مایکل کوگلِمن – برگردان- حمید ارجمند – منبع: مجلهی فارنپالیسی
به تاریخ ۲۱ می، یک پهپاد(طیاره بدون سرنشین) یک موتر و دو سرنشین آن را در بلوچستان از میان برد؛ مقامات محلی یک پاسپورت پاکستانی که به طرز معجزهآسایی آسیب ندیده بود و دو جسدی را که قابل شناخت نبودند، از درون لاشهی موتر بیرون کردند. این پاسپورت ظاهراً متعلق به فردی به نام محمد ولی بود. اما عکس پاسپورت شباهت زیادی به ملا اخترمحمد منصور، رهبر سابق طالبان داشت که در این حمله از میان رفته بود. بر اساس گزارش رسانههای پاکستانی، این پاسپورت نشان میداد که دارندهی آن از ایران برگشته بود. او قبلاً نیز برای چندین هفته در بین ماههای فبروری و مارچ به آنجا سفر کرده بود.
تصمیم ملا منصور برای دیدار از ایران و ترک پناهگاهش در ایالت بلوچستان-جایی که رهبران ارشد طالبان زندهگی امنی دارند- موضوع عجیبی به نظر میآمد. نباید فراموش کرد که ایران دوست طالبان نبود؛ برعکس، این کشور در جریان جنگ داخلی از جبههی شمال و دیگر عناصر ضد طالب حمایت میکرد. این کشور نقش سودمندی در کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ میلادی ایفا کرد که منجر به تشکیل حکومت پس از طالبان در افغانستان شد. در اولین سالهای تهاجم امریکا به افغانستان، تهران نقشههایی به واشنگتن داد که مواضع طالبان در افغانستان را نشان میداد، و ۲۰ هزار نیروی افغان را هم آموزش داد.
ایران همچنان دلایل دیگری نیز برای عدم نزدیکی به طالبان دارد. ملاحظات فرقهای -ایران دولت شیعه است و طالبان گروه سنی- یکی از این دلایل است. البته، انشعاب میان دو جانب ریشههای عمیقتری هم دارد: روابط گستردهی طالبان با جندالله، گروه تروریستی جداییطلب ضد دولت ایران. این گروه در گسترش تجارت مواد مخدر در ایران نقش داشته و به شیوع فلج کنندهی اعتیاد به هیرویین در این کشور کمک میکند. از سوی دیگر طالبان در سال ۱۹۹۸ میلادی ۱۲ دیپلومات ایرانی را در کنسولگری این کشور در مزارشریف به قتل رساندند که در اثر آن افغانستان و ایران تا آستانهی درگیری نیز پیش رفتند (البته، بر اساس برخی از روایتها، در پشت این حادثه سپاه صحابه که یک گروه پاکستانی مسلح ضد شیعیان است، قرار داشت.)
مقامات غربی توضیح سادهای برای حضور ملامنصور در ایران داشتند: بنا به گفتهی مقامات اروپایی در روزنامهی نیویارک تایمز، وی در آنجا به خاطر تداوی بیماری خود حضور داشت و نمیخواست در شفاخانههای پاکستان در زیر چشم بادار خود آیاسآی قرار داشته باشد. البته، معلوم نبود که او در ایران به خاطر کدام بیماری تحت مداوا قرار داشت. روزنامهی والاستریت ژورنال گزارش داد که ملا منصور در واقع به خاطر دیدار فامیلش به ایران رفته بود. به هر حال، مقامات امریکایی به کمک شنود مکالمات از مخفیگاهش آگاه شده و ردش را پیدا کردند. آن طوری که تام باومن، خبرنگار رادیوی «انپیآر» در توییتی نوشت، امریکا شماره و سیم کارت ملامنصور را در اختیار داشت.
سفر ملا منصور به ایران شاید به خاطر مسایل صحی بوده باشد؛ و شاید هم این سفر برای اهداف شرورانهای صورت گرفته بود. تهران و طالبان علیرغم تفاوتهایی، دارای منافع مشترک کلیدی نیز بوده و به لحاظ عملیاتی با یکدیگر همکاری کردهاند. به ویژه، هر دو طرف نسبت به حضور غرب، به ویژه ایالات متحده، در افغانستان بیعلاقه و مشکوکاند. هر دو میکوشند که نفوذ امریکا را در اینجا ضعیف کنند.
توماس جاسلین، تحلیلگرا امنیت بینالملل و یکی از سردبیران ارشد ژورنال لانگ وار، سالها پیش به طور قانعکنندهای روابط طالبان و ایران را توضیح داده بود. این روابط به سال ۲۰۰۰ میلادی بر میگردد. بر اساس اسناد غیر محرم امریکا، ملا محمد عمر، رهبر سابق طالبان، به ملاخیرالله خیرخواه، والی این گروه در هرات، وظیفه داد که روابط طالبان را با تهران بهبود بخشد. در نتیجه، ایران موافقت کرد که به طالبان ماینها و سلاحهای کوچک بدهد(دوباره در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱ میلادی، قوای بینالمللی در افغانستان محمولههای سلاح از ایران به مقصد طالبان را ضبط کردند). همچنان، دو طرف موافقتنامهی عبور مرزی امضا کردند که به موجب آن طالبان میتوانستند پول، کالا و جنگجویانشان را به شکل قاچاقی به ایران [و افغانستان] انتقال دهند. تلاشهای والی سابق طالبان در آن زمان بعداً زمینهی همکاری بزرگتر طالبان و ایران را فراهم ساخت: طالبان در سال ۲۰۱۲ میلادی دفترشان را در زاهدان افتتاح کردند.
