تله‌‌ چینی چطور کار می‌‌کند؟/ نگاهی به تمام ابهام‌‌ها و هدف‌‌های قرارداد ایران و چین


تاریخ انتشار:  – ۱۲ فروردين ۱۴۰۰
اقتصاد ۲۴ گزارش می‌دهد:

تله‌‌ چینی چطور کار می‌‌کند؟/ نگاهی به تمام ابهام‌‌ها و هدف‌‌های قرارداد ایران و چین

تاکنون از خود پرسیده‌اید که چرا چین در کشور‌های نابود شده‌ای مانند برمه، بوتان، بنگلادش، سریلانکا، کامبوج و … دست به سرمایه‌گذاری زده است؟ اگر نقشه‌ی جهان را نگاهی بیاندازید و کمی هم از مهم‌ترین جنگ یک دهه‌ی اخیر و چند دهه‌ی آینده‌ی جهان آگاه باشید، احتمالا می‌توانید چرایی این سرمایه گذاری مرموز را دریابید!

ایران و چین

اقتصاد۲۴ – ساسان آقایی: قرارداد ۲۵ ساله‌ی ایران و چین، در ظاهر قراردادی است مانند هر تفاهم‌نامه‌ دیگری میان کشورها، اما طرف ایرانی یا می‌داند و یا اساسن تصوری ندارد که تفاهم‌نامه‌ کنونی با چین، چگونه تبدیل به یک قرارداد واگذاری کشور خواهد شد. بدون هر حب و بغضی، این قرارداد یکی از پرمساله‌ترین قرارداد تاریخ ایران است و حساسیت عمومی به آن بی جهت نیست چرا که در بلندمدت می‌تواند به از هم گسیختن هویت، سرزمین و حاکمیت ملی ایران بی‌انجامد. چرایش را در این یادداشت بلند خواهید یافت و اگر می‌خواهید بدانید ماجرا از چه قرار است، یادداشت را تا آخر دنبال کنید.

از متن قرارداد آغاز کنیم که می‌گویند چیزی در آن نه واگذار شده، نه فروخته شده. چیزی که فعلن از متن این قرارداد سری و محرمانه در دسترس است، یک تفاهم نامه‌ی زیرساختی و بنیادی برای همکاری‌های گسترده‌ ایران و چین، تقریبن در تمام حوزه‌هاست.

بر اساس بند‌های این توافق که آن را «برنامه‌ی همکاری‌های جامع (۲۵ ساله) ایران چین» نامیده اند، ایران و چین در هر حوزه‌ای که فکرش را می‌کنید، قرار است همکاری داشته باشند؛ از خط راه آهن و جاده تا پتروشیمی و زیرساخت‌های مخابراتی وارتباطی تا تقویت شبکه‌های شناسایی و کنترل شهروندان. براساس همین متن، هیچ حوزه‌ای نیست که از دسترس چینی‌ها ایمن باشد و معنی «همکاری» هم روشن و مبرهن است؛ حضور، سرمایه گذاری و شراکت چین در تمامی بخش‌های کشور؛ یک مجوز ورود بدون محدودیت، آزاد و یک طرفه. این سند که به امضای رسمی دو طرف رسیده، بدون آن که اشاره به فروش یا واگذاری چیزی کند، در عمل، کشور را زیر سیطره‌ چین می‌برد و بر روی یک کلک حقوقی نشسته و پشت پرده‌ای بسیار بزرگ‌تر را سوار می‌کند. این کلک حقوقی چیست؟

اگر دقت کنید، امضای یک معاهده‌ی بین المللی با تمامی ضوابطش، چیزی ست شبیه «برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» یا همان برجام که باید با ترسیم دقیق چارچوب، جزییات توافق، مرز‌های آن و بند به بند محور‌های فنی، واو به واوَش روشن باشد و براساس قانون اساسی ایران و البته روال حقوقی در بیش‌تر کشورها، در نهایت در مجلس به تصویب برساند و چنین معاهده‌ای نمی‌تواند مخفیانه و محرمانه، تنها میان دو نماینده‌ی حکومتی امضا شود.

