روزی که به پرتگاه برسند، حتی حزب الله لبنان و حوثی‌های یمن نمی‌توانند آنان را نجات دهند! تفسیر سیاسی هفته، نوشته منشه امیر


 

تفسیر سیاسی هفته
نوشتۀ منشـه امیـر

 

رفتار آنان را می توان به فردی تشبیه کرد که هم می خواهد کیک شیرینی را یکجا بخورد و همزمان دلش می‌خواهد که آن کیک درسته بماند!

طبیعتا چنین چیزی امکان پذیر نیست و این طرز تفکر، هرج و مرجی در رفتارشان به وجود می آورد که برطرف کردنی نیست.

دوگانگی رفتار آنان و بیهودگی انتظاراتشان را در همه زمینه های سیاست داخلی و خارجی رژیم می توان مشاهده کرد.

این واقعیت نشان می دهد که آنان افرادی نابخرد و بی کفایت هستند و با پای خودشان به سوی پرتگاه نزدیک می‌شوند، ولی می‌خواهند ملت ایران را نیز پشت سر خود به نیستی بکشانند.

از کشورهای اروپایی انتظار دارند که از آن ها طرفداری کنند و راهکاری بیابند که بتوانند تحریم های آمریکایی را دور بزنند، ولی در همان حال در خاک اروپا به عملیات تروریستی علیه مخالفان خود دست می زنند و با آزمایش موشک های بالستیک و دور پرتاب، غرب را مورد تهدید قرار می‌دهند.

می خواهند، هم کیک شیرینی را کاملا بخورند و هم انتظار دارند که آن کیک دست نخورده بماند.

در گروگان‌گیری ید طولایی دارند و با این شیوه می‌خواهند از کشورهای دیگر کلاشی کنند.

گروگان‌گیری را از همان ماه های اول که به قدرت رسیدند به اجرا گذاشتند.

سفارت آمریکا را به اشغال درآوردند و با این تعرض،  همه موازین بین المللی را زیر پا گذاشتند و انتظار داشتند که دنیا از آنها جانبداری کند و نسبت به این اقدام تفاهم نشان دهد.

بابت این سرکشی، حسارات بسیار سنگینی پرداختند و هنوز هم می‌پردازند.

نتیجه گروگان‌گیری دیپلمات‌های آمریایی آن شد که در دنیا منزوی‌تر گردیدند و صدام حسین را به هوس انداختند به ایران حمله کند و بدین سان، موجب بروز جنگ هشت ساله شدند.

نتیجه ویرانگر این جنگ را همگان می دانند.

اکنون از اروپای غربی انتظار نجات دارند، ولی همزمان یک بانوی بی دفاع ایرانی را که همسر انگلیسی دارد، به زندان می اندازند و با سنگدلی با وی رفتار می کنند، تا شاید از بریتانیا امتیازاتی بگیرند.

همیشه ظاهرا به نام ملت ایران سخن می‌گویند و در همان حال زبان مردم را می‌برند و دهانشان را می‌بندند و هر کس را که جرات کند بگوید بالای چشمشان ابروست، به زندانش می‌اندازند تا به گفته آنان، آدم شود.

همه خوی جهانگشایی و استعمارگری و امپریالیسم گرایی خود را به حساب مردم ایران می‌گذارند.

ادعا می کنند که خود مردم ایران هستند که بمب اتمی می خواهند، مردم هستند که موشک دور پرواز می طلبند و مردم هستند که می خواهند جانشان را در راه نگاهداری رژیم قربانی کنند.

در همین حال، تمام شکست های خود را به حساب دشمن می گذارند و هنگامی که یک واقعه منفی برای رژیم روی می دهد که جز عناصر داخلی، هیچ کشور خارجی را نمی توان مقصر آن معرفی کرد، ادعا می کنند که “بله، دشمن به صفوف داخلی حکومت هم رخنه کرده است”.

یک نمونه دیگر از این سیاست دو دوزه بازیشان، آن است که می خواهند تحریم های آمریکایی لغو شود و انتظار دارند که اروپاییان انواع تسهیلات مالی را برایشان فراهم سازند، و همزمان، از پیوستن به تعهدات بین المللی شانه خالی می کنند و حاضر به عضویت در FATF و پالرمو و امثال آن نیستند و غلامرضا مصباحی مقدم در سخنان پیش از خطبه نماز جمعه در تهران با صراحت می گوید که اگر به پالرمو و امثالهم بپیوندند، آنگاه نمی توانند شرکت های پوششی برپا کنند و بکوشند سر دنیا کلاه گذارند و همچنان به مزدوران تروریست خود در منطقه پول و اسلحه برسانند.

ادعا می کنند که مسلمان و ایرانی هستند، ولی همزمان به مردم ایران هشدار می دهند که اگر علیه رژیم به تظاهرات بپردازند، شیعیان حزب الله و جیش الانصار و حوثی ها و انواع گروه های تروریستی دیگر جیره خوار رژیم ایران به کشور آورده خواهند شد تا مردم را بکشند و به اعتراض پایان دهند.

آن ها بوئی از ایرانی بودن و انسان بودن نبرده اند، و حالا خودشان این واقعیت را به صراحت تمام بیان می کنند.

