نگارندە: منصور رمضانی
چندی است کە حزب دمکرات با توجە بە بازخوانی شرایط و اوضاع کوردستان، ایران، منطقە، جهان و با توجە بە پیشینە این حزب و انتظارات مردمی و در راستای تحقق اهداف استراتژیک و ملی-دمکراتیکِ ملت کورد، دور جدیدی ازمبارزات و تحرکات خود را تحت عنوان “ڕاسان” (خیزش)، وارد مرحلە و فاز جدیدی کردە است. اگر چە این حزب در طول مبارزات گستردر خود برای تحقق خواستەهایش طی چند دهە هموارە بر تحقق این اهداف و خواستەها از طریق گفتگو و مذاکرە با حکومت مرکزی پایبند و استوار بودە است، اما متاسفانە ظَرف های حاکمیت در مقابل این حسن نیت حزب دمکرات از شیوەهای غیر متعارف در عرف دیپلماسی و در نقطەی اوج آن اعدام و ترور رهبران حزب دمکرات بر روی میز مذاکرە استفادە کردە است. و هموارە سعی بر آن داشتە تا خواستەهای واقعی یک ملت را کە در چارچوب خیزش احزاب و جریانهای کوردی نمود پیدا می کنند را بە شیوەهای گوناگون چە بە لحاظ داخلی و چە بە لحاظ خارجی بە نحوی پردەپوش نمودە و این احزاب و گروەها را جریاناتی واگرا، منحلە، تجزیەظلب و همچنین وابستە بە کشورهای خارجی قلمداد کنند. ولی کم نیستند احزاب و جریانات و یا گروه هایی که چە در داخل و چە در خارج هموارە سعی بر هموار کردن بستر مبارزات حق طلبانەی ملت کورد داشتە اند و یا آن را مورد نقد و انتقاد قرار داده اند، که چنین چیزی در سیاست تقریبا امری طبیعی است.
اتفاقات اخیر کردستان و درگیریهای پراکندە حزب دمکرات در عمق خاک کردستان ایران، کە نشانگر عزم قاطع این حزب برای از سرگیری مبارزات خود است، این حزب را وارد فاز جدیدی از مبارزات حق طلبانە خود کرده است. واکنشها و اظهار نظرات مقامات نظام حاکم و مرتبط کردن آن بە کشورهای منطقە و سنگ پراکنی های افراد و گروهای حقیقی و حقوقی در داخل و خارج، بیانگر بار گران این خیزش جدید بر دوش حزب دمکرات و ارزشهای والای آن در راستای همەگیر کردن این حرکت در داخل شهرها و روستاهای کوردستان و همچنین در بین احزاب مسلح و اپوزوسیون کوردی، تحت عنوان ( بهم پیوستن مبارزات کوهستان و شهر) یا مردمی کردن مبارزات، روایی خیزش اخیر این حزب را برای همگان آشکار می کند. درکل می توان استراتژی “ڕاسان” را به درهم شکستن هژمونی ترس و وحشتی که جمهوری اسلامی نزدیک به چهار دهه با زور و استبداد برمردم حکومت می کند و همچنین تغییر اراده سیاسی مردم ایران و کوردستان و زمینه تبدیل شدن آن را به نارضایتی عمومی تعریف کرد. این در حالی است کە بسیاری از افراد و احزاب معتقد بە تغییر سیستم نظام حاکم از طریق اصلاحات و حتی اما و اگرهای آنچنانی و چشم امید بە دخالت یک نیروی خارجی و یا وقوع یک معجزە داخلی هستند.
اگر چە حزب دمکرات نیز هیچ وقت مخالف با اصلاحات و دگرگونی های داخلی و تحرکات مردمی نبوده و نیست، اما با توجە بە بازخوانی و شناخت قبلی از نظام حاکم کە بساط سلطەداری خود را بر ایدئولوژی دینی و در نوع آن (بنیادگرایی مذهبی، شیعە اثناء عشرە) قرار دادە است هر نوع مطالبەی ملی و حقوقی را بر مبنای سیستم ایدئولوژیک خود باطل، غیر شرعی و نامشروع قلمداد می کندو در اینصورت تقریبا اگر نگویم کە اصلاحات مذکور در چنین سیستمی غیر ممکن است، بلکه بسیار سخت و دشوار است.
