“کشور گستاخ” در ادبیات روابط بین الملل به کشوری گفته می شود که به دنبال ایجاد کشمش های نامحدود در کشورهای همسایه خود بوده و یک رژیم تمامیت خواه بر آن حاکم است. این رژیم با به کار گیری ابزارهای غیر قانونی برای نفوذ و گسترش سلطه و دخالت در امور کشورهای همجوار تلاش می کند. و امکانات مادی مردم را به جای اینکه صرف ایجاد جهش در کشور کند برای بنای یک امپراتوری موهوم به منظور سلطه گری در منطقه هزینه می کند. این اقدامات جمهوری اسلامی ایران نه تنها محدود و متوقف نشده بلکه این کشور از قطب بندی های فرقه ای و عملیات جاسوسی و حمایت از بازوهای شیعه خود در منطقه به عنوان ابزارهای اساسی و پایه های اصلی برای ایجاد “کشمکش های نامحدود” در کشورهای منطقه بهره برداری می کند.
“کشمکش های نامحدودی” که از یک سو منجر به شکنندگی و چند پارگی این کشورها شده و از سوی دیگر سرکردگی ایران در منطقه را تثبیت و آرزوی تاریخی ایران برای تشکیل امپراتوری بزرگ فارسی (هلال شیعه) را برآورده می کند، حتی اگر این اهداف به ضرر مردم ایران و یا کشورهای همسایه تمام شود. ایران برای رسیدن به آرزوی خود از تحولات دراماتیک جاری در نظام منطقه ای (نا آرامی های سیاسی که از آغاز انقلاب های بهار عرب در جریان است) یا تغییر و تحول در نظام بین الملل یا هر دوی آنها سوء استفاده می کند.
کما اینکه ادبیات روابط بین الملل به این نکته اشاره می کند که “کشمکش های نامحدود” به تدریج شکل گرفته و تا مدت های طولانی ادامه می یابند. “کشمکش های نامحدود” زمانی پدید می آیند که یک ارگان بین المللی با برخی ابزارهای غیر قانونی به “سیاسی کردن” مولفه های ارگان بین المللی دیگری مبادرت ورزد تا به عنوان مثال یک فتنه یا یک بحران داخلی ایجاد کند. فتنه یا بحرانی که تا سطوح و یا شیوه های یک کشمکش بالا گرفته و سپس جوهره آن به یک نبرد وجودی معادله مانندی بدل می شود. ریشه این معادله مساوی صفر است، یعنی باخت یک امتیاز از سوی یک گروه به حساب گروه دیگر گذاشته می شود و امور به این شکل پیش می رود.
بنابر این، کشمکش هایی از این دست با شیوه های خشک دنبال شده و از لحاظ سیاسی انعطاف ناپذیرند و سر انجام هم شاید به دلیل کشمکش های فرقه ای خونبار بین مولفه ها و گروه های جامعه به چند پارگی و تقسیم کشور منتهی شوند. در این شرایط فرصتی ایجاد می شود تا سرنوشت کشور بازیچه دست این و آن قرار گرفته و کشور به پناهگاه امنی برای گروه های تروریستی بدل شود. ایران پس از پیروزی انقلاب 1979 میلادی (1357 شمسی) تا کنون چنین نقشی را در کشورهایی نظیر (عراق، سوریه، یمن، لبنان و غیره) ایفا می کند. “خمینی” پس از بازگشت از تبعید گفت: “عرب ها باید از این به بعد به حکومت فارسی عادت کنند”. از همان زمان بود که به تدریج نشانه هایی پدیدار شدند که از جاه طلبی ها و مقاصد ایران پرده برداشتند. همین نشانه ها به خودی خود یک تهدید واقعی و جدی برای امنیت ملی عربی و کل امت عرب به شمار می رود.
