خبرگزاری هرانا – محمد صابر ملک رئیسی زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی اردبیل طی نامهای خطاب به پدرش، فرا رسیدن عید قربان را به او تبریک گفته است، این زندانی مناسبت پیش رو را بهانه ای قرار داده و از رنج و مصیبت وارده بر خود و خانواده اش سخن رانده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد صابر ملک رئیسی زندانی سیاسی محبوس در بند ۷ زندان مرکزی اردبیل با فرا رسیدن عید قربان با نگارش نامهای سرگشاده خطاب به پدرش، این روز را به او تبریک گفته است.
متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛
سلام بر سلطان صبر، استقامت و عزیزترینم.
پدر جان شنیدهام میگویند بهشت زیر پای مادران است پس این چیست از بهشت بهتر و در دستان توست.
پدر جان وقتی به عکست نگاه میکنم فرم نگاه چشمهایت آشکارا میگوید که سالهاست دیگر آن عادت زیبای مجذوب کننده خندههایت را به خود ندیدهاند. آخر چرا پدر، من صابر که همیشه یک لحظه تحمل ناراحتیات را ندارم، پس چرا سالهاست غمگین بودهای و اطرافیانت را که خندههایت بهترین اتفاق زندگیشان است محرومیت از بهترینها دادهای.
پدر جان با زل زدم به عکسات انگار ذهنات را میخوانم، با خواندن ذهنات که در آن لحظه به یاد منی و تمام نگرانیات در آن لحظه متوجه من است. با دیدن اینها بغض زبانم را بند میآورد.
بارها پشیمان شدم که چرا گفتهام که عکس جدید از تو بگیرند و برایم بفرستند. آخر پدر جان بیاختیار با دیدنت اشکهایم سرازیر میشود و راه نفسم بند میآید؛ طوری که نفس کشیدن برایم در آن لحظات سختترین کار ممکن میشود.
نه پدر جان؛ اینچنین نیندیش، من ضعیف نیستم، از خودت یاد گرفتهام که چطور در برابر هر سختی صبور و استقامت پیشه کنم و با این کارم دشمنان را به ستوه آوردهام و بر عقیدهام محکم ایستادگی کردم، به طوری که پیشنهادات کثیف دشمنام را به محکمتر از طبل با چنگ زدن به آرمانم جواب دادم.
در ضمن اگر اشک و بغض دلیل ضعف است پس چرا خودت در آن ملاقاتی که هشت سال پیش داشتیم، اشک میریختی و بغض کرده بودی و همچنان بعد از این همه سال همان بغض همراهات است و پشت تلفن به وضوح در صدایت احساس میشود.
پدر جان دلیل اشک و بغضم این است که طاقت دیدن ناراحتیات را ندارم؛ زیرا برایم با ارزشترین شخص موجود در دنیا هستی. پدر جان دشمن از این واقعیت در همان اوایل روزهای دستگیریام بو برد. چون این واقعیت مثل روز روشن بود و به همین دلیل هر وقت استقامت و تحملم در برابر سختیها و شکنجهها که خیلیها را از پای درآورده بود، میدیدند، با توهین و ناسزا به تو سعی میکردند من را در هم بشکنند و همیشه هم موفق بودند و با آنکه به عنوان یک زندانی عقیدتی مذهبی برایشان بودم اما همیشه برای مشخص شدن راستی سخنم به جان تو قسمام میدادند و هیچوقت هم بدون قسم خوردن به جان تو، حرفم را قبول نمیکردند.
پدر جان هر بار که به عکست نگاه میکنم یک وقتهایی با قلبم میگویم شرمندهام که خواستهات را نا خواسته نادیده گرفتم. قسم به ذات پروردگار که همیشه وقتی من را به عنوان عصای دستات در پیری و کهولت سن و مرهم دردت به دوستان و آشناهایت معرفی میکردی، در پوست خود نمیگنجیدم و افتخار میکردم. چون بین ۶ پسر دیگر این را فقط برای معرفی از من میگفتی.
با خودم عهد کرده بودم کسی باشم که تو از من خواستی، اما از اینکه امروز نه تنها عصای دستت در این روزها نشدم بلکه مانعی بزرگ برای به دست آوردن آسایش در این روزهای پیری و کهولت سن و دلیل زمینگیر شدن و زجر کشیدنات جای مرهم درد شدنات شدهام، طوری که تمام دردهای دنیا را بر سرت آوار کردم، قسم بر پروردگار که پدر جان شرمندهام.
پدر جان این روز، روز عید قربان، عید ابراهیم نبی، عید اکبر را به تو تبریک میگویم و از تو خواهش میکنم این فرزند بیمعرفتات را برای نادیده گرفتن و محقق نکردن خواستهات و بر عکس خواستهات عمل کردنش را ببخشی و همچنین به مانند ابراهیم نبی من را به عنوان اسماعیلات قربانی رضای پروردگارت کنی و با این کارت من را کمی به آرزویام نزدیک کنی. آرزویی که بدرقه تو و مادرم در راه آرمان حسین ابن علی که امروز آرمان فرزندت شده است کنی.
از کودکی شبها در آسمان پی بزرگترین ستاره، به جستوجوی ستاره تو بودم. پدر جان تازه فهمیدم که خورشید ستاره است بی خود شبها پی ستارهات بودم.
پدر جان دوستت دارم به اندازه تمام هستی.
محمد صابر ملک رئیسی / بند ۷ زندان مرکزی اردبیل / ۲۹ مرداد ۱۳۹۷″
در رابطه با نویسنده این نامه گفتنی است، محمد صابر ملک رئیسی در دوم مهر ماه ۱۳۸۸ در سن ۱۵ سالگی بازداشت و پس از تحمل بیش از یک سال در بازداشتگاه اداره اطلاعات زاهدان و زندان مرکزی این شهر، محاکمه و از سوی دادگاه انقلاب به ۱۵ سال حبس در تبعید محکوم شد. آقای ملک رئیسی هم اکنون ایام محکومیت خود را بصورت تبعیدی در زندان اردبیل سپری می کند.