطلاعاتی هر عملی توجیه می‌پذیرد. از قاچاق کالا و مواد مخدر گرفته تا قاچاق انسان‌های چندمنظوره‌ای که کارهای تخریبی و تروریستی سپاه را به انجام می‌رسانند. اینجاست که دوست و دشمن با رفتاری همسان و همسو به راحتی کنار هم می‌نشینند. حتا امریکا و اسراییل برای دوستی با گماشتگان سپاه حد و مرزی برای خود نمی‌شناسند تا هر دو گروه ضمن تعامل دوستانه‌ با هم، از همین آب گل‌آلود بتوانند به صید دلخواه و مورد نظرشان دست یابند.

اما فرماندهان سپاه پاسداران بنا به طبیعت زیاده‌خواهی و افزون‌طلبی خود تنها به تأمین منابع مالی از راه فعالیت‌های اقتصادی رضایت نمی‌دهند. چنانکه آشکارا با تمهیداتی که فراهم می‌بینند در وزارتخانه‌های جمهوری اسلامی هم بخش عظیمی از بودجه‌ی دولتی را به یغما می‌برند. این غارت با امضای تفاهمنامه‌های مشترک، تهاتر و مشارکت در پروژه‌های بزرگ عمرانی و خدماتی همین وزارتخانه‌ها تحقق می‌یابد. سپاه جدای از این در داخل کشور از بنگاه‌داری مالی و اقتصادی هم رویگردان نیست. اکنون مدیریت کارخانه‌ها و مؤسسات مالی بسیاری را شرکت‌های اقماری سپاه در دست گرفته‌اند و ضمن استفاده از رانت دولتی زمینه‌های کافی برای پول‌سازی و گسترش فعالیت خود فراهم می‌بینند. سپاه همچنین از طریق تسهیلگری رهبر، به بخش‌های ویژه‌ای از منابع مالی آستان قدس رضوی و آستان‌های ریز و درشت دیگر هم دست می‌یابد. در عین حال، سپاه همراه با زمینه‌هایی که رهبر آماده کرده است بر درآمد بنیادها، خیریه‌ها و ستادهای تحت پوشش او دسترسی دارد. پیداست که این آستان‌ها و بنیادها هرگز به دولت مالیات نمی‌پردازند و در عمل از حسابرسی و نظارت‌های دولتی معاف شده‌اند.

در راهبردی که رهبر و نظریه‌پردازان اندرونی او ترسیم می‌کنند، روسیه بر خلاف امریکا سرزمین کفر به حساب نمی‌آید. چنانکه روس‌ها هم می‌توانند به عنوان مدافعان حرم ظاهر شوند. با همین نگاه آشکارا اتحادی شکل گرفته است که روس‌ها فضای هوایی ایران و پایگاه‌های نظامی آن را بخشی همیشگی از حریم خویش می‌پندارند. چون قرار است در اتحادی پایدار با جمهوری اسلامی برای گسترش اسلام دولتی به او یاری برسانند. در همین نظریه‌پر‌دازی‌های به روز شده، به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی، بخشی از دنیای کفر دوستانی همیشگی و پایدار برای مسلمانان شمرده می‌شوند تا رهبر و گروه او بتوانند توهمات خود را در سرزمین‌های منطقه عملی نمایند.

مدیران، همه به خط در دفاع از “حرم”

مدیران ارشد دولتی هم از هم‌اکنون همسویی خود را با سپاه قدس و مدافعان حرم به اجرا می‌گذارند. چنانکه تابلوی بسیاری از مدارس، ورزشگاه‌ها، درمانگاه‌ها و حتا معابر عمومی را پایین کشیده‌اند تا این اماکن با تابلوی شناسایی “مدافعان حرم” شناخته شوند. چنین حرکتی به طبع مدیران دولتی را در قبال حوادث آتی کشور بیمه خواهد کرد. حوادثی که طی آن سردار قاسم سلیمانی با پس زدن تمامی نهادهای قدرت، اقتدار بی‌چون و چرایش را برای شهروندان ایرانی به نمایش خواهد گذاشت. با همین ترفند قرار است سپاه به اتکای نیروی نظامی خویش در صحنه‌ی سیاست کشور بدون رقیبی سیاسی باقی بماند. نوعی از دموکراسی که به حتم جمهوری اسلامی را باید مبتکر آن شمرد.