چند روزی است که در شبکه های اجتماعی بحث و جدل های قومی ـ مذهبی بر سر یک کلیپ کوتاه ویدئویی که درآن یکی از اساتید کم خِرد دانشگاه آزاد اسلامی زاهدان با نام ” حمید صمصام ” به ملت بلوچ و مذهب اهل سنت و جماعت توهین می کند، دامنه دار تر شده و این رویداد همزمان شده است با گزارش ” حسن شمشادی ” خبرنگار صداوسیمای آخوندی از وضعیت مردم سیستان و بلوچستان که با نشان دادن یک گزارش تصویری در صفحه اینستاگرام خود، اعلام کرده اند که مردم فقیر روستاهای دورافتاده استان سیستان و بلوچستان از فرط محرومیت در این ماه مبارك رمضان به خوردن گوشت کلاغ و حتی گربه روی آورده اند.
در اینکه رژیم جمهوری اسلامی از آغاز حاکمیت خود سیاست تفرقه قومی ـ مذهبی را در مناطق مختلف ایران دنبال می کند شکی نیست، بنابراین صداوسیمای رژیم ولایت فقیه هم در هماهنگی کامل با رهبران رژیم و در راستای جامه عمل پوشاندن به سیاستهای خرد و کلان مُلایان فتنه گر، حقیقتاً از هیچ کوششی در این باره دریغ نورزیده است.
سالهاست ستم بر ملت شریف بلوچ در ابعاد گوناگون وجود دارد و این ملت با پیشینه درخشان و با اهمیت تاریخی ـ فرهنگی فراوان، قربانی سیاست های شوونیستی رژیم های مختلف الوجه اعم از شاه و شیخ بوده اند. از سوی دیگر سردمداران نظام ولایت فقیه با اعمال ستم و ظلم مضاعف بر اهل سنت ایران در این سالها بطور عام و خصوصاً در بلوچستان که اهل سنت و ” حنفی مذهب ” هستند، باعث ایجاد تفرقه مذهبی فزاینده شده و متٲسفانه بطور روشن و آشکارا از طروق روشهای پر حقد و کینه و نیز تعصبات شیعه صفوی با بزرگ مردان و شیرزنان بلوچستان رفتار می کنند.
تمام این نامُلایمات در حالی است که، بر اساس اصل ۱۵ قانون اساسی رژیم جمهوری اسلامی زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است، اما استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی قانونی و ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزادانه باید تدریس شوند.
مع الاسف، در قریب به چهار دهه از حاکمیت مُلایان شیعه، نه تنها متعصبین و تندروهای مذهبی درون رژیم، بلکه شوونیستهای پان ایرانیست هم، با ایجاد اندکی تغییر در جهت رسیدگی به حقوق ملیتها و مذاهب در ایران، مخالفت ورزیده و با قرار گرفتن در یک جبهه مشترک که همگی به مثابه کمان گوشه نشینی عمل می کنند، می خواهند مانع تحقق خواسته ها و رویاهای ملیتهای موجود در ایران گردند.
اما باید دانست اقلیت ملی- مذهبی چه تعریفی دارد و بدخواهان ملیتها و مذاهب ایران با چه رهیافت تاریخی، منطقی و قانونی در طلب سد کردن خواستە های آنان هستند.
منظور از عنوان اقلیت (MINORITY) یکی از مفاهیمی است که در موقعیتهای گوناگون مورد بحث و جدل قرار گرفته و هر دسته، قوم و دولتی درصدد بوده و هستند تا مطابق سلایق خود آنرا تعریف و تعبیر کنند. با وجود یک تعریف جامع و مانع در سازمانهای بین المللی متاسفانه هنوز گروههای تندرو و شوونیست قائل به پذیرفتن معیارها و مشخصات جهانی نیستند. اکثر ملیتهای موجود در ایران ویژگیهای قومی، ملی، مذهبی یا زبانی خاص خود را در مقابل گروه معرف حاکمیت، دارا می باشند. اما به دلایلی همچون در دست نداشتن حاکمیت، تعداد کم بعضی از آنها و همچنین وجود تفاوت های نژادی، ملی، فرهنگی،مذهبی بایکدیگر، نتوانسته اند طی سالیان متمادی و در قرون گذشته رأی خود را بر کرسی بنشانند و به خواسته های مشروع خود در چهارچوب ایرانی متمرکز دست یابند.
اگرچه قدمت تاریخی برخی از ملیتهای موجود در ایران منجمله ملت بلوچ، بسیار بیشتر است، اما با وجود گسترش شبکه های اجتماعی و کانلایزه شدن روابط ملیتها با هم، باز بعنوان ملت سرخورده و تحت ظلم باقی مانده اند.
ملیتهای ایران از سوی تمامی حکومت های حاکم، با پیامدهای بسیار دردناک بودن در ایران متمرکز روبه رو شده اند. چرا که نه تنها از سوی حکومت مرکزی حاکم، بلکه از دیگر سو و با عرض اندام نمودن و سر دادن شعارهای پوچ ، نق زدنهای بیهوده و بیان مطالب ناروا و به دور از منطق و سرشار از احساسات شوونیستی جناحهای دیگری نیز مواجه گشته اند.
