با به قدرت رسیدن طالبان، حفظ قرارداد توسعه بندر چابهار هند با ایران دشوارتر شده است. از نظر هند، دولت افغانستان مهمترین پشتیبان توسعه این بندر ایران بود زیرا برای واردات گاز مایع، گازوئیل، غذا و دارو به تاسیسات بندری و خط ریلی ارتباطی آن با زاهدان نیاز داشت.
دسترسی به آسیای میانه برای هندوستان بسیار مهم است؛ از این رو یافتن کوتاهترین مسیر برای انتقال مواد خام و صادرات محصولات تولیدی هند به بازار آسیای میانه و افغانستان باعث شد تا دهلی نو درصدد برآید از امکانات بندر چابهار بهرهبرداری کند.
بندر چابهار حدود یک هزار کیلومتر با بندر کاندلا و یک هزار و ۴۰۰ کیلومتر با بمبئی فاصله دارد و دسترسی آن به مسیر دریایی حملونقل کالا، تجارت و کسبوکار را آسان میکند.
اختلاف هند و پاکستان هم یکی دیگر از عواملی بود که هند را به سرمایهگذاری در طرح توسعه بندر چابهار ترغیب کرد.
بندر چابهار دسترسی هند به افغانستان از طریق دریا را هم تسهیل میکند. در سال ۲۰۱۶، موافقتنامه سهجانبه توسعه بندر چابهار میان ایران، هند و افغانستان امضا شد. بر اساس آن موافقتنامه، قرار بود هند و افغانستان در توسعه بندر چابهار و خط ریلی که این بندر را به زاهدان و سپس مرز میلک، مرز مشترک ایران و افغانستان در ۱۰۰ کیلومتری زاهدان، میرساند، سرمایهگذاری کنند.
به نوشته وبسایت «بیزینس استاندارد»، اگرچه به پروژه توسعه چابهار و اتصال به آسیای میانه همچنان نیاز است، دیگر دولت افغانستان از بین رفته است و در حالی که هند بندر چابهار را در اسناد داخلی خود «اولین پروژه بندری خارج از کشور با اهداف راهبردی» توصیف میکند، اما با سقوط دولت افغانستان ناچار است تا در این دیدگاه بازنگری کند.
فروپاشی دولت اشرف غنی در افغانستان و به قدرت رسیدن گروه طالبان، آن هم در شرایطی که ایالات متحده این کشور را به حال خود رها کرده است، به طور فزایندهای بر روابط دوجانبه و چندجانبه کابل و جهان تاثیر گذاشته است. این تغییرات بدون شک، به هند و پروژه راهبردی آن در بندر چابهار در جنوب شرق ایران بیشترین آسیب را میرساند. این پروژه به دهلینو اجازه میداد با دور زدن پاکستان، راه زمینی خود به سوی افغانستان و آسیای میانه را باز کند.
در حال حاضر به نظر میرسد پروژه چابهار از دیدگاه ایران و هند، یک سرمایهگذاری مرده است. گفته میشود هندیها علیرغم اینکه برای اجرای پروژه زمان زیادی صرف کردهاند، با شرایط فعلی حاضر به ادامه کار نیستند و با توجه به اینکه در حال حاضر شرایط تغییر کرده است، به دنبال راههای ارتباطی جایگزیناند؛ موضوعی که میتواند ارزش چابهار را کاهش دهد.
مسئولیت اصلی در کندی روند پروژه چابهار بر دوش هند و نگرش بیش از حد محتاطانه آن است. دولت کنونی دهلی نمیخواست کاری کند که آمریکا پس از اعمال تحریمها علیه ایران با آن مخالفت کند؛ اما اکنون آمریکاییها با ازبکستان، افغانستان و پاکستان همکاری کردهاند تا یک راهروی اتصالی جدید ایجاد کنند.
حضور هند در چابهار در دوران دولت باراک اوباما و با امضای توافق هستهای و به تبع آن لغو تحریمها شتاب بیشتری گرفت. اما جانشین او، دونالد ترامپ، ایدههای دیگری داشت. او بدون هیچگونه تشریفاتی این قرارداد را لغو و تحریم علیه ایران را احیا کرد؛ هرچند به هند اجازه داد پروژه توسعه چابهار را به نفع رشد افغانستان ادامه دهد.
