روسها در روابطشان با ایران بدعهدی زیاد کردهاند. در پیمانهایی که از قرن نوزدهم تاکنون با ایران بستهاند، همواره جایگاهی برتر داشتهاند و تا توانستهاند به ایران زور گفتهاند. حتی در پیمان های دوستی نیز هرگز به ایران به چشم متحد ننگریستهاند. به گفتۀ کارشناسان روابط بینالملل، روسیه در حال حاضر نیز به ایران به چشم وسیلهای برای پیشبرد سیاستهای منطقهای و جهانیاش مینگرد.
آیت الله خامنه ای و ولادیمیر پوتین
روسها در روابطشان با ایران بدعهدی زیاد کردهاند. در پیمانهایی که از قرن نوزدهم تاکنون با ایران بستهاند، همواره جایگاهی برتر داشتهاند و تا توانستهاند به ایران زور گفتهاند. حتی در پیمان های دوستی نیز هرگز به ایران به چشم متحد ننگریستهاند. به گفتۀ کارشناسان روابط بینالملل، روسیه در حال حاضر نیز به ایران به چشم وسیلهای برای پیشبرد سیاستهای منطقهای و جهانیاش مینگرد.
پنجشنبۀ گذشته یحیی رحیم صفوی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران و مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی ایران در امور نیروهای مسلح، در یک گفت و گوی تلویزیونی که متن آن را روز شنبه سوم مهرماه برابر با 24 سپتامبر برخی رسانههای کشور از جمله روزنامۀ شرق منتشر کردند، به سیاستمداران ایران هشدار داد که مراقب زد و بندهای دو قدرت بزرگ جهانی در سوریه باشند تا مبادا منافع و سهم ایران نادیده گرفته شود. او در آن برنامۀ تلویزیونی سربسته گفت که ایران در بحران سوریه نباید به روسیه اعتماد کند. بدعهدیهای روسیه با ایران پیشینۀ درازی دارد و بیشک بیاعتمادی مسئولان جمهوری اسلامی نسبت به روسها تنها نتیجۀ اوضاع و احوال کنونی منطقه و همکاریهای ایران و روسیه در سالهای اخیر نیست.
روابط دیپلماتیک دو کشور در پایان قرن شانزدهم در سال 1592 میلادی در زمان شاه عباس اول آغاز شد. در آن زمان، قدرتهای توسعهطلب اروپایی برای دستیابی به مناطق دیگری از جهان رقابت میکردند و ایران هنوز کشوری نبود که به عرصۀ کشاکشها و همچشمیهای آنان تبدیل شود. از سوی دیگر، ایرانِ دورۀ صفوی به ویژه در زمان پادشاهی شاه عباس اول آن قدر ضعیف و ناتوان نبود که قدرتهای غربی دِلیری کنند و چشم طمع بر آن بدوزند. در دورۀ قاجار با آغاز رقابتهای سیاسی و نظامی قدرتهای استعماری اروپایی مانند پرتغال، هلند و بریتانیا در جَنوب و جَنوب شرقی کشور، روسیۀ تزاری جرأت و فرصت یافت تا به سرزمینهای شمال ایران دست اندازی کند. دو عامل به پیشروی روسها در آن سرزمینها یاری رساند. یکی ضعف دولت قاجار به ویژه بر اثر کشمکشهای درونی و دیگری، خالی بودن قفقاز و آسیای میانه از حریفی پرزور.
ایرانِ دورۀ قاجار از نظر نظامی در وضعی نبود که بتواند در برابر پیشروی روسیه ایستادگی کند. در نخستین دورۀ جنگهای ایران و روس که از 1804 آغاز شد و در سال 1813 با امضای عهدنامۀ گلستان به پایان رسید، روسها از ضعف نظامی ایران استفاده کردند و حکمرانانِ محلی قفقاز را به تسلیم واداشتند. آنان نخست با بستن پیمانهایی سرزمینهای آن حکمرانان را که جزئی از خاک ایران بودند به زیر فرمان خود درآوردند و سپس همه را ضمیمۀ امپراتوری خود کردند.
پیمان کورَکچای که در تاریخها زیر عنوان «پیمان روسیه و قرهباغ» نیز از آن یاد کرده اند، پیمانی بود که روسیۀ تزاری در چهاردهم ماه مه 1805 با ابراهیم خلیل خان جوانشیر، خان خانات قرهباغ، بست و با آن، خانات قرهباغ را تحتالحمایۀ خود کرد. برپایۀ آن پیمان، ابراهیم خلیل خان خراجگزار روسیۀ تزاری شد، روابط خارجی خانات نیز به زیر کنترل مقامات روسی درآمد و نیروهای نظامی آن دولت در دژ شوشا جایگیر شدند. روسها در عوض، حکمرانی ابراهیم خلیل خان و جانشینانش را بر خانات قرهباغ به رسمیت شناختند، اما پس از یک سال در دوم ژوئن 1806 هنگامی که سپاه ایران به قرهباغ نزدیک میشد، ابراهیم خلیل خان را همراه زن و دختر و یکی از پسرانش کشتند.
