با پایان دو دهه حضور آمریکا در افغانستان که با طنز جایگزینکردن طالبان با طالبان پایان یافت، اکنون فقط میتوان شرایط منطقه را با یک علامت سوال بزرگ تعریف کرد. سوالی که پاسخ آن به زودی معلوم نمیشود. دولت طالبان به زودی و به صورت رسمی شروع به کار خواهد کرد ولی آیا این طالبان با طالبان بیست سال پیش تفاوت ملموسی هم خواهد داشت؟
ماهیت رژیم طالبان به طور کامل مشخص نیست ولی میتوان گفت تغییری که در افغانستان رخ داده برابری میکند با یک زمینلرزه هفت ریشتری که ارکان این کشور را لرزانده و دگرگون کرده است. زمینلرزه غیر منتظرهای که در منطقه، فراتر از مرزهای جغرافیایی افغانستان، از ایران و روسیه گرفته تا چین و پاکستان و هندوستان نیز محسوس بوده است.
تفاوتها و شباهتها ـ طبیعتا تاثیر این تغییرات سریع در منطقه و فرامنطقه یکسان نیست و نیاز به گذشت زمان دارد تا به خوبی مشاهده شود. با این حال سمت و سو و شکلگیری ایدئولوژی این به اصطلاح «امارت اسلامی افغانستان» از هماکنون مشخص است. سوالی که مطرح میشود این است که چرا جمهوری اسلامی ایران سعی میکند روابط خوبی با طالبان داشته باشد؛ چه تفاوتها و تشابهاتی بین دو رژیم وجود دارد که موجب نرمش رهبران سیاسی ایران نسبت به طالبان شده است؟
اقدامات جمهوری اسلامی ایران در ماههای اخیر بیشتر در جهت تطهیر طالبان و نشان دادن چهرهای موجه از این گروه بوده که بیست و سه سال پیش هشت دیپلمات و سه روزنامهنگار ایرانی را به قتل رساند و با اقدامات وحشیانه و غیر انسانی دیگری دست به کشتار و سرکوب در داخل افغانستان زد.
اما به تازگی بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی در یک سلسله اقدامات و اظهار نظرها طالبان را از این جنایت مُبرّا دانسته و کوشید از آنها چهره موجهی نشان بدهد. تعدیل نظر در قبال طالبان مورد تایید مردم نبوده و نیست و حتی محافل نزدیک به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیز نسبت به طالبان نظر مثبتی ندارند.
تردیدی نیست که ایران از خروج نیروهای آمریکا به شدت ذوقزده شد و بدون اینکه در جهتگیری خود محاسبه فایده و زیان را کرده باشد یا به طور اصولی راهبرد مشخصی را تدوین و دنبال کند، فقط خروج نیروهای آمریکایی را یک پیروزی برای خود تعریف کرده است. جمهوری اسلامی ایران برای این تصمیمگیری بهای سنگینی را در طول مسیر خواهد پرداخت چرا که برای جبران یک اشتباه دست به اشتباهات دیگری خواهد زد.
طالبان نیز از خروج برقآسای نیروهای آمریکا و متحدان سود برده و به شدت خوشحال شده است. این شرایط به طالبان فرصتی طلایی داد تا کاملا برخلاف توافقهایی که در ۱۸ دور مذاکره در دوحه داشت عمل کند. از جمله تعهدات طالبان کاهش حملات، انجام مذاکرات صلح با دولت وقت (اشرف غنی) و قطع رابطه با گروههای تروریستی از جمله القاعده بود.
در حالی که طالبان با استفاده از فرصتی که به علت غفلت و خروج نیروهای غربی پیش آمد، نهتنها به تعهدات خود عمل نکرد بلکه با ورود «امین الحق» دستیار پیشین القاعده به افغانستان نشان داد که به این تعهد پایبند نخواهد بود. در خلال بیست سالی که از حمله آمریکا و متحدان به افغانستان میگذرد، ایران به دفعات متهم شده است که به خانواده اسامه بن لادن یا عناصری از طالبان اجازه اقامت در تهران یا اجازه عبور از ایران داده است.
حمایت ایران از طالبان همان ادامه خط خصومت با آمریکا یا ترس از برقراری رابطه با آمریکا است. ایران با این حمایت سعی دارد تهدید جدی، ایدئولوژیک و حتمی طالبان را در خارج از مرزها نگاه داشته و از آسیبپذیری استانهای شرقی ایران جلوگیری کند. در مقابل طالبان نیز به این رابطه برای باز نگاه داشتن خطوط مرزی با ایران نیاز دارد تا بتواند سالانه میلیونها دلار تریاک تولیدشده در افغانستان را صادر کند.
