سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ در حالی برگزار شد که بیشتر مردم ایران این انتخابات را تحریم کردند. پیروزِ این روز مردمی شدند که با همبستگی سراسری از داخل تا خارج به نظام و انتخاباتش «نه» گفتند و یکی از درخشانترین و مهمترین نافرمانیهای مدنی را به نمایش گذاشتند.
جمهوری اسلامی در سالهای گذشته با تلاش برای کشاندن مردم پای صندوق رأی از یکسو مبارزات درون کشور علیه نظام را به عقب میراند و از سوی دیگر در صحنه بینالملل نظام را مشروع و مورد قبول ملت معرفی میکرد.
بخشی از جامعه ایران در ربع قرن گذشته تحت تأثیر پروژه امنیتی اصلاحطلبان تصور میکردند حضور در پای صندوق رأی نظام راهکاری برای پیشبرد مطالبات مدنی، اقتصادی و اجتماعی آنهاست. اما حضور پای صندوق رأی و تشکیل دولتهایی که رأی زیادی از سوی مردم دریافت میکردند، نه تنها سبب پیگیری مطالبات مردم نشد بلکه هر دولت و هر جناح در بزنگاههای مختلف پشت مردم را خالی کردند و اقداماتی نیز علیه آنها انجام دادند. از جمله افزایش ناگهانی قیمت بنزین و در ادامه آن سرکوب گسترده اعتراضات سراسری آبان ۹۸، قطع سراسری اینترنت کشور، سرنگونی عمدی هواپیمای اوکراینی و تحمل بار فشار رکود تورمی بر دوش اقشار متوسط و فرودست.
با افزایش شکاف میان حکومت و ملت، مشروعیت جمهوری اسلامی نیز به شدت کاهش یافت و بخش گستردهای از رأیدهندگان دریافتند که رأی آنها هیچ مسئولیتی در میان دولتمردان ایجاد نمیکند. در واقعیت، با هر انتخابات سُکان توزیع رانت و تباهی منابع و ساختارهای کشور از یک دولت به دولت و از یک جناح به جناح دیگر سپرده میشود.
اینهمه سبب شد کمپین تحریم سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی مورد استقبال اقشار مختلف در سراسر ایران قرار بگیرد. ایرانیان در داخل و خارج کشور تصمیم گرفتند صندوق رأی جمهوری اسلامی را بطور گسترده تحریم کنند و شعار «نه به جمهوری اسلامی» را در عرصه عمل به نمایش بگذارند.
از بامداد روز ۲۸ خرداد صدها ویدئو از شهرهای مختلف کشور منتشر شد که در آنها شهروندان از کسادی حوزههای رأیریزی و تحریم فعال انتخابات خبر میدادند.
تحریمکنندگان انتخابات جمهوری اسلامی معتقدند افرادی که در رأیگیری شرکت کردند انگشت در خون جانباختگان اعتراضات سراسری و قربانیان هواپیمای اوکراینی زدهاند و در فقر و فلاکت و جنایات جمهوری اسلامی شریک و مسئول هستند.
عدم حضور مردم برای رأی دادن سبب شد برخی از شعب اخذ رأی بجای ساعت ۷ بسیار دیرتر آغاز به کار کنند.
ایرانیان خارج کشور نیز در بسیاری از شهرهای جهان با پرچم ملی شیروخورشید در برابر سفارتخانههای رژیم حضور یافته و سرود «ای ایران» خواندند و علیه جمهوری اسلامی و رأیدهندگانی که تعدادشان به مراتب کمتر از آنها بود شعار دادند.
عدم استقبال مردم از انتخابات نمایشی جمهوری اسلامی موجب چهار بار تمدید زمان رأیگیری شد و حتی تا ساعت ۲ بامداد ۲۹ خرداد شعب در انتظار حضور رأیدهندگان بودند.
آنچه مردم ایران با انتشار ویدئوهایی از مقابل شعب اخذ رأی و تحریم انتخابات و ایرانیان ساکن خارج از کشور با تجمع مقابل سفارتخانهها به نمایش گذاشتند مشخص میکند، هر نتیجهای که از این رأیگیری اعلام میشد، پس از این «انتخابات»، نه جمهوری اسلامی مانند پیش از آن خواهد بود و نه جامعه ایران.
مردم و تحریمکنندگان اول شدند، رئیسی دوم، آرای باطله سوم!
وزارت کشور جمهوری اسلامی صبح شنبه ۲۹ خرداد نتیجه رأیگیری را اعلام کرد که بر اساس آن ابراهیم رییسی با ۱۷ میلیون و ۹۲۶ هزار رأی به عنوان رئیس دولت سیزدهم جمهوری اسلامی گزینش شد. محسن رضایی با اختلاف بیش از ۱۵ میلیون با حدود ۴ میلیون رأی نفر دوم شد، عبدالناصر همتی با حدود ۲.۵ میلیون رأی نفر سوم و سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی با حدود یک میلیون رأی نفر چهارم معرفی شدند.
این در حالیست که تعداد آرای باطله در این انتخابات بیش از ۴ میلیون رأی اعلام شد که نشان میدهد بسیاری از کسانی که در «انتخابات» به دلایل مختلف «مشارکت» داده شدند، مانند سربازان نظام وظیفه، تمایلی به شرکت در آن نداشتنهاند و درواقع جزو تحریمکنندگان رأیگیری نظام هستند.
تعداد کل رأیدهندگان بر اساس آمارسازی جمهوری اسلامی حدود ۳۲ میلیون نفر از حدود ۶۰ میلیون واجدان شرایط بوده که بیانگر کمتر از نیمی از واجدین شرایط در انتخابات است.
به این ترتیب میتوان گفت برنده نخست انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۰ تحریمکنندگان انتخابات و مردم هستند آنهم در حالی که آرای باطله بیش از مجموع آرای سه نامزد دیگر است.
