ایلنا – مردم استان سیستان و بلوچستان ۱۸ سال است که با خشکسالی دست و پنجه نرم میکنند و از محرومیت در رنجاند. حدود دو سالی است که آبی در اکثر چاهها و قناتهای منطقه وجود ندارد و همه خشک شدهاست. فقر، گرسنگی، بیماری و مهاجرت از مسائل و مشکلاتی است که گریبانگیر مردم منطقه است.
«آب نداریم، برق نداریم، هیچی نداریم…» اینها صحبتهای “حور بیبی” یکی از اهالی روستای لادیز است. او که به همراه ۵ خانوار دیگر در این روستا زندگی میکند، درباره وضعیت ساکنان میگوید: «آب لولهکشی نداریم و تا چندی پیش آب را از رودخانه برداشت میکردیم، اما الان دو سال است که سطح آب رودخانه بسیار بسیار کمتر شده است و خیلی از روزها هیچ آبی نداریم. زندگی بدون آب خیلی سخت است.»
دامهایمان بر اثر خشکسالی تلف شد
سه فرزند حوربیبی در زاهدان تحصیل و با خالهشان زندگی میکنند، همسرش نیز در زاهدان کارگری میکند، در این روستا مرکز درمانی و مدرسهای وجود ندارد و اگر قرار باشد، بچهها در روستا درس بخوانند باید ۴ الی ۵ کیلومتر پیادهروی کنند. زندگی این خانواده از طریق دامداری سپری میشد که متاسفانه به دلیل خشکسالی همه دامهای آنها جز ۴ الی ۵ راس بزغاله و ۷ الی ۸ مرغ و خروس تلف شده و چیز دیگری برایشان نمانده است.
در روستای کهنو از توابع ایرانشهر بیشک اوضاع بدتر از لادیز است. این روستا ۶۰ خانوار دارد که تعدادی از خانوارهای آن در وضعیت بسیار بدی زندگی میکنند، البته این روزها زندگی برای همه اهالی روستا سخت و طاقتفرسا شدهاست.
خانوادهها درآمدی جز یارانه ندارند
منصور ریگی، یکی از اهالی روستای کهنو درباره وضعیت روستایشان میگوید: «آب این روستا دو سال است که به شدت کاهش یافته و طی این مدت آب را از طریق خودروهای سیار هر ۱۵ الی ۲۰ روز یکبار برای ما میآوردند.»
او ادامه میدهد: «شغل بیشتر مردم منطقه کشاورزی بود که متاسفانه با خشکسالی که در این منطقه وجود دارد، خیلیها از جمله خودم دیگر کشاورزی نمیکنیم، دامهایمان بر اثر خشکسالی تلف شدهاند و بسیاری از خانوادهها درآمدی جز یارانه ندارند.»
در دو سال گذشته با توجه به شدت خشکسالی در استان سیستان و بلوچستان عشایر این منطقه در مناطق کوهستانی یکجانشین شدهاند، در حالی که این مردمان صبور و قانع از کمترین امکانات زندگی و همینطور بهداشتی برخوردار نیستند. مهمترین مشکل این خانوارها بیآبی و عدم دسترسی به بهداشت و آموزش است.
دسترسی به پزشک بسیار سخت است
آمنه یکی از عشایری است که با شروع خشکسالی به همراه خانوادهاش دست از کوچ کشیده و در دامنه کوههای بلوچستان ساکن شدهاند. او درباره مشکلات منطقهشان میگوید: «در این منطقه آب نیست و شوهرم هر از چندگاهی چاهی حفر میکند که دو هفته آب دارد، اما دوباره خشک میشود. پدرم هم بیماریهای زیادی دارد و حتی نمیتواند حرکت کند، اما دسترسیمان به پزشک بسیار سخت است، البته خدارو شکر اوراق هویتمان مشکلی ندارد.
آمنه در ۱۷ سالگی ازدواج کرده و در حال حاضر یک پسر سه ساله دارد، از او درباره ازدواج زودهنگام دختران در این منطقه میپرسم و اینطور پاسخ میدهد: «اکثر دختران در سن ۱۵ الی ۱۷ سال ازدواج میکنند، اما برخی از خانوادهها هم بخاطر فقر دختران خردسالشان را شوهر میدهند. اینجا فقر بیداد میکند.»
بیشتر عشایر، یکجانشین شدهاند
اسحاق برادر شوهر آمنه با اشاره به خشکسالی که سالهاست منطقه را فراگرفته، میگوید: «۷۰ راس بز داشتیم، که حدود یک ماه گذشته ۳۰ راس آن را دزدیدند و هیچکاری نتوانستیم بکنیم. بیشتر عشایر این منطقه یکجانشین شدهاند و به دلیل خشکسالی دامهایشان تلف شدند و مثل ما بیکار هستند و تنها درآمد خانواده همان یارانهای است که دریافت میکنیم.»
آبرسانیها، بیشتر از دو روز کفاف نمیدهد
تمامی روستاهای استان سیستان و بلوچستان با مشکل خشکسالی مواجه هستند و مدتهاست برخی از آنها از آب آشامیدنی بیبهرهاند، اگرچه با تانکر به برخی از روستاها آبرسانی میشود، اما این آب بیشتر از دو روز هم کفاف نمیدهد، درحالی که تانکرها هر ۱۰ الی ۱۵ روز یکبار پر میشوند و در برخی مناطق مدت زمان آبرسانی به روستاها نیز بیش از ۲۰ روز است. نبود آب مشکلات فراوانی از جمله عدم رعایت بهداشت برای اهالی روستاها ایجاد کرده و مردم در این منطقه هفتهها نمیتوانند استحمام کنند.
