اکبر گنجی – خبرنامه گویا
خاورمیانه دارای حکومت هایِ استبدادیِ فاسدِ دزد سالارِ مزاحم بوده و هست. مردم این کشورها زورشان به این دولت های قلدر نمی رسد. یکی از آنها همین جمهوری اسلامی است که ما آن را «توتالیتاریسم اسلامی» و «فاشیسم اسلامی» می خوانیم. علت العلل همه مشکلات و مسائل مردم منطقه همین حکومت های تبهکار هستند. اما بدون کمک خارجی کاری نمی توان پیش برد. به مقتضای «دشمن دشمن من، دوست من است»، ما برای نبرد با این نوع حکومت ها از همه کمک می خواهیم.
جرج بوش و «نومحافظه کاران لنینیست آمریکا» ( تعبیر فرانسیس فوکویاما) برای نظم نوین جهانی شان، بعد از أفغانستان رفتند و عراق را بمباران و آباد کردند. کاری کردند که دیگر این کشورهای بد، یکپارچه و واحد نشوند. از اپوزیسیون صدام حسین هم برای مقاصد خودشان استفاده کردند و آنها هم پول خوبی به جیب زدند. حامد کرزی هم چند روز پیش گفت که چه در ریاست جمهوری من، چه در ریاست جمهوری پس از من، انتخاب کننده اصلی دولت آمریکا بود. الان هم دولت ترامپ همزمان با تعیین رئیس جمهور أفغانستان، در حال مذاکره با طالبان برای صلح است. یک روز طالبان دشمن بود و حالا دارد به دوست آمریکا تبدیل می شود.
باراک أوباما هم در لیبی از به اصطلاح مخالفان قذافی خوب استفاده کرد و لیبی را به خوبی فاقد دولت و یکپارچگی کرد. مخالفان لیبیایی همسوی با آمریکا، در این پروژه به نوایی رسیدند. در آن زمان نیز ما به عنوان مخالفان جمهوری اسلامی صدها مقاله در وصف «دخالت بشردوستانه آمریکا در لیبی» نوشتیم و حتی قبل از حمله آمریکا به لیبی، در نامه ای از اوباما خواهش و تمنا کردیم که بسیار سریع به لیبی حمله نظامی کند و دخالت بشر دوستانه را به نمایش بگذارد.
آمریکا و متحدانش با همان دلایل برحق، سوریه و یمن را هم به همان راه بردند و شکوفایشان کردند. بهترین مصداق و ظهور «دخالت بشر دوستانه آمریکا»، کشور یمن است. به گرسنگان و قحطی زدگان و بیماران فاقد داروی یمن بنگرید، اینها محصول آزمایش آخرین تسلیحات جنگی آمریکا و اروپائیان هستند که توسط سعودی ها و متحدانشان در آنجا آزمایش می شوند. دونالد ترامپ نیز یک بار مادر بمب ها را در أفغانستان تست کرد تا برای ایران آماده شود. سوریه هم دیگر شاید هیچ گاه به سوریه ۲۰۱۱ تبدیل نشود. هر بخش از سوریه توسط یک دولت (اسرائیل، آمریکا، ترکیه، و…) اشغال شده است. نفت اندک سوریه دلچسب است. سوریه هم اگر مانند عراق، به سه بخش «سنی- علوی- کُردی» تجزیه شود ، عالی است. بزرگ زشت است و کوچک زیباست.
ما مخالفان جمهوری اسلامی هستیم و روی بنیادگرایان مسیحی آخرالزمانی دولت ترامپ- یعنی اونجلیست ها- حساب ویژه ای باز کرده ایم. اعتقادات بنیادگرایانه اونجلیستهایی چون مایک پنس و مایک پامپئو کاملاً در راستای اهداف ماست که هیچ اعتقادی به دین نداریم. ما دشمن بنیادگرایی اسلامی و عاشقِ عملکردِ بنیادگرایانِ نومحافظه کارِ مسیحیِ جنگ طلب هستیم.
