ریشه های وحشت از ترک و زبان ترکی در ابران از کجا ناشی می شود


بخش اول

اخیرا فارس زبانان متوجه شده اند که طبق قوانین حقوق بشر دیگر نمی توانند مثل سابق بطور علنی جوکهای راسیستی یه ترکه را بشکل : ترکه خر، هالو و یا احمق در مجامع عمومی بزبان بیاورند، از اینرو آنها به شگردهای تازه ائی روی آورده و ترکهای هویت باخته و یا دوگانه سوز را بخدمت خود در آورده اند، و بدون اینکه بگویند من ترکم و یا یه ترکه بود، خودشان را به نفهمی زده و در دنیای مجازی ( اینستگرام، فیس بوک وغیره ) بدون برجای گذاشتن آثار جرم راسیستی با لهجه ترکی بزبان ترکی حیثیت و شعور ترکها را به لجن

اخیرا فارس زبانان متوجه شده اند که طبق قوانین حقوق بشر دیگر نمی توانند مثل سابق بطور علنی جوکهای راسیستی یه ترکه را بشکل : ترکه خر، هالو و یا احمق در مجامع عمومی بزبان بیاورند، از اینرو آنها به شگردهای تازه ائی روی آورده و ترکهای هویت باخته و یا دوگانه سوز را بخدمت خود در آورده اند، و بدون اینکه بگویند من ترکم و یا یه ترکه بود، خودشان را به نفهمی زده و در دنیای مجازی ( اینستگرام، فیس بوک وغیره ) بدون برجای گذاشتن آثار جرم راسیستی با لهجه ترکی بزبان ترکی حیثیت و شعور ترکها را به لجن می کشند. و اگر هم کسی اعتراض کند، در جواب می گویند: من خودم ترکم، یعنی بدون اینکه درک کنند خودشانرا سپر بلای ملت فارس قرار می دهند و سرپوشی بر سر راسیسم فارس می گذارند، در واقع اینها مثل رعیت های قدیم تنها چیزی که برایشان مطرح است این است که فارسها مثل خانها و شاهزداه ها آنها تحویل بگیرند.

