انور عباسی
جوابیهای به شبهه مقاله الهه بقراط در کیهان لندن
اپوزسیون مرکز محور جمهوری اسلامی از هر طیف و رنگ که باشند را سالهاست از طریق رسانهها و مکتوباتشان رصد میکنیم و ای عجب که کوچکترین تفاوتی میانشان نمیشود دید. براستی کسی هست که میان شاه طلب و شیخ طلب تفاوتی قائل شود؟ میان سایە خدا و روح خدا؟ از بازی با کلمات که بگذریم این دو نه دو روی یک سکه بلکه همان سکه با همان وزن و مقدار و ارزشند که تنها تصویر مولایشان متفاوت است. همین را در انواع دیگر اپوزسیون هم بە روشنی میشود دید. براستی تفاوت سبز و بنفش و سیاه و سرخ با همین رژیم حاکم در چیست؟ در نهایت در زمامداری ایشان و در بهترین حالت یک بند انگشت روسری عقبتر میرود و یک دکمه مانتو بیشتر باز میشود و سالهاست مردم را بە همین آزادیهای گاه گاهی دلخوش کردەاند کە حتی تصور بیشتر از این هم برایشان محال است و هر نوع تغییری را منجر بە زوال زندگی انگاشتهاند.
آیا براستی در این فاجعە بشری تنها جمهوری اسلامی تقصیر بە گردن دارد یا اپوزسیون فاسد و ناکارامد و متحجر آن نیز هم؟ با نگاهی سادە بە منابع میدیایی این گروههای اپوزسیون، سطحی و مترسک بودنشان چنان آشکار خودنمایی میکند کە انسان را بە فکر وامیدارد. واقعا چگونه میشود کە یک رژیم دیکتاتور اسلامی کە در حد اعلای سیاست ورزی و توان دیپلوماتیک خود سالهاست توانسته ابرقدرتهای دنیای معاصر را بازی بدهد و چهل سال تمام یکی از نا انسانیترین رژیمهای سیاسی دنیا را حفظ و حتی گسترش بدهد با چنین اپوزسیون تهی مغزی روبرو باشد؟ آیا همین نمیتواند نشانەای بر ساختگی بودن این اپوزسیون باشد؟
بە تازگی خانم الهه بقراط مقاله – کە چه عرض کنم- ای را در سایت معلوم الحال کیهان لندن منتشر کردهاند و در آن با زبانی کە بیشتر بە زبان دانش آموزان ابتدایی میماند مجموعهای از شعایر اپوزسیون بودن خود را بە نمایش گذاشتهاند کە آی بە فریاد برسید مبادا گزندی بە جمهوری اسلامی وارد شود چە بسا تجزیه طلبان که از نظر ایشان گرگ و … هستند مرز پرگهر ایشان را تکه تکه کنند. در اینجا دو سوال اساسی برای هر مخاطبی پیش خواهد آمد کە اولا بەراستی چە کسی درندە است؟ حکومت و کسانی چون شما کە خون ملیونها پیر و جوان و زن و کودک چنین فربهتان کردە؟ و ثانیا آیا نوشتن و بانگ برداشتن برای چنین موضوعی آن هم در چنین زمانی بە غیر از خوش خدمتی بە جمهوری اسلامی چە چیز دیگری میتواند باشد؟ آیا نتیجه پیام شما برای مردم ایران جز این است کە کاسە کوزهشان را از خیابانها جمع کنند و از ترس گرگهای درندە تجزیهطلب بە دامان جمهوری رئوف اسلامی بازگردند؟
بەراستی کە در نبود مردان و زنان دانا و شریف به قحطی و خشکسالی باید قحط الرجال را هم بە مجموعه بلایایی کە مسببینش مستقیما خود شماها بودهاید اضافه کنیم با این خود اپوزسیون انگاریتان.
شمایی که از غرب تنها زبانشان را یاد گرفتهاید باید بیاموزید کە بە حقوق مردم احترام بگذارید. حق تعیین سرنوشت یک حق انسانی هر گروه انسانیست، خواه شما آنها را قوم بنامید یا ملت یا هر چیز دیگری. اینکه دوست ندارید گربه یک میلیون و ۶۴۸هزار کیلومترمربعی تان دم و گوشش بریدە شود را درک میکنیم. این ترس شما را میفهمیم کە در نبود کوردستان و آذربایجان و بلوچستان و احواز و لرستان و … برای شما یک کویر لوت باقی میماند و مقداری آثار باستانی کە ناگهان از آستین همین اروپاییها درآمد و بە شما این جسارت را داد کە خود را صاحب سرزمینهایی بدانید کە مردمانش هیچ مشترکاتی با شما و دین و آیین و تاریختان ندارند مگر با کشتارها و سرکوبهایتان. اگر قرار بە وطن دوستیست بروید همان کویر خودتان را دوست بدارید و بگذارید دیگران هم موطن و زبان و فرهنگ خودشان را دوست بدارند. مشترکات شما با رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی بسیار بیشتر از آن است کە خود را اپوزسیون رژیم بنامید. شما در نهایت کسانی هستید کە سهم کمتری از چپاولهای مردم این چهارچوب جغرافیایی کە کشور خود میدانیدش نصیبتان شدە و کمی از این وضع ناراضی هستید کە آن را هم با یک لیوان آب سرد میشود چارە کرد.
در انتها باید یادآور شوم که اگر براستی خواهان ماندن این ملتها در چهارچوب جغرافیای ایران هستید بهتر است بە جای این افاضات با این مردمان همراه شوید و تمام کوشش خود را معطوف این کنید کە ایشان بە میل خود و پس از رسیدن بە تمامی حقوق انسانیشان بخواهند با شما هموطن باشند چرا که این ره کە شما میروید بە همان بیابان ختم میشود.
rojikurd.net/fa/تمامیت-ارضی-چماق-مشترک-جمهوری-اسلامی-و/