بنجامین نتانیاهو و محمد بن سلمان هم که دشمن خونی ایرانند ، برای مبارزه با ایران نیازمند توجیه نیستند. در این میان، دونالد ترامپ- که ایدئولوژی اش فقط و فقط خودشیفتگی و حفظ قدرت است– تاکنون در برابر بمباران ایران مقاومت کرده است. او سه سال در برابر حمله نظامی به ایران مقاومت کرده است. اما او «فشارهای حداکثری» را برای رسیدن به مقصود کافی به شمار می آورد. ما در این مورد با او اختلاف نظر داریم. باید حمله نظامی و جنگ را بر تحریم های کمرشکن افزود.
ما بخشی از دستگاه تبلیغات مثلث «آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی» هستیم. برخی از ما در بخش رسانه ای دستگاه جنگ استخدام رسمی شده ایم، برخی دیگر استخدام غیر رسمی. یعنی ما کارمند بخش رسانه ای «آمریکا، انگلیس، اسرائیل، عربستان سعودی» هستیم. آمریکا، انگلیس، اسرائیل، عربستان سعودی، و…صدها میلیون دلار در بخش رسانه ای علیه ایران هزینه کرده اند.
جمهوری اسلامی مخالفان دیگری هم دارد که در عالم رویا زندگی می کنند. تأکید آنها بر مبارزه مردم ایران در داخل کشور است. بر نیروهای جامعه مدنی داخل کشور و مبارزان داخل کشور تأکید می کنند. واقعاً جمهوری اسلامی را نمی خواهند و دموکراسی خواه هستند. ولی آب در هاون می کوبند. چون بدون کمک های آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی و انگلیس نمی توان به هدف رسید. این خیال اندیشان استقلال طلب نیز استبداد داخلی را مشکل اصلی می دانند، اما از مبارزه مستقل از دولت های خارجی دفاع می کنند.
ما کارمندان بخش رسانه ای پروژه «فشار حداکثری» نه تنها از کلیه تحریم ها حمایت کرده و می کنیم، بلکه مشوق خشونت هم بوده و هستیم و فعالیت های چند ماه اخیر ما موید این باور ماست. به افراد و گروه هایی که در رسانه هایمان به عنوان رهبری مخالفان جمهوری اسلامی برجسته ساخته ایم بنگرید ، آنان دائما به مجامع بین المللی و دولت آمریکا نامه می نویسند که ایران را در ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار دهید و آن را به لیبی دیگری مبدل سازید.
مخالفان استقلال اندیش جمهوری اسلامی، دائماً ما را متهم می سازند که «منافع شخصی ما» نقش کلیدی در دیدگاه مان دارد. چون کارمند و حقوق بگیر دولت های خارجی هستیم، پس مدافع جنگ و تحریم هستیم. مثلاً اسناد علنی خودمان (که در وبسایت مان درج شده) را برجسته می سازند که از دولت آمریکا سالی چند میلیون دلار بودجه می گیریم. سپس استدلال می کنند که وقتی شما می گوئید جنگ همان صلح است و وظیفه ما برای کمک به ایران دفاع از جنگ(بمباران ایران) است، این به خاطر این است که از وزارت خارجه آمریکا- تحت ریاست یک اونجلیست آخرالزمانی- بودجه می گیرم. حتی از طریق گوگل آدرس منازل و قیمت منازل مان را پیدا کرده و منتشر می سازند که نشان دهند از این راه چقدر درآمد کسب کرده ایم. اما توجه ندارند که ما یک بنیاد قوی راه انداخته ایم که اگر به اعضای هیئت علمی مان بنگرید، همه از سابق همین باورها را داشته ایم.