و متاسفانه جوانان ساده لوح آزربایجانی هم بدون اینکه از اهداف راسیستی و منافقانه پشت پرده فارسها خبر داشته باشد، این کلیپ ها را در دنیای مجازی پخش می کنند، البته شاهدوستان آذری و مجاهدین آذری وو…..،، همانهائی که وقتی به هم می رسند، بطوری که همه صدای آنها را بشنود، از همدیگر می پرسند کتدن نه خبر؟ و آنیکی با لهجه ترکی جواب می دهند اشًکلر دوغوب، فامیلًر چوخالیب،
بطور کلی هویت فارسی زمانی در ایران شکل می گیرد، که هویت ترکی بطور کامل ریشه کن شود. همان طور که حکومت و کاخهای رضا  قشوچی بر روی خرابه های کاخهای قاجار بنا نهاده شد، زبان فارسی هم بر روی خرابه های زبان ترکی بنا نهاده خواهد شد، زبان فارسی و ترکی در ایران کاملا با هم حالتی آنتاگونیستی ( آشتی ناپذیری ) دارند، یا فارسی، یا ترکی، راه سومی وجود ندارد، چون ایران را معادل فارس و زبان فارسی هم در تمام منابع و ماخذ در سطح دنیا ملت ایران و ملت فارس مترادف هم درج گردیده، در واقع کلمه ملت ایران معادل انکار و حذف ملتهای غیر فارس بکار رفته و رشد زبان ترکی در ایران معادل عقب نشینی زبان فارسی و بازگشت به دوران قاجار و تجزیه ایران تعبیر و تفسیر شده، طبیعتا فارس زبانان برای حفـظ هویت و هژمونی ۹۵ ساله جعلی خود که ( بزور پول نفت بدست آورده اند ) از هیج اقدامی کوتاهی نخواهند کرد، تا جائی که مقدور است تلاش خواهند کرد تا گردن زبان ترکی را در ایران بزنند، تا هویت فارسی و حکومت فارسی مفهوم پیدا کند، طبیعتا هر روز این تضادها حادتر خواهد شد، و آنها به هیچ وجه حاظر نخواهند شد به موقعیت ۹۵ سال پیش خود برگردند و در این میان تنها مانقورتها و افراد دوگانه سوز و وطن فروش آزربایجانی خواهند توانست آنها را یاری کنند، در واقع کسانی که کشور خود را بجای آزربایجان جنوبی ایران می دانند، عملا بخاطر حفظ ایران در کنار ملت ایران و یا ملت فارس جا خواهند گرفت،
در ضمن نباید فراموش کرد که آزربایجانی هائی که مذبوحانه با دخیل بستن به بارگاه زبان فارسی در آرزوی کسب اجازه تحصیل بزبان مادری از حاکمان فارس ( از همه قماش آن، چه امروز، چه بعد از دگرگونی ) هستند باید خاطر نشان کرد که هیچکس درخت زیر پایش را اره نمی کند. و به هیچ وجه نباید به یوگسلاوی شدن ایران با دید منفی نگاه کرد، ۹۵ سال از نظر روانی شرایطی را فراهم کرده اند که عملا فارسها شکوفائی و پابرجا ماندن زبان و فرهنگ و موسیقی فارسی را در محو و ریشه کن شدن زبان ترکی می بینند، چون دقیقا می دانند در رقابت با زبان علمی ترکی بازنده خواهند بود و متعاقب آن هژمونی و حاکمیت ملت و زبان فارسی بی خاصیت خواهد شد.
بازنده شدن در برابر قدرت زبان و موسیقی زبان ترکی در آینده نزدیک، برای ملتی که با سوبسید پول نفت و تزریق میلیاردها دلار توانسته و با ساختن هزاران لغت بی مسمًا زبان فارسی را دوپینگ و دیگر زبانها را مسموم آلوده کنند، برای ملت فارس خیلی سخت خواهد بود، که این نوع رقابت سوبسیدی و یکجانبه را ادامه دهند، طبیعتا در پروسه تکامل هویت ملی ملت ترک آزربایجان، فارس زبانان کار را بجاهای باریک خواهد کشاند، و از طرف دیگر عربهای الحواز کنترل نفت جنوب را بعد از ۹۵ سال بدست خواهند گرفت، و طبیعتا هیچ کشوری از فارس جماعت نفت نخواهد خرید، و فارس جماعت با انبوهی از ادعای های پوچ توخالی و تلًی از اشعار شاهنامه و حافظ و سعدی، و امامزاده و فوجی از آخوندهای بی مصرف شیعه شعوبیه باقی خواهد ماند و حتی قادر به تهیه غذا و اتاقی گرم برای خود نخواهند بود، و زبان قتاله فارسی هم در همه زمینه ها برًندگی خود را از دست خواهد داد،
اگر با زبان، نام‌ و هویت تورکی، نمی توان ایرانی شد، پس تورک‌ها ایرانی نیستند. اگر مخالف اسامی و زبان رسمی تورک در ایران هستی، نمی توانی هموطن باشی

متاسفانه اخیرا جامعه فارسی، بجای ((جوکهای یه ترکه بود)) اینگونه کلیپها را می سازند،، که اخیر کشف گردیده که توسط ترکهای آزربایجان پخش می شوند، اتفاقات اطراف تهران چرا با کذاشتن یک نوحه ترکی به جوک یک ترک احمق و نفهم تبدیل می شود، و چرا نوحه هزاران هزار مداح فارس گذاشته نشده، نفرت  و سادیسم سازنده کلیپ کاملا مشهود است نه یک بار نه دو بار آن چوب باید بچرخد و کله نفهم ترک کوبیده می شود، اخیرا کلیپهای زیادی توسط ترکهائی که بخاطر پول همه چیزشان را می فروشند ساخته می شود
یاشاسئن تورک‌لر!!!

این دو نمونه از صد ها جوک یه ترکه بشکل جدید با لهجه ترکی بیان می شود،
جوک یک ترک خر احمق و نادان رفته بود بقالی ( دگردیسی جوکهای زمان شاه)
و موسیقی کوردی نشانگر در جوک انگل نشانگر این است کورده این را ساختند، بقول معروف کسی که به نریده بود کلاغ کون دریده بود، یه ترکه خر احمق انگل داشته رفته بود دکتر  ( دگردیسی جوکهای زمان شاه)

آن تپل در کلیپ دمپائی آنچنان نشسته مثل اینکه حاکم زمین و آسمان است و از هیچ چیز خبر ندارد، یک روزی اینها چوب نژادپرستی را در ایران خواهند خورد