در این راستا در مجموعه مقالات پی در پی نه تنها به موضوع دخالت های ایران در امور کشورهای منطقه خواهیم پرداخت، زیراکه این مساله برای همگی آشکار است؛ البته به جز کسانی که دچار ضعف بصر و بصیرت هستند، بلکه به “وضعیت منطقه” یا کشورهایی می پردازیم که ایران همچون یک بیماری به جان آنها افتاده است. عراق در صدر این کشورها قرار دارد. و اینکه چگونه اینها از کشورهای مقتدر و دارای انسجام به کشورهایی سست بنیان و چند پاره و تجزیه شده تغییر یافتند. کشورهایی که در آنها “کشمکش های نامحدود” بین مولفه ها و جریان های سیاسی گوناگون غوغا می کند. کشمکش هایی از این قبیل از زمانی آغاز شد که ایران سیاست راهبردی و قدیمی خود را راه اندازی کرد. این رویکرد که بر پایه نفوذ شیعیان شکل گرفت و تا به امروز هم ادامه دارد، همزمان با به قدرت رسیدن رژیم آخوندی در اوایل دهه هشتاد قرن گذشته میلادی (اواخر دهه پنجاه شمسی) کلید خورد. ایران، همزمان با آغاز هزاره جدید استراتژی جدیدی را راه اندازی نمود که بر پایه تحکیم نفوذ و تشدید مراقبت و کنترل گذرگاه های بین المللی و دستیابی به مناطق جدیدی برای نفوذ و در اختیار گرفتن کارت هایی برای اعمال فشار قرار دارد. همچنین آینده کشورهایی که گرفتار شرارت های ایران در وقت حاضر شده اند ارزیابی می شود. و برای ایجاد راهکارهای رویارویی با این شرارت ها به منظور توقف و محدود کردن نقش مهم ایران در درازمدت و بلندمدت هم بررسی می شود، به ویژه پس از اینکه ماهیت رابطه بین آمریکا و ایران و توزیع نقش ها به خصوص بعد از امضای توافق هسته ای بین تهران و کشورهای عضو گروه (5+1) یعنی آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان آشکار شد.
در ابتدا باید گفت حمله آمریکا به عراق و سرنگون کردن رژیم صدام حسین در ماه مه 2003 میلادی (اردبیهشت 1382 شمسی) فرصتی را برای جمهوری ایرانی فراهم ساخت تا اجرای نقشه های فرقه گرایانه خود را در عراق آغاز کند. آمریکا در آن زمان سرگرم ایفای نقش خود به عنوان یک نیروی مستقیم “اشغالگر” بود. ایران هم از این مساله به نفع خود بهره برداری کرده و حوزه نفوذش را به شدت در خاک عراق گسترش داد، تا جایی که برجسته ترین بازیگر در عراق شد و در معادلات داخلی این کشور روی ایران حساب می کنند. شاید این نقش ایران پر رنگ تر از نقش خود نیروهایی باشد که به شکل مستقیم عراق را اشغال کردند. ایران به دو طریق عمده به این جایگاه دست یافت: (نخست) بهره برداری از اشتباهات دولت آمریکا در رابطه با فرآیند انتقال قدرت به عراقی ها در دوره انتقالی. آمریکا در این دوره نظام سهمیه بندی فرقه ای را تثبیت کرد که اشتباه بود. (دوم) روند انتخابات در عراق. ایران در جریان انتخابات به یکی از مهم ترین و پر خطر ترین ابزارهای خود در عراق روی آورد؛ این ابزار همان تحریک شیعیان عراق و شبه نظامیان مسلح شیعه است. سرویس های امنیتی و اطلاعاتی مخفی و علنی در ایران پس از جنگ بی رحمانه و دردناک هشت ساله با عراق در دهه هشتاد میلادی (1359 -1367 شمسی) از زیر و بم های سیاسی و فرقه ای در عراق آگاهی عمیقی یافتند.
