در دهه ۷۰ شمسی، جمهوری اسلامی تکمیل و راهاندازی نیروگاه بوشهر را که ساخت آن از دوره پهلوی دوم شروع شده بود، بعنوان یک برنامه علنی و با هدف تولید انرژی، با همکاری روسیه شروع کرد. نیروگاه بوشهر، علیرغم هستهای بودن اما نظامی نیست و امکانی برای استفاده از محصولات آن برای مقاصد نظامی وجود ندارد. اما این همه داستان نیست.
رژیم ایران همزمان با نیروگاه بوشهر، بطور پنهانی برنامه هستهای نظامی’ش را آغاز و در دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی با نظارت سپاه پاسداران، شروع به گشت و گذار شرورانه در بازار سیاه هستهای و برقراری تماسهائی با دلالان این بازار کرد. (این بازار که در آن اطلاعات حساس هستهای از جمله نقشههای بمب اتم یا اورانيوم و پلوتونيوم رد و بدل میشود مانند هر بازار دیگری از عرضهکننده و متقاضی تشکیل شده است. ) عرضهکنندگان شامل کره شمالی، پاکستان، تبهکاران تحت پیگرد بین المللی و دانشمندان فاسد و طمعکاری مانند عبدالقدیر خان، پدر انرژی هستهای پاکستان بودند که در رویای درآمدهای افسانهای یا با هدف ضربه زدن به جامعه غرب و بویژه آمریکا، دانش و اطلاعات محرمانه و حساسی را که میتواند به قیمت جان میلیونها انسان تمام شود، با بیمسئولیتی تمام در اختیار متقاضیان که عمدتا شامل رژیمهای استبدادی و بطور مشخص جمهوری اسلامی بود، قرارمیدادند. گفتنی است عبدالقدیر خان در پیوند با همین جرم، در ویلائی در اسلام آباد در حصر خانگی بسر میبرد.
جمهوری اسلامی هیچگاه درمورد برنامهها و فعالیتهای اتمی پنهانی’ش، اطلاعاتی را درز نداد و همواره درحال فریب جامعه جهانی از طریق فریب آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود؛ باوجود انجام منظم بازرسیها از نیروگاهها و سایتهای رسمی و ثبت شده، بازرسان آژانس از وجود دهها سایت و مرکز هستهای نظامی، بیخبر بودند. سرانجام در سال ۲۰۰۲ سازمان مجاهدین خلق با انتشار گزارشی از فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی با هدف نظامی صحبت کرد، در این گزارش برای اولین بار به تاسیسات غنیسازی نطنز و آب سنگین اراک اشاره شده بود. پیش از آن نه جامعه جهانی از وجود چنین فعالیتهایی مطلع بود و نه ما مردم ایران. حتی بعد از این افشاگریها نیز رژیم توانست با پروپاگاندای قوی رسانهای و توسل به دروغ و ریاکاری که از ویژگیهای بنیادین دکترین سیاسی آنهاست، هم مامردم و هم جامعه جهانی را برای چندین سال دیگر و بعضا تا همین اواخر فریب دهد و با به راه انداختن کمپینهای متعدد دروغگوئی و شایعهسازی، مانع هرگونه اجماع بر ضد برنامه اتمی خود شود.
آنها در این پروپاگاندا تا آنجا موفق بودند که برای سالها با توسل به فتوای علی خامنهای مبنی بر حرمت بکارگیری سلاحهای هستهای، همه انرژی و پتانسیلی که میتوانست برعلیهشان بسیج شود را خنثی کنند. رژیم متخصص دروغگوئی و ریاکاری است و توانست با همین فتوای بیپشتوانه و سراسر دروغ و فریب، این باور را القا کند که برنامه اتمی ایران بطور جدی خطرناک نیست. در سال ۲۰۰۶ بود که پس از کش و قوسهای فراوان، قطعنامه ۱۷۳۷ تصویب شد که درواقع نخستین سند بینالمللی حقوقی بود که فعالیتهای هستهای ایران را بعنوان تهدیدی علیه صلح و ثبات منطقه معرفی میکرد.
امروز ما میدانیم که جمهوری اسلامی حتی در مراحل مذاکره برنامه اقدام مشترک موسوم به برجام نیز دائما درحال دروغگوئی و قلب واقعیت بوده است. از جمله میتوان به صحبتهای مختلف مقامات و مذاکرهکنندگان استناد کرد.
عبدالقدیرخان مطاعی داشت و جمهوری اسلامی خواهان آن مطاع بود نه برای مقاصد صلحآمیز (که اصولا ما همین امروز هم فاقد زیرساختهای لازم برای بهرهبرداری، نگهداری و مراقبت از محصولات هستهای هستیم ) بلکه به منظور باجخواهی از مردم ایران و همچنین از جامعه جهانی. آنها به خوبی و بهتر از دیگران میدانستند که انقلاب مردم علیه استبداد پهلوی را سرقت کرده، مخالفین خود را کشته و با تشکیل سپاه پاسداران خود را در برابر مردم قرار دادهاند، حکومت را از ما غصب کردهاند و برای حفظ و دوام خود در قدرت چه شرارتی بالاتر از تهدید دیگران با بمب اتم؟ برنامه اتمی رژیم ایران یک برنامه تهاجمی، تهدیدکننده، عامل ناپایداری و عدم توازن قدرت در جهان است و مامردم و کشورمان ایران را درگیر تبعات سنگین و هزینههای گزافی کرده است. برآورد میشود تا امروز مبلغی در حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از ثروت ایران در راه شرارتهای هستهای به چاه ریخته شده است، پولی که باید برای بهبود زیرساختهای اقتصادی و افزایش تولید صرف میشد و ما را جزو مرفهترین مردم خاورمیانه و حتی جهان قرار میداد. اما واقعیت این است که ما امروز یک ملت فقیر و به تاراج رفته توسط حاکمان داخلیمان هستیم.