بخش دوم

سیاست  نفرت از ترک بصورت خطاب کردن ترکه خر در تهران

و سیاست بی ارزش کردن تبریز بعنوان پایتخت آزربایجان با بکار بردن کلمه دهاتی جهت تحقیر شهرستانیها در   تبریز،

چرا در تهران فقط ملت ترک، خر خطاب می شدند، یعنی تحقیر آمیزترین لغت در فرهنگ ایرانی به معنی نفهمترین، هالو ترین احمقترین حیوان ،مثلا چرا بز شغال و بکار نمی بردند چرا به یک اصفهانی یا کرد با بلوچ ووو مثلا چرا یه یک یزدی نمی گفتند یزدی خر؟ چون همیشه خود را نوکر و خادم دولت قاجار تصوری کنند،

سیاست  نفرت از ترک بصورت خطاب کردن ترکه خر در تهران

و سیاست بی ارزش کردن تبریز بعنوان پایتخت آزربایجان با بکار بردن کلمه دهاتی جهت تحقیر شهرستانیها در   تبریز،

چرا در تهران فقط ملت ترک، خر خطاب می شدند، یعنی تحقیر آمیزترین لغت در فرهنگ ایرانی به معنی نفهمترین، هالو ترین احمقترین حیوان ، مثلا چرا بز شغال و بکار نمی بردند چرا به یک اصفهانی یا کرد با بلوچ ووو مثلا چرا یه یک یزدی نمی گفتند یزدی خر؟ چون همیشه خود را نوکر و خادم دولت قاجار تصوری کنند، و ترکها در تمام زمینه های نظامی فرهنگی از خود تصوری برتر برای گذاشتن و جامعه فارسی بخاطر نداشتن لغاتی مثل قاشق بشقاب قوری قابلمه، قیمه، قورمه، کباب و دلمه خود یخود باعث تحقیر آنا می شدند
چرا در تبریز مردم نا آگاه مثلا نمی گفتند سردشتی و سقزی و یا یزدی و یا کرمانی دهاتی، ولی  به یک اردبیلی و سرابی میانه ائی می گفتند آی کتتدی، هدف دولت مرکزی این بود که شهرستانیها با شنیدن این کلمات از تبریزیها از آنهامتنفر شوند، و بافت و پیوند و احساس پایتخت بودن تبریز را در مخیله شهرستانی ها را بکلی نابود سازند، مثلا یک آدم شیک و تر تمیز اردبیلی، میانه ائی و سرابی در بازار تبریز آنچان با لغاتی مثل (( کتتدی بخاطر آمدن به شهر لباس پلو خوریش را پوشیده ))، تحقیر می کردند، که حتی اینگونه افراد سالها دلشان نمی آمد پایشان را به تبریز بگذارند، ولی دستان منافق پشت پرده هزاران بار تلاش کردند، تا یک تضاد آشتی ناپذیری همانند تضاد ترک و فارس بین تبریزیها و شهرستانی بوجود بیاوردند، ولی تیرشان به سنگ خورد،

قزوین بخاطر واقع شدن بین تهران و زنجان سعی کردند لهجه آنها را نیمه ترکی نیمه فارسی باکلماتی چون بالامجان و چسباندن همجنس بازی به‌ هویت قزوین، یک اختشاش هویتی در آنها‌ بجود بیاوند و برای فرار از هویت ترک و همجنس باز، قزوینی ها را بسوی فارس شدن سوق دهند

من یادم می آید، داشتم با دوستم در جاده با ماشین می رفتیم، دیدم مردی با علامت کمک دستش را جلو ماشین ها می گیرد، سریع ماشن را نگهداشتم و به عقب برگشتم ماشینش پنچر شده بود و جکش خراب شده بود، من جک ماشینم را برداشتم، و بطرف آنها رفتم دوستم که متوجه تبریزی بودن آنها شده بود، با عصبانیت بمن گفت ولشان کن تبریزی هستند، همانهائی که برای تحقیر بما دهاتی می گویند، گفتم زن و بچه در ماشین است، کمکشان کرده و زاپاس را عوض کردم، من به شوخی یک دستمال کاغذی سفید را بلند کردم و دوستم را صدا کردم، و علل بی مهری دوستم را توضیح دادم، و ریشه نفاق را بطور دقیق برایشان توضیح دادم و همدیگر را بغل کردیم و گفتیم تبریز پایتخت ماست و هیچکس نمی تواند ، ما ها را از هم جدا کند، یکبار هم در ترکیه با یک جمع بزرگی از تبریزی ها در یک هتل با هم بودیم و من پرچم دوستی را بالا برده و در مدتی که  با هم بودیم از مصاحبت با هم نهایت لذت را بردیم، دیگر لهجه ما به آنها خوش می آمد و هم لهحه ما به آنها،
در زمینه خرید کالا، کاری کرده بودند، که برای تجار میانه ائی بیشر صرف می کرد از بازار تهران جنس بیاورد، تا تبریز، یعنی خود بخود ، سرمایه تجار شهرستانهای آزربایجان به تهران منتقل می شد، و عملا تبریز شده بود یک عضو زائد اقتصادی،