آمریکا در آن دوره و در پرتو برخورد شدید بین واشنگتن و تهران به دلیل برنامه اتمی تهران مجبور شد تا با ایران درباره آینده عراق مذاکره کند و همین روشن ترین دلیل و گواه مبنی بر حجم نفوذ ایران در عراق در آن زمان به شمار می رود. آمریکا در واقع به طور ضمنی اعتراف کرد که نمی تواند ایران را در مساله عراق بی طرف نگه دارد. ایران هم از تحولات ناشی از اشتباهات آمریکا در خصوص انتقال قدرت به سرعت بهره برداری کرده و به حمایت از دولت های شیعه پرداخته و روابط دو جانبه را گسترش داد. این عامل بهانه ای به دست تهران داد تا قدمگاهی در تقریبا کلیه دولت های پیاپی در عراق ایجاد کند. ایران به تثبیت قاعده ای پرداخت که پیشتر ایالات متحده کلید زده بود؛ یعنی “تثبیت و گسترش خط مشی فرقه ای در تقسیم قدرت”. سیاست راهبردی ایران در عراق اجرا و تکمیل شد، آنهم از طریق تلاش برای کنترل “روند انتخابات در عراق”. ایران برای رسیدن به این هدف از هم پیمانان عراقی خود کمک گرفت و در اجرای سیاست برکناری سیاسی اعضای پیشین حزب بعث نقش ایفا کرد. رویکرد ایران پس از برگزاری انتخابات هم ادامه یافت و کار ایران به دخالت در تشکیل کابینه های پیاپی کشید تا جایی که این دولت ها عراقی تبار بوده اما تصمیم گیری هایشان رنگ و بوی ایرانی گرفت. ایران در مرحله تاسیس حکومت عراق وارد عمل شد و این حکومت متناسب با پروژه ایران شکل گرفت. ارتش عراق منحل و قانون اساسی تدوین شد که در آن هیچ اشاره ای به عربی بودن عراق نشد. در قانون اساسی تنها به این جمله بسنده شد که “مردم عرب در عراق بخشی از امت عرب هستند.” سرانجام، چهره های شاخص سنی سرنگون و از صحنه سیاسی حذف شدند.
سیاست خارجی عراق هم همچون امور داخلی از دست مداخله جویی های ایران جان سالم به در نبرد. توافقنامه امنیتی بین عراق و آمریکا مورد اعتراض ایران قرار گرفت. این توافقنامه در رابطه با تعیین تکلیف نیروهای آمریکایی و خروج آنها از عراق تنظیم شد. به همین خاطر، نوری المالکی نخست وزیر سابق مجبور شد در تلاش برای اطمینان بخشی به رژیم تهران به ایران سفر کند. المالکی تعهد داد که یکی از مفاد توافقنامه نهایی، آمریکا را از حمله به ایران از طریق خاک عراق منع می کند. و بدین گونه ایران بار دیگر از اشتباهات آمریکا که منجر به تصرف بخش های گسترده ای در عراق توسط داعش شد بهره برداری کرد، چرا که منافع آمریکا و ایران بار دیگر در زمینه ریشه کنی سازمان داعش هم پوشانی دارند. به دشواری می توان تصور کرد که ارتش عراق به تنهایی و بدون کمک “نیروهای حشد شعبی” (نیروهای داوطلب مردمی) هوادار تهران با پیکار جویان داعش مقابله کند. “خالد العبیدی” وزیر دفاع عراق در اظهاراتی به حمایت های گسترده ایران از این نیروها اعتراف کرده و این خود دلیلی بر صحت کلام یادشده است. بنابر این، واشنگتن از نقش بی سابقه ایران در عراق که به سطح “اشغالگری” می رسد چشم پوشی کرده است. نقش ایران شامل موارد زیر است:
› حمایت مالی و تسلیحاتی و آموزشی شبه نظامیان مسلح شیعه: که شامل حال گروه هایی نظیر سپاه بدر و نیروهای حشد شعبی شرکت کننده در جنگ کنونی با داعش در عراق می شود. این گروه ها در مناطق آزاد شده دست به اقدامات جنایتکارانه ای علیه سنی ها زدند. جیش المهدی وابسته به مقتدی صدر رهبر جریان صدری هم ضمن این مجموعه قرار دارد. گروه های شبه نظامی شیعه دیگری همچون حزب الدعوه و مجلس اعلای انقلاب اسلامی و نیروهای بدر و عصائب اهل الحق و حزب الله عراق هستند که هوادار ایرانند.
