الان چندین سال است بر ما محقق شده که جمهوری اسلامی آپوزیسیونِ «دستساز» ساخته است. اسناد و شواهد در این باره آنقدر زیاد است که حتی برای متهماناش هم به زحمتِ کتماناش نمیارزد. با این وجود مهم است بدانیم که چرا آپوزیسیون «دستساز» میتواند آپوزیسیون «برانداز» را به محاق ببرد.
نگارنده قبلا در این باره فراوان نوشته است. اما اخیرا حینِ جستجو به دنبالِ مفهومی در اینترنت مقالهای یافتم تحت عنوان «اپوزیسیون و امنیت داخلی جمهوری اسلامی ایران» که – بدون ذکر نام نویسنده – در وبسایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای، به مورخه ۱/۴/۱۳۷۸ منتشر شده بود. خواندنِ این مقاله میتواند در روشنتر کردنِ قضیه «آپوزیسیون دستساز» کمک بیشتری کند. و توصیه میکنم اگر حوصله کردید آن را کامل بخوانید.
در چکیده این مقاله آمده: «تعریف مفهوم اپوزیسیون و طبقهبندی طیفهای آن، از جمله مباحث مبهم [مهم؟] جامعهشناسی سیاسی میباشد که ارتباطی تام با مقوله امنیت داخلی کشور دارد. در این نوشتار نویسنده ضمن تعریف اپوزیسیون و تفکیک آن به دو طیف اپوزیسیون قانونی و برانداز، تعامل هر یک از این دو طیف بر امنیت داخلی جمهوری اسلامی ایران را به بحث و بررسی میکشد. نویسنده پس از بررسی نحوه شکلگیری و مقاطع فعالیت گروههای مخالف نظام و تهدیدات امنیتی آنان ظرف ۲۰ سال گذشته، در تبیین وضعیت کنونی جامعه به این نتیجه میرسد که زمینهسازی و تمهید شرایط فعالیت اپوزیسیون قانونی میتواند مانع از پیدایش و شکلگیری اپوزیسیون معاند یا برانداز شود.»
زمان نگارش مقاله در اوج دوران آپوزیسیونسازیِ جمهوری اسلامی از مهرههای داخل نظام – یعنی جناح چپ و اصلاحطلبان حکومتی – به سردستگیِ سیدمحمد خاتمی است. این آپوزیسیونسازی از نیروهای خودی از همان دوره به یک استراتژیِ عمده به منظور «حفظ نظام» برای جمهوری اسلامی تبدیل شد. یک سندش را هم میبینید که خودِ رهبر در وبسایتاش گذاشته است.
از زمان رهبر شدن خامنهای، مراکز قدرتِ اصلیِ جمهوری اسلامی عمدتا در دستِ نزدیکانِ خامنهای – که آنها را «جناح راست» میگویند – بوده است. با این وجود، خامنهای و نزدیکاناش گرچه جناح چپِ رژیم را مدام زدهاند، همیشه مراقب بودهاند تا آنها را کاملا حذف نکنند، به این خاطر که به آنها برای پروژه آپوزیسیونسازی نیاز دارند. آنها میدانند که بر فرض مثال خاتمی و موسوی و کروبی و… هرچقدر هم که با نظام درگیر باشند، باز هم از خودِ نظام هستند، و در نهایت افتادنِ نظام را نمیخواهند. اما اگر اینها حذف بشوند تنها نیرویی که در میدان میماند همانی است که میخواهد رژیم را از بیخ و بن برکند. بنابراین ترجیح بر این است که همان مخالفانِ خودی تبدیل بشوند به «آپوزیسیون» تا مثلا بنده و شما که بالکل با رژیم مخالفیم.
این پروژه را خامنهای کلید زد. خمینی اهل این حرفها نبود که بخواهد به هر دلیلی به کسی باج بدهد، و حقیقتا در زمانِ او اوضاع و احوال هم طوری نبود که جمهوری اسلامی بخواهد از براندازی بترسد. با همه بدبختیها و گرفتاریها، رژیم هنوز گردنش کلفت بود. اما خامنهای آدمِ باهوشی است، و در مسیرِ حفظِ قدرت با برنامه کار میکند. نه که همیشه درست و عاقلانه کار کند، اما کلا به حساب و کتاب گرایش دارد. او میدانست که وضعِ رژیم خراب خواهد شد. بنابراین پروژه آپوزیسیونِ دستساز را – البته با کمی اکراه – کلید زد. او از سقوطِ حکومتِ شاهنشاهی در اثرِ تصلب درس گرفته بود. میدانست که اگر شاه کمی درایت به خرج داده بود و به مخالفانِ معتدل و بعضا «خودی»اش اندکی میدان داده بود و نقشِ «سوپاپ اطمینان» در «حفظ نظام» را جدی گرفته بود رژیمِ شاهنشاهی – که خیلی کمتر از رژیم آخوندی جنایتکار و سرکوبگر بود – به آن راحتی سقوط نمیکرد. پس خامنهای پروژه آپوزیسیونِ دستساز را کلید زد.
در این پروژه البته آپوزیسیونِ دستساز دست تنها نیست، و قدرتِ حاکم – یعنی جناحِ رهبر – دم به دم به آن مدد میرساند. یکی از ترفندهایش این است که طرفِ مقابل را هر از چندگاهی در رسانههایش یا از طریقِ ائمه جمعهاش و اعوان و انصارش مینوازد و آن را «ضدانقلاب» و «معاند» و «آپوزیسیون» و… معرفی میکند تا به دیگران بقبولاند که آنها واقعا مخالف نظام هستند. از این طریق اقبالِ مردمی را به آنها افزایش میدهد. در مقابل، بعضی وقتها این آپوزیسیونِ خودی، به قصدِ خودنمایی و یارگیری از میانِ مردم تا آنجایی پیش میرود که حتی به خامنهای و برخی دیگر از سرانِ نظام فحش میدهد و بد و بیراه میگوید – یعنی کاری که بندهی مخالفِ صددرصدی نظام تا به حال نکردهام – و از این طریق این شبهه را ایجاد میکند که «بله، جدا مخالف است!» و این شیوهای است که تا به امروز کج دار و مریز جواب داده است.
با این وجود امروز اوضاع آنقدر خراب شده که این شیوه هم بعید میدانم دیگر چندان جواب بدهد.
جمهوری اسلامی در اثرِ استبداد و تمامیتخواهی و بیعقلیِ کلی امروز خودش و ایران و مردمِ ایران را در چنان مخمصهای انداخته که فقط با عبور از جمهوری اسلامی امیدِ بهبودش میرود. اما آگاهی همیشه لازم است. باید دانست قدرت از چه مسیری و به چه شیوهای قصدِ کنترلِ ما را دارد. انقلابِ اول انقلاب در معرفت است. بدون آن انقلاب، همه انقلابهای دیگر به فاجعه ختم میشوند.