برای آن که کسی نفهمد پشت ویترین چه خبر است، در متن موجود از یک حقه‌ حقوقی بهره برده اند؛ امضای یک تفاهم‌نامه‌ «همکاری جامع» که بین دولت‌ها رایج است و نیازی به انتشار عمومی و طرح در مجلس ندارد. با چنین تفاهم‌نامه‌ای، زیربنای کار و توافق انجام شده را قانونی کرده اند تا در ذیل آن، هزاران صفحه سند همکاری و تفاهم نامه‌ی فنی برای هر بخشی بنویسند و به شکل تفکیکی، تمام کشور زیر لگام چین برود. به این ترتیب از این پس، چین در هر زمان و در هر کجای ایران، در هر حوزه‌ای که بخواهد می‌تواند با رجوع به «برنامه‌ی همکاری‌های جامع» طرح و پروژه‌ی جدیدی را پی ریزی کند و برای اجرای آن تنها نیاز به یک سند همکاری یا تفاهم نامه‌ی فنی دارد که جزییات پروژه را شرح دهد که آن هم با کمی دست ودل بازی در نشست‌های سطح کارشناسی به دست می‌آید و سد راه‌شان نمی‌شود.

بر همین مبنا باید انتظار داشت در سال‌های آتی، صد‌ها شرکت چینی در هر بخش از کشور، یک امپراتوری کوچک برای خودشان بسازند و صاحب خاک و مال و بعد قانون و دست آخر احتمالن جان ایرانی‌ها شوند؛ زنجیره‌ای هماهنگ از پازل های کوچک که آرام و آرام و مرموز کنار هم جفت می‌شوند تا در نهایت یک روز چشم باز می‌کنید و می‌بینید تصویر بزرگی که از به هم پیوستن کمپانی‌های کوچک چین به وجود آمده، ایجاد یک مدل تحت الحمایگی کامل ایران است.

برخی با شک و شبهه می‌گویند که چرا اساسا چین، ابرقدرتی بی‌مهار در همه‌ی زمینه ها، با حدود تنها ۴۵۰ میلیارد دلار تجارت سالانه با آمریکا، باید خودش را درگیر اقتصاد کوچکی مانند ایران کند که از سوی مهم‌ترین شریک تجاری چین تحت تحریم است و حضور در آن ریسک بالایی دارد؛ این رویایی ست مربوط به بلندپروازی‌ها، جاه طلبی‌ها و بزرگ نمایی‌های معمول طرف ایرانی و چین علاقه‌ی چندانی هم به ایران ندارد. بله؛ از نظر اقتصادی، سرمایه گذاری هنگفت در ایرانِ کنونی، یک کار کم بازده اقتصادی و احتمالن بسیار درازمدت است. چرخه‌ی معیوب اقتصادی ایران، پول را در کرم چاله‌های نامتناهی‌اش می‌بلعد و حرام می‌کند، اما دو ویژگی ممتاز ایران، شاید آن را تبدیل به لذیذترین طعمه‌ی استعمار چینی می‌کند؛ ویژگی ژئوپلتیکی و ویژگی سرزمینی (خدادادی).