دولت هند بارها تعهد خود به تکمیل این پروژه را اعلام کرده است. این کشور نهتنها به وعده خود مبنی بر تامین خط اعتباری در سال ٢٠١٨ برای ساخت مسیر راهآهن از چابهار به زاهدان عمل کرد، بلکه برنامه داشت بندر شهید بهشتی را بسازد و آن را مدیریت کند. پروژهای که اکنون مسکوت مانده است.
برخی کارشناسان معتقدند در رقابت با هند، تلاش آگاهانهای از سوی چین در جریان است تا با اجرای پروژهای در مقابل پروژه چابهار در خلیج عمان، برای مسیر چابهار-افغانستان جایگزینی ایجاد کند وگرنه چه دلیلی داشت که ایالات متحده پروژه اتصال را در تاشکند با ازبکستان، افغانستان و پاکستان اعلام کند؛ مسیری که ایران یا هند را شامل نمیشود.
با توجه به روابط پرتنش ایالات متحده و ایران، تامین بودجه برای مسیر چابهار-افغانستان دشوار است؛ بنابراین از نظر سیاسی تکمیل مسیری که ازبکستان را از طریق افغانستان و پاکستان به هم متصل کند، بسیار امکانپذیرتر است تا اینکه بخواهند از ایران عبور کنند.
شوکت میرضیایف، رئیسجمهور ازبکستان، پیشتر تمایل خود برای مشارکت در پروژه افغانستان و ایران را نشان داده بود. با این حال، نحوه ورود این کشور به پروژه اتصال جدید که در پاکستان به اتمام میرسد، نشان میدهد که ازبکها برای یک برنامه جدید آماده میشوند. همچنین به نظر میرسد ازبکها با روی کار آمدن طالبان هم مشکلی ندارند و همین موضوع میتواند ادامه پروژه ازبکستان تا پاکستان را توجیه کند.
از قضا این تنها عقبنشینی نیست که ایران ناچار است به آن تن دهد. توسعه و بهرهبرداری از میدان گازی فرزاد-بی هم از دیگر پروژههایی است که ایران روی آن حساب باز کرده بود. اما هند کار توسعه و تجاریسازی آن را ناتمام گذاشت. نتیجه این اقدامها، استخراج بخش بزرگی از این میدان گازی مشترک توسط عربستان سعودی بود که از سال ٢٠١٣ استخراج را آغاز کرده است. در واقع در این ماجرا مغبون اصلی ایران است.
در همین راستا، به نظر میرسد فارغ از مسائل ایدئولوژیک، تلاش حکومت ایران برای حمایت از طالبان متضمن ادامه منافع اقتصادی این کشور نیز هست. از زمان خروج ایالات متحده از برجام، بازار هرات برای پولشویی و دور زدن تحریمها نقش مهمی ایفا کرده است. اهمیت هرات در بازار ارز تهران به حدی بود که کاهش ورود اسکناس یا تغییر در وضعیت بازار هرات، بهسرعت روی بازار ارز داخل ایران اثر گذاشت؛ نزدیکی این شهر به مرزهای ایران و امکان قاچاق، این فرصت را برای جمهوری اسلامی فراهم کرده بود تا از آشفتگی در افغانستان به نفع خود استفاده کند.
از طرف دیگر، بر اساس مسائلی که پیشتر عنوان شد، حضور طالبان در افغانستان میتواند بر روند ادامه پروژههای راهبردی هند و جذب سرمایه در ایران تاثیر بگذارد. از این رو ایران در تلاش است تا با عادیسازی رابطه با طالبان که آنان را به طور پیش فرض حاکم آینده افغانستان در نظر گرفته است، مسیر ادامه فعالیت هند در جنوب شرقی ایران را برقرار کند.
در واقع حمایت از طالبان به جز منافع سیاسی، از دو منظر دیگر نیز برای جمهوری اسلامی ایران مهم است و منافعش را تامین میکند؛ نخست اینکه در صورت ادامه حضور طالبان هرج و مرج در افغانستان ادامه مییابد و راههای دور زدن تحریمها با استفاده از نیاز طالبان هموارتر میشود. از سوی دیگر، اگر هند یقین پیدا کند که جمهوری اسلامی ایران با طالبان مشکلی ندارد، ممکن است دوباره ترغیب شود در ایران سرمایهگذاری کند.
آیا هند در تعامل با ایران به یک بازی باخت-باخت وارد شده است؟ مشخص نیست که آینده افغانستان چه میشود؛ اما روند تغییرات سیاسی در کابل قطعا برای ایران و خصوصا هند بسیار مهم است.