ایران و وخامت اوضاع داخلی


عبدالرحمان الراشد

 

متاسفانه، این تفکر عقلانی در سیاست جمهوری اسلامی وجود ندارد. از روزی که آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، در سال 1979 به قدرت رسید، اعلام کرد که قصد دارد انقلاب را به کشورهای منطقه صادر کند، به این معنی که سعی می‌کند با راه‌اندازی جنگ و نزاع، نظام‌های سیاسی را تغییر دهد و این سیاست تاکنون که بیش از 40 سال از زمان اعلام آن می‌گذرد، همچنان ادامه دارد.

بااین‌حال، ما می‌توانیم با همسایه خود که رژیم مداخله‌گر آن پیوسته در کمین است، همزیستی داشته باشیم، مشروط بر این‌که حداقل بتوانیم با بستن یک چشم بخوابیم و درحالی‌که آرزوی بهبود اوضاع را داریم، برای رویارویی با بدترین گزینه‌ها نیز آماده‌ باشیم.

البته در جهان، موارد مشابه دیگری وجود دارد که می‌تواند با این وضعیت قابل‌ مقایسه باشد. کره جنوبی، کشوری آرام، مرفه و پیشرفته با کره شمالی کشوری شرور، ماجراجو و بسته هم‌مرز است. نزدیک به 70 سال است که دو کشور در وضعیت نه جنگ و نه صلح به سر می‌برند. دو کشور همسایه را یک منطقه غیرنظامی از هم جدا می‌کند و در پس این منطقه، ارتش دو کشور آخرین ابزارهای جنگی را در دست دارند و پیوسته انگشتانشان روی ماشه قرار دارد.

سئول همواره در حالت آماده‌باش دائمی به سر می‌برد، پناهگاه‌ها و خدمات ویژه نظامی ایجاد کرده و هرلحظه آماده قطع پل‌ها از روی رودخانه است؛ اما این نگرانی هرگز نتوانست مانع تحقق ثبات و امنیت در کره جنوبی شود و زندگی مرفه شهروندان را دچار چالش کند.

کره جنوبی به دلیل اهمیتی که به توسعه و رشد اقتصادی می‌دهد، شباهت بسیاری به کشورهای عربی خلیج دارد و کره شمالی نیز مانند ایران یک رژیم نظامی دارد که ازلحاظ ایدئولوژیک مبتنی بر اطاعت مطلق و بی‌چون ‌و چرا از فرد (رهبر) است. این رژیم دیکتاتوری همه ثروت ملی را برای تامین نیازهای نظامی هزینه می‌کند و همواره به همسایه موفق و ثروتمند خود با چشم طمع می‌نگرد.

رژیم جمهوری اسلامی نیز درحالی‌که کشورهای منطقه را به وحشت می‌اندازد، خود از خشم شهروندانش هراس دارد و وضعیت بحرانی داخل ایران به پاشنه آشیلی برای رژیم تهران تبدیل شده است.

این رژیم که از سال‌ها به این‌سو، در چهارچوب یک ساختار فرسوده و تاریخ گذشته به سر می‌برد و توان خارج شدن از این تنگنا را ندارد، ممکن است به سرنوشت کشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی دچار شود که رژیم آن به دلیل بحران‌های داخلی از هم فروپاشید. اتحاد جماهیر شوروی با موشک‌های هسته‌ای آمریکا نابود نشد، بلکه شکست آن ناشی از سوء‌مدیریت دولت و ناتوانی روزافزون اقتصادی بود.

در ایران، تمام نهادهای دولتی از اقتصادی تا بخش‌های خدماتی، سیاسی، نظامی و اطلاعاتی را روحانیان مدیریت و رهبری می‌کنند، به همین دلیل، دولت در حال افول و در سراشیبی سقوط قرار گرفته است.

مخالفت با سیاست‌های رژیم جمهوری اسلامی، درگذشته محدود به مخالفان مستقر در خارج از کشور و اقلیت‌های جدایی‌طلب بود، اما امروز دایره مخالفت گسترش‌یافته و همه اقشار ایران را در برگرفته است.

اعتراضات جنبش سبز در سال 2009 را روحانیان اصلاح‌طلب از درون نظام شعله‌ور کردند، اما دیری نگذشت که این جنبش همه بخش‌ها ازجمله آموزش‌وپرورش، بهداشت و حمل‌ونقل را درگیر کرد و دامنه اعتراض‌ها از شهرها به روستا‌ها که تصور می‌شود وفاداری بیشتری به رژیم کنونی دارند، گسترش یافت.

علاوه براین، اخیرا نزدیک‌ترین افراد به رژیم ازجمله قضات و مسئولان زندان‌ها به دلیل چالش‌های معیشتی، اقتصادی و سیاسی، به معترضان پیوسته‌اند.

حکومت‌های ایران در طول چند دهه گذشته نتوانستند منابع فراوان کشور را مدیریت کنند و این ناکامی پیوسته آن‌ها را به جنگ و توسعه‌طلبی برای جست‌وجوی منابع خارجی وادار می‌کند. نیازمندی رژیم جمهوری اسلامی به منابع اقتصادی همواره در حال افزایش است و منابع نفتی ایران نمی‌تواند هزینه بلندپروازی‌های جمهوری اسلامی را تامین کند، حتی اگر تولید نفت به حداکثر ظرفیت خود برسد.

در ماه ژوئیه 2018، خامنه‌ای گفت که آرزو دارد جمعیت ایران به 150 میلیون نفر برسد، درحالی‌که جمعیت ایران در زمان روی کار آمدن خمینی 38 میلیون نفر بود و پیش‌بینی می‌شود که این رقم تا سال 2030، به 84 میلیون نفر بر‌سد. خامنه‌ای اظهار داشت: یک جایی خواندم که می‌گویند «آقا! پیری جمعیت اشکالی ندارد»! چطور اشکالی ندارد؟ یکی از پرفایده‌ترین ثروت‌های یک کشور، جمعیت جوان آن است و البته تولید نسل تنها با گفتار انجام نمی‌شود. خامنه‌ای که از اصول حساب و اقتصاد اطلاعی ندارد، امروز نمی‌تواند برای شهروندان ایران نان کافی تهیه کند و در حال حاضر بیش از 55% جمعیت آن زیرخط فقر قرار دارند.

به‌صراحت می‌توان گفت که حتی رفع تحریم‌ها قادر به اصلاح وضعیت کنونی ایران نیست، زیرا رژیم مذهبی – نظامی جمهوری اسلامی با سیاست گشایش اجتماعی – اقتصادی مخالف است و همین امر باعث ادامه بحران‌های مختلف در این کشور می‌شود.

رژیم ایران مانند سایر رژیم‌های تمامیت‌خواه قادر به سرمایه‌گذاری در جنگ‌های خارجی برای تامین بودجه خود نیست. این در حالی است که مقام‌های جمهوری اسلامی درگذشته وعده داده بودند که در ازای هر تومانی که در سوریه هزینه می‌کنند، دست‌کم 10 تومان برداشت خواهند کرد.

اکنون با توجه به تداوم سیاست رژیم تهران، فارغ از این‌که سرمایه‌گذاری‌های نظامی رژیم ایران سودآور باشد یا خیر، هر‌ روز سلطه‌گری جمهوری اسلامی در منطقه و تهدید همسایگان افزایش می‌یابد.

منبع: الشرق الاوسط

twitter
Youtube
Facebook