به صورت تاریخی، عامل کلیدیای که ایران را مایل به همکاری با طالبان کرده است، نگرانی مشترکشان در مورد حضور نظامی ایالات متحده و نفوذ گسترده این کشور در افغانستان است. مثلاً قوای امریکایی میتوانند که از افغانستان بر تأسیسات هستهای ایران حمله کنند.
گزارشهای خبری حاکی از آن است که انتقال پول و سلاح ایران به طالبان افزایش یافته است. چرا چنین است؟ یک دلیل آن شاید تماسهای مسکو با طالبان به خاطر نگرانی از حضور داعش در افغانستان باشد. داعش متشکل از چند صد تن از جنگجویان سابق طالبان در ولایت ننگرهار است که به این گروه بیعتشان را اعلام داشتند.
شاید یکی از دلایل دیگر نزدیکی طالبان به ایران این باشد که این گروه احتمالاً میخواهد از وابستهگی خود به پناهگاهها و امتیازات موجود در پاکستان بکاهد. همان طوری که قبلاً نیز نوشته بودم، مصاحبههای قوای ناتو با زندانیان طالب نشان میدهد که بسیاری از رهبران و جنگجویان این گروه اعتماد و دلخوشی از وابستهگیشان به اسلامآباد ندارند. چون این کشور کنترول قوی بر اعضای این گروه دارد و طالبانی را که با این کشور همکاری نکنند، بازداشت میکند. شوک ناشی از مرگ رهبر طالبان در بلوچستان-پناهگاهی که این گروه هیچ زمانی خود را در آن آسیبپذیر احساس نمیکرد- مشوق قویتر برای این گروه شد تا به دنبال سازوکاری بر آیند که در آن پای پاکستان مطرح نباشد. این به معنای آن است که طالبان باید روابطشان را با تهران حفظ، اگر نگوییم تشدید، کنند و همان طوری که برخی ناظران مطرح کردهاند، باید به دنبال شیوهها و سازوکارهایی در رابطه به ایران باشند که از طریق آن بتوانند کمکهای مالی دریافت کنند.
مشوق قوی ایران برای ادامهی همکاری با طالبان همانا استراتژی کاهش ریسک است: با توجه به بلاتکلیفی و نوسانات در افغانستان، در حالی که شورشیان هنوز هم به حملاتشان ادامه داده و حکومت ضعیف افغانستان با آینده نامعلومی روبهرو است، ایران میکوشد که گزینهی روابط با طالبان را نیز در اختیار داشته باشد، گروهی که بیگمان تأثیرگذارترین بازیگر غیردولتی در افغانستان به حساب میآید.
البته این به معنای آن نیست که تهران هیچ دلیلی برای همکاری با کابل ندارد. برخلاف، شاید به نفع ایران باشد که از مجموع حمایتهای خود از طالبان- از اعزام محمولههای تسلیحات و انتقال پول الی دادن دفتر در زاهدان- بکاهد که باعث تقویت این گروه شده است. قدرتمند شدن طالبان به معنای ادامهی بیشتر بیثباتی در افغانستان است که این به نوبت خود، باعث گسترش تجارت و قاچاق مواد مخدر و سرازیر شدن مهاجران افغان به خاک ایران میگردد و عواقب مستقیم و ویرانگری برای آن کشور دارد.
بر علاوه بیثباتی بیشتر در افغانستان به ضرر پروژههای مهم انکشافیای است که برای ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. سه کشور هندوستان، ایران و افغانستان یک سلسله موافقتنامههایی برای توسعهی بندر چابهار به امضا رساندند که به تسهیل تجارت و انتقال کالا میان آسیای میانه، افغانستان و هندوستان کمک مینماید. اگر ایران همچنان به کمکهای مالی و تسلیحاتیاش به طالبان ادامه دهد، در بیثباتسازی افغانستان نقش ایفا کرده در نتیجه پروژهی چابهار نیز به جایی نخواهد رسید.
در واقعیت، تهران بازی دوگانه دارد: از یکسو با حکومت در کابل همکاری میکند و از جانب دیگر از طالبان نیز حمایت مخفی میکند. حتا اگر قوای امریکایی به دنبال ثباتی اندک در افغانستان نیز باشند، حضور این کشور در آنجا برای ایران باعث پریشانی خاطر است. همچنان، به نظر نمیآید که ایران دستش را از گروهی بشوید که از سال ۲۰۰۱ میلادی روز تا روز بر مناطق بیشتری تسلط پیدا مینماید.
نهایتاً روابط پیچیدهی تهران و طالبان مصداق همان گفتهی معروف سیاسی است: دشمنِ دشمنم، دوست من است.