مصطفی فحص در سایت شرق الاوسط مقاله ای تحت عنوان «ایران… ضربهای که از داخل نواخته خواهد شد» منتشر کرده است.
او می نویسد: «در اظهاراتی که رسانههای داخلی ایران آنها را بیسابقه خواندند یکی از اعضای مجلس شورای اسلامی ایران، جلیل رحیمی جهانآبادی، هشدار داد که باید بترسیم از اینکه سرنوشتی مانند اتحاد جماهیر شوروی داشته باشیم. او در جلسه یکشنبه مجلس ایران تصریح کرد که “زمانی که اتحاد جماهیر شوروی سرنگون شد، ۱۳ هزار کلاهک اتمی داشت، در بیش از ۲۰ کشور نفوذ خارجی داشت؛ ایستگاه فضایی داشت، اما در خیابانهای مسکو تکه پاره شد و امنیت و تمامیت ارضی خود را از دست داد.” او خواستار کاهش هزینههای داخلی و خارجی نظام شده و در غیر این صورت نتیجه را شکست در داخل تهران ارزیابی کرد.
اما مسئله قابل ملاحظه این است که رژیم ایران بهنظر نمیآید که بخواهد از تجربه اتحاد شوروی عبرت بگیرد بلکه درست راهی را دنبال میکند که منجر به فروپاشی آن شده بود. رژیم ایران که اینک بازی استراتژیک تنشزایی را یادگرفته است ناشی از غرور خود و استفاده از تناقضات بینالمللی و اقلیمی به پیشروی ادامه میدهد؛ اما در عینحال از خط قرمزها نمیگذرد تا از هرگونه برخورد با قدرتهای بزرگ اجتناب کند و تبعات رویارویی با قدرتهایی فراتر از خود را به جان نخرد. اما نکته خندهدار این است که رژیم ایران مانند یک امپراتوری وهمی عمل میکند که برای طمعپیشگی آن حدود و نهایتی نیست.
در مسیر این مبارزهطلبی و غرور جاهلانه، ایران تصریح کرد که قصد دارد برخی از کشتیهای دریایی خود را به اقیانوس اطلس گسیل دارد و جانشین نیروی دریایی ایران اعلام کرد که از این به بعد در نزدیکی خاک ایالات متحده فعالیت خواهد کرد. درست ماننذ اتحاد جماهیر شوروی که نخستین فعالیت فضایی خود را با اعلان از ایستگاه فضایی خود در سال ۱۹۸۶ آغاز کرد، ایران نیز اینک خبر از برنامهای میدهد که طی آن در دهه آینده، فعالیت فضایی خود را برای تسخیر فضا آغاز خواهد کرد؛ برنامهای که تا ۲۰۱۶ ادامه خواهد داشت.
از سوی دیگر فرمانده نیروی هوایی ایران، علی حاجیزاده، تأکید کرد که ایران هر ماه بین ۳۰ تا ۴۰ آزمایش موشکی انجام میدهد و این تاکید ذهنیت اتحاد شوروی را به یاد میآورد که عقیده داشت نفوذ این کشور تا جایی ادامه دارد که بُرد موشکهای آن است.
ایران در گذر از یک مسابقه تسلیحاتی شبیه به مسابقه میان آمریکا و شوروی که بسیاری از ثروت و منابع کشور را به خرید و تولید سلاح اختصاص داد و بدین ترتیب ثروت ملی را برباد داد، بار سنگین مالی فعالیت خود را بر دوش اقتصاد ملی میگذارد و تلاش میکند هزینههای سنگین دخالتهای خود در منطقه را پوشش دهد و به سیاست توسعهطلبانه خود در منطقه ادامه دهد. در واقع این کشور هزینههای زیادی را برای حمایت از مزدوران خود در منطقه مانند حزبالله و حشد الشعبی در عراق و حوثیها در یمن و در سوریه متحمل میشود بیآنکه برای بهبود اوضاع داخلی شهروندان ایرانی تلاش کند و برای اقتصاد در حال فروپاشی خود و میلیونها جوان بیکار، راه چارهای بیابد.
یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران رسول خضری تصریح کرد که «بیش از ۴۰ میلیون نفر در کشور زیر خط فقر هستند». در یک چنین رژیمی که نصف مردم آن زیر خط فقر زندگی میکنند، پرداختن رژیم به گسترش نفوذ خارجی و تحمل هزینههای سنگین چنین سیاست توسعهطلبانهای، چه سود و منفعتی میتواند برای مردم این کشور داشته باشد؟
در بازگشت به نقطه آغاز و هشدار جلیل رحیمی جهانآبادی این سخن او را یادآور میشویم: «امروز مردم برای تامین معیشت خودشان و برای پر کردن شکم های فرزندان خود مشکل دارند. ما اگر نتوانیم هزینههای اضافی سیاست داخلی و خارجی را درمان کنیم، هزینههای سنگینی را تقبل خواهیم کرد. آسیب به امنیت ملی ما نه توسط دشمنان، که در خیابانهای شهرهای ما رخ میدهد. ضرری که به امنیت ملی ما وراد خواهد شد، از دشمنان ما برنخواهد خواست، بلکه از دورن کشور، ما ضربه ای سخت خواهیم خورد».
در برابر این همه، بعید نیست که پرچم تسلیم در خیابانهای تهران برافراشته شود، درست مانند تسلیمی که در مسکو بدان تحمیل شد.