استان سیستان و بلوچستان که بیشتر ساکنان آن را اهل سنت تشکیل میدهند، جزو فقیرترین مناطق در ایران به شمار میرود. خشکسالی و توفانهای شن پیدرپی، سهلانگاری و سیاستهای ویرانگر دولت در قبال محیط زیست و بیاعتنایی همیشگی رژیم نسبت به این استان، از جمله عواملی هستند که اوضاع معیشتی و اقتصادی در این منطقه را در بدترین حالت قرار داده و زندگی را برای این مردم، طاقتفرسا کردهاند.
به دلیل سرخوردگی و ناامیدی و نبود کسبوکار، تعدادی از مردم بلوچ مجبور شدهاند برای به دست آوردن یک لقمه نان، به سوختبری در مرز بپردازند. روزی نیست که فعالان و جمعیتهای مدافع حقوق بشر در شبکههای اجتماعی گزارشهایی درباره کشته شدن سوختبران بلوچ منتشر نکنند. بنا بر این گزارشها، نیروهای امنیتی و مرزبانان ایرانی که از سیاست اعدام بیرون از چارچوب قانون و قضا، پیروی میکنند، همه روزه سوختبران بینوای بلوچ را به قصد کشتن به گلوله میبندند و بیرحمانه به قتل میرسانند.
«کمپین فعالان بلوچ»، روز سهشنبه ۲۳ فوریه، ویدیویی را منتشر کرد که در آن نیروهای سپاه پاسداران در نقطه صفر مرزی به غیرنظامیان سوختبر بلوچ در شهرستان سراوان تیراندازی میکردند که در اثر آن، بیش از ۱۰ نفر کشته و شمار زیاد دیگری زخمی شدند.
در پی همین حادثه بود که مردم رنجدیده سراوان به اعتراض برخاستند و در واکنش به این کشتار جمعی، به دفتر فرمانداری سروان هجوم بردند. یک روز بعد و در ۲۴ فوریه نیز مردم بخشداری سرجنگل (یکی از بخشداریهای شهر زاهدان) به اعتصاب گستردهای دست زدند و به پایگاههای سپاه در زاهدان حمله و برخی از مراکز نظامی را ویران کردند و شماری از خودروها را به آتش کشیدند. گزارشها از بازداشت که دهها نفر از معترضان بلوچ در این ماجرا از سوی نیروهای دولتی، خبر میدهد.
بر اساس گزارش کمپین فعالان بلوچ، حادثه تیراندازی سپاه پاسداران و کشتار غیرنظامیان، پس از آن صورت گرفت که سپاه پاسداران مرز میان ایران و پاکستان را بسته و برای جلوگیری از رفتوآمد سوختبران بلوچ، گودالهای بزرگی در این مسیر حفر کرده بود.
مردم فقیر و بینوای بلوچ که زندگیشان به تجارت در مرز متکی است و برای زنده ماندن ناگزیرند در این مسیر تردد کنند، در برابر کشتار بیرحمانه و غیرقانونی سوختبران به دست سپاه، اعتراض کردند و با تجمع در مقابل پایگاه سپاه در محل، خواستار بازگشایی مرز و اجازه رفتوآمد شدند؛ اما سپاه بر روی معترضان بیدفاع آتش گشود و دهها نفر از آنها را به خاک و خون کشید.
گفتنی است که قاچاق سوخت در میان شهروندان بلوچ، یک مسئله جنجالبرانگیز به حساب میرود. شهروندان بلوچ که مانند سایر اقلیتهای زبانی، از بیتوجهی و سرکوب دولت ایران، در تنگنای سختی قرار دارند، مجبور شدهاند برای زنده ماندن به قاچاق سوخت و سایر کالاها روی بیاورند. آنان عمدتا در منطقه ناهموار و سنگلاخ مرزی زندگی میکنند و به سبب فقر و محرومیت و سرکوب وحشیانه دولت، در شرایط بسیار ناگوار و ترسناکی به سر میبرند. آنان که با وضعیت اقتصادی بخور و نمیر عمر میگذرانند، فرزندانشان هر روز هدف گلولههای کورکورانه سپاه قرار میگیرند و کشته میشوند؛ از این جهت بلوچها به شدت از دولت ایران خشمگین و ناراضی هستند.
این تصویر وحشتناک و رقتبار، مستند به دلایل و متکی بر گزارشها و آمارهای رسمی سازمانهای مدافع حقوق بشر است. بنا بر این گزارشها، تنها راهکاری که برای زنده ماندن و امرار معیشت در دسترس بسیاری از خانوادههای بلوچ قرار دارد، سوختبری است. این در حالی است که استان سیستان و بلوچستان ایران، غنی از معادن و ثروتهای طبیعی است اما از بخت بد، این ثروتها زیر سیطره دولت است و دولت ایران به جای این که از این ثروتها در رفاه مردم استان استفاده کند، به گسترش نیروهای نظامی خود در این استان و سرکوب مخالفان مشغول است.
سوختبران سیستان و بلوچستان برای عبور از مرز، از راههای مختلفی استفاده میکنند اما همه این راهها، دشوار و ناهموار و بسیار خطرناک هستند. گذشته از آن، همه راهها چه در مرز دریایی و چه در مرز زمینی، زیر کنترل شدید افراد سپاه است که تا دندان مسلحاند و در کشتن سوختبران، بدون هشدار قبلی، تردیدی روا نمیدارند. به گونه مثال راه دریایی چابهار و راههای زمینی که از شهرستانهای سرباز و سراوان میگذرد، از جمله نقاطی هستند که برای سوختبری به پاکستان مورد استفاده قرار میگیرد اما مرز زمینی میان سرباز و سراوان، کوهستانی و دارای قلههای بلند و درههای تنگ و باریک است که فرایند سوختبری از طریق آن بسیار دشوار و خطرناک است و گاهی به قیمت جان سوختبران تمام میشود. از این رو مردم محلی به کنایه میگویند که سوختبری در این مناطق، شبیه به فروختن سوخت به حضرت عزرائیل است.
