ایلان برمن
معاون ارشد رئیس اندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا
با سپری شدن چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی کارنامه این نظام، برخلاف تبلیغات رسمی دولت ایران، آشکارا آکنده از شکست و ناکامی است. از منظر اقتصادی، این کشور از زمان انقلاب تاکنون شاهد افت چشمگیر میزان رفاه بوده است و شهروندان معمولی ایران امروزه، با احتساب نرخ تورم، سی درصد تهیدستتر از سال ۱۳۵۷ هستند. در همین حال ایران، به خاطر اولویتهای نابهجا و ماجراجوییهای خارجی رهبرانش، از لحاظ سیاسی به یک مطرود بینالمللی تبدیل شده و جایگاهش نزد جهانیان به شدت پایین آمده است. مردم ایران شایسته وضعیتی به مراتب بهتر هستند و باید آن را مطالبه کنند.
کلر لوپز
معاون مرکز سیاست امنیتی
چهل سال پیش آیتالله روحالله خمینی رهبر انقلابی بود که یک ملت رو به پیشرفت و مرفه را گروگان گرفت و مردمش را قرنها به عقب و به توحش یک کابوس اسلامی بازگرداند.
او از طریق یک قانون اساسی تازه، که به صراحت به سلطه جهانی قوانین اسلامی (شرع یا شریعت) اختصاص داشته و ایرانیان را زیر یوغ مجازاتهای [موسوم به] حدود [اسلامی] قرار میداد، نام ایران را به «جمهوری اسلامی ایران» تغییر داد. زنان بیرحمانه سرکوب میشوند؛ همجنسگرایان از جرثقیلها به دار آویخته میشوند؛ خمینی و جانشینانش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برای [اجرای] یک ماموریت جهادی تروریستی در سراسر جهان – که هزاران نفر را دچار نقص عضو کرده و به قتل میرساند و کشور یهودی اسرائیل را تهدید به نسلکشی میکند – به راه انداختند.
رژیم ملاها با تولید و گسترش جنگافزارهای کشتار جمعی (از جمله بمبهای الکترومغناطیسی یا ایامپی) و موشکهای بالستیک برای حمل آنها، ثبات را تهدید میکند. اما مردم ایران برای آزادیشان به پا خاستهاند و آزادی را، که حق مردم آزاده است، مطالبه میکنند. ما مردم آمریکا با افتخار در کنارشان ایستادهایم.
مایکل روبین
پژوهشگر ارشد موسسه آمریکن اینترپرایز
آیتالله خمینی یک نظام مردمسالاری اسلامی را به ایرانیان وعده داده بود؛ اما آن چه به آنها داد نه اسلامی بود و نه مردمسالارانه. ایران زمان شاه، یعنی پیش از سال ۱۳۵۷، با برخی کشورهای جنوب اروپا – مانند پرتغال، اسپانیا، و یونان – قابل قیاس بود. مردم در آن کشورها به مردمسالاری راستین دست یافتند و امروز اقتصاد و استانداردهای زندگی آنها به مراتب از ایران پیشی گرفته است. در زمان شاه همه جا از ایرانیان با آغوش باز استقبال میشد: برای نمونه، یک ایرانی میتوانست سوار موتورسیکلت شود، در همه گذرگاههای مرزی روادید بگیرد، و تا خود پاریس برود؛ اما امروز چنین چیزی محال است.
در حالی که رفتار طبقه حاکمیت در ایران معمولا به گونهای است که تو گویی توسعه ایران پس از انقلاب مرهون اقدامات آنها است، اما واقعیت آن است که بیشتر دستاوردهای ایران نه به خاطر اقدامات دولت آن کشور، بلکه ثمره دسترنج مردمش بوده است.
واپسین میراث انقلاب اسلامی فساد دینی و مذهبی است. این امر برای هر ایرانی راستین و باورمند یک فاجعه است. قدرت سبب فساد آخوندها در تهران و قم شده است و حس بدبینی نسبت به رهبران مذهبی را به وجود جوانان تزریق کرده است. علی خامنهای باید از این بابت شرمسار باشد.
انقلاب ایران از لحاظ برآورده کردن نیازهای شهروندانش از هر نظر ناکام بوده است. ایرانیها درک کردهاند که این رژیم در عمل به وعدههایش مبنی بر رهبری منطقهای و جهانی، یا مسئولیتش برای بهبود بخشیدن به زندگی مردم ایران، ناتوان است. به زبان ساده باید گفت که این انقلاب به هیچ وجه یک جمهوری را، که نماینده اراده مردم باشد، روی کار نیاورده است؛ بلکه یک رژیم بیرحم و غیرمسئول و لایههای ژرف پنهان در دل حکومت – شامل رهبر، نظام مذهبی، و نهادهای امنیتی – را به وجود آورده است که تنها نسبت به ثروتمند کردن و بقای خود متعهد است.