-
6 ژانویه 2019 – 16 دی 1397
اما چرا کمتر صدایی از آنهایی که آنجا زندگی میکنند شنیده میشود؟ روزی مسافری از سیستان و بلوچستان در یکی از تاکسیهای تهران حرف عجیبی زد: “ما حتی به شرایط زندگیمان اعتراض نمیکنیم چون احساس میکنیم جزو این کشور به حساب نمیآیم.”
سبک و سیاق سیاسی دولتها و حامیانشان هم در این سالها تفاوتی در مواجه با مشکلات این استان ایجاد نکرده است. نه اصلاحطلبان در این استان که یکی از بزرگترین حوزههای رای آنان است پیشرفتی ایجاد کردهاند، نه اصولگرایان. انگار فقر و نبود امکانات و دشواری دسترسی به تحصیل در این منطقه برای دولتها موضوعی عادی است و نیازی به تلاش برای بهبود اوضاع وجود ندارد.
به نظر میرسد با ادامه این شرایط تلاش میشود فقر در این منطقه موضوعی عادی جلوه کند. روزنامهنگاران بارها در گزارشهایشان از مردمی نوشتهاند که حتی توقعهای بزرگی از حکومت ندارند و فراموش کردهاند که حکومت مسئول تامین نیازهای ابتدایی آنهاست. این فقر و عادیسازی آن حتی فرصت اعتراض را هم از مردم گرفته است. استان سیستان و بلوچستان بر اساس آمار رسمی فقیرترین استان ایران است. متوسط میزان پسانداز در سال ۹۶ در ایران هشت میلیون تومان بود اما در سیستان و بلوچستان میزان متوسط میزان پسانداز هر نفر سه میلیون تومان. در همین حال این متوسط در تهران ۵۸ میلیون تومان بوده است.
علیم یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس هم گفته ۷۵% سیستانیها و بلوچها امنیت غذایی ندارند. دو سوم جمعیت استان به آب آشامیدنی بهداشتی دسترسی ندارند. این استان یکی از پایینترین سهمها را در اداره امور سیاسی و اقتصادی کشور دارد.
با این شرایط ناگفته پیداست که شرایط زندگی در این استان چه دشوارییهایی دارد.
آتشسوزی در مدرسهای در زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان باز هم نگاهها را برای چند روزی به این استان معطوف کرده است. کاربران شبکههای اجتماعی از بیتوجهی دولت انتقاد میکنند، دولت میگوید رسیدگی میکند، عدهای هم فرصت را غنیمت دیدهاند و جلوی دوربینها متن سخنرانیهایشان را پاره میکنند.
اما چرا کمتر صدایی از آنهایی که آنجا زندگی میکنند شنیده میشود؟ روزی مسافری از سیستان و بلوچستان در یکی از تاکسیهای تهران حرف عجیبی زد: “ما حتی به شرایط زندگیمان اعتراض نمیکنیم چون احساس میکنیم جزو این کشور به حساب نمیآیم.”
برخی تحلیلگران معتقدند حکومت شیعه ایران به طور نظامند مردم این منطقه را که اغلب سنیاند در حاشیه و فقر نگه میدارد. نگاهی به وضعیت برخی دیگر از استانهای سنینشین ایران از جمله کردستان و قسمتهایی از خوزستان که تقریبا با همین مشکلات دست به گریبانند میتواند شاهدی بر این مدعا باشد.
حکومت ایران اغلب این اتهامها را رد میکند اما نه تنها نشانهای از بهبود اوضاع در این منطقه دیده نمیشود که در سالهای اخیر فشارهای امنیتی و اقتصادی هم در سیستان و بلوچستان افزایش یافته است.
فقر و محرومیت در بسیاری از مناطق دیگر ایران از جمله خوزستان و کهکیلویه و بویراحمد و خراسان و کردستان و جاهای دیگر وجود دارد اما سیستان و بلوچستان به طرز باورنکردنیی هر آنچه را به عنوان مشکل میتوان تصور کرد در خود جای داده است.
عادیسازی فقر، غریبگی و نادیدهگرفتهشدن این استان شاید کمی اغراقشده به نظر برسد و حتی مسئولان و مدیرانی پیدا شوند که آن را تحریفکننده واقعیت بدانند.
برای سنجش درستی این موضوع فقط کافی است نگاهی به وضعیت مردمانی که در این گوشه جنوبشرقی ایران که پسوند “محروم” مثل یک زخم همیشه کنار نامشان نشسته نگاهی بیاندازیم.
استان سیستان و بلوچستان بر اساس آمار رسمی فقیرترین استان ایران است. متوسط میزان پسانداز در سال ۹۶ در ایران هشت میلیون تومان بود اما در سیستان و بلوچستان میزان متوسط میزان پسانداز هر نفر سه میلیون تومان. در همین حال این متوسط در تهران ۵۸ میلیون تومان بوده است.
