نوشته و تحلیل : رضا وشاحی
قسمت اول :
بعد از اشغال ایران و ساقط کردن رضا شاه، بریتانیا به سمت استقلال یابى ملت هاى ایران تمایل پیدا کرد.
سِر ریدر بولارد، سفیر بریتانیا در ١٩۴۵ از طریق رادیو بیروت اعلام کرد که شیخ عبدالله الخزعل پسر شیخ خزعل خواهان ضمیمه شدن عربستان (الاحواز) به عراق است. متاسفانه شیخ عبدالله الخزعل روز بعد این را انکار کرد و طرح شکست خورد.
سِر ریدر بولارد، سفیر بریتانیا، بی آن که منتظر پاسخ رهبران ایران شود، فعالیتهایی را در لباس حاکم واقعی ایران اغاز کرد و طرحی برای اعلام چهار زبان فارسی، عربی، ترکی و کردی به عنوان زبانهای رسمی ایران ارائه داد.
طرح کمیته سه نفره، اندک اندک، توسعه یافت و به شکل یک طرح ۱۱ مادهای برای تحمیل قیمومیت سه قدرت فاتح (شوروی، بریتانیا و آمریکا) به حکیمالملک نخست وزیر، با حضور نجمالملک وزیر خارجه، ارائه شد. در همان زمان، وزارت خارجه بریتانیا در لندن طرحی را برای خودمختاری خوزستان و بلوچستان و تشکیل یک «شورای مدیریت گذار» مرکب از شوروی، آمریکا و بریتانیا، برای اداره ایران روی میز نهاد.
کابینه حکیمالملک طرح لندن را رد کرد و بی بی سی، بلافاصله تبلیغات گستردهای را برای «شورای مدیریت گذار»، و در واقع تجزیه ایران، به راه انداخت.
در مقابل امتیاز نفت شمال و حمایت شوروى از استقلال آذربایجان، بریتانیا از جنبش قبادیان در کرمانشاه و اتحادیه ایلات غرب و استقلال کوردها حمایت کرد و شیوخ عرب الاحواز را به استقلال تشویق کرد تا منافع نفتى خود در جنوب را حفظ کند. روسیه از کمونیست هاى هاى هوادار خود و حزب توده خواست که در صنعت نفت علیه بریتانیا و عرب ها اعتصاب و خرابکارى کنند.
یکی از عوامل مهمی که در تصمیم بوین برای تجزیه ایران موثر افتاد گزارشی بود تحت عنوان «اوضاع جنوب ایران» که توسط کمیته امنیتی مشترک روسای ستاد ارتش بریتانیا تهیه شده بود و قسمتهایی از این گزارش بعداً در روزنامه تایمز نیز منتشر گردید در این گزارش اوضاع کمپانی نفت جنوب بخصوص مورد توجه قرار گرفته و ادعا شده بود که ٧۵ درصد از ۴٠ هزار کارگر شرکت نفت ایران و انگلیس رسماً عضو حزب توده هستند، و این خود به آن معنا بود که حزب توده که تحت حمایت شوروی قرار داشت عملاً و مستقیماً موقعیت کمپانی نفت جنوب را به مخاطره افکنده است.
نوشته و تحلیل : رضا وشاحی
قسمت دوم :
بوین در پایان این قسمت به سیاست مورد نظر در باب قبایل جنوب می رسد و در دستور العمل خود به سفیر انگلیس در تهران، برای اجرای سیاست تعیین شده یعنی تحریک و تشویق قبایل برای ایجاد یک نهضت خودمختاری طلب می افزاید :
«شاید برای ما کاملا مناسب و لازم باشد که از احساسات دوستانه و صمیمی که بعضی عناصر محلی به ما دارند استفاده نموده و طرح خود را به اجرا درآوریم. مثلا به وسیله افراد قبایل، تاکتیک روسها را با تحریک ناراضیانی که در آن ایالت وجود دارد به اجرا درآوریم».
مظفر فیروز معاون سیاسی و پارلمانی نخست وزیر پس از دستگیری بعضی از سران بختیاری در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد در «توطئه جنوب» عوامل بیگانه نیز دست داشته اند. دولت ایران به همین دلیل رسماً از دولت انگلستان خواست تا سه نفر از کارمندان سفارت انگلیس در تهران یعنی یعنی شارل آلن ترات کنسول انگلیس در اهواز، کلنل اندروود، کارشناس نظامی در امور عشایری و گالت کنسول انگلیس در اصفهان که در تحریک طوایف فعالیتهای گسترده ای داشتند به انگلستان فراخوانده شوند. دولت انگلستان هرگونه دخالت و شرکت مامورین انگلیسی را در توطئه جنوب تکذیب کرد.
«ارنست بوین» وزیر خارجه انگلیس نیز در روزهای ١۶ و ٢٢ اکتبر ١٩۴۶ طی سخنانی در مجلس عوام انگلیس هرگونه دخالت مامورین انگلیسی در امور داخلی ایران را تکذیب کرده و اعلام کرد که درخواست ایران برای فراخواندن سه دیپلمات انگلیسی برای دولت انگلستان قابل قبول نیست، زیرا آنها در توطئه جنوب نقشی نداشته اند و فراخواندن آنها به منزله تایید ادعای ایران خواهد بود.
