فاشیسم ایرانی و آیندە ایران و کوردستان


فاشیسم را نمی‌توان با دیپلوماسی و زبان نرم بە عقب راند بلکە تنها با مبارزە تسلیم خواهد شد

چنانچە فاشیسم ایرانی بتواند کوردها را در جغرافیای ایران سرکوب کند، خواهد توانست سایر ملت‌های تحت‌ستم ناراضی دیگر را نیز سرکوب کند

کوردستان میدیا

فاشیسم ایرانی و آیندە ایران و کوردستان/ گفت‌وگو با “رزگار بهاری”

 16 تیر 1401

گفت‌وگو: بهزاد قادری

در این گفتوگو با “رزگار بهاری” روزنامەنگار و فعال سیاسی در انگلستان، بە بررسی “فاشیسم ایرانی و تاثیر آن بر آیندە ایران و کوردستان” می‌پردازیم:

– ظهور فاشیسم ایرانی بە چە زمانی باز می‌گردد؟

نخست در تعریف فاشیسم بایستی تبیین کرد کە بطور کلی فاشیسم بە مجموعە گفتمان، فعالیت، انکار، رفتار، اندیشە و گفتارهای افراطی گفتە می‌شود کە اتنیک یا ملتی، علیە یک ملت یا ملت‌هایی دیگر بکار می‌گیرند و این مجموعە رفتار و اندیشەها در راستای سرکوب، تحقیر، حذف، تحت‌سلطە نگەداشتن و سدکردن پیشرفت و استقلال دیگری/ دیگران انجام شود. از آن‌جا کە این ذهنیت و رفتار و گفتمان‌ها در میان مردمانِ قابل توجهی از ساکنان فلات ایران نسبت بە سایر ملت‌های پیرامون در این واحد جغرافیایی وجود دارد، پس می‌تواند بە وجود فاشیم ایرانی اذعان کرد. مردمانی با این صفات و ویژگی‌ها، بە هیچ وجە قایل بە شناسایی سایرین تحت عنوان ملت‌های متفاوت نیستند و آنان را قوم و قبیلە می‌خوانند. فاشیسم ایرانی تلاش دارد تا سایر ملت‌ها را درون خود حل و همرنگ و خود کند؛ زبان و فرهنگ خود را بر آنان تحمیل کند و هم‌زمان، از زبان و فرهنگ آنان تغذیە می‌کند. بدیهی‌ترین وجە وجود فاشیم ایرانی آنست کە برای زیرسلطە نگەداشتن سایر ملت‌ها از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کند و قصد ندارد تا کمترین حقوقات انسانی آنان را بە رسمیت بشناسد؛ هدف نهایی این نوع فاشیسم، استمرار وضع موجود است حتی در صورت تغییر حاکمیت در تهران. با این وجود، چهرەهای حوزە سیاست، تاکنون از شناسایی و وجود فاشیم ایرانی با فصاحت و آشکار سخن نگفتە یا خود را سانسور می‌کنند.

نفس آنچە کشور «ایران» نامیدە می‌شود بە ٨٨ سال پیش بر می‌گردد و آن‌چە تمدن ٢٥٠٠ سالە گفتە می‌شود ساختگی بودە و در راستای ملت‌سازی ایرانی است. اختصاراً ساکنان فلات مرکزی ایران کنونی، در مقطعی، با استفادە از ابزار مذهب در دوران صفوی، و ملی‌گرایی در دوران رضاشاە در راستای اثبات قدرت خود از آن بهرە بردەاند. در ملی‌گرایی، گزینەهای استفادە از ابزار «قدرت سخت» ‌Hard power جهت سرکوب صداهای متفاوت و قدرت نرم Soft pwer جهت حل‌کردن سایر ملت‌ها (از طریق اداری و آموزش علم) در درون فرهنگ حاکم از تهران علیە سایر ملت‌های زیردست بکار گرفتە شدە. اینکە زایش فاشیسم ایرانی بە چە زمانی بر می‌گردد بایستی گفت کە چنانچە قصد ردّ ظهور فاشیسم ایرانی از نوع رایج و جاری را بگیریم، بە شکل‌گیری آن پس از روی کارآمدن رضاشاە مواجە خواهیم شد. رضاشاە یا همان پدر نوین ایران، پدر معنوی فاشیم ایرانی، قبل از بە قدرت‌رسیدن مهتر استبل اسب‌های سفیر هلند بود کە بە عضویت ارتش قزاق در آمد. او پس از شناسایی استعدادش توسط ژنرال ویلیام ادموند آیرونساید انگلیسی برای منصب شاە انتخاب شد تا پس از کودتا، مقابل بلشویک‌ها بیاستد و ناراضیانی را کە برای آیندەای بهتر علیە سیستم فاسد و مستبد مبارزە می‌کردند سرکوب کند و مانع تجزیە کشور شود.