در دورۀ دوم جنگهای ایران و روس که در سال 1826 آغاز شد و در سال 1828 با امضای عهدنامۀ ترکمانچای به پایان رسید، روسها آنچه را که از خاک ایران پس از امضای عهدنامۀ گلستان در آن سوی ارس باقی مانده بود، ضمیمۀ امپراتوری خود کردند. با امضای پیمان آخال در 21 سپتامبر 1881 که پیمانی برای تعیین مرزهای دو کشور در مناطق ترکمن نشین دریای خزر بود، روسها همۀ کوههای بلند مرزی را در خاک خود قرار دادند، سرچشمۀ رودخانهها را جزو قلمرو خود ثبت کردند و ایران تعهد کرد که در مسیر رودهایی که وارد خاک روسیه میشوند، روستای جدید نسازد، زمینهای کشاورزی را گسترش ندهد و از مصرف آب بیش از حد برای زمینهای زیر کشت خودداری کند.
برپایۀ قرارداد 1907 که بریتانیا و روسیه آن را خودسرانه در 31 اوت آن سال در سنپترزبورگ امضا کردند، ایران به دو منطقۀ نفوذ میان آن دو قدرت بزرگ تقسیم شد. در 16 سپتامبر 1907 بود که امضاکنندگان مُفاد آن قرارداد را به آگاهی دولت ایران رساندند. مجلس شورای ملی پاسخ تندی به آن داد. اما روسها تا انقلاب اکتبر 1917 از امتیازها و منافعی که با آن قرارداد به دست آورده بودند، چشم نپوشیدند. قرارداد دست و پای دولت ایران را چنان بست که حتی وزیرانش را نیز نمیتوانست خود تعیین کند. با آغاز جنگ جهانی اول روسها به بهانۀ جنگ با عثمانی بر نیروی نظامی خود در شمال کشور افزودند. آنان چند ماه پس از انقلاب اکتبر در 17 ژانویۀ 1918 آن قرارداد را لغو کردند.
پس از انقلاب اکتبر، شیوۀ نفوذ و مداخلۀ روسها در ایران تغییر کرد. این بار محافل روشنفکری و جنبشهای قومی زمینه ساز نفوذ آنان شدند. در سال 1920 روسها به تشکیل یک جمهوری شوروی سوسیالیستی در شمال کشور یاری رساندند، اما نتوانستند آن را سرپا نگه دارند. با جنگ جهانی دوم آنان دوباره به شیوۀ کهن خود برای نفوذ و مداخله در ایران بازگشتند. در 1941 با رفتن رضاشاه نیرو وارد ایران کردند و دوباره بر شمال کشور حاکم شدند. افزون بر حزب توده که مدافع سیاستها و منافع آنان در ایران بود، روسها با پشتیبانی از جنبشهای قومی در آذربایجان و کردستان کوشیدند حکومتهای محلی دستنشانده تشکیل دهند.
در جنگ ایران عراق، آنان جانب صدام حسین را گرفتند و سلاحهای سبک و سنگین فراوان در اختیار او گذاشتند. با از میان رفتن شوروی، روابط ایران با روسیه دوستانهتر شد تا جایی که دو کشور به یک رشته همکاریهای فنی- نظامی پرداختند. از میانۀ دهۀ 1990 روسها تصمیم گرفتند به توسعۀ برنامۀ هسته ای جمهوری اسلامی یاری رسانند و تعهد کردند پروژۀ ناتمام راکتور اتمی بوشهر را به انجام رسانند. درعوض، ایران چشم خود را بر رفتار روسها در چچنی بست. با این حال، روسیه هرگز به جمهوری اسلامی به چشم متحد ننگریست. در اختلافات مربوط به دریای خزر هیچ امتیازی به ایران نداد و از تحریمهای غرب برضد ایران تا توانست سود برد. برای مثال، نیروی هوایی ایران که زمانی مجهز به هواپیماهای غربی و بیشتر آمریکایی بود، امروز وابسته به صنعت هواپیماسازی روسیه است.
http://fa.rfi.fr/%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C/20160928-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%DB%80-%D8%A8%D8%AF%D8%B9%D9%87%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86