چرا سفر اسماعیل قاآنی، معاون قاسم سلیمانی به بامیان حساسیتبرانگیز شد؟
تصاویر دیدار والی بامیان و با یک مقام ایرانی که به تازگی معلوم شده اسماعیل قاآنی، جانشین قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس است، واکنشهای زیادی در میان کاربران اجتماعی داشته است.
ملاقات میان محمدطاهر زهیر، والی بامیان و اسماعیل قاآنی در تابستان ۲۰۱۸ انجام شده، هنگامی که آقای قاآنی معاون قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس، و فرمانده قرارگاه انصارِ این نیرو بوده که افغانستان حوزه اصلی فعالیت این قرارگاه به حساب میآید. اسماعیل قاآنی، حالا فرمانده سپاه قدس و جانشین قاسم سلیمانی است که اخیرا در حمله هوایی آمریکاییها در عراق جان باخت.
آنچه حساسیت شهروندان و خبرنگاران افغان را در پی داشت، این بود که آقای قاآنی ظاهرا با نام و سمت اصلی خود با والی بامیان دیدار نکرده بود. مطابق به توضیحی که در صفحه رسمی فیسبوک والی بامیان همراه با تصاویر این دیدار در تابستان ۲۰۱۸ منتشر شده، از آقای قاآنی با نام «آقای اسماعیلی، معاون سفیر ایران» نام برده شده که جهت ملاقات با والی و بازدید از کار اعمار «بیمارستان ۱۲۰ بستر امام خمینی» به بامیان سفر کرده است.
پس از آنکه اسماعیل قاآنی، به عنوان جانشین قاسم سیلمانی معرفی شد، تصاویر سفر او به بامیان با نام و عنوانی متفاوت توجه کاربران شبکههای اجتماعی را جلب کرد و حالا وزارت امور خارجه أفغانستان هم تایید کرده که آقای قاآنی هیچ وقت معاون سفیر ایران در کابل نبوده و اینکه این وزارت در حال تحقیق درباره این سفر است.
چرا نام مستعار؟
استفاده از نام مستعار، عدم افشاء برنامه یا هدف اصلی یک سفر و استفاده از مسیرها یا روشهای غیرمعمول سفر به عنوان بخشی از تدابیر حفاظتی و امنیتی برای مقامات نظامی و غیرنظامی امری عادی است. اما در مورد سفر اسماعیل قاآنی به بامیان و دیدارش با والی این ولایت، تمهیدات امنیتی نمیتواند استفادهٔ او از نام و سمت غیرواقعی را کاملا توجیه کند. آقای قاآنی، در تابستان ۲۰۱۸، علاوه بر آنکه معاون قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس بود، فرماندهی قرارگاهِ انصار سپاه قدس را، که افغانستان حوزهٔ اصلی فعالیت آن به حساب میآید، برعهده داشت. از این گذشته، قرارگاه انصارِ سپاه قدس ایران از دست کم بیست و پنج سال پیش در افغانستان با حمایت از گروههای مجاهدین بر ضد طالبان حضور داشته است. آمریکا نیروی قدس سپاه پاسداران را در اگست ۲۰۱۱ تحریم کرد و از اینرو، در هنگام دیدار آقای قاآنی با والی بامیان، او معاون نیروی قدس، در حال سفر به کشوری بوده که آمریکاییها در آن حضوری گسترده دارند.
از این زوایه، نقش اسماعیل قاآنی، به عنوان فرمانده قرارگاه انصار، در امور مرتبط با افغانستان روشنتر از آن است که استفاده از نام و سمت مستعار و نقض عرف دیپلماتیک در دیدار رسمی با یک مقام افغان را توجیه کند. در واقع، همین نقش برجسته او در سپاه قدس، دیدارش با والی بامیان و دیگر مقامات عالیه افغانستان با یک نام مستعار را مشکوک جلوه میدهد. به ویژه به این دلیل که بیشتر شهروندان افغان با نیروی قدس پس از آن بیشتر آشنا شدند که دریافتند این نهاد نیرویی متشکل از عمدتا هزارههای شیعه افغانستان به نام «لشکر فاطمیون» تشکیل داده که در نبردهای سوریه شرکت دارند. این لشگر حدود هفت سال پیش تشکیل شد و دولت افغانستان و آمریکا همواره به آن انتقاد داشتهاند.
با اینحال، تقریبا با اطمینان میشود گفت که نه دولت افغانستان و نه مقامات ولایت بامیان، از اسم و رسم واقعی آقای قاآنی آگاه بودهاند. معمولا فرماندهان برجسته نظامی تا قبل از رسیدن به سمتی مهم کمتر شناخته شده هستند، به این دلیل که در رسانهها کمتر حضور پیدا میکنند. از طرف دیگر، همسایگی و همزبانی دو کشور ایران و افغانستان باعث شده که مقامات دولت، به ویژه در مناطقی مثل بامیان که علاوه بر همزمانی اشتراک مذهبی نیز با ایران دارند، نسبت به رعایت پروتکلهای معمول دیپلماتیک کمتر سختگیری داشته باشند. به این مسئله، میتوان ضعفهای جدی نهادهای استخباراتی/اطلاعاتی افغانستان را هم افزود.