رضاخان گماشتە انگلیسی‌ها در سال ١٣١٣ بە ترکیە سفر کرد کە تنها سفر خارجی او بود. در این سفر، از آتاترک کە یک فاشیست تمام و کمال بود آموخت تا کشور را با سرکوب و کشتار مخالفان ادارە کند. اکنون شیوە حکمرانی ترک‌هایی کە بە نسل‌کشی ارمنی‌ها، کوردها و ریختن خون انسان‌ها افتخار می‌ورزیدند الگوی رضاشاە شاە شدە بودند. پس از بازگشت، او سرکوب‌ها را شدت بخشید، اداراتی تأسیس کرد و تلاش کرد با ابزار سرکوب، سیمایی از یک جامعە مدرن تشکیل دهد. از اصلاحات رضاخان کشف حجاب و یکدست‌کردن پوشش مردم بود؛ با وجود اعمال چنین سیاستی کە بیشتر بە مشخصەهای عصر مفرغ و سنگ شبیە است اما مأموران رضاخان مردم را در کوچەها بە دلیل حجاب و پوشیدن لباس ملی‌شان بە باد کتک می‌گرفتند و سپس جریمە می‌کردند.

خواست‌های ایرانیانی کە اکنون خواهان بازگشت نوە رضاخان و استقرار یک حکومت فاشیست از جنس پدربزرگش هستند، همان‌هایی هستند کە رضاخان انجام داد؛ آزادی پوشش، استقرار سکولاریسم و حکومتی اقتدارگرا تا جغرافیای سیاسی ایران را از خطر فروپاشی (کە بە اشتباە تجزیە می‌خوانند) نجات دهد. منافع سیاسی و اقتصادی مرکزگرایان کە عمدتا متشکل از فارس‌_شیعی هستند در استمرار تمرکز قدرت در تهران و منکوب سایر ملت‌ها است. پس وجود دیکتاتوری سکولار (همچون رضاشاە) را ترجیح می‌دهند کە علاوە بر رفع مشکلات اقتصادی، ظاهری زیبا از کشورشان در مقابل جهانیان نشان دهد. از خصایص علاقەمند بە توتالیتاریسم در ایران، خوبرترپنداری و سایرین را کم‌پنداشتن، خودرا مدرن و امروزی پنداشتن و سایرین را قوم و قبیلە و دهاتی کمتر پنداشتن، زبان و نژاد خود را برتر پنداشتن و سایر ملت‌ها را کمترپنداشتن و تحقیر سیستماتیک است. توهین بە سایر ملت‌ها و تحقیر آنان در واحد سیاسی ایران، در میان مردم مرکز عمومیت پیدا کردە و بە موازات آن، حاکمیت و دولت سوای چشم‌پوشی از آن، این تحقیرات و توهین‌ها را در کتاب و نشریات چاپ کردە و در صداوسیما نیز آن‌را عادی‌سازی کردە. فاشیم ایرانی حتی پا را فراتر از مرزهایش گذاشتە و ملت‌های سایر کشورها را نیز تحقیر می‌کند؛ تحقیر و اهانت بە ملت شیرف افغان، توهین بە ملت عرب و استفادە القابی سخیف برای آنان بکار می‌گیرد. بدین‌ترتیب، فاشیسم در میان ایرانیان عادی‌انگاری و بە امری مرسوم مبدل گشتە و انکار و ندیدن آن، کمتر از خود فاشیسم نیست.