دستهای نامرعی سعی کردند مردم تبریز را تحقیرگر، گرانفروش، خسیس
برای شهرستانیها در  آزربایجان معرفی کنند،

یک نمونه دیگر:
در جریان باز شدن مرز بین دو آزربایجان، دستهائی نامرعی برای ایجاد نفرت بین شمال و جنوب، به بسته های حنا واجبی مخلوط کرده بودند و خیلی از خانمها در شمال سرشان کچل شده و سوخته بودند، و حتی برای ایجاد نفرت بین شمال و جنوب، به خانه ها مراجعه می کردند، و با التماس خود را جویای فامیل گمشده معرفی کرده اعتماد آنها جلب کرده و وارد خانه ها می شدندن، و نصف شب تمام اموالشان را غارت کرده و حتی به زن و بچه هایشان هم تجاوز می کردند،
خوشبختانه حالا پیوند تبریز و شهرستانها کاماا خوب شده، و روابط مرمی با آزربایجان شمالی فوق العاده قوی شده، و فریاد ترکهای اراک و همدان قزوین و انزلی و دیگر شهر های آزربایجان در مسابقات ترختور در قورت دره سی و تمام شهر تبریز را بصدا در می آورد، و شعار آزربایجان بیر اولسون مرکزی تبریز اوسون. کل آزربایجان را بلرزه در آورد، و مهر ابطالی زد بر روی تمام سیاست های نفاق افکنانه دولت مرکزی.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

 

بخش سوم

چرا این همه حساسیت در بین ملت فارس به نام خلیج فارس وجود دارد؟
این همه نام هست در ایران، مثلا برای برطرف کردن سو تفاهم تبعیض می توانند، اسامی مثل خلیج ایران، بگذارند، ولی چرا اصرار دارند که حتما این مناطق نفتخیز خلیج فقط و فقط بنام ملت فارس درج و ثبت گردد، اصرار آنها بر می گردد به این موضوع  که حتی آنها حساب آنجایش هم را کرده اند که در صورتکه ایران تجزیه شود آن مناطق نفتحیز بطور کامل بنام ملت فارس ثبت شود، و اگر آنها به ایران فکر می کردند چه نیازی بود

چرا این همه حساسیت در بین ملت فارس به نام خلیج فارس وجود دارد؟
این همه نام هست در ایران، مثلا برای برطرف کردن سو تفاهم تبعیض می توانند، اسامی مثل خلیج ایران، بگذارند، ولی چرا اصرار دارند که حتما این مناطق نفتخیز خلیج فقط و فقط بنام ملت فارس درج و ثبت گردد، اصرار آنها بر می گردد به این موضوع  که حتی آنها حساب آنجایش هم را کرده اند که در صورتکه ایران تجزیه شود آن مناطق نفتحیز بطور کامل بنام ملت فارس ثبت شود، و اگر آنها به ایران فکر می کردند چه نیازی بود که در استادیوم های ورزشی فارس زبانان خود را برای خلیج عربی هلاک می کنند، طوری وحشتزده اند که گویا کسی می خواهد محصولات نفت خلیج را از دست اینها بقاپد، البته تنها در زمینه اقتصاد اینطور نیست در زمینه فرهنگ و هنر هم اینطور است، اگر دقت کرده باشید تا یک سخنراتی آتشین و یا یک برنامه آشپزی اجرا می کنند، با مناسبت و بدون مناسبت یک آهنگ سوزناک فارسی در جوارش پخش می کنند، و مثل نفت خلیج فارس وحشت دارند که موسیقی ملل دیگر جای موسیقی آنها را پر کند، و موسیقی فارسی خدای ناکرده در سایه بماند، و برتریت زبان و موسیقی فارسی زیر سئوال برود

بخش:
انتشار از:

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

https://iranglobal.info/node/84633

twitter
Youtube
Facebook