لشکر فاطمیون
احتمالا مهمترین دلیل حساسیتها به سفر اسماعیل قاآنی به بامیان لشکر فاطمیون است. بسیاری از شهروندان افغانستان نگرانند که نیروی قدس سپاه به دنبال پیادهسازی طرحی شبیه لشکر فاطمیون در افغانستان بر ضد آمریکاییها باشند. همین که سفر آقای قاآنی به بامیان پس از معرفی او به عنوان فرمانده جدید نیروی قدس، حساسیتها را برانگیخت نشان میدهد که افغانها نگران آناند که ایران تلاش کند با تشکیل گروههای نیابتی خود در خاک افغانستان تلاش کند از طریق آنها به آمریکاییها ضربه بزند. این نگرانی بخصوص حالا که ایران وعده داده که از آمریکاییها به خاطر ترور قاسم سلیمانی در عراق، «انتقام سختی» خواهد گرفت، بیشتر معنا میدهد.
قدس، نیروی برونمرزی سپاه پاسداران ایران است و پنهان نمیکند که ماموریتش صدور انقلاب اسلامی به جهان است. این نیرو چندین ستاد و قرارگاه دارد که هر کدام چند کشور را در حوزه فعالیت خود دارند. مثلا سپاه یکم نیروی قدس روی عراق متمرکز است و سپاه چهارم، قرارگاه انصار در مشهد، مقر فرماندهی این نیرو برای افغانستان و آسیای میانه است. حضور نیروی قدس در افغانستان از طریق قرارگاه انصار موضوع تازهای نیست و طوری که یاد شد این نیرو از دست کم بیست و پنج سال پیش در این کشور حضور داشته و به مجاهدین، بهویژه با احمدشاه مسعود و نیروهای تحت امر او بر ضد طالبان کمک میکرده است.
بنابراین، با توجه به سابقه نفوذ ایران از طریق نیروی قدس سپاه و سازمانهای امدادرسانی از یک سو، و ضعف مدیریتی، نظامی، استخباراتی و اختلافات قومی در أفغانستان از سوی دیگر، برخی تحلیلگران باور دارند که نیروی قدس توان مالی، نظامی، تدارکاتی، عقیدتی و انگیزه و ارادهٔ لازم را دارد که گروههایی نیابتی شبیه فاطمیون در افغانستان شکل دهد و این کشور را نیز شامل حوزه ماجراجویی خود با آمریکا کند.
هرچند همسایههای افغانستان از جمله ایران و پاکستان، امنیت و ثبات در آن کشور را در درازمدت به نفع خود میدانند، اما به این معنا نیست که تعریف آنها از امنیت و ثبات با تعریف دولت افغانستان یا تعریف آمریکاییها و جامعهٔ بینالمللی از این عبارت یکی باشد. بدیهی است که امنیت و ثبات مورد نظر هر کدام همان است که منافع آنها را تامین کند. برای ایران خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و از منطقه یک هدف است و دلیل حضور ایران در سوریه، لبنان، عراق و نیز افغانستان، تامین همین هدف است.
از اینرو، عجیب نیست که سفر اسماعیل قاآنی به یک ولایت عمدتا شیعه نشین و دیدار او با والی این ولایت، با اسم و رسم مستعار تا این اندازه حساسیتبرانگیز شده باشد.
ایران، طالبان و روند صلح
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی در عراق، این نگرانی نیز در میان برخی تحلیلگران افغان مطرح شد که شاید ایران به عنوان بخشی از آنچه که «انتقام سخت» خوانده، تلاش کند تا طالبان را به جای مذاکره با آمریکاییها به تشدید نبرد با آنها تشویق کند و در نتیجه در صدد وارد کردن فشار بر ایالات متحده باشد. ایران به طور رسمی با طالبان رابطه دارد و رهبران این گروه قبلا به تهران سفر کردهاند. ایران رسما میگوید که میخواهد طالبان بخشی از روند سیاسی افغانستان باشند. اما همزمان، گزارشهایی نیز در سالهای اخیر منتشر شده حاکی از اینکه ایران و سپاه پاسداران در مسلح کردن طالبان نقش داشتهاند.
طبیعتا ایران از هر فرصتی که برای ضربه زدن به آمریکاییها به دست آید، استقبال میکند. طالبان و ایران لزوما دوست هم نیستند، اما دشمنی مشترک دارند و همین مسئله آنها را موقتا به هم نزدیک کرده است. اما حالا که طالبان در حال مذاکره با آمریکاییها هستند، بعید است که ایران بتواند آنها را به ادامه جنگ ترغیب کند.
نباید فراموش کرد که هم جنس دشمنی ایران و آمریکا با جنس دشمنی طالبان و آمریکا متفاوت است و هم اینکه رابطه طالبان با ایران، متفاوت است با رابطه گروههای نیابتی ایران با این کشور. به عبارتی، رابطه گروههای نیابتی ایران در عراق و لبنان و سوریه با ایران، رابطهای توام با ارادت و اطاعت است. اما رابطه گروه طالبان، با آنکه یک بازیگر غیردولتی به حساب میآید، با ایران، رابطهای برابر است؛ به این معنا که هدف دو طرف از نزدیک شدن به هم دستیابی به منافعشان است. اگر ایران فرصتی پیدا کند که از طالبان برای ضربه زدن به آمریکاییها استفاده کند، چنین خواهد کرد. و همزمان، اگر طالبان بتوانند از تیرهتر شدن روابط ایران و آمریکا به نفع خود بهرهبرداری کنند، چنان خواهند کرد.