اگر آن ها ادعا دارند که از زبان مردم ایران سخن می گویند و خواست ملت ایران را بیان می کنند، پس چگونه است که مردم را به سرکوب به دست حزب الله لبنان و الحشد الشعبی عراق و سرایای النجبا و غیره تهدید می کنند؟

گروه خامنه ای ادعا می کند که اگر اقتصاد ایران رو به قهقرا می رود، علتش بی عرضگی دولت روحانی است و علم الهدی در خطبه نماز در مشهد ادعا می کند که دولت حسن روحانی ناکارآمد است – و این در پاسخ به سخنان حسن روحانی در گیلان است که با اشاره غیرمستقیم به عملیات گسترده قاچاق کالا توسط سپاه پاسداران، به کنایه می گوید آن ها که ماموریت مبارزه با قاچاقچیان را دارند، از هر ده قاچاقچی تنها یک نفر را بازداشت می کنند.

حتی وقتی قاسم سلیمانی، بشار اسد را با التماس و تمنا قانع می کند که به تهران بیاید، رئیس جمهوری سوریه از سران رژیم ایران تعهد می خواهد که در پایان جنگ داخلی در سوریه، خاک آن کشور را ترک گویند.

وزیر خارجه حکومت اعلام می دارد که روسیه هرگز رژیم ایران را به خاطر اسرائیل تنها نخواهد گذاشت. ولی فردای آن روز مقامات رسمی روسیه تایید می کنند که با اسرائیل یک کارگروه برپا خواهد گردید که برنامه خروج سپاه قدس از سوریه را تدوین کند.

با شعار وحدت جهان اسلام به صحنه آمدند و امروز، جز در مورد رژیم سکولار و ناسیونالیستی سوریه، هیچ کشور اسلامی از آنان طرفداری نمی کند.

همه مسلمانان و غیرمسلمانان، به این حکومت پشت کرده اند و تنها یارانش گروه های ترور از قبیل حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی و حوثی ها و حشد شعبی‌ها هستند.

وعده کردند که مستضعفین ایران و جهان را به آسایش و رفاه خواهند رساند و امروز حتی قشرهای مرفه ایران را نیز به درماندگی و دریوزگی کشانده‌اند. وقتی آنان پول ملت ایران، پول نفت ایران را به تروریست های اسلامی می‌دهند، دیگر چیزی نمی‌ماند که سر سفره مردم ایران بگذارند.

این را درک نمی کنند که نمی توانند هم کیک شیرین را بخورند و هم آن را درسته نگاه دارند.

حالا به سر دو راهی سرنوشت خود رسیده اند، ولی خرد هیچ گونه تصمیم گیری ندارند و هر یک، دیگری را به مسؤولیت این درماندگی متهم می سازد.

حساب بسیار ساده است: مملکت، برای آن که اداره شود، برای آن که حداقل معیشت برای مردم فراهم آید، برای آن که حقوقی به کارمندان و مزدی به کارگران پرداخت گردد، رژیم به پول و بودجه نیاز دارد.

در ساختار اقتصادی ایران، بخش اعظم این پول از فروش نفت به دست آمده است و وقتی این پول به صندوق دولت نرسد، فاجعه رخ می دهد و هرج و مرج مالی به وقوع می پیوندد و شیرازۀ امور از هم گسسته می شود.

تجربه مالباختگان دیماه سال گذشته یکبار دیگر ثابت کرد که مردم ایران برای پول خود و پس انداز خویش و تامین معیشت خانوادگی اهمیت بسیار قائلند، و هنگامی که به آنها چنین ظلمی می شود، به خیابان ها می آیند و شعار نابودی رژیم را سر می دهند.

حالا، خود مقامات حکومت به هراس دچار شده اند که چگونه می توان از خیزش مردمی و فروپاشی رژیم جلوگیری کرد؟

هیچ راه حل عملی در برابر خود نمی بینند و تنها راه گریزی که به نظرشان می رسد آن است که زبان به تهدید علیه مردم ایران بگشایند و مزدوران آدمکش بیگانه را به رخش مردم بکشند و آنان را از تظاهرات و خیزش مردمی برحذر دارند.

خوب می دانند که آششان آنقدر شور شده است که دیگر حتی به واحدهای موسوم به بسیج نمی توانند اعتماد کنند و بیم دارند که واحدهای سپاه پاسداران، به استثنای قشر فرماندهی ارشد، که از همه مزایا و سوء استفاده های ماتی برخوردار است، رده فرماندهی دون پایه و عامه سپاهیان، از رژیم جدا شوند و به مردم بپیوندند.

در لحظه ای که این روند آغاز شود، دیگر نه حزب الله لبنان می تواند به دفاع از رژیم بگردازد، نه حشد شعبی عراق برایشان سینه چاک خواهد کرد و مسلما نه حوثی های یمن که از اسلام شیعه، نسخه اثنی عشری به دور هستند و کوچکترین گرایش قلبی به رژیم ایران ندارند.

غضنفرآبادی و همه مقامات رژیم بدانند که اگر پای نیروهای بیگانه را به داخل ایران باز کنند، این سرزمین را به سرنوشت سوریه دچار خواهند کرد که به صحنه جنگ داعشی ها و ترکیه و ایالات متحده و حکومت ایران مبدل شد و ویران گردید و خدا می داند که چه هنگام بازسازی سوریه به انجام خواهد رسید.

آینده ای سخت تاریک در پیش دارند. بدانند و آگاه باشند!

اورشلیم – شنبه هیجدهم اسفند ماه ۱۳۷۹ برابر ۹ مارس ۲۰۱۹

 

روزی که به پرتگاه برسند، حتی حزب الله لبنان و حوثی‌های یمن نمی‌توانند آنان را نجات دهند! تفسیر سیاسی هفته، نوشته منشه امیر

 

twitter
Youtube
Facebook