بلوچی مے ماتین زبانین بلوچی مے شھدین زبانین
درد این است که درد را نمى توان به کسى فهماند. “محمود دولت آبادى”
در ۲۱ فوریهی سال ۱۹۵۲ میلادی، تعداد زیادی از دانشجویان بنگالیزبان، در اعتراض به تحمیل زبان اردو بهعنوان زبان رسمی و با هدف به رسمیت شناساندن زبان مادریِ مردم سرزمینشان (زبان «بنگلا» یا «بنگالی») در محوطهی دانشگاه داکا تظاهرات کردند؛ که توسّط ماموران به رگبار بسته شدند. تداوم مبارزات مردم و فعّالان سیاسی و فرهنگی بنگالیزبان باعث شد که در سال ۱۹۷۱ میلادی، بنگلادش از پاکستان جدا شده و استقلال بگیرد. پس از آن در ۲۱ فوریهی هر سال، مراسم روز ملّیِ زبان مادری در بنگلادش با شکوه خاصّی برگزار میشد. در ۱۷ نوامبر ۱۹۹۹ میلادی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متّحد (یونسکو) پیشنهادِ رسمیکشور بنگلادش برای اعلام ۲۱ فوریه بهعنوان «روز جهانیِ زبان مادری» را پذیرفت و ۱۸۸ کشورِ عضو یونسکو از جمله جمهوری اسلامی ایران، به آن رأی مثبت داده و آن را تأئید کردند.
اگرچه در قانون اساسى (اسلامى) ايران ماده هاى ١٥و١٩ به آموزش زبان مادرى و نه آموزش به زبان مادرى تأكيد شده اما به اجرا در نيامده.
دكتر صديقه عدالتى د يك سخنرانى به مناسبت روزجهانى زبان مادرى در تالار جان اف كندى برلين گفت :
“يكى از را ههاى نابودى انسانها از طريق نابود كردن ژن هاى مدنى و فرهنگى است براى امحاى اقوام و ملل متعدد در داخل يك ملت مى خواهند از طريق ممنوعيت زبانشان در حقيقت فرهنگ ،تاريخ ،وهويت آنها رانابود كنند و به برده گان و انسانهاى درجه ٢ تبديل نمايند و در نهايت نامشان را در تاريخ پاك كنند ”
در زمينه برخورد با آموزش به زبان مادرى تفاوت چندانى بين حكومت پهلوى و جمهورى اسلامى ديده نمى شود زيرا مخالفت هايى از سوى محافل داخل و خارج كشور و تشويق حاكميت جهت برخورد سياسى با اين قضيه ديده مى شود از آنجاييكه اين مسئله بغرنج اما از ديد طرف مقابل ساده و پيش پا اافتاده مى نماياند باعث جدايى بنگالى ها از پاكستان شد بدون هيچ شك و شبهه اى در آينده دولتمردان و جامعه مدنى را به چالش جدى خواهد كشيد.
دكتر رضا براهنى در كتاب روزگار دوزخى آقاى اياز درد و آلام مليت هاى غير فارسى زبان را در قالب ادبيات به زيباترين شيوه بيان مى كند :
“آنوقت به كمك هم زبانش را بريديم ،بدون آنكه دستهامان بلرزد،بدون آنكه كوچكترين اشتباهى كنيم ،و با بريدن زبانش وادارش كرديم خفقان را بپذيرد،ما زبان را براى او بدل به خاطره اى در مغز كرديم،و او را زندانى ويرانه هاى بى زبان يادهايش كرديم ،به او يادداديم كه شقاوت ما را فقط در مغزش زندانى كند ،هرگز نتواند از آن چيزى بر زبان بياورد ،با بريدن زبانش او را زندانى خودش كرديم ،او زندانبان زندان خود و زندانى خود گرديد ،او را محصور در ديوار هاى لال ،و ديوار هاى بى مكان ،بى زبان كرديم ،به او گفتيم كه فكر نكند و اگر مى كند آنرا بر زبان نياورد ،چرا كه او ديگر زبان ندارد ،زبانى كه در دهانش مى چرخيد و كلمات را با صلابت و سلاست و انديشه و احساس تمام از خلال لب ها و دندانها بيرون ميداد از بيخ بريده شد”
ممنوعيت زبان مادرى مليت هاى غير فارسى زبان را بدون آنكنه خود احساس كنند در معرض اسيميلاسون (همانند سازى) فرهنگى قرار داده است آنها بخاطر اهانت هايى هراز گاهى از طرف رسانه هاى ملى (ميلى) به ديگر اقليت ها مى شود سعى مى كنند با كودك خود فارسى صحبت كنند .
اگر در كشور سوئيس سه زبان رسمى و در آفريقاى جنوبى يازده زبان رسمى وجود دارد چرا بايد اين آزادى فرهنگى در ايران وجود نداشته باشد تا پرتو غناى ادبى خود را در سراسر خاورميانه بگستراند.
دكتر محسن رنانى استاد دانشگاه معتقد است:”مادر طول هفتاد سال گذشته فرزندانِ نزدیک به نیمی از جمعیت کشور، یعنی اقوام غیرفارسیزبان کشورمان را مجبور کردهایم که از سال اول دبستان، زبان فارسی بیاموزند و به زبان فارسی آموزش ببینند. [با این کار] آنان را با یک توقّف چندساله در حسّاسترین سالهای عمر در فرایند اجتماعیشدنشان روبهرو میکنیم. در همان سنین کودکی، تکامل زبان درونی و زبان تفکر آنان را متوقّف میکنیم و آنان با تحمل فشارهای روانی و روحی زیادی و با چند سال تاخیر، سرانجام میتوانند به زبان تحمیلی جدید، تفکر کنند و سخن بگویند. اما آنچه در این میان از دست رفتهاست فرصت های تکامل ابعاد پرورشی و وجودی آنهاست که توانایی های ارتباطی و توسعهآفرینانه آنها را شکل میدهد. زبان ابزار تکاملی فهم ماست و انقطاع زبانی نوعی انقطاع در فرآیند تکاملی اندیشگی کودکان ایجاد میکند. این که ۶۷ درصد مردودی دانشآموزان پایهی یک و دوی دبستان، متعلق به ۹ استان دو زبانهی کشور است، مؤیّد چنین مشکلی است.”
هيراد رستمى
https://news.gooya.com/2019/02/post-23796.php