یکهفتم کودکان بازمانده از تحصیل در این استان زندگی میکنند که اغلب به دلیل فقر و نبود امکانات آموزشی نمیتوانند به مدرسه بروند. متوسط فاصله مدرسههای روستایی در سیستان و بلوچستان ۳۰ کیلومتر است. شاید باورکردنی به نظر نرسد اما یکی از دلایل افت تحصیلی یا کلا ترک تحصیل دانشآموزان این استان ضعیفبودن چشم و نداشتن توان خرید عینک است.
حمیدرضا پشنگ، نماینده سابق خاش در مجلس ایران گفته بود۷۰% مردم این استان زیر خط “فقر مطلق” زندگی میکنند.۷۰% مردم این استان هم از بیمه بازنشستگی برخوردار نیستند.
درآمد این استان “کمتر از یک درصد” تولید ناخالص ملی در ایران است. دو سوم جمعیت استان به آب آشامیدنی بهداشتی دسترسی ندارند. این استان یکی از پایینترین سهمها را در اداره امور سیاسی و اقتصادی کشور دارد.
علیم یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس هم گفته ۷۵% سیستانیها و بلوچها امنیت غذایی ندارند.
با این شرایط ناگفته پیداست که شرایط زندگی در این استان چه دشوارییهایی دارد.
به گفته علی اصغر میرشکاری، معاون امنیتی انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان نرخ بیکاری این استان ۳۹% است. بعضی از آنها که کار ندارند به قاچاق سوخت روی میآورند، کاری بسیار خطرناک که بازی با مرگ است.
آنها که صیادند به دلیل کاهش منابع دریا که احتمالا به دلیل صید صنعتی ماهیگیران چینی و دیگران باید دورتر بروند. کاری باز خطرناک چون دزدان دریایی انتظارشان را میکشند. هنوز ۱۴ صیاد ایرانی بعد از گذشت چهار سال اسیر دزدان دریایی سومالیاند و دولت ایران حاضر نشده برای آزادی آنها پول پرداخت کند یا حتی وارد مذاکره با دزدان شود. پیشتر هشت نفر از صیادان از بیآبی و گرسنگی جان دادهاند و معلوم نیست ۱۴ نفر باقیمانده در چه حالیاند.
از ساکنان این استان آنها که کمی از بقیه بداقبالترند حتی هویت ایرانی هم ندارند. تعداد افراد بیشناسنامه سیستان و بلوچستان به صورت دقیق روشن نیست. بعضی از نمایندگان مجلس تعداد آنها را تا ۱۰۰هزار نفر هم تخمین زدهاند. این افراد از ابتداییترین حقوق یک شهروند عادی هم برخوردار نیستند.
بیشتر بخوانید:
حالا در این میان ۱۰۰% مساحت این استان هم با خشکسالی مواجه است. طوفانهای شن گاهی میزان آلودگی هوا را ۱۰۰برابر حد مجاز میرساند. بیش از ۵۰۰ روستا در این منطقه جغرافیایی در حال نابودی است و مردم به دلیل بیآبی، فقر و بیکاری در حال ترک روستاها هستند.
نباید فراموش کرد که ۵۱% مردم این استان روستاننشینند و نابودی روستاها یعنی یک بحران واقعی.
احتمالا خواندن این همه آمارهای دردآور به اندازه نوشتنشان سخت است. اصلا شاید نوشتن و خواندن اینها هم خستهکننده شده باشد. اما همانطور که میبینید اینها آمارهای رسمی است که نمایندگان مجلس و مراکز آماری در جمهوری اسلامی ایران منتشر کردهاند. پس یعنی همه دولتمردان و تصمیمگیران از آنها آگاهاند. خب پس ببینیم دولتها چه درباره این مشکلات چه کردهاند؟
بزرگترین دستاورد دولت روحانی در این استان این بود که ۴۰ سال پس از پیروزی انقلاب بالاخره گاز را به زاهدان رساند. گازی که البته هنوز به همهجا نرسیده و چندی پیش چهار دانشآموز به دلیل آتشگرفتن بخاری نفتی جان خود را از دست دادند.
قسمت عمده مدرسههای این استان خشتی و کپری است. در واقع۳۰% از مدرسههای کل ایران خشتی و کپریاند. البته محمدتقی نظرپور، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور گفته اعتقادی به حذف مدارس کپری ندارد چون که آنها متناسب با اقلیم منطقهاند.
تقریبا هیچ تلاشی برای بهبود وضعیت آب آشامیدنی بهداشتی به روستاهای این استان نمیشود. تعداد بیمارستانها و مراکز بهداشتی بسیار کمتر از استانداردهایند. امیدی به سرمایهگذاری برای ایجاد کارخانههایی که بتوانند شغل ایجاد کنند وجود ندارد.
دولت به صورت دائم برای تامین نیازهای آموزشی در مناطق محروم به ویژه سیستان و بلوچستان از خیرین کمک میخواهد. آنها حتی برای تهیه عینک برای دانشآموزان از “اهداکنندگان ملی و بینالمللی” کمک خواستهاند. این در حالی است که هر سال قسمت عمدهای از بودجه آموزش و پرورش پرداخت نمیشود.