در یکی دیگر از روستاها به نام “بنه” با جمعیت زیادی از مردم روبرو میشوم که با گالنهای آب در مقابل تانکر تجمع کردهاند. چهرههای آفتاب سوخته این مردم مهربان حاکی از رنجهای فراوانی است که از خشکسالی و فقر میبرند.
در این روستا چند خانواده عشایری هستند که فاقد شناسنامهاند و مشکلات آنها از بقیه اهالی روستا بیشتر است. پیرزنی که همسرش حدود ۵ سال پیش فوت شده و ۴ پسر دارد که همه آنها بیکار هستند، میگوید: «تنها درآمد ما همین یارانه و مقرری کمیته امداد است، در حالی که قبلا اینجا کشاورزی بود و مردان ما کار میکردند.»
۳۰ خانوار از روستا رفتهاند
زمینهای بیآب و علف و بایری را نشانم میدهد که از شدت خشکی ترک ترک شدهاند و ادامه میدهد: «از وقتی دامها از بین رفتند و زمینها بایر شدند، مردم یک به یک به شهر میروند تا کارگری کنند و درآمد اندکی داشته باشند. این روستا ۹۲ خانوار ساکن داشت که طی این دو سال ۳۰ خانوار از این روستا رفتهاند و در حاشیه شهرهای زاهدان، خاش، ایرانشهر و… ساکن شدهاند.»
وی نگاه سردی به گالنهای آب میاندازد و میگوید: «گرچه خیلی صرفهجویی میکنیم، اما این آب کفاف دو روزمان را هم نمیدهد و بعد از آن مجبوریم آب بخریم البته افرادی که توانایی بیشتری دارند، آب میخرند، اما بسیاری از خانوادهها توانایی خرید آب را ندارند.» لبخند تلخی میزند و میگوید: «گاهی اوقات از همسایهها آب قرض میگیریم.»
ابتلا به بیماریهای کلیوی بدلیل نبود آب
برخی مردمان منطقه به دلیل استفاده ناکافی از آب آشامیدنی به مشکلات کلیوی دچار شدهاند و به گفته خود اهالی بیماریهایی مانند دیابت، فشار خون و… در اکثر این مناطق شایع است.
«مدرسه در روستای تفت وجود ندارد تا پایه ششم را در بخش نوکآباد درس خواندیم. برای دبیرستان باید به مدارس شبانهروزی برویم که بسیاری از خانوادهها اجازه نمیدهند، دخترانشان در این نوع مدارس تحصیل کنند. حتی کرایه رفت و آمد را هم نداریم که بدهیم و اگر به مدرسه برویم مجبوریم، یارانهمان را برای مدرسه خرج کنیم و دیگر چیزی نمیماند. خانه بهداشت هم در این روستا نداریم و بیماران باید برای درمان به کوته از توابع خاش بروند.» اینها صحبتهای آیدا دختر ۱۶ سالهای از اهالی روستای تفت از توابع بخش نوکآباد است.
او هم مانند مردمان دیگر منطقه از کمبود شدید آب میگوید و میافزاید: «دو الی سه سال است که باران در این منطقه نیامده، اوایل آب را از چشمهها و قناتها بر میداشتیم، اما الان آنها هم خشک شدهاند و هر دو الی سه هفته یکبار برایمان با تانکر آب میآورند که کفاف دو روز هم نمیدهد و مجبوریم دوباره از وانتی آب بخریم و برای هر ۱۵ لیتر ۳۰ هزار تومان بدهیم.» به گفته آیدا مردم در این روستا بسیار فقیرند و برخی دو یا سه همسر دارند.
مدتهاست نتوانستیم برنج و گوشت تهیه کنیم
کم کم دیگر زنان روستا هم به ما اضافه میشوند و هر کس از مشکلات روستا میگوید؛ از بیآبی شدید، از فقر مطلقی که اکثر اهالی روستا با آن روبرو هستند و از مهاجرت. یکی از زنان روستا میگوید: «اگر پولی داشتیم، از اینجا میرفتیم، اما درهمینجا هم در خیمه زندگی میکنیم و مدتهاست نتوانستیم برنج و گوشت تهیه کنیم. چند روز پیش به مرکز دهستان رفتیم، میخواستم گوجه بخرم، گفت کیلویی ۵ هزار تومان، گوجهها را خالی کردم و دست خالی برگشتم. آب که داشتیم بهتر بود، اما دوسال است که وضعیت بد است خیلی بد.»
یکی دیگر از زنان روستا که گالن آبی را بر دوش گرفته، ادامه میدهد: «این روستا لولهکشی آب ندارد، شغل اصلی مردم منطقه دامداری بود، در این دو سال دامهایمان که از گرما تلف شدند؛ هیچ، خودمان هم داریم در این وضعیت میمیریم.»
با خشکسالی و بیآبی در منطقه دیگر هیچ امیدی برای مردمان منطقه باقی نماندهاست و تنها انبوهی از خاک و زمینهای ترکخورده که روزگاری سرسبز بود و مردمانی که کمکم از تعدادشان کاسته میشود، در این منطقه باقی ماندهاند.
گزارش: نجمه رحمتی