› اعزام مشاوران و نظامیان به خاک عراق: شواهد بی شماری بر صحت این کلام وجود دارد. فرمانده نیروهای زمینی ایران در آغاز سال 2016 (1394 شمسی) گفت که عناصر وابسته به ارتش ایران در عراق با دولت این کشور در مورد مقابله با داعش هماهنگی می کنند. کمیته دفاع پارلمان عراق در سال 2015 میلادی (1394 شمسی) اظهار داشت مدارکی مبنی بر حضور دستکم 30 هزار پیکارجوی ایرانی در عراق در اختیار دارد. “عدنان پاچه چی” یکی از سیاستمداران عراقی در تاریخ 16 جون 2016 (27 خرداد 1395 شمسی) خاطر نشان کرد که جهت دهی عملیات میدانی تشکیلات نظامی و شبه نظامی و برنامه ریزی برای تحرک آنها در عراق در دست ایران است. کما اینکه وزیر خارجه پیشین عراق از تظاهرات عراقی هایی که خواستار پایان دادن به دخالت های ایران شدند تعریف و تمجید کرد. رویدادهای میدانی نشانگر کشته شدن برخی سران بلند پایه سپاه نظیر ژنرال “حمید تقوی” و “صادق یاری” در جبهه های جنگ در عراق است.
› تبلیغات مذهبی و کمپین های موسسات خیریه ایران برای ارایه خدمات اجتماعی: اقداماتی مانند کمک به فقرا و آسیب دیدگان از ناامنی و بی ثباتی در عراق و بازسازی مراقد مقدس شیعیان و ارسال تیم های پزشکی و نیز ارسال روحانیون ایرانی وابسته به “مجمع جهانی اهل بیت” در عراق انجام می شود.
منافع راهبردی ایران در عراق از تلاش های سیستماتیک و سازمان یافته برای ایجاد “عراقی جدید” با خصوصیات ویژه و آرایش معینی که دستیابی به این منافع را تضمین کنند فراتر 20می رود. تلاش های کنونی ایران در واقع تنها سرآغازی برای اجرای برنامه های پوچ و بیهوده ای است که در نظر تصمیم سازان ایرانی تنها با اشغال عراق توسط ایران تحقق می یابند. بنابر این محور نه تنها طبیعی بلکه واقعی برای پی بردن به حجم اشغالگری ایران در عراق همانا درک صحیح ابعاد و ماهیت منافع استراتژیک کنونی ایران در عراق و کشورهای منطقه است. این منافع تا حدودی آشکار و روشن بوده و ایران صراحتا به اغلب آنها اذعان کرده است. بر این اساس، ایران با اشغال عراق چندین هدف را دنبال می کند که عبارتند از:
1- جلوگیری از شکل گیری دوباره عراق به عنوان یک عامل تهدید کننده ایران. بدین ترتیب طرح صفوی ایران برای اشغال منطقه با در پیش گرفتن استراتژی پیچیده سه محوری دنبال می شود: (محور نخست) تشویق و حمایت از برگزاری انتخابات دموکراتیک به عنوان ابزاری برای تولید حکم شیعیان، (محور دوم) تلاش برای ایجاد میزانی بی ثباتی قابل کنترل در داخل کشور، (محور سوم) بهره گیری از زنجیره گسترده ای از چهره های شیعه تاثیر گذار در عراق برای تضمین کنترل ایران بر اوضاع عراق.