– فاشیسم ایرانی تا چە اندازە رشد داشتە و این چە پیامدهایی برای آیندە ایران و کوردستان می‌تواند داشتە باشد؟

در واقع فاشیسم ایرانی بە شکل وحشتناکی رشد یافتە است؛ در سکوت رسانەهای مستقر در غرب تا جایی رشد کردە کە بە مسئلەای عادی و رفتاری طبیعی تبدیل شدە؛ فاشیسم برای عمدە این مردمان، بە حق و فرهنگ تبدیل شدە و تصور می‌کنند کە نژاد و زبان آنان برتر است. یک شخص فاشیت مرکزگرا، تا جایی بە شما روی خوش نشان می‌دهد کە خود را ایرانی بدانید یا از حقوق خود سخن بە میان نیاورید اما پس از آن‌کە از کمترین حقوق خود کە تحصیل با زبان مادری است صحبت کنید، بلافاصلە حالت چهرەاش تغییر پیدا خواهد کرد، عصبانی خواهد شد، از کورە در خواهد رفت و دەها توجیە نژادپرستانە برای عدم تحصیل شما با زبان مادری‌تان خواهد آورد. آموزش با فارسی کە بر شما تحمیل شدە را بهترین گزینە برای تحصیل می‌داند. در طول تاریخ کمتر دیدە شدە کە فاشیسم مانند آن‌چە در کشور ایران وجود دارد، ظاهری زیبا و آڕاستە داشتە باشد. این فاشیسم در میان مخالفان نظام کنونی هم رایج است؛ حتی بسیاری از فعالان سیاسی مرکزگرای ایرانی ساکن دمکراتیک‌ترین کشورهای جهان کە خود در آن کشورها از مزایای دمکراسی بهرە می‌بردند نیز دیدگاهی فاشیست‌مآب دارند. با وجود آن‌کە در کشوری کە خود ساکن هستند شاهد تحصیل با زبان‌های مادری متعدد، داشتن پرچم و مجلس‌های متعدد، سیستم فدرالیسم و کنفدرالیسم و حق رفراندم و استقلال را دارند اما بدیهی‌ترین حق کە آموزش با زبان مادری سایر ملت‌ها است را برای ملت‌های اسیر جغرافیای ایران روا نمی‌دارند و آن‌را خطری برای حفظ یکپارچگێ کشور می‌دانند، کە این از مصادیق فاشیسم است.

بە تصورم فاشیسم دو دلیل کلان می‌تواند داشتە باشد: ١: از سر قدرت ٢: واهمە از تقلیل قدرت. کە هر دو را دلیل را عناصر وجود فاشیسمی می‌پندارم کە هم در ترکیە و هم در ایران عمومی و سیستماتیک شدە اما قبل از هر چیز بە دلیل واهمە از تقلیل قدرت، ابزارهای سخت را بکار می‌گیرند تا از آگاهی و رسیدن سایر ملت‌ها بە حقوقشان جلوگیری کنند. هرگاە خصایص فاشیسم در میان مردمی رشد پیدا کند، رحم، شفقت، مدارا و انسانیت رخت بر می‌بندد و بجای آن توحش، بربریت، خشونت و ریختن خون سایر ملت‌ها برایش عادی می‌شود چراکە نژاد خود را از نژاد ملتی‌کە اشغال کردە برتر پنداشتە و آن‌را لایق هرگونە فلاکت، زیردستی و حتی ریختن خونش می‌داند. واهمە از تقلیل و ازدست‌دادن قدرت و منفعت، فاشیت را بە استفادە از هرگونە ابزاری برای استمرار کنترل سایر ملت‌ها مجاز می‌داند چراکە او، طعم قدرت و برتری را چشیدە است و نمی‌تواند تقلیل قدرت و یکسانی خود را با سایر ملت‌ها متصور شود.

وجود فاشیسم برای آیندە ایران و مرکزگرایان بیش از آن‌کە مفید باشد، محرک و کاتالیزوری خواهد بود برای ملت‌های تحت ستم تا مبارزاتشان را برای رسیدن بە استقلال خود