تحریمهای آمریکا نیروی سرکوبِ رژیم را زمینگیر خواهد کرد
✍: رضا پرچیزاده
پس از قتلِ مشکوکِ حسین همدانی، سرتیپِ پاسدار و «مستشارِ» نظامیِ ارشدِ جمهوری اسلامی در سوریه در مهرماه ۱۳۹۴، وبسایتِ مهدی کروبی، «سحام نیوز»، متنِ آخرین مصاحبهی وی را منتشر کرد.
همدانی در این مصاحبه حرفهای مهمی زده بود. مهمترین صحبتهایش دربارهی ایجادِ «نیروی مردمی» در سوریه برای حفظِ رژیمِ اسد در برابرِ انقلابیون بود. این موضوع از آنجا اهمیت دارد که دریچهای میگشاید بر الگوی «بسیجِ مستضعفین» که جمهوری اسلامی در طولِ حیاتش برای سرکوبِ جنبشهای مردمی در داخلِ ایران از آن استفاده کرده است. لذا در این مقاله، با نظر به صحبتهای همدانی، قصد دارم ساختار و کارکردِ بسیج را واکاوی و سرنوشتِ این نیروی ایدئولوژیک را پیشبینی کنم.
چنانکه همدانی دربارهی کاری که در سوریه کرده بود میگوید: «یکی از کارهایی که ما آنجا انجام دادیم کمک به ایجاد نیروهای مردمی بود. در ابتدا آنها میگفتند شما آمدهاید اینجا یک ارتش دیگر برای ما درست کنید؟ پولاش چه میشود؟ تسلیحاتاش؟ میگفتیم راهبرد ما این است، مشارکت مردم برای کمک به دولت برای عبور از بحران. وقتی هم که نقش این نیروها به اثبات رسید و ما با این نیروها دمشق را نجات دادیم، آمدند گفتند این را ببرید زیر نظر ارتش! گفتیم این کار درست نیست. اگر میخواهید ارتش را تقویت کنید نیرو جذب کنید. این مدل اسلامی و تفکر بسیجی اولین ویژگی که دارد این است که داوطلب است. نیروی ارزانقیمت و پرسودی است. واقعاً متوجه نبودند تا زمانی که نتیجه این فعالیتها را دیدند».
آن «نیروی مردمیِ» کذایی که با «مدلِ اسلامی» متشکل شده، معادلِ همان «بسیجِ» داخلِ ایران است؛ و الگوی عملی هم که دنبال میکند همان الگوی بسیج است. این نیرو از دو منظرِ عمده به رژیمِ متبوعاش وابستگی دارد: ایدئولوژیک و اقتصادی؛ و این دو مکملِ یکدیگرند. بسیج از آنجا که از یک طرف به رژیم وابستگی دارد و از جهتِ دیگر حقیقتا «مردمی» است، به شیوهای دوگانه عمل میکند. بسیج با وجودی که در نهایت تحتِ امرِ سپاه– که خود نیروی نظامیِ حرفهایِ تماموقت است– قرار دارد، اما خود بیشتر به صورتِ «سلولی» و گسسته عمل میکند که به شیوهی پارتیزانی شبیهتر است. این نیرو دیسیپلینِ نظامیِ سفت و سخت ندارد و مثلِ یک نیروی نظامیِ حرفهای و تماموقت در پادگان مستقر نیست یا حداقل اینکه مرکزیتِ پادگانی ندارد.
بسیج تشکیل شده از مردمِ عادیِ به شدت معتقد به راه و روشِ اسلامگرایانهی رژیم، که گرچه لزوما وابستگیِ اقتصادیِ مستقیم به رژیم دارند– حقوقبگیرِ نهادها و ارگانهای رژیم نیستند– اما عموما از رانت و امتیازاتی که رژیم برایشان در نظر گرفته استفاده میکنند. اینها اکثرا کار و زندگیِ خود را دارند و در کوی و بازار زندگی میکنند. به همینِ دلایلِ یادشده، یعنی «مردمی» بودن و در میانِ مردم زندگی کردن و شناختی که از این آشناییِ محلی به دست میآورد، بسیج انعطاف و کاراییِ فراوانی برای رژیم دارد، و چنانکه همدانی اعتراف میکند نیرویی «ارزانقیمت و پرسود» است. چنین نیرویِ سهلالوصولی را رژیم میتواند هر زمانی که نیاز پیدا کند برای دفاع از خود فرا بخواند، چنانکه در جریانِ خیزشهای ۷۸ و ۸۸ کرد.