2- هدف گرفتن سنی ها در عراق و از بین بردن نفوذ یا امکان ایفای نقش آنها در آینده عراق و منطقه. به همه اینها باید یک هدف راهبردی و مهم دیگری را نیز افزود که همان ایجاد هراس در سنی های منطقه از ایستادن در مقابل ایران و جاه طلبی های ایران در منطقه است. اهداف ایران چندگانه بوده و با یکدیگر تداخل دارند و رسیدن به آنها با اشغال مستقیم یا غیر مستقیم عراق توسط ایران امکانپذیر می شود.
3- تلاش برای محروم کردن کردها از برپایی کشور مستقل. زیرا تشکیل دولت مستقل کردهای ایران را به جدایی از این کشور تشویق خواهد کرد. ایران در عین حال تمایل ندارد تا به عنوان یک طرف مخالف با خواسته کردها مبنی بر برخورداری از خودمختاری در عراق ظاهر شود. ایران طوری وانمود می کند که از جهت گیری های ثابت انقلابی خود یعنی حمایت از مستضعفان جهان علیه قدرت های استکباری که در قانون اساسی عنوان کرده شانه خالی نمی کند. تمامی این منافع ایران تنها با اشغال عراق تامین خواهد شد.
نباید فراموش کرد که نفت عراق یکی از منافع مهم استراتژیک تهران به شمار می رود. ایران بر این باور است که کمک به شیعیان برای در اختیار گرفتن نفت جنوب فرصتی برای وی ایجاد می کند تا بتواند کنترل تولید و نرخ آن را و لو به شکل غیر مستقیم در دست بگیرد. اگر کردها هم حوزه های نفتی خود را در اختیار بگیرند در اینصورت سنی ها از این ثروت ملی عراق محروم می شوند، و این، به نظر تهران، بزرگ ترین انتقام گیری از آنهاست.
با وجود اینکه آمریکا “کشور اشغالگر مستقیم” در عراق است اما “اشغالگر واقعی” همان ایران است که این کشور را با سپاه پاسداران و سپاه قدس و مزدوران شیعه ای که بیشتر هوادار ایران هستند تا عراق، اشغال کرده است. با نگاهی به عراق کنونی به آسانی و سادگی متوجه می شویم که “کشمکش های نامحدود” در این کشور گسترش یافته و کشمکش های خونبار فرقه ای میان کلیه گروه ها و مولفه های عراقی منجر به ایجاد یک “عراق چند پاره و زهوار در رفته” شده است. عراق فاقد یک ارتش ملی با اقتدار و توانمند برای حمایت از کشور و یکپارچگی آن و جلوگیری از تطبیق فراخوان ها برای تقسیم عراق به مناطق جداگانه شیعی و سنی و کردی و نیز جلوگیری از جدا شدن عراق از تبار عربی خود است؛ بارزترین شاخص های کشمکش های نامحدود و تجزیه عراق به شرح زیر هستند:
(1) اشغال برخی شهرهای کلیدی عراق توسط سازمان “داعش”: این سازمان از وضعیت امنیتی نابسامان و عدم توانمندی دستگاه های دولتی و ارتش در بخش عملیاتی که بر اثر بحران های پی در پی ضعیف شدند بهره برداری کرده و با توجه به ادعاهای خود مبنی بر ستم به سنی ها از سوی شیعیان، برخی شهرهای کلیدی نظیر موصل و فلوجه و انبار و نینوا و کرکوک و صلاح الدین و بخش هایی از دیالی را بیش از دو سال پیش تصرف کرد.
(2) نبود ارتش با اقتدار ملی به عنوان نماد وحدت عراق: نقشه ایران کاملا آشکار شده است. ایران خواهان تغییر ارتش ملی و جایگزین کردن “سپاه پاسداران” به همان سبک ایرانی است. ستون این تشکیلات را شبه نظامیان “حشد شعبی” تشکیل می دهند که نیروهای ضربتی عراق هستند. مساله خطرناک در اینجا این است که بسیج “ارتش” جدید بر پایه ایدئولوژیک و قاعده صرفا مذهبی و مخالفت با مولفه های دیگر در عراق صورت گرفته است. عراق در این شرایط در وضعیت جنگ داخلی بر پایه فرقه ای و مذهبی تا مدتی نامعلوم قرار دارد. مهم ترین نتیجه این عنصر ثابت از بین رفتن حاکمیت ملی عراق است.