آنچه در گفتمان شهروندی رژیم ولایت فقیه اصلاً اهمیت ندارد، اصل احترام به اقوام و مذاهب گوناگون کشور است. احترام به سنت های خاص ملیتها و مذاهب، باید به مثابه یک لایه مهم سیاسی – اجتماعی در سطح عالی قانونگذاری و سیاستگذاری موردتوجه قرار گیرد، زیرا در یک گفتمان ” مشترک ” است که افراد مختلف جامعه واحد تحلیل و واجد حق و تکلیف قرار میگیرند. بنابراین بر اساس قرارداد مشروع و قانونی بین ملیتها و حاکمیت است که میتوان یک “میثاق ملی ” برای کشور تدوین کرد و گروهها و دستجات خودسر و افراطی قادر نخواهند بود حقوق و تکالیف ملیتها و مذاهب ایران و به عبارت دیگر ” بودن ” آنها را محدود کنند.
با این اوصاف و احوال، سیاست فربهسازی مقوله مذهب در بلوچستان در مقابل جنبش ملی بلوچ ها، دامی است آشکار از سوی حاکمیت مُلایان که درنهایت نیز موجب تضعیف وحدت بین مبارزان بلوچ خواهد شد.
اما واقعاً چرا تمایل زیادی وجود دارد که برخی از مطالبات مشروع قومی ـ مذهبی مردم ایران در قالب حقوق شهروندی پاسخ داده نشوند؟!
بدون شک، ملیتها و مذاهب موجود در ایران، پارهای سنت ها، مناسك و شرایط خاص خود را دارند که باید یا در یك چارچوبی عقلانی پاسخ داده شوند و بدانها جامه عمل پوشاند، یا اینکه چه بهتر که این مطالبات مشروع در قالب ” منشور حقوقی ” سازمان ملل قرار گیرند. بنابراین تا زمانی که بحث توهین به مذاهب و اقوام برخلاف مقتضای ذات شهروندی باشد، هرگز نمی توان از یکپارچگی و وحدت ملی در کشور سخن راند.
در سالهای اخیر و با گسترش وسایل ارتباط جمعی و پیشرفت شبکه های اجتماعی، شاهد شکلگیری جریان مروج ادبیات نفرت قومی (Hate Speech) در رسانههای دولتی رژیم ولایت فقیه بودیم. توهین به زبان و فرهنگ بیشتر قومیتها و مذاهب و آداب گوناگون آنان بخشی غیرقابل تفکیک از کلیت عقل حاکمیت قرون وسطائی و دسیسه طلب مُلایان است. متاسفانه بیشتر روحانیون اهل سنت ایران هم در این بحبوبه تبلیغاتی خود را خوراک لذیذ مجازی کرده و هم شریک دزد شده و هم همراهان قافله اند.
مولوی سرشناس بلوچ ” عبدالحمید اسماعیل زهی ” ـ امام جماعت زاهدان ـ به جای اینکه بدون ترس و واهمه از تریبون مهم و حساس خود نهایت استفاده کند و علیه سیاستهای ظالمانه رژیم ولایت فقیه، همه ملت بلوچ را متحد کند و با ایجاد یک برنامه هماهنگ و مدرن جلو اغلاط مذهبی صفویان حاکم را بگیرد، خود نیز همنشین با آنها شده و مدام معتقد است که تنها یک جریان در حاکمیت آخوندی ایران دارای تفکرات تندرو و افراطی است و انگار مابقی آخوندهای دربار ولایت ملائکه بوده و معتقد به عدل علوی مورد ادعایشان هستند.!!
بنظرم وظیفه روشنفکران و دلسوزان بلوچستان در این شرایط حساس اینست که، اولاً: در زمینه زدودن غبار توهمات شوونیستها و رد پشگفتار برخی از مولوی های مٶید رژیم که تنها به سوپاپ اطمینان رژیم در بلوچستان تبدیل شده و به آسانی فعالیت های سیاسی و جنبش مدرن مبارزاتی بلوچستان را به جریانات مذهبی و قرون وسطائی پیوند می زنند، وارد صحنه شوند، چرا که همیشه شاهد بوده ایم که جناب عبدالحمید خشم بلوچ ها را دو دستی تقدیم رهبران جمهوری اسلامی می کنند. ثانیاً: متفکرین و رجال سیاسی بلوچستان باید به روشنگری همه جانبه بپردازند تا مانع توهین و افتراهای بعدی بدخواهان این ملت تاریخی و قهرمان شوند.
در نهایت باید گفت، مدیران اداری و امنیتی حاکمیت نامشروع ولایت فقیه در برخی از استانهای کشور مانند سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، کُردستان و کرماشان، با توهین عامدانه و هدفمند به مذهب، زبان و فرهنگ قومیت های مختلف به عنوان عناصر شکلدهنده ملیت، شکافهای متراکمی را پدید آوردهاند که همگی بر اساس ” سیاست تبعیض ” در زمینه استخدام، اشتغال و درنتیجه فقر و محرومیت دوچندان استوار است.
آری، رهبران رژیم می دانند که این شکافهای متراکم فعلی، بطور یقین الگویی پیچیده از تضادهای قومی ـ مذهبی پیرامون را پدید میآورند که هرلحظه احتمال و قابلیت تبدیل شدن به بحرانی جدی و خطرناك را دارا هستند. هنگامی که احساس تبعیض همه جانبه قومی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی، لایهای جدید از شکاف عمیق میان مردم ایران را پدید آورند، كل كشور را به انبار باروت و آماده اشتعال تبدیل خواهد کرد.
منابع:
۱-http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=68813
۲-https://www.isna.ir/news/97030502355/%DA%AF%D8%B1%…
http://www.iranglobal.info/node/66325