دولت در بقیه موارد هم همینطور عمل میکند به طوریکه هیچ چشماندازی برای بهبود اوضاع در این استان دیده نمیشود و عملا عمده ساکنان سیستان و بلوچستان فقط از راه دریافت یارانه زندگی میکنند.
این میزان از فقر و محرومیت و جداافتادگی از بقیه مناطق کشور از مردم سیستان و بلوچستان نه فقط در چشم حکومت بلکه در چشم مردم ایران هم غریبههای ناآشنایی ساخته است.
احتمالا خیلیها هم با این گزاره مخالفند و سند آن را افزایش حجم سفر به این استان و اشتیاق مردم به کمک به ساکنان این منطقه و تلاش برای بهبود اوضاع میدانند. اما باز سوال اینجاست که چه کسانی به این منطقه سفر میکنند و چه کسانی به مردم آنجا کمک میکنند؟
مدت زیادی است که روزنامهنگاران با روایتهای رومانتیک، طبیعتگردان کولیپشتی به دوش با سلفیهایشان از عجایب این سرزمین و خیرین با چشمهای اشکآلود راهی این استان شدهاند اما این کار چیزی از غریبگی با آدمهای آنجا کم نکرده است.
این سفرها بیشتر شبیه سفرهای ماجراجویانهای است که برای کشف یک منطقه ناشناخته انجام میشود. برای دیدن آدمهایی که سالها آن گوشه هیچکس به یادشان نبود و حالا تصویرشان به یاری اینستاگرام و بقیه شبکههای اجتماعی برای تصویرگرانشان لایک میآورد، چیزی شبیه سفر اروپاییها به ایران.
آدمهایی که انگار از سیاره دیگری میآیند و چند روزی سری به گوشه و کنار روزگار پریشان آدمهای دور و جداافتاده میاندازند و با کولهباری از عکس و خاطرات هیجانانگیز به زندگی خودشان برمیگردند.
از طرفی نگاه خیریهای به ساکنان این منطقه از ایران که ابتداییترین حقوق خود محرومند دامنه وسیعی از دولت تا مردم را دربرمیگیرد.
طرحهای توانمندسازی، رونق گردشگری و از این قبیل هم بدون زیرساختهای اولیه نمیتوانند تاثیر چندانی بر زندگی مردم داشته باشد.
سبک و سیاق سیاسی دولتها و حامیانشان هم در این سالها تفاوتی در مواجه با مشکلات این استان ایجاد نکرده است. نه اصلاحطلبان در این استان که یکی از بزرگترین حوزههای رای آنان است پیشرفتی ایجاد کردهاند، نه اصولگرایان. انگار فقر و نبود امکانات و دشواری دسترسی به تحصیل در این منطقه برای دولتها موضوعی عادی است و نیازی به تلاش برای بهبود اوضاع وجود ندارد.
به نظر میرسد با ادامه این شرایط تلاش میشود فقر در این منطقه موضوعی عادی جلوه کند. روزنامهنگاران بارها در گزارشهایشان از مردمی نوشتهاند که حتی توقعهای بزرگی از حکومت ندارند و فراموش کردهاند که حکومت مسئول تامین نیازهای ابتدایی آنهاست. این فقر و عادیسازی آن حتی فرصت اعتراض را هم از مردم گرفته است.
از طرفی رشد گروههای مسلح مخالف جمهوری اسلامی، گروههای تندروی مذهبی و حتی جداییطلبان در این منطقه و آنسوی مرزهای شرقی ایران از پیامدهای سیاست حکومت ایران در نادیدهگرفتن نیازهای ساکنان این منطقه است. ربودن مرزبانان ایرانی و حمله به پاسگاه چابهار اتفاقاتی است که فقط در یک ماه گذشته چندین کشته و زخمی برجای گذاشته است.
بیشتر بخوانید:
نمونه بارز بیتوجهی و نادیدهگرفتهشدن این استان از طرف حکومت را میتوان در ماجرای صیادان اسیر در دست دزدان دریایی دید. دولت نه تنها حاضر به مذاکره با دزدان نشده، حتی پاسخگوی خانوادههای آنان هم نیست و گویی اساسا آن صیادان شهروندان ایران محسوب نمیشوند.
هرچه هست این میزان از بیتوجهی حکومت ایران به جان و مال و زندگی ساکنان سیستان و بلوچستان نمیتواند فقط ناشی از کمبود امکانات باشد. برای کشوری که خود را یکی از مهمترین قدرتهای منطقه میداند گروگانگیری ماهیگیرانش به دست دزدان دریایی و فراموشکردن آنها موضوعی عادی نیست. شاید این موضوع یادآوری عمدی سیاستهای بنیادین به مردمی باشد که در کشور خودشان غریبهاند.
http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-46775683