(3) عراق به کانون و پناهگاه امنی برای تجمع تروریست های کشورهای مختلف منطقه تبدیل می شود: عراق حالا مکانی برای آموزش نسل آینده تروریست ها و جایگزین افغانستان شده است. افراد تروریست بازگشته از عراق جای افغان های عرب را خواهند گرفت. همزمان با افزایش نا امنی ها در عراق پس از سقوط “صدام” و حذف سنی ها از صحنه، صدها پیکارجو از طریق مرزهای باز راهی عراق شده و چندین تن اسلحه یافتند که در کنترل و مراقبت هیچ ارگانی قرار ندارد. منازعات در این کشور به تروریست ها کمک کرد تا در بحبوحه جنگ و هرج و مرج ناشی از آن پناهگاهی امن و سرزمینی برای آموزش و منطقه ای برای عضو گیری و فرصتی برای بهبود تجارب تاکتیکی خود بیابند.
(4) صدها هزار کشته و زخمی و آواره: بالا گرفتن اقدامات خشونت بار و گوناگونی اشکال آنها صدها هزار کشته و زخمی و آواره بر جا گذاشت. وخیم شدن اوضاع امنیتی در دوره اخیر دارای دو بعد عمده است، یکم: اقدامات صورت گرفته توسط نیروهای عراقی و عناصر حشد شعبی هوادار ایران علیه “داعش”. این گروه ها دامنه عملیات نظامی خود را در شهرهای “مثلث سنی” گسترش دادند. هدف از گسترش دامنه عملیات، نابودی آنچه که به گفته آنها شورشیان و جریان های تروریستی هستند و نیز قرار دادن این مناطق در کنترل دولت اعلام شد که فجایع انسانی هولناک و کشته و زخمی شدن شهروندان فراوانی را در پی داشت. دوم: اقدامات خشونت بار و مقاومتی است که گروه های مسلح علیه ماموران امنیتی عراق و شهروندان عراقی انجام می دهند؛ کلیه این اقدامات منجر به نابودی زیر ساختارها و ویرانی هزاران خانه و آوارگی ده ها هزار نفر از خانه و کاشانه خود شده است.
(1) از دست رفتن عراق یکپارچه و فراخوان به تقسیم کشور به سه منطقه جداگانه: آمریکا و ایران با هم پیمانی، تیغ تیز جراحی خود را در کالبد عراق فرو کرده و موفق به تقسیم جغرافیایی این کشور شدند. آمریکایی ها پیشتر یعنی از آغاز دهه نود میلادی (دهه هفتاد شمسی) اقدام برای تقسیم عراق را با حمایت از کردها کلید زدند. حالا این ایران است که پروژه تقسیم عراق را در بقیه مناطق تکمیل می کند. امروز، کسی دیگر از عراق یکپارچه همچون گذشته سخنی به زبان نمی آورد بلکه نگرانی ها درباره اقداماتی افزایش یافته که لازمه تکمیل پروژه تقسیم است. اقداماتی نظیر تغییر بافت جمعیتی برای ایجاد مناطقی با وابستگی های همگون مذهبی و اتنیکی. این امر به معنای جنگ های داخلی بیشتر و به راه افتادن دریاهایی از خون بین مردم عراق است.