تاکنون از خود پرسیده اید که چرا چین در کشور‌های نابودشده‌ای مانند برمه، بوتان، بنگلادش، سریلانکا، کامبوج و … دست به سرمایه گذاری زده است؟ اگر نقشه‌ی جهان را نگاهی بیاندازید و کمی هم از مهم‌ترین جنگ یک دهه‌ی اخیر و چند دهه‌ی آینده‌ی جهان آگاه باشید، احتمالا می‌توانید چرایی این سرمایه گذاری مرموز را دریابید! مهم‌ترین جنگ جهان که احتمالن سرنوشت بشر در قرن کنونی و آینده را رقم خواهد زد، سرشاخ شدن آمریکا و چین است؛ جنگ دو اقتصاد و مهم‌تر از آن نبرد دو تمدن نو و کهن، دو هژمونی، دو فرهنگ، و حتا دو حوزه‌ متفاوت از اخلاقیات و ارزش‌ها. در این جنگ، چین یک قدرت برنده‌ی بدون جانشین دارد؛ نیروی کار ارزان و تولید بسیار بالا که جهان و آمریکا را به شدت به خود وابسته کرده تا آن جا که بدون چین، مصرف تقریبا بی‌معناست. اگر قرار به شکست دادن چین (که پیروزی اش پیامد جدی برای نسل‌های آتی انسان دارد) باشد، باید به این برتری پایان داد پس به یک جانشین، نیاز است، جانشینی که اتفاقن خیلی هم دور از چین نیست!

هند، دومین کانون جمعیتی جهان که در حال عبور از چین در صدر کشور‌های پرجمعیت جهان است، نیروی کار ارزان و کم توقع، مبتکر و خلاق و بااستعداد و مسلط به زبان انگلیسی را دارد و پهناوری و منابع آبی و خاکی، آن را مستعدِ تبدیل شدن به بزرگ‌ترین کارخانه‌ جهان می‌کند. از این‌ها مهم تر، هند دارای یک تمدن مهاجم نیست و به دلیل تسلط درازمدت بریتانیا بر این سرزمین، هم‌گرایی شدیدی هم با ارزش‌های غربی دارد.

چین می‌داند، همسایه‌ پهناورش در مرز‌های غربی که در دو دهه‌ی اخیر اقتصاد جهنده‌ی قدرتمندی داشته، مهم‌ترین جانشین‌اش برای تامین مصرف جهانی خواهد بود و غرب حساب ویژه‌ای روی این کشور و نیروی کارش باز کرده است. به این ترتیب مهار هند، مهم‌ترین دستورکار ماشین جنگی چین بوده چرا که اگر هند بتواند در دو دهه‌ی آتی، بار اصلی تولید کالا و خدمات برای جهان را بر عهده بگیرد در عمل، مهم‌ترین برگ برنده‌ی چین از کار خواهد افتاد و آن وقت آسان‌تر می‌شود سر اژد‌ها را زد.

هزینه‌ صد‌ها و هزاران میلیارد دلار در بوتان، برمه، نپال، بنگلادش و سریلانکا از سوی چین، بی حکمت و بی حساب و کتاب نیست. به تسخیر درآوردن این کشور‌ها در همسایگی هند، قدرت نفوذ و تسلط نظامی، جاسوسی و اقتصادی این کشور بر رقیبش را افزایش چشمگیری می‌دهد و آب‌های در دسترس هند را به صحنه‌ی مانور چین آورده، اما چین به همین هم کفایت نکرده. حزب کمونیست، به دنبال یک کمربند چینی ست تا دورتادور هند را بگیرد و این کشور را خفه کند. این خط با تسلط چین بر برمه و بنگلادش در خلیج بنگال آغاز شده، به سریلانکا در پایین دست هند و در اقیانوس هند می‌رسد و از آن جا تا بندر گوادر پاکستان امتداد می‌یابد. ترسیم چنین خطی به معنای حاکمیت کامل چین بر اقیانوس هند، به عنوان یگانه راه تجارت هند و جهان است و فشار زیادی را بر مهم‌ترین رقیب چین وارد می‌کند. این جاست که می‌توانید بفهمید چرا هندی‌ها به دنبال سواحل مکران ایران بودند؛ پایگاهی بسیار مهم که می‌توانست کمربند فشرده‌ی چینی‌ها دورادور هند را بشکند، اما سرنوشت قرارداد ایران و هند چه شد؟ هیچ.