کمپین فعالان بلوچ در گزارشی، نتیجه آشکار و وحشتناک این بازی با مرگ را که سوختبران بلوچ ناگزیر آن را انجام میدهند، چنین شرح میدهد: «در اثنای عبور سوختبران از این راهها، نیروهای مرزبانی به آنها شلیک میکنند و چون محموله آنها مواد سوختی است، خودروهایشان آتش میگیرد و منفجر میشود که در نتیجه، سوختبران نیز در شعلههای آتش میسوزند و خانوادههای مصیبتزده و عزادارشان حتی نمیتوانند اجسادشان را شناسایی کنند.»
مردم سیستان و بلوچستان قرنهای متمادی به کارهایی همچون کشاورزی، شکار، ماهیگیری و دامداری اشتغال داشتند و در کنار آن صنایعدستی زیبای خود را به پاکستان و افغانستان میبردند و به فروش میرساندند و از این راهها امرارمعاش میکردند. اما دولت بر اساس سیاستهای محیط زیستی ویرانگر خود، بسیاری از جنگلها را به نابودی سپرد و در امتداد رود هیرمند که از افغانستان به منطقه سرازیر میشود، بندها احداث کرد که در نتیجه، خشکی مهلکی منطقه را فرا گرفت و زمینهای کشاورزی و حیاتوحش آن تباه شد؛ در حالیکه در گذشتهها، این منطقه از جمله مناطق حاصلخیز به شمار میرفت.
علیم یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس ایران، گفت: «مردم بلوچ در منطقه سیستان و بلوچستان در شرایط بدی زندگی میکنند و ۷۵ درصد آنها دچار فقر غذایی هستند و تعدادی از آنها برای این که زنده بمانند و از گرسنگی نمیرند، مجبور میشوند گوشت گربه، سگ و زاغ را بخورند.» محمدی افزود که مردم روستای من در سیستان و بلوچستان از آب آشامیدنی محرومند و شهروندان از کمبود نان و شیوع بیماریهای کشنده و بیماریهای حاد گوارشی و عصبی رنج میبرند. محمدی نسبت به وخامت وضعیت انسانی در اثر خشکسالی که استان را فرا گرفته است، هشدار داده است.
علاوه بر آن، یارمحمدی در یک گفتوگوی مستقل، اظهار داشته است که ساکنان سیستان و بلوچستان در شرایط کنونی با مشکل جدید دیگری نیز مواجه هستند که آن هم بیکاری است. وی افزود: «به رغم نگرانیهایی که از میزان بالای شیوع کرونا در این منطقه وجود دارد و مردم در اثر فقر و تنگدستی حتی توان خرید ماسک را ندارند، اما با وجود آن نیازمند آن هستند که کار بیابند و کار کنند.»
محمدی گفت: «با توجه به این که مردم استان سیستان و بلوچستان حدود ۷۴ درصد زیر خط فقر امنیت غذایی هستند و شغل ثابتی ندارند، اغلب به صورت روزانه کار میکنند و روزمزد هستند.» وی افزود: «با وجودی که ۶۰ درصد ساکنان سیستان و بلوچستان برای جلوگیری از ویروس کرونا قدرت خرید ماسک را ندارند، درخواستهای ما برای تهیه ماسک رایگان، تاکنون محقق نشده است.»
عزیز سارانی، نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استان، هم درباره اوضاع ناگوار این استان هشدار داده و گفته است: «خشکسالی کنونی منجر به وخامت مسئله سوءتغذیه حاد در میان مردم منطقه شده است و بسیاری از دانش آموزان به دلیل فقر شدید ناگزیرند بدون خوردن صبحانه به مدرسه بروند.» وی افزود: «افراد زیادی هستند که از ماهها پیش به این سو، طعم گوشت را نچشیدهاند و تنها با نان خشک روزگار میگذرانند.»
این همه رنج و عذابی که مردم بلوچ با آن دستوپنجه نرم میکنند، بیانگر آن است که رژیم ایران تا چه حد در برابر مردم خود و به ویژه اقلیتهای نژادی و زبانی، بیتوجه و سهلانگار است. این رژیم بهجای این که ثروت و دارایی کشور خود را در توسعه بشری خرج کند، آن را در ایجاد و تربیت گروههای وابسته و مزدور در بیرون از ایران هزینه میکند تا به نمایندگی از تهران، سیاستهای توسعهطلبانه آن در منطقه را پیش ببرند.
هرچند رژیم ایران همیشه اصرار دارد که تهدید حقیقی در بیرون از مرزهای ایران است، اما واقعیت این است که تهدید حقیقی در درون نهفته است. شرایط دشوار و فلاکتبار اجتماعی و اقتصادی که میلیونها نفر در آن به سر میبرند، میزان خشم و نارضایتیها را در جامعه بالا میبرد و بر شدت چالشهای سیاسی که دولت با آن روبهرو است، میافزاید. اما رژیم ایران به جای اتخاذ سیاست کاستن از نگرانیهای انسانی اقلیتها و سایر مردم ایران، همواره به زور و خشونت متوسل میشود و در برابر ملت خود از نیروی نظامی کمک میگیرد؛ چنانچه که اخیرا، سپاه پاسداران مردم بیدفاع و بینوای بلوچ را به رگبار مسلسل بست و دهها نفر از آنها را مظلومانه به خاک و خون کشید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمیکند.