آموزش زبان مادری و آموزش بــه زبان مادری


آموزش زبان مادری، با آموزش بــه زبان مادری فرق اساسی و حقوقی دارد. در پدیده آموزش زبان مادری این حق نهفته است که زبان مادری را میتوان به فرزندان خود آموزاند و یا بعنوان یک رشته تحصیلی آن را فراگرفت.

آموزش بـه زبان مادری دارای حقوق بسیار بالاتر است و آن را همطراز با زبان فارسی در ایران قرار میدهد. در صورت تحقق آموزش بـه زبان مادری،  همه زبان های مادری از همان ابتدا و در ایام کودکی، زبانء آموزش و فراگیری علم آن مردم خواهد بود. در اینصورت زبان مادری، زبان اداری، مراسلات و زبان روزمره مناطق میشود و زبان فارسی نقش ارتباط مناطق با یکدیگر و نیز با مرکز در تهران خواهند بود.

مخالفان “آموزش زبان مادری” و بخصوص مخالفان ” آموزش بـه زبان مادری” در ایران بر این باورند که اینگونه تحولات فرهنگی-حقوقی، پروسه “ملت –دولت” را با مشکلات اتنیکی مواجه میکند و چشم انداز اسیمیلاسیون زبانهای دیگر را از بین خواهد برد. جهان بینی این نیروها بر اساس “یک ملت، یک پرچم با یک زبان” شکل گرفته و در همان پا میچرخد. آنها “آزادی خودی” را آزادی میپندارند.

آموزش زبان مادری و آموزش بــه زبان مادری

زبان از بارزترین پدیده هویتی هر انسانی است. اگرچه زبان در ابتدا وسیله ارتباط انسان با یکدیگر بوده است، اما با بودن تفاوت در نوع زندگی انسانها بنابر شرایط اقلیمی، دسترسی به امکانات زندگی و شکل گرفتن زندگی اجتماعی، ماهیتی فراتر بخود گرفته است.

در طی هزاره ها، جوامع مختلف با داشتن زبان و فرهنگ و حتی ملتهای گوناگون شکل گرفته اند. در اینجا طبیعی بودن یا قهرآمیز بودن روال شکل گیری جوامع مورد بررسی نیست، بلکه پرداختن به مسئله آموزش زبان مادری یا آموزش بــه زبان مادری است.

ایران جدا از اینکه یک پدیده جدید بعنوان “ملت-دولت” است، دارای مردمانی با زبان های گوناگون است. از رژیم جمهوری اسلامی در اینجا گذر میکنیم چرا که دارای کارنامه چهل ساله دردناک پر از تحقیر زبان هایی مثل زبان بلوچی است و رژیم موردی از نقض آشکار حقوق انسانی حتی فرهنگی را باقی نگذاشته است تا افشاگری بیشتر شود. در اینجا آن نیروهایی هستند که “آزادی” را ارج مینهند و در تلاش هستند تا “آزادی” را در ایران نهادینه کنند.

داشتن حق آموزش زبان مادری نیز بخشی غیرقابل انکار است.

در بین این نیروها تمایل به پذیرش آزادی زبان های “غیر- فارس” در کل وجود ندارد. گرچه

 شمارمعدودی از نیروهایی که برای “آزادی” در ایران مبارزه میکنند، بسختی به کانسپت ” آموزش زبان مادری” تن در داده اند. اما آین بخش از نیروهای ایرانی همانند آن دیگر ایرانیان با ” آموزش بــه زبان مادری” سخت مخالف هستند.

آموزش زبان مادری، با آموزش بــه زبان مادری فرق اساسی و حقوقی دارد. در پدیده آموزش زبان مادری این حق نهفته است که زبان مادری را میتوان به فرزندان خود آموزاند و یا بعنوان یک رشته تحصیلی آن را فراگرفت.