چینی‌ها که بدون «برنامه‌ی همکاری‌های جامع» هم به نظر می‌رسد قدرت نفوذ زیادی بر ایران دارند، اجازه ندادند هندی‌ها که می‌توانستند با یک سرمایه گذاری بزرگ، راه نجاتی برای اقتصاد ایران باشند حتا یک آجر روی آجر بگذارند و آن قرارداد به کلی اخته شد؛ قراردادی بسیار متوازن و مناسب، اول برای ایران و دوم برای هند با آن همه وعده‌های بزرگی که حسن روحانی درباره اش داده بود. تسلط بر جنوب ایران که یکی از هدف‌های چین از قرارداد ۲۵ ساله و احتمالن مادام العمر است، در عمل چین را با کنترل خلیج بنگال، اقیانوس هند و دریای عمان در موقعیتی فرادست هند قرار می‌دهد و تنگنای زیادی برای رابطه‌ی تجاری حیات بخش دنیا و هند به وجود می‌آورد. اشتیاق گسترده‌ی چین به ساخت بندر‌های بسیار بزرگ در بنگلادش، سریلانکا، پاکستان و اکنون بنادر جنوبی ایران، به ترسیم جغرافیای نو در تجارت جهانی منتهی می‌شود که شریان‌های اصلی آن در دست چین است و حفاظت از این شریان امری حیاتی!

بی مناسبت نیست که چین هر کجا به بندرسازی دست زده، به زودی طلب یک پایگاه نظامی بزرگ هم برای حفظ امنیت آن داشته؛ این پایگاه‌ها در عمل، قدرت نظامی چین بر منطقه و تداوم حضورش را تثبیت می‌کند. پس از چینی‌سازی بندر‌های جنوبی کشور، چندان جای شگفتی نخواهد ماند که برای تامین امنیت این بندر‌ها در جزیره‌های ایرانی خلیج فارس و دریای عمان، یک پایگاه نظامی چینی علم شود؛ الگویی ثابت برای هر کجا که دست چین به خاکش رسیده چه در سریلانکا، چه در کامبوج، چه حتا در کنیا!

به جز ویژگی ژئوپلتیکی، ویژگی سرزمینی و خدادادی ایران که آن را می‌توان «سرزمین منابع» دانست، دومین دلیل اشتیاق فزاینده‌ی چین برای تسلط بر کشور است. چین بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی جهانی ست؛ هیولایی سیری ناپذیر که هر آن چه به آن منابع دهید، باز هم کم است. ظرفیت تولیدی این کشور، زمین و هوا و آب و خاک را می‌بلعد و اشتهایش پایان نمی‌یابد. انسان گرسنه به رستوران می‌رود و کارخانه‌ی گرسنه به سمت مواد اولیه. ایران از این دید برای چین یک رستوران بدون زرق و برق است که به جز غذا‌های لذیذش، در و دیوار و میز و صندلی هایش و حتا شاید مشتری هایش! هم خوردنی‌اند، یک سرزمین که انگار روی دریایی از گنج پدیده آمده؛ نفت دارد، هر معدنی (حتا طلا) که دل تان بخواهد هم دارد، سنگ‌های گران قیمت هم دارد، آهن و سیمان هم دارد، این‌ها که تمام بشود یا تمام نشود، تازه خاک شیرین هم دارد. یک هیولای گرسنه‌ی اقتصادی، دیگر از خدا چه می‌خواهد؟ برای بزمش همه چیز این جا هست، تنها باید دست بی اندازد و از این سفره تناول کند. برای آن که بدانیم منابع ایران چشم طمع چین را گرفته، چه نیازی به دلیل؟ در درازای تاریخ، از اسکندر مقدونی تا چنگیز مغول و از روسیه تا بریتانیا، هر کس به مهد ایران رسیده، از خوان نعمتش خورده و برده و دل نکنده.

