علاوه بر الطاف مرحوم بزرگوار حاج کریم بخش سعیدی در حق اینجانب و بسیاری از بلوچها, بنده برای پدربزرگ مادری شما نیز عزت و احترام فراوانی قائل بوده و هستم و فرزندان آن مرحوم را دوست و برادران عزیز خود از دوران نوجوانی می دانم. همانگونه که سعید سعیدی عزیر (عمو جنابعالی) را دوست و برادر خود می دانم. لهذا بعنوان یک عضو خانواده و دوست دلسوز, که برای خانواده بزرگ شما علاقه و احترام قائلم, ناچارم یک مشورت مخلصانه بدون مصلحت اندیشی و تعارف و بدون اجازه به شما تقدیم کنم. زیرا می بینم هیچکدام از نمایندگان منتخب یا منتصب استان در هر جمع و جلسه ای اینگونه به شیوه “دایه مهربان تر از مادر” در حمد و ستایش نظام شعار نمی دهند.
اینکه جنابعالی در طی دوران کارزار تبلیغاتی واژه “نظام مقدس جمهوری اسلامی” لحن کلامتان بود, قابل فهم است. اما اکنون مرکب شما از پل انتخابات گذشته است و کشتیبان را سیاستی دگر آمده تا امثال جنابعالی و ناصر درخشان و ملک فاضلی و چهار سیستانی ولایتمدار دیگر بعنوان نمایندگان استان به مجلس بروند تا کمتر مخالفتی در تسریع “طرح توسعه سواحل مکران” و تقسیم استان و نابودی بلوچستان صورت گیرد. علمای مستقل و محترم استان به رهبری مولانا عبدالحمید با تقسیم استان مخالف هستند. نتایج انتخابات در جنوب استان و بخصوص مهندسی انتخابات در زاهدان نشان می دهد که سیاست نظام در راستای حذف و کم رنگ کردن نقش علمای مستقل و بعضا ناهماهنگ با نظام از یک سو, و به میدان آوردن قشر رقیب دیگری از جامعه برای پیشبرد شیطانی دو هدف نامقدس نظام منحوس (تغییر بافت و آمایش جمعیتی در سواحل مکران و تقسیم استان) از سوی دیگر می باشد.ای کاش در روزی که نوجوانان بلوچ فقط و فقط به جرم موتورسواری مورد آماج گلوله های مامورین نظام منحوس و ضدمردمی جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند, شما با دفاع تمام قد از این نظام آدم کش شعار “پاینده باد نظام مقدس جمهوری اسلامی” نمی دادید. وانگهی ایکاش در کارزار انتخاباتی خودتان از تاسیس ادارات کل در خارج از زاهدان برای تسریع امورات اداری سخن نمی گفتید. چون جمهوری اسلامی خدمتگزار مردم نبوده و نیست و هدف آن از ایجاد ادارات کل پیش زمینه ای برای تقسیم استان می باشد.
در طی سالهای متمادی بنده سخنان بیشمار گفته و مقالات متعددی در مخالفت با طرح های ضدمردمی نظام در بلوچستان نوشته ام. سال گذشته نیز در مقاله ای تحت عنوان ” استاندار بلوچستان، گرگی در لباس میش برای دریدن استان” نوشتم که احمد علی موهبتی استاندار جدید، بهمراه سپاه پاسداران مشغول اجرای دو سند یا طرح مهم توسعه محور شرق و آمایش جمعیتی تحت پروژه فریبنده و پرطمطراق “توسعه سواحل مکران” و آماده ساختن استان برای ذبح نهایی است، که به گفته وی با تحقق آنها چهره منطقه بطور کلی تغییر خواهد کرد؛ و آن را تشبیه کردم به “تو آن جرعه ی آبی، که غلامان به کبوتران می نوشانند، از آن پیشتر که خنجر به گلوگاهشان بنشانند”. تاسیس ادارات کل در چابهار و ایرانشهر, اگرچه ظاهری فریبنده و موجه دارد, اما متاسفانه به مثابه همان آب است که غلامان به کبوتران می نوشانند”. در این مورد علاوه بر خواندن مقاله ٦ سال پیش بنده تحت عنوان “هشدار به دولت در مورد تجزیه بلوچستان“, حتما نامه سه سال پیش بنده به مرحوم دکتر محمد نعیم امینی فرد (رئیس آن زمان مجمع نمایندگان سیستان و بلوچستان) را بخوانید. ای کاش مهندس هدایت الله میرمرادزهی نماینده سابق سراوان و سپس مدیرکل شیلات استان نامه سرگشاده بنده را که سالها پیش خطاب به ایشان نوشتم می خواند تا سرنوشتی نافرجام در همین نظام نامقدس نمی یافت. در آن نامه به نقل از حافظ تاکید کرده بودم “مجو درستی عهد از جهان سست نهاد؛ که این عجوز عروس هزار دامادست”. نمونه بارز آن خیانت و بی وفایی نظام, سپاه و شورای نگهبان به عبدالغفور ایرانژاد (با بیش از ٤١ سال سابقه “خدمت” به نظام) بود. دریغا که حقیقتا حقیقت تلخ اینگونه است زیرا این کشتی بی سکان و بی لنگر بعد از ٤١ سال سرگردانی در اقیانوس پر تلاطم حوادث در حال غرق شدن است (این سخن نماینده سابق تهران است که رد صلاحیت شد). در نتیجه بی تعارف بگویم, نظام دغلکار و ورشکسته ای که پسر آیت الله مطهری (که به گفته خمینی فرزند عزیز و پاره تن او بود) را رد صلاحیت می کند و نوه نماینده مجلس شاه را تائید صلاحیت می کند, هیچ چیز از آن جز پوسته ای پوشالی از کذب مطلق و تظاهر و دروغگویی باقی نمانده است. باور کن که “لانچ” یا لنچ جمهوری اسلامی در حال غرق شدن است. همه در حال پریدن از آن و بعبارتی پیاده شدن هستند.
معین الدین عزیز
می دانم, شاید جنابعالی و عمو و دایی هایت (که همانند برادران من هستند) از این نامه گله مند شوید. اما هدف من خدای ناکرده هرگز نکوهش و انتقاد از یک جوان فرهیخته, توانا و قابل نیست. بلکه حفظ و تداوم احترام خانوادگی شماست و می دانم که جنابعالی بیش از من این دغدغه را دارید. و اینکه جنابعالی نماینده مادران, خواهران, برادران, پدران, عموها, و دایی ها و پدربزرگها و مادربزرگها همان سه نوجوان بلوچ هستید که مظلومانه و جنایتکارانه و ناجوانمردانه توسط مامورین نظام نامقدس جمهوری اسلامی کشته و زخمی شدند. شما باید از خون به ناحق ریخته شده این مظلومان پرپر شده دفاع کنید نه از قاتلین آنها. شما باید از زندانی های بیگناه بلوچ همانند مولوی کوهی که فقط بخاطر یک انتقاد برحق و ساده, به ناحق ربوده و بصورت غیرقانونی و بدون محاکمه و تفهیم اتهام زندانی شده است, دفاع کنید.
در پایان قصیده شماره ۳۶ شیخ اجل سعدی را در باب “پند و موعظة” تقدیم می کنم:
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
دل ای معین, درین معبر هلاک مبند
که اعتماد نکردند بر جهان عقال
مکن به چشم ارادت نگاه در دنیا
که پشت مار به نقش است و زهر او قتال
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
اسفند ١٣٩٨