(2) کشمکش های خونبار فرقه ای بین مولفه های جامعه در عراق:
نشانه های فراوانی در دوره اخیر مبنی بر این مساله وجود دارد که دستکم نبردهای قومی و فرقه ای در عراق به سطوح حادی رسیده که شاید منجر به چند پاره شدن و فروپاشی کشور شود. همین عامل بسیاری از ناظران را به اعتراف به وضعیت فاجعه بار در عراق واداشته است. این اوضاع بغرنج منجر به گسترش پدیده های امنیتی خطرناک در این کشور شده که به نوبه خود نابسامانی امنیتی را عمیق تر کرده است. پدیده آدم ربایی و کشتن گروگان ها در راس تهدیدهای امنیتی قرار دارد. دلایل بروز این پدیده متفاوت و گوناگون است؛ برخی عملیات آدم ربایی به منظور اقتصادی و با هدف پرداخت فدیه صورت می گیرند و برخی دیگر با اهداف سیاسی و فشار بر دولت. بعضی آدم ربایی ها در کشورهایی انجام می شود که نیروهای نظامی آنها در عراق مستقر بوده یا اتباعشان در شرکت های ویژه عملیات بازسازی در عراق به کار مشغولند. هدف از عملیات گروگان گیری از این دست مجبور کردن این کشورها به خروج از عراق است.
تکمیل سریال بینوا سازی عراق؛ پس از آنکه آمریکایی ها در جریان اشغال مستقیم عراق در سال 2003 میلادی (1382 شمسی) این کشور را به بدبختی کشاندند سریال به فلاکت کشاندن عراق توسط ایران تکمیل شد. شاید غارت و چپاول ثروت های عراق توسط گروه گسترده ای از فاسدان در عراق و ایران از مهم ترین جلوه های بینوا سازی عراق باشد. عراق یکی از ثروتمندترین منابع را در بین کشورهای عربی در اختیار داشت، اما حالا فقر و گرسنگی گریبانگیر میلیون ها نفر از مردم این کشور شده است. پژوهش های بین المللی حاکی از آن است که عراق از بالاترین میانگین فساد و چپاول ثروت ها در بین کشورهای جهان برخوردار است.
عراق نه تنها در سطح سیاسی بلکه نیز از لحاظ مذهبی جایگاه مهمی در سیاست های استراتژیک ایران در منطقه کسب کرده است. در سایه این شرایط، بعید است که ایران قصد از دست دادن هیچ فرصتی در عراق چه در وقت حاضر یا در آینده داشته باشد، علاوه بر این، تحولات کنونی در منطقه ایران را به توجه بیشتر به عراق سوق می دهد. اهمیت امنیت عراق برای ایران به دنبال تصرف بخش های گسترده ای از عراق توسط داعش آشکار شد. عراق برای ایران به مثابه مانعی برای جلوگیری و دور کردن تهدید این سازمان از مرزهایش بود. وضعیت درباره بحران سوریه هم به این شکل است. ناتوانی ایران برای پایان دادن به جنگ به نفع خود پس از مرور بیش از پنج سال از حمایت های گوناگون به الأسد، هم پیمان خود، و نیز بحران کاهش نرخ نفت و بحران یمن همه و همه نشانه هایی هستند که بر این موضوع تاکید می کنند که ایران و لو به شکل جزئی از منافع خود در عراق چشم پوشی نمی کند. در مقابل، ادامه سیاست های فرقه گرایانه ایران در بغداد شاید به حاکم شدن وضعیت “کشمکش های نامحدود” در عراق شود و تا مدت ها ادامه یابد. در چنین شرایطی صحنه بهره برداری داعش از انتفاضه عشایر عراق علیه المالکی تکرار خواهد شد. قیامی که در واکنش به بر هم زدن تحصن های عشایر توسط المالکی پا گرفت. عشایر در اعتراض به رویکردهای فرقه ای المالکی دست به تحصن زده بودند. این امر نگرانی هایی را نسبت به شکل گیری “دوران ایرانی پیش رو” برانگیخته است، دورانی که چه بسا عراق نقطه آغاز آن باشد. دلایل این بیم و نگرانی ها در تحرکات گسترده ایران در منطقه چه در سوریه یا لبنان یا یمن نهفته است.
https://farsi.alarabiya.net/fa/views/2016/07/18/