ایران برای چین که در جست وجوی منابع، صحرای آفریقا هم شخم زده، یک میوه‌ بهشتی است و این که پیش بینی شده چین میلیارد‌ها دلار در بخش انرژی ایران هزینه کند، ناخواسته چشم طمع چین به منابع کشور را برملا می‌سازد. جسته و گریخته گفته شده که راه اندازی ده‌ها پتروشیمی از جمله بند‌های قرارداد دو کشور است. چرا چین به پتروشیمی، این همه علاقه‌مند است؟ چون فرآورده‌های پتروشیمی، تقریبن مواد اولیه‌ی هر صنعت دیگری هستند که وجود دارد و نیاز جهانی به فرآورده‌های پتروشیمی تمامی ندارد. هر کارخانه‌ای که در چین و مستعمراتش کار می‌کند، به شکل مستقیم یا غیرمستقیم نیازمند فرآورده‌های پتروشیمی است و ایران با داشتن نفت، پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک کارخانه‌ی بزرگ پتروشیمی را دارد؛ تبدیل ایران به چنین کارخانه ای، احتمالن پیامد اکوسیستمی ویران گر و غیرقابل جبرانی بر جای خواهد گذاشت، اما به جایش تا حدی مشکل آلودگی هوا در پکن و چین حل می‌شود! منابع ایران در بخش انرژی و در دیگر بخش‌ها، در عمل یک خوراک به شدت ارزان را برای چین فرآهم می‌کند تا با دست یازیدن به آن، بر استیلای تولیدی خود بر جهان تداوم بخشد و از آن مهم‌تر، بدون هرگونه نگرانی از پیامد‌های ویران‌گر زیست محیطی، انباشت زباله‌ها و پسماند‌های صنعتی و خطرناک، نشست زمین و خالی شدن جنگل‌ها، به هر کجا که می‌خواهد دست بی‌اندازد، بروبد و پشت سرش یک مخروبه بر جای بگذارد؛ این هم یک الگوی ثابت دیگر از تمامی زنجیره‌ها و فرآیند‌های چینی در کشور‌های دیگری که منابع آن را چشم تنگ چینی‌ها را گرفته است.

با وجود این الگو‌های ثابت رفتاری و تکرار مکرر تجربه‌ی حضور چین در دیگر کشورها، با وجود همه‌ی دلیل‌هایی که تنها بخشی از آن‌ها در بالا آمد، اما هنوز برخی می‌گویند؛ «همکاری اقتصادی با چین چه تفاوتی با همکاری با کشور‌های غربی دارد؟» این مغلطه را برای این پدید آورده اند که صرفن حرفی در دفاع از این قرارداد داشته باشند، چون اگر قرار به فهمیدن باشد، یک بار مرور این که چین در سریلانکا، کامبوج، کنیا، بنگلادش و ده‌ها کشور فقیر دیگر که پا گذاشته، چه کرده، کافی است. به شکل سنتی در تمام این الگو‌های تکرارشونده، همیشه کار نفوذ و به سیطره درآوردن کشورها، با یک مگاپروژه‌ بزرگ اقتصادی مانند ساخت بندر یا راه آهن یا بزرگراه سراسری آغاز شده است. پس از آن چین با استفاده از تسلطی که بر یک منطقه‌ بزرگ و شریان حیاتی کشور‌ها کسب کرده، دست به توسعه‌ی پروژه‌ها و منطقه‌های تحت نفوذ خود کرده و هم زمان با خرج میلیون‌ها دلار از فساد مسوولان و مقام‌های محلی و دولتی و … هم به جهت افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی خود در کشور میزبان بهره برده است.

خیلی زود، چین توانسته در قبال این هزینه‌ها و به دست آوردن پشتیبانی بخشی از قانون گذاران، سیاست مداران، روزنامه‌نگاران و مقام‌ها، عموما با بدهکار کردن دولت مرکزی، امتیاز‌های خود را به شدت افزایش دهد و تقریبن مادام المعر کند. معمولن در همین مرحله، ابتدا راه استفاده‌ی نظامی چین از امکانات دریایی و زمینی کشور‌های میزبان گشوده می‌شود و سپس چین به سمت ساخت یک پایگاه نظامی گام برمی دارد. بهترین نمونه‌ی قابل مطالعه برای این اتفاق، سریلانکاست، اما تقریبا تجربه‌ هر کشور توسعه نیافته‌ای (جالب است که چنین کشور‌هایی مورد توجه و دست‌اندازی کمونیست هایند) را مرور کنید، به یک جواب ثابت می‌رسد؛ «تله‌ی چینی» و تحت الحمایگی تدریجی کشورها.