به بیان دیگر شمار افرادی که به هر دلیل مجبور به حضور پای صندوق رأی شدند اما حاضر نشدند نام یکی از نامزدهای مورد نظر نظام را روی تعرفه بنویسند، از افرادی که با تبلیغات و پولپاشی و وعدههای پوپولیستی و انگیزه رانتخواری از سه نامزد نظام حمایت کردند بیشتر بوده است!
جدا از اهمیت تعداد آرای باطله در مقابل آرای سه نامزد از چهار نامزد حاضر در انتخابات، تعداد آرای عبدالناصر همتی نیز قابل توجه است.
عبدالناصر همتی که پیشتر به مدت حدود دو سال و نیم ریاست بانک مرکزی را به عهده داشت با حمایت ویژه دولت و حزب کارگزاران وارد صحنه انتصابات رژیم شد. پس از رد صلاحیت داوطلبان اصلی جریان اصلاحطلب، عبدالناصر همتی به نامزد مورد حمایت این جریان تبدیل شد. هرچند در نمایشی دروغین اعلام شد جبهه اصلاحات از نامزدی حمایت نمیکند اما احزاب اصلاحطلب و فعالان شاخص اصلاحات از جمله محمد خاتمی، مهدی کروبی و بهزاد نبوی از مردم دعوت کردند تا در انتخابات شرکت کنند. این دعوت به معنی حمایت از عبدالناصر همتی بود و ارقام اعلام شده به معنی دست رد مردم به سینهی آنهاست!
اصلاحطلبان باور نداشتند که پایگاه اجتماعی آنها نزد مردم که ربع قرن پیش میتوانست بیش از ۲۰ میلیون رأی را به خود جذب کند، به حدود ۲.۵ میلیون رأی رسیده باشد. پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات با دهها حزب و شبکه نفوذ در اقشار مختلف به ویژه جوانان و دانشجویان و تیمهای سازماندهی شده در شبکههای اجتماعی که از رانتهای مختلف نیز برخوردارند، حتا به مراتب کمتر از محسن رضایی میرقائد قرار گرفت که به تمسخر «نامزد مادالعمر» نامیده میشود.
این شکست بزرگ برای جریان اصلاحات حاوی این پیام است که دوگانهسازی تصنعی «بد» و «بدتر» برای داغ کردن تنور صندوق انتخابات مدتهاست که دیگر جواب نمیدهد و مردم همانطور که در اعتراضات سراسری شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمام ماجرا» سر دادند، اکنون نیز در خارج از چهارچوب نظام ایستاده و میان جناحین نظام تفاوتی قائل نیستند.
آنچه اصلاحطلبان متوجه آن نیستند این است که جناح اصولگرا آرای تقریبا ثابت سازمانی و ایدئولوژیک دارد اما جناح اصلاحطلب با ایجاد پایگاه مردمی توانسته بود در انتخابات نظام عرض اندام کند؛ با ریزش پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان، دیگر نه «تَکرار خاتمی» نه «کمر خم شده» بهزاد نبوی معروف به «چریک پیر» و نه پیام از به اصطلاح حصرِ «شیخ اصلاحات» مهدی کروبی هیچ اثری در مردم ندارد؛ همان مردمی که یادشان مانده اصلاحطلبان معترضان آبان را «اغتشاشگر» و «عوامل بیگانه» خطاب کردند و عامدانه پرتاب موشک به هواپیمای اوکراینی را منکر شده و تکذیب میکردند.
همبستگی ملی، گامی مهم در راه آزادی
پایان پروژه اصلاحات با شکست افتضاحی که در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی خوردند به سود جنبش آزادیخواهانه ملی در ایران است. جریان اصلاحات ۲۵ سال بر سر راه مطالبات آزادیخواهانه در ایران ترمز ایجاد کرد و پتانسیلهای اعتراضی را به انحراف کشید و مردم را در عمل «سر کار» گذاشت و از اعتماد آنها سوء استفاده کرد و جیب خود و خانوادههای وابسته را پر کرد و با استمرار جمهوری اسلامی به ویرانی کشور تداوم بخشید. این جریان که خود را خندق نظام میدانست در یک محاسبه اشتباه، تصور میکرد اینبار خواهد توانست عبدالناصر همتی را که در کوچک شدن سفره مردم و ایجاد اختلاف طبقاتی در کشور نقش و مسئولیت دارد، در مقابل ابراهیم رئیسی به عنوان گزینه «بد» قالب کنند.
تکلیف اصولگرایان که نزد مردم از پیش مشخص بود. اکنون «پروژه اصلاحات» نیز که برآمده از اتاقفکرهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی بود به پایان رسیده و نقاب از چهره واقعی جمهوری اسلامی در داخل و خارج برای آنهایی که ممکن است هنوز دچار توهم باشند، خواهد انداخت. همزمان پتانسیل بسیار توانمندی در میان اکثریت جامعه که با «نه به جمهوری اسلامی» خواهان آزادی و دموکراسی برای ایران هستند ایجاد شده است.
مردمی که چه بسا زیر فشار اقتصادی و سرکوب مداوم ناامید شده بودند، دریافتند که با همبستگی میتوان محکمترین سدها را شکست و با «نه» گفتن به این رژیم گامی مهم به سوی آزادی برداشت. بدون شک تأثیرات این همبستگی ملی برای گفتن «نه به جمهوری اسلامی» در کلیت آن، نه تنها در تاریخ معاصر ایران ثبت خواهد شد بلکه راه مبارزات مردم برای تغییر ساختار نظام سیاسی را در کشور هموار خواهد کرد.
نوشته روشنک آسترکی؛ برگرفته از کیهان لندن