جمهوری اسلامی بهخوبی میداند اگر آمریکا میخواست به ایران حمله کند در زمان حضور گسترده در افغانستان و عراق به سادگی میتوانست چنین کاری انجام دهد. بنابراین در شرایط فعلی، به همان دلیل که از افغانستان عقبنشینی کرده است، امکان حمله نظامی به ایران تقریبا صفر است. تنها خط قرمز آمریکا شرایطی است که ایران دست به تولید بمب اتمی بزند و تازه در آن صورت فقط حملات هوایی، موشکی و پهپادی آمریکا یا اسرائیل به مراکز اتمی کار را تمام خواهد کرد و نیازی به ورود نیروهای نظامی نیست. اما وحشت جمهوری اسلامی نه از درگیری نظامی بلکه از نفوذ ارزشهای دموکراتیک غربی، دموکراسی و معیارهای جامعه مدنی بوده و هست؛ اتفاقا امارت اسلامی طالبان در این مورد با جمهوری اسلامی اشتراک نظر و در واقع اشتراک منافع دارد.
در سالهای پس از ۲۰۰۱ افغانستان بهرغم فساد دولت، از نظر توسعه جامعه مدنی گامهایی به جلو برداشت که حتی بسیاری از ایرانیان به آن توجه و اشاره داشتهاند از جمله اینکه زنان پیشرفتهای چشمگیری در جهت آزادیهای فردی و اجتماعی داشتند. اگر نسبت جمعیتی ایران ۸۵ میلیون و افغانستان را ۳۶ میلیون در نظر بگیریم حضور زنان در سطوح گوناگون حاکمیت افغانستان از وزارت و معاونت وزیر گرفته تا عضویت در پارلمان به مراتب بیش از ایران در مدت بیش از چهار دهه اخیر بوده است.
تا لحظه ورود طالبان، زنان افغان نزدیک به ۳۰ درصد شغل معلمی وزارت معارف (از جمله ۷۸ درصد از معلمان در کابل)، ۲۸ درصد کرسیهای پارلمان و ۱۷ درصد کرسیهای سنا را در اختیار داشتند. علاوه بر آن ۲۴۰ نفر از قضات دادگستری، نزدیک به ۱۵۰۰ نفر پلیس و حدود ۲ هزار نفر از ماموران امنیتی افغانستان از بین زنان استخدام شده بودند. سه زن افغان مقام وزارت داشتند و ۲۸ زن دیگر در سطوح بالای وزارتخانههای مختلف انجام وظیفه میکردند. از جمله این موارد میتوان به وجود سه زن به عنوان وزیر دولت در امور حقوق بشر، وزیر امور زنان و سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ اشاره کرد. در حالی که همین زنان در دوران سلطه پنجساله طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱) به طور کامل از عرصه حضور در جامعه حذف شده بودند و مجبور بودند خود را پشت بُرقع و حجاب تحمیلی طالبان مخفی کنند.
گرچه بُرقع (حجاب اسلامی رایج در افغانستان) با انواع حجاب الزامی اسلامی در جمهوری اسلامی ایران فرق دارد، میتوان گفت زنان ایران پس از دهها سال مبارزه بیوقفه توانستند دستکم تنوع رنگ پوشش خود را به دست بیاورند و از تحمیل چادر سیاه تا حد زیادی جلوگیری کنند ولی به علت مقاومت بنیادگرایان نتوانستند به هیچ یک از مشاغل و مسئولیتهای بالای حکومتی راه یابند. این موضوع یک نکته اشتراک کوچک بین جمهوری اسلامی و حکومت طالبان ایجاد میکند اما معلوم نیست ایران چگونه میتواند با رژیمی که پیشینه سرکوب شیعیان دارد کنار بیاید. البته جمهوری اسلامی در برابر سرکوب مسلمانان چین و روسیه نیز سکوت اختیار کرده است.
در زمان کوتاهی که از عمر دولت ابراهیم رئیسی میگذرد، ایران از نظر اختصاص دادن مناصب بالای دولتی به زنان و تامین مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان عقبافتادهترین و متحجرترین دولتهای جمهوری اسلامی در چند دهه اخیر است. فقط در یک مورد احتمال انتخاب الهام یاوری به عنوان معاون امور زنان در کابینه رئیسی مطرح بود آنهم لابد چون یک مرد نمیتوانست معاون امور زنان باشد.
صحبت از الهام یاوری، دارنده مدال طلای کشوری در المپیاد کامپیوتر، درجه دکتری رشته مهندسی صنایع از دانشگاه برکلی، مدیرکل برنامهریزی و نظارت معاونت بنیاد ملی نخبگان و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس بود که پیشینه ریاست سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان را در وزارت آموزش و پرورش نیز دارد. احتمال انتخاب او از این نظر قوت گرفت که به عنوان تنها زن در دیدار هیئت دولت رئیسی با آیتالله خامنهای حضور پیدا کرد و سپس در یک مصاحبه بدون اینکه این احتمال را رد کند، گفت تا رئیسجمهوری در این باره حکمی صادر نکرده باشد تمایلی ندارد در این باره صحبت کند.