آموزش بـه زبان مادری دارای حقوق بسیار بالاتر است و آن را همطراز با زبان فارسی در ایران قرار میدهد. در صورت تحقق آموزش بـه زبان مادری،  همه زبان های مادری از همان ابتدا و در ایام کودکی، زبانء آموزش و فراگیری علم آن مردم خواهند بود. در اینصورت زبان مادری، زبان اداری، مراسلات و زبان روزمره مناطق میشود و زبان فارسی نقش ارتباط مناطق با یکدیگر و نیز با مرکز در تهران خواهد بود.

مخالفان “آموزش زبان مادری” و بخصوص مخالفان ” آموزش بـه زبان مادری” در ایران بر این باورند که اینگونه تحولات فرهنگی-حقوقی، پروسه “ملت –دولت” را با مشکلات اتنیکی مواجه میکند و چشم انداز اسیمیلاسیون زبانهای دیگر را از بین خواهد برد. جهان بینی این نیروها بر اساس “یک ملت، یک پرچم با یک زبان” شکل گرفته و در همان پا میچرخد. آنها “آزادی خودی” را آزادی میپندارند.

سیاست “بسنده فرهنگی” که توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران طراحی شده است، مقبول نیروهای مخالف رژیم هم است. علت تفکر و جهان بینی مشترک موجود بین رژیم و آنها در داشتن “ملت واحد با پرچم و زبان واحد” است.

اکثر این نیروهای ایرانی که برای “آزادی” مبارزه میکنند در جوامع لیبرال غرب زندگی میکنند و شتابان خواهان شکل گرفتن ایرانی مدرن همانند سوئیس هستند. اما آنها بخود این زحمت را نمیدهند که نگاهی به دور و اطراف شان بکنند و یک بررسی ساده از سوئیس داشته باشند. در سوئیس هر جهار زبان فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و رُمانش از زبانهای رسمی این کشور هستند. در ژنو که  شماری ازفعالان سیاسی ایران برای شرکت در جلسات سازمان ملل حضور پیدا میکنند، شاهد هستند که زبان فرانسوی در تمام سطوح(ادرات، دانشگاه ها و مدارس، اقتصاد و زندگی روزمره) استفاده میشود. یک شهروند سوئیسی  فرانسوس زبان در ژنو از همتای سوئیسی آلمان زبان این سوال را نمیکند که چرا فرانسوی را نمیدانید. در مناطق آلمانی زبان یا ایتالیایی زبان سوئیس کسی بخود این جرات را نمیدهد که بگوید چرا یک رمانشی زبان سوئیسی یا فرانسوی زبان سوئیسی مثلاً زبان آلمانی یا زبان ایتالیایی بلد نیست. در کشور بلژیک زبانهای فرانسوی و آلمانی و هلندی زبانهای رسمی و اداری هستند. کانادا که کشوری پسندیده برای ایرانیان است، دارای دو زبان همپای فرانسوی و انگلیسی است.

پس طرح اینکه یک تهرانی غیرعملی است تا برای برقراری ارتباط با بلوچ یا با ترک، ترکمن، کرد و عرب این همه زبان یاد بگیرد، یک ترفند سیاسی برای تحمیل جهان بینی “ملت واحد با پرچم و زبان واحد” و در بهترین حالت یک سفسطه سیاسی بیش نیست.

در هندوستان هم زبانهای فراوانی رسمی وجود دارند و در همه سطوح از  موسسات دولتی از منظر حقوقی، اداری و آموزشی تا زندگی روزمره مورد استفاده قرار دارند.

“آزادی خودی” سرانجام دهشتناکی را خواهد داشت که آزادی همه ( خودی و غیرخودی) را با شدت پایمال خواهد کرد. پس وظیفه هر نیروی دمکرات و آزاداندیش است تا نه تنها از آموزش زبان مادری حمایت کند بلکه آمــوزش بـه زبــان مـادری را نهادینه کند.

زرمبش – اکتبر 2019

twitter
Youtube
Facebook