میتوان گفت که بسیج، این نیروی اعتقادیِ شبهنظامیِ مردمی که تامینِ هزینههای روزمرهاش عمدتا با خودش است، گرچه سابقهای نسبتا مشابه در ایتالیای فاشیست و آلمانِ نازی برایش متصور است، اما یکی از مهمترین اختراعاتِ استراتژیکِ جمهوریِ اسلامی در طولِ حیاتاش بوده است، و به کارگیریاش در خاورمیانه در روزگارِ معاصر نیز تنها در تخصصِ جمهوری اسلامی است. بسیج برای یک مرکزیتِ سیاسی (جمهوری اسلامی) و یک هدفِ سیاسی (اشاعهی اسلامگرایی) میجنگد. از آن طرف، طالبان و القاعده و داعش و امثالهم، با وجودی که برخی مشخصاتِ اصلیِ بسیج را دارند، عموما فقط هفتتیرکشهای «جهادیِ» پراکنده و بدونِ مرکزیت و برنامهی سیاسیِ مدون هستند.
این «مرکزمندی» و «هدفداری» که نقطهی تمایزِ اصلیِ بسیج با گروههای جهادی است را جمهوری اسلامی به دیگر نیروهای بسیجیاش در منطقه هم تعمیم داده. سوای حزبالله لبنان که خود بسیجی بوده که اینک به ارتش تبدیل شده– و این شاید به سابقهی نفوذِ اسلامیستهای ایرانی در لبنان برگردد که سالها پیش از انقلابِ ۵۷ پایهی نیرویی همچون حزبالله را ریخته بودند، نیروهای سبکِ بسیج را جمهوری اسلامی نه تنها در سوریه که در عراق و یمن هم درست کرده است. انواع و اقسامِ نیروهای مردمیِ ایدئولوژیک که به ترتیبی به جمهوری اسلامی و اقمارِ سیاسی- مذهبیاش در عراق وابسته هستند از این قماشاند. در قطعِ محدودتر جمهوری اسلامی قصد دارد این برنامه را در عربستان و کویت و بحرین هم پیاده کند، که به واکنشِ شدید و قطعِ رابطهی این کشورها با رژیمِ ایران انجامیده. گفتنی است که حماس گرچه الگوی بسیج را از جمهوری اسلامی یاد گرفت و آن را به شیوهای موثر به کار بست، اما خود به یکی از اقمارِ دائمیِ رژیم تبدیل نشد، شاید به این دلیل که حماس در درجهی اول وابستهی ایدئولوژیکِ اخوانالمسلمین است.
بدین ترتیب، اگر جمهوری اسلامی نتوانست مثلِ حزبِ کمونیست در بلوکِ شرقِ سابق همهی شهروندانِ ایران را به عضویت در تکحزبِ موجود (اسلامگرایی) مجبور کند و از همهی آنها به سبکی اُروِلی برای یکدیگر مامور و جاسوس و خبرچین بسازد، به عوضاش به شیوهای خلاقانه یک نیروی مردمیِ محدود با قابیلتهای فراوان و اختیاراتِ عملا نامحدود به وجود آورد تا پشتیبانِ دائمیِ رژیم و در مواقعِ خطرِ، اصلیترین مدافعاش باشد. بهعلاوه، نیروهای ایدئولوژیکِ مردمیِ وابسته به رژیم در کشورهای منطقه، عملا رژیم را از هدفِ بنیادیاش که «صدورِ انقلاب» و استقرارِ حکومتِ شیعیِ اسلامگرا باشد بینیاز کردهاند؛ چرا که دولتهای کشورهایی که رژیم در آنها نیروی مردمی دارد عملا از قدرت ساقطاند، و تصمیماتِ سیاسیِ اصلی را همان نیروهای مردمی– و در حقیقت رژیمِ تهران– میگیرند.
یکی از اهدافِ استراتژیکِ تحریمهای جامعِ آمریکا علیه جمهوری اسلامی، قطع کردنِ منابعِ مالی و امکاناتیِ این نیروهای سرکوبِ رژیم در ایران و خاورمیانه است. هنگامی که کسب و کارِ سرکوبگران تعطیل و نانشان قطع شد، دیگر دستشان به آسانی به چوب و چماق و زنجیر و اسلحه نخواهد رفت. این امر از یک طرف دستِ دولتهای منطقه را باز خواهد گذاشت تا نیروهای هوادارِ رژیم را پاکسازی و نظم را در کشورهایشان برقرار کنند؛ و از طرفِ دیگر به مردمِ ایران فرصتِ نفس کشیدن خواهد داد تا بتوانند بدونِ ترس از سرکوب به خیابانها آمده رژیم را سرنگون کنند.
@thirdfrontier
facebook.com/photo.php?fbid=2429945007230292&set=a.1404158763142260&type=3&theater