به نظر میرسد هدف از حضور الهام یاوری کسب نظر موافق یا مخالف از شخص آیتالله خامنهای بود که گفته میشود فقط در مواردی مانند سیاست خارجی و امنیتی نظرش را تحمیل میکند اما رئیسی نتوانست نظر موافق بگیرد و در نهایت انسیه خزعلی (با پیشینه تحصیلات در حوزه علمیه قُم و درجه دکترای زبان و ادبیات عرب)، دختر آیتالله خزعلی از روحانیون محافظهکار، برای این سمت انتخاب شد. خواهر او کبری خزعلی نیز رئیس شورای فرهنگی و اجتماعی زنان و خانواده در شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
محروم کردن زنان از مشاغل بالای حکومتی در ایران نقطه اشتراک ایران با طالبان است. از نخستین روزها ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، اعلام کرد که حقوق زنان در امارت اسلامی «در چارچوب قوانین اسلامی» رعایت خواهد شد. یعنی زنان تمامی حقوقی را که به خصوص در ۱۰ سال اخیر کسب کرده بودند یکجا از دست میدهند. نکتهای که جمهوری اسلامی ایران نسبت به آن تمایل درونی دارد و صداهای تفکیک جنسیتی در مکانهای عمومی و کلاسهای درسی است که حتی چهل سال پس از انقلاب نیز از زبان عناصر تندرو مذهبی شنیده میشود. نمایش حضور زنان در مسابقات فوتبال در سال گذشته و جلوگیری از قانونی شدن آن به عنوان یک حق، یکی از همین سیاستها است که درنهایت مردم مُهر «طالبانی» به آن میزنند.
حمایت از نهضتها و جنبشهای آزادیبخش که از آغاز انقلاب در ایران شروع شد و به ایجاد واحدهای برونمرزی و سپاه قدس منتهی شد هدفی است که میتواند هم مشترکاتی را بین ایران و طالبان ایجاد کند و هم موجب اختلافاتی بین آنها شود. ایران نیروهای نیابتی موسوم به لشکر فاطمیون را از میان شیعیان افغان برگزیده است و به اسم دفاع از حَرَم به سوریه اعزام کرده و در آنجا در جهت اهداف منطقهای خود از آنها استفاده میکند. بین طالبان و شیعیان افغان رابطه خونینی وجود دارد اما این گروه پس از بازگشت به افغانستان اعلام کرد که «علیه برادران شیعه» خود «هیچگونه تبعیضی» قایل نخواهد شد. با توجه به اینکه طالبان در توافق دوحه متعهد شده است با گروههای تروریستی رابطهای نداشته باشد معلوم نیست طالبان ادامه استخدام نیرو برای لشکر فاطمیون را چگونه ارزیابی میکند و در مورد آن چه اقدامی انجام خواهد داد!
سخن آخر ـ ردیدی نیست که در افغانستان برگ تازهای ورق خورده ولی این تغییر بیشتر نگرانکننده است تا امیدوارکننده. امکان شناسایی رسمی یا ضمنی اروپا یا حتی آمریکا برای برقراری رابطه با افغانستان در گرو شرایطی است که به راحتی میتواند حرکت طالبان را علیه ایران سوق بدهد. به همین دلیل سوالات زیادی فعلا بدون پاسخ میماند. برای نمونه آیا همسویی ایران با روسیه و چین به قصد مهار تهدید طالبان است یا به قصد تجمیع منافع با آنان؟ آیا اصولا حمایت از شیعیان، یا جنبش پنجشیر در سیاست ایران نسبت به افغانستان اولویت دارد؟
سخن پایانی ـ در چهل وسه سالی که از عمر جمهوری اسلامی ایران میگذرد، هیچگاه عناصری از داخل حاکمیت به صورت علنی در قبال جهتگیریهای ضد آمریکایی جمهوری اسلامی موضعگیری نکرده بودند. علی مطهری، فرزند آیتالله مرتضی مطهری، سالیان طولانی نمایندهای با نفوذ و حتی در دورهای هم نایبرئیس مجلس شورای اسلامی بود و اغلب مواضع انتقادی داشت، هرچند در باب حقوق زنان و حجاب اسلامی عقایدش بیشباهت به طالبان نیست. جالب اینجا است که حتی چنین فردی در مورد عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی در ضدیت با آمریکا با تندترین لحن ممکن انتقاد میکد.
مطهری در پیام توییتری خو د (۳۱ ماه اوت) مینویسد: «طالبان گفتهاند به پیمانهای منطقهای و بینالمللی پایبندیم و خواهان روابط حسنه با آمریکا هستیم. نشان میدهد که عقلشان از ما بیشتر است و حمله به سفارت آمریکا را در دستور ندارند. اگر به آزادی بیان و حقوق زنان هم پایبند باشند میتوان به آنها امیدوار بود.»
این گفتار به چند جهت اهمیت دارد چرا که اشغال سفارت آمریکا در آغاز انقلاب را مردود شمرده؛ پایبندی به پیمانهای منطقهای و بینالمللی را عین عقلانیت تعبیر میکند و مهمتر از همه اینکه مطهری برخلاف موضعگیری خودش در مقام عضو مجلس شورای اسلامی، پایبندی به «حقوق زنان» را نیز توصیه میکند و البته همین موضعگیری او را یکصد و هشتاد درجه در جهت عکس مهاجرانی، وزیر پیشین ارشاد جمهوری اسلامی، قرار میدهد که تروریستهای طالبان را «شهید» میپندارد!
منبع: جلیل روشندل – ایندیپندنت فارسی
https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=234233