به ما تهمت می زنند که چون کارمند تلویزیون و روزنامه ای که با صدها میلیون دلار سعودی ها تأسیس شده، هستیم ، یا با این رسانه ها مصاحبه می کنیم و از آنها پول های خوب می گیریم، مواضع خشونت گرایانه و جنگ طلبانه و تجزیه طلبانه می گیریم. هدفشان تخریب ماست. اهداف عالی ما را به «منافع مالی ما» فرو می کاهند و تقلیل می دهند.
به ما تهمت می زنند که چون برای بخش خاورمیانه فلان دانشگاه از وزارت خارجه آمریکا بودجه سالانه کلانی گرفته و از این راه ارتزاق می کنیم ، مواضع تجزیه طلبانه و جنگ طلبانه داریم و می گوئیم اگر ایران هم مانند یوگسلاوی سابق تجزیه شود هیچ اشکالی ندارد. خواست تجزیه قومی در ایران معلول دیکتاتوری جمهوری اسلامی است. جدا شدن یک قوم زیر سلطه دیکتاتوری و تبعیض لزوما اشکالی ندارد. به خصوص اگر مانند چ ها و اسلاوک ها باشد.
این تهمت بزرگی به ماست که اهداف والای جنگ طلبانه و تجزیه طلبانه ما را به «منافع ما» تقلیل می دهند. ما راه دیگری برای فروپاشی جمهوری اسلامی نمی شناسیم. می گویند با این روش ها ایران هم نابود خواهد شد. خوب نابودی شوروی چه زیانی داشت؟ حالا آذربایجان ایران هم به آذربایجان شوروی سابق یا ترکیه بپیوندد، چه اشکالی دارد؟ کردستان های ایران و سوریه و عراق و ترکیه هم یکی شوند، چه اشکالی دارد؟
درست است که ما کارمندان بخش رسانه ای «فشار حداکثری» هستیم. اما مواضع خشونت گرایانه و تجزیه طلبانه ما محصول «حقوق بگیری» ، «منافع مالی» و «شهروندی قسم وفاداری خورده » ما نیست. ما بر أساس اعتقادات راسخ به پروژه فشار حداکثری پیوسته ایم. پروژه «فشار حداکثری»، پروژه ای هزار چهره است. فقط بخش رسانه ای اش مهم نیست، رهبری سازی اش نیز دارای اهمیت است. بدون رهبری نمی توان به پیروزی رسید.
استقلال طلبان رویا اندیش بر مبارزان داخل کشور، زندانیان سیاسی داخل کشور، نمایندگان کارگران و معلمان و دانشجویان و زنان و…تأکید می کنند. اما رهبری باید مورد حمایت آمریکا و انگلیس و اسرائیل و عربستان سعودی باشد.
انتظار ما از رویا اندیشان استقلال طلب- که روی حفظ تمامیت ارضی ایران تأکید بسیار می ورزند- این است که باورها و آرمان های ما را به «منافع مالی شخصی» مان تحویل نکنند. تمامیت ارضی ایران ایده ای ناسیونالیستی و کهنه است. ما و شما در دشمنی با جمهوری اسلامی وحدت نظر داریم، اختلاف ما در این است که شما ایرانیان ناسیونالیست قرن نوزدهمی هستید و ما جدایی طلبان مدرن. چون حقوق می گیریم و کارمند دولت خارجی هستیم این را نمی گوییم، چون فلسفه ای قوی پشت این دیدگاه است، از آن دفاع می کنیم. حفظ تمامیت ارضی یعنی بنیادگرایی ناسیونالیستی.
البته استقلال طلبان رویا اندیش پاسخ می دهند: اگر این طور است، مردم و دولت های همه کشورها- از جمله جوامع دموکراتیک- نیز بنیادگرای ناسیونالیست هستند، چون آنان نیز از تمامیت ارضی کشورشان دفاع می کند.
آٔرس صفحه فیس بوک اکبر گنجی: https://www.facebook.com/AkbarGanji/
https://news.gooya.com/2019/12/post-33552.php