-
27 ژوئیه 2016 – 06 مرداد 1395
از آغاز سال ۲۰۱۵ میلادی و با روی کار آمدن ملک سلمان، پادشاه جدید سعودی، عربستان سیاست مماشات با ایران را کنار گذاشت و سیاست مقابله آشکار را برگزید.
پیام تبریک محمد جواد ظریف به مناسبت انتصاب عادل الجبیر به مقام وزارت امور خارجه عربستان که ناظران آن را نوعی پیشنهاد آشتی تلقی کردند، با واکنش تند الجبیر روبرو شد. دیگر مشخص بود که ریاض اهداف دیگری را دنبال میکند.
با آغاز حملات هوایی ائتلاف به رهبری عربستان به یمن و سپس اعدام شیخ باقر النمر روابط دو کشور وارد فاز ستیزه جویانه تری شد و به قطع رابطه بین دو کشور انجامید.
ظاهرا عربستان مصمم است که ایران را به تغییر سیاستهایش در منطقه، یعنی دست برداشتن از حمایت بشار اسد، حوثیها در یمن، غیر فعال شدن در عراق و از همه مهمتر ترک شعار صدور انقلاب وادار کند. به این منظور از مجموعهای از سیاستها، از جمله ایجاد فشار بین المللی، منزوی کردن ایران در جهان اسلام، جنگ نیابتی در سوریه و حداکثر کردن فشار از طریق پائین نگاه داشتن قیمت نفت استفاده میکند.
در جریان جدال بر سر مسئله هستهای بین ایران و آمریکا، آمریکا از دو روش تهدید نظامی و اعمال تحریمهای فلجکننده استفاده میکرد. در مرکز بحران موضوع غنی سازی در داخل ایران قرار داشت. علیرغم فشارها، چندین دور مذاکره یکی پس از دیگری شکست خورد تا آنکه نهایتاً در ماه مارس ۲۰۱۳، پیش از انتخاب روحانی، طی مذاکره محرمانهای که بین دو هیئت ایرانی و آمریکایی در عمان صورت گرفت، ویلیام برنز، معاون وقت وزارت امور خارجه آمریکا، چرخش در سیاست آمریکا مبنی بر پذیرش غنی سازی (به شرط توافق در پارهای از موارد دیگر) را به ایران اعلام کرد.
بدون شک فشار تحریمها بر اتخاذ سیاست “نرمش قهرمانانه” از سوی آیتالله خامنهای مؤثر بود. اما همانطور که سخنگوی تیم مذاکرهکننده هستههای ایران، در مذاکرات دوران خاتمی بین ایران و سه کشور اروپایی (بریتانیا، فرانسه و آلمان)، به اطلاع نماینده وقت بریتانیا رساند، ایران حتی به قیمت جنگ حاضر به دست کشیدن از غنیسازی نبود.
دلیل حکومت ایران برای تسلیم نشدن به فشار، صرفاً به دلیل سماجت نیست. استدلال آیتالله خامنهای که بارها آن را تکرار نموده این است که تصمیمگیری تحت فشار، باعث میگردد که طرف مقابل از همان روش باز هم استفاده کند و ایران را قدم به قدم عقب بنشاند.
با توجه به این نگاه راهبردی در سیاست خارجی ایران و تجربیات گذشته میتوان گفت که به احتمال قوی عربستان بدون انجام یک مصالحه و بده و بستان، صرفاً با اتکا به روش مقابله، موفق به تغییر سیاستهای ایران در منطقه نخواهد شد.
سیاستهای تقابلی عربستان با ایران، سوای اعمال فشار بر ایران، چند نتیجه جنبی دارد که به نظر نمیرسد هیچیک در جهت منافع عربستان باشد.
روابط ایران و عربستان در جریان جنگ ایران و عراق، به دلیل حمایت گسترده مالی ریاض از صدام حسین به اوج تیرگی رسید. با این حال تلاش اکبر هاشمی رفسنجانی در دوران ریاست جمهوریاش برای بهبود رابطه بین دو کشور منجر به آرامش در روابط شد. پروازها بین دو کشور برقرار شد و معاملات تجاری آغاز گردید. در سال ۱۹۹۷ امیر عبدالله (بعداً ملک عبدالله) به عنوان بالاترین مقام سعودی از زمان وقوع انقلاب از ایران بازدید کرد.
در سال ۱۹۹۹، محمد خاتمی به عنوان اولین رئیس جمهور ایران از عربستان بازدید و با امیر عبدالله دیدار کرد. بهبود روابط به جایی رسید که در سال ۲۰۰۱ یک قرارداد امنیتی بین ایران و عربستان برای مبارزه با تروریسم امضاء شد.
وضعیت در خاورمیانه از زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی به مراتب پیچیدهتر شده است، اما آشتی دو کشور در آن دوران هم کار سادهای نبود.
پس از کشته شدن جمع کثیری از ایرانیان در تظاهرات سال ۱۹۸۷ آیت الله خمینی گفته بود: “این واقعه از سایر ظلمها و خیانتهای صورت گرفته مانند اشغال قدس، تجاوز صدام و… جانسوزتر است. در این واقعه به اسلام خیانت شد… اگر ما از مسئله قدس (اسرائیل) بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانی که به ما بدی کردند بگذریم، نمیتوانیم از مسئله حجاز (عربستان سعودی) بگذریم.”
بنابراین هنوز هم در صورت در پیش گرفتن سیاست آشتیجویانه از سوی دو طرف، میتوان به کاهش تنش میان دو کشور امیدوار بود.
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/07/160727_l10_sss_iran_saudi