آیا در ایران این الگو قابل تکرار است؟ بد نیست این پرسش را با این پرسش پاسخ بدهم که «چرا نباشد؟» براساس بند‌های همین «برنامه‌ی همکاری‌های جامع» و خبر‌ها و مطالعات دیگر، چین قرار است بر ساخت کریدور‌های ریلی وجاده‌ای جنوبی و شمالی کشور تمرکز کند، قرار است در بندر‌های جنوبی کشور ساخت و ساز‌های سنگین کند، قرار است نفت و گاز ایران را در دست بگیرد و ده‌ها پتروشیمی بسازد، و برنامه‌اش به همین جا هم ختم نخواهد شد؛ تمام زیرساخت مخابراتی، ارتباطی و اینترنت کشور زیر پوشش سخت افزار‌های هوآوی (که به دلیل ظن جاسوسی تکنولوژیک از زیرساخت‌های غرب بیرون رانده شده) خواهد رفت، به زودی در دست بیش‌تر ایرانی ها، نسل‌های پیش رفته‌تر موبایل و اپلیکیشن‌های چینی، قرار می‌گیرد که دیتاهای شان را به ریز کنترل می‌کند، حتا زیرساخت شبکه‌ی دوربین‌های هوشمند کشور نیز به تجهیزات چینی سپرده شده، با همه‌ی این‌ها چگونه ممکن است در دو دهه‌ی آینده، ایران الگوی بعدی «تله‌ی چینی» نباشد که در دیگر کشور‌های در معرض این خطر، درباره‌ی تجربه‌ی آن حرف می‌زنند؟

چینی‌ها خیلی وقت است که برای رسیدن به چنین قراردادی در ایران، در نهاد‌های تصمیم گیری و در گلوگاه‌های اقتصادی نفوذ پیدا کرده‌اند، این نفوذ بن مایه‌ای نامریی دارد تا آن جا که بسیاری از چینی‌های شاغل در ایران به زبان فارسی حرف می‌زنند. حضور آن‌ها در ایران، به انتقال تکنولوژی نخواهد انجامید، اما منابع کشور را به یغما می‌برد، به کاهش نرخ بیکاری فزاینده‌ی ایران منتهی نمی‌شود، اما نرخ بیکاری در چین را حتما کاهش می‌دهد، بهبودی در زیرساخت اقتصادی کشور رخ نخواهد داد، اما ساختار اقتصادی و سیاسی کشور را “چینوفیل” خواهد کرد و در نتیجه‌ی همه‌ این ها، ایران هرگز از این دام نخواهد رهید. اگر کارگران سریلانکا و کامبوج پس از استیلای چین سرکار رفته‌اند، در این جا هم ایرانی‌ها سرکار خواهند رفت، به همین نسبت هر چه قدر از برمه و بوتان و لائوس گرفته تا کنیا در آفریقا، با حضور چین، توسعه یافتند، ایران هم توسعه یافته خواهد شد.

برای آن که بدانید چین چگونه ایران را می‌گیرد، شیره‌ی آن را می‌کشد و پشت سرشان ویرانه‌ای برجا خواهند گذاشت، به تجربه دردناک قرارداد شیلات با چینی‌ها در آب‌های جنوبی ایران بنگرید؛ چینی‌های آمدند، سطح و کف دریا را رُفتند، یکی از دیرپاترین اکوسیستم‌های دریایی جهان را به کلی نابود کردند، هر موجود زنده و غیرزنده‌ای در آب‌های جنوبی کشور بود را با صید هولناک ترال گرفتند و بردند و در سطح و کف دریا جز برهوت هیچ چیز باقی نگذاشتند؛ یک آینه روبه روی ایران آینده!

twitter
Youtube
Facebook