در همین زمان سیکف مدیرکل امور خاورمیانه وزارت امور خارجه اتحاد شوروی نیز وارد تهران شد و از دولت ایران خواست تا قرارداد نفتی قوام – سادچیکف را هرچه زودتر به تصویب مجلس شورای ملی برساند. سیکف همچنین پیشنهاد کرد که یک پیمان نظامی بین اتحاد شوروی و ایران منعقد گردد. سیکف به قوام السلطنه وعده تحویل سلاحهای جنگی از جمله ٣٠٠ هواپیما را داده و اظهار داشت که دولت شوروی حاضر است تا کارشناسان نظامی روسی را به ایران اعزام دارد. سیکف ضمن ارائه پیشنهادات خود به پیمان «سعدآباد» نیز اشاره کرد و آن را یک پیمان ضد شوروی خواند و از قوام خواست تا ایران از این پیمان خارج شود.
لندن این اقدام مسکو را تاکتیک جدید شوروی برای کنترل هر نوع حرکت ترکیه در مرزهای ایران تلقی کرد، و دولت انگلیس از خود واکنش نشان داده و دست به کار تحریک عشایر جنوب شد و رهبران عشایر را واداشتند تا شورش خود را علنی سازند. خبرنگار روزنامه «دیلی ورکر» روزنامه دست چپی انگلستان گزارش داد که طرح از پیش تهیه شده انگلستان برای جداسازی منطقه جنوبی ایران در حال تکوین است. سفیر آمریکا در تهران نیز که از هدف سیاست انگلستان آگاه شده بود در گزارشی به وزارت خارجه کشورش نوشت که انگلیسیها در نظر دارند تا با ایجاد یک عربستان خودمختار در مقابل آذربایجان خودمختار، تعادل سیاسی را بین خود و روسها برقرار سازند. روزنامه دیلی ورکر در همین زمینه نوشته بود: “عشایر جنوب کاملا مسلح شده اند و این دولت خود آنها نبود که تفنگ و مسلسل و مهمات در اختیار آنها گذاشت. اکنون معلوم شده که نمایندگان این عشایر اخیراً به بصره یعنی جایی که مقامات نظامی انگلیس در آنجا حضور دارند رفته و ملاقاتهایی با آنها داشته اند”.
انگلستان عامل اصلی در براه انداختن شورش موسوم به «نهضت جنوب» در استان فارس بودند. آنان با اجیر کردن سران ایل قشقایی طرح آشوب «خودمختاری فارس» را بیان کرده و برادران قشقایی استان فارس را به اشغال مسلحانه خود درآوردند. ترات همچنین به وسیله بعضی شیوخ منطقه اقدام به تشکیل «اتحادیه عرب خوزستان» کرد. این جمعیت خلق الساعه در ملاقات با نایب السلطنه و نخست وزیر و وزیر امورخارجه عراق خواستار جدایی از ایران و پیوستن به عراق شده بودند و رادیو بی.بی.سی نیز این خبر را با آب و تاب فراوان به عنوان ملاقات نمایندگان عربستان و عراق پخش کرد.
روسیه اما با حکومت ایران همکارى کرد و جلوى همه این طرح ها را گرفت. فرماندهی کل ارتش سرخ در گزارشی که در ۲۵ دسامبر ۱۹۴۵ به دفتر سیاسی حزب کمونیست عرضه کرد، مدعی شد: «پیشرفتهای روزافزونی در نقاط مختلف ایران، مخصوصا آذربایجان، زنجان، کردستان، مازندران و تهران نصیب هواخواهان شوروی شده است، در آینده نزدیک امید بسیار است که سرتاسر خاک ایران تا پایان سال ۱۹۴۶ به عنوان یک جمهوری جدید در صف دوَل متحد روسیه قرار گیرد. در این صورت جایز نیست که از خاک ایران سهمی برای انگلیس و امریکا در نظر گرفته شود».
در سال ١٩۴۵ وزیر خارجه بریتانیا «بوین» و وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا «بیرنس» (برنز) در کنفرانس مسکو به روسها پیشنهاد کردند که آذربایجان، کردستان و خوزستان به ایالات خودمختار تبدیل شوند. ماحصل طرح مشترک انگلستان و آمریکا که به طرف روسی ارائه شد تقسیم ایران به جمهوریهای آذربایجان، کردستان، گیلان (سهم شوروی) و جمهوری المحمره (مناطق نفتخیز جنوب ایران) و احتمالاً بلوچستان (جهت ممانعت از رسیدن روسها از سمت شرق ایران به آبهای گرم و آزاد جنوب) سهم انگلستان بود، آمریکا هم با این امر مخالفتی نداشت. مسکو مخالفت کرد. اگر طرح بوین اجرا شده بود قطعا بلوچستان، کوردستان، الاحواز و آذربایجان امروز کشورهاى مستقلى بودند.