بیشتر در یک حکومت دمکراتیک که فضای سیاسی لازم وجود داشته باشد حتی کم یا زیاد می تواند اصلاحاتی صورت گیرد اما در چهارچوب نظامی که حکومت خود را بر روی ایدولوژی اسلامی بنیاد نهاده است آیا امکان اصلاحات وجود دارد؟ اگر به کارنامه اخیر نظام جمهوری اسلامی ایران نگاهی داشته باشیم می بینیم که بیشتر روزنامه نگاران، فعالان مدنی وسیاسی زندانی یا در تبعید هستند. در این میان حتی به کسانی که در بنیاد نهادن جمهوری اسلامی تاثیر به سزای داشته اند هم چون کروبی یا موسوی که خود را فرزند انقلاب می خواند، رحم نکرده است و اکنون در حبس خانگی به سر می برند. ظاهرا کسانی که در این راستا قرار گرفته اند، افراد خوش بینی بیش نیستند که در بیابان سراب را می بینند، به سویش می روند و از ترس تشنگی انقدر خطاهایشان را تکرار می کنند تا جان می دهند و نمیخواهند بپذیرند که برای برقراری یک حکومت دمکراتیک در برابر نظام دیکتاتوری باید جرات داشت، مبارزه کرد، خطر کرد، هزینه پرداخت، یا حداقل زمان گذاشت، تاریخ خواند و واقعیت را شناخت، دروغ را شناخت و قدم در مسیر آگاهی برداشت.
کسان دیگری نیز وجود دارند که بر این باورند تا شاید معجزه ای در داخل نظام صورت گیرد (مثلا یک شب راه هزار شب را پیمودن)، اما به دور از اینکه کودتا در چنین نظامی اگر غیر ممکن نباشد دشوار است. زیرا کودتا زمانی به وقوع خواهد پیوست که ارتشی واحد ویک دست وجود داشته باشد. اما در ایران علاوه بر ارتش، سپاه پاسداران و بسیج که تحت فرمان بیت رهبری وشخص خامنه ای اداره می شوند، وجود دارند.
وجود دهها ساختار موازی که هر کدام از آنها یکدیگر را کنترل می کنند و با نفوذ کردن سپاه در ارتش و در دست گرفتن قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی تا حدودی ارتش را از پای در آورده است که کماکان از هر نوع حرکت و کودتای نظامی جلوگیری کرده است. در کل در کشورهایی که بنیاد خود را بر دیکتاتوری بنا نهاده اند، کودتا نه تنها به دمکراسی منجر نشده است بلکه به مرگ یک دیکتاتور و شروع و تولد دیکتاتوری دیگر منجر شده است.
در این میان شورش و جنبشها هم با سرکوب شدید حکومت روبروست. مثلا در جریان جنبش سبز برای همگان آشکار شد که نظام برای ادامه دیکتاتوری از هر گونه روش سرکوب گرانه و غیر انسانی جهت به زانو درآوردن حرکت تودهای مردم استفاده میکند تا اینکه حرکت توده ای را در نطفه خفه کند. در چنین نظامی که همه راهای مسالمت آمیز سلب شده و پیشرفتی در جهت پیشبُرد خواسته ها نداشته است بلکه با شکست هم مواجه بوده است. لذا در چنین نظام و سیستم تئوکراسی ـ توتالیترـ ملیتاریستی که جایی برای مطالبەی خواستەها و دگرگونیهای مسالمت آمیز باقی نمانده است. حال وظیفەی اصلی برای سازماندهی کردن، مدیریت، جهت دهی مردم در یک تعامل دو طرفە، بر عهدەی احزاب و گروههایی است کە پیشینهی مبارزاتی در راستای تحقق خواستەهای ملتی دارند کە برای قرنها در زیر بار ظلم نظام دیکتاتوری حاکم قد علم کردە و هرگز زیر بار ظلم و ستم ساکت نبودە و هموارە بستر مبارزات حق طلبانەی خود را گرم نگەداشتەاند.
درچنین شرایطی دو راه بیتشر در پیش روی نیست: یا باید تسلیم نظام دیکتاتوری شد و به خواری و ذلت تن داد (که در اساس از عروف و سیاست ملت کورد بدور است)، یا اینکه به ناچار باید به دفاع از خود به شیوه مسلحانه پرداخت. دفاع مسلحانه به معنای مبارزه مسلحانه نیروهای داخلی مخالف رژیم و پشتیبانی از این نیروها که می تواند از پشتیبانی داخلی و خارجی برخوردار باشد تا راه را برای یک مبارزه توده ای و فراگیر هموار کند. در حال حاضرحزب دمکرات کردستان ایران این مبارزه را شروع کرده است. اما این به تنها کافی نیست و نیاز به پشتیبانی، حمایت وپیوستن همه احزاب وسازمانها و نیروهای داخلی وخارجی مخالف رژیم دارد. در صورتی که این جریانات اعم از همه سازمانها واحزاب ملیتهای ایران به این مبارزه بپیوندند نظام دیکتاتوری سریعتر فرو خواهد ریخت و راه گذار به دمکراسی در ایران هموار تر خواهد شد.
http://www.rojikurd.net/fa/2016/09/29/non-faes-nation-no-other-waz/