این روزها سیوچهارمین سالروز پایان جنگ ایران و عراق است. جنگ ایران و عراق در مرداد ۱۳۶۷ و پس از هشت سال، پایان یافت. اگرچه صدام حسین به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ ایران و عراق به اهداف خود که اشغال مناطقی از ایران بود، دست نیافت، تضعیف ارتش پس از انقلاب ۱۳۵۷ را باید در ایجاد فرصت برای تجاوز صدام حسین موثر دانست. در واقع جنگ عراق علیه ایران به این دلیل شروع شد که قدرت بازدارندگی ایران مقابل عراق به دلیل انقلاب و تضعیف ارتش و اعدام فرماندهان آن، از بین رفته بود. اگر ارتش ایران همان قدرت دوران حکومت شاهنشاهی را داشت، بعید بود ارتش عراق جرات پیدا کند به ایران حمله کند.
جنگ ایران و عراق سرانجام پس از هشت سال تمام شد؛ اگرچه شکستهای سال آخر جنگ برای ایرانیان بسیار سخت بود و حالا، پس از گذشت ۳۴ سال از پایان جنگ ایران و عراق، احتمال اینکه حاکمان جمهوری اسلامی، ایران را به جنگ دیگری وارد کنند، کم نیست.
مذاکرات هستهای غیرمستقیم بین ایران و آمریکا برای احیای برجام به بنبست رسیده و آمریکا حاضر نشده است سپاه پاسداران را از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی حذف کند. از نظر آمریکا، تقاضای جمهوری اسلامی برای خارج کردن نام سپاه پاسداران از فهرست گروههای تروریستی یک خواسته فرابرجامی است و اگر جمهوری اسلامی میخواهد فرابرجامی گفتوگو کند، باید به مذاکره در مورد فعالیتهای بیثباتکننده سپاه پاسداران در خاورمیانه، حمایت سپاه از گروههای نیابتی و نیز مذاکره در مورد برنامه موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی هم تن دهد و از آنجا که جمهوری اسلامی مذاکره درباره این موارد را رد کرده، آمریکا نیز تاکید کرده است که حاضر نیست سپاه را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کند.
جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، در سفر اخیر خود به عربستان سعودی، در نشست جده با حضور سران ۹ کشور عربی شرکت و اعلام کرد حتی به قیمت شکست مذاکرات احیای برجام، سپاه را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج نخواهد شد.
همزمان با به بنبست رسیدن مذاکرات احیای برجام، کمال خرازی، وزیر خارجه پیشین و رئیس شورای راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، هم اعلام کرد که ایران توان تولید بمب اتمی را دارد. اظهاراتی تهدیدآمیز که با واکنشهای بینالمللی و منطقهای روبهرو شد.
از طرف دیگر، به بنبست رسیدن مذاکرات احیای برجام در شرایطی است که ایران سطح غنیسازی اورانیوم را به ۶۰ درصد رسانده اما جمهوری اسلامی به دلیل احیا نشدن برجام نه قادر است میلیاردها دلار پول بلوکهشدهاش در کشورهایی مانند چین، هند، ژاپن و کره جنوبی را آزاد کند و نه میتواند نفتش را به صورت قانونی بفروشد و صادر کند.
اگر جمهوری اسلامی در این شرایط، کماکان به خواستههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و آخرین قطعنامه شورای حکام توجه نکند، احتمالا با مسئله ارسال پرونده ایران از شورای حکام آژانس به شورای امنیت سازمان ملل مواجه میشود. چنین امری به معنای آن خواهد بود که ایران تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی است.
شورای امنیت سازمان ملل در دوره ریاستجمهوری محمود احمدی نژاد (۹۲- ۱۳۸۴) در شرایطی مشابه، شش قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل علیه ایران صادر کرد. این شش قطعنامه مجازاتها و تحریمهای اقتصادی و دیپلماتیک علیه ایران در چارچوب ماده ۴۱ فصل هفتم منشور را در برداشت. در آن شرایط و ذیل ماده ۴۲ فصل هفتم شورای امنیت، حتی خطر جنگ علیه ایران هم وجود داشت که در پی توافق هستهای، این خطر رفع و شش قطعنامه ماده ۴۱ علیه ایران هم لغو شد.
با چنین سوابقی، حالا اگر جمهوری اسلامی در مورد پاسخ دادن به سوالاتی درباره آثار اورانیوم پیداشده در سه سایت خود و نیز محل کنونی اورانیوم مذکور با آژانس به توافق نرسد، ممکن است بار دیگر ایران با تحریمهای شورای امنیت و خطر جنگ روبهرو شود.
خطر جنگ از زاویه دیگری نیز علیه ایران وجود دارد. در حالی که جنگ سال ۱۳۵۹ به دلیل از بین رفتن قدرت بازدارندگی ایران در برابر عراق روی داد، حالا این خطر وجود دارد که ایران به دلیلی کاملا برعکس سال ۱۳۵۹، یعنی احساس قدرت زیادی فرماندهان سپاه پاسداران و علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، وارد جنگ شود. به نظر میرسد هم فرماندهان سپاه و هم شخص علی خامنهای احساس میکنند قدرت آمریکا در منطقه خاورمیانه روبهزوال است و جمهوری اسلامی برای درگیری با آمریکا از قدرت کافی برخوردار است.
البته به نظر میرسد برداشت علی خامنهای و فرماندهان ارشد سپاه از توازن قوا بین آمریکا و جمهوری اسلامی نادرست باشد و مقامهای ارشد و فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی در این باره، تصور درستی ندارند و این تصور نادرست میتواند ایران را در معرض خطر شروع یک جنگ جدید قرار دهد. به عبارت دیگر، در حالی که ایران در سال ۱۳۵۹ به دلیل از دست دادن قدرت بازدارندگی، با تجاوز عراق روبهرو شد، این بار میتواند به دلیل توهم قدرت فرماندهان سپاه و علی خامنهای به یک جنگ جدید وارد شود.
سومین دلیلی که میتواند ایران را در خطر یک جنگ جدید قرار دهد، منافع روسیه و چین، دو قدرت موثر بر جمهوری اسلامی، از شروع یک جنگ جدید بین ایران و آمریکا است. پس از جنگ اوکراین، منافع ملی روسیه با شروع یک جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا همسو است. جنگ اوکراین به افزایش فشار آمریکا و ناتو و اتحادیه اروپا بر روسیه منجر شد. در چنین شرایطی، وقوع یک جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا میتواند به درگیر شدن آمریکا در یک جنگ و جبهه دیگر و کاهش توان واشنگتن برای حمایت موثر از اوکراین منتهی شود. بنابراین در حالی که برخی تصور میکنند روسیه در کنار جمهوری اسلامی است، روسیه در شرایط تغییریافته پس از جنگ اوکراین، از وقوع یک جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا سود میبرد و در همین چارچوب است که ادبیات مقامهای روسیه در مورد تشویق ایران به مقاومت در برابر آمریکا نوعی فریب راهبردی تهران به نظر میرسد.
چین، دیگر قدرت موثر بر جمهوری اسلامی، نیز از وقوع یک جنگ احتمالی بین آمریکا و ایران و درگیر شدن واشنگتن در یک جنگ جدید در خاورمیانه و کاهش توجه راهبردی آن به شرق دور و معادلات آسیا- پاسفیک سود میبرد. در صورت وقوع جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا و ادامه جنگ اوکراین، توجه آمریکا به مسئله تایوان و حضور آمریکا در شرق آسیا کمتر میشود و چنین وضعیتی باعث خواهد شد آمریکا در اروپا (جنگ اوکراین) و خاورمیانه (جنگ با ایران) درگیر شود و عملا برای توجه به معادلات امنیتی و نظامی شرق آسیا و حوزه اقیانوس آرام توان کافی نداشته باشد. وضعیتی که میتواند چین را در معادلات آسیا- پاسیفیک نسبت به آمریکا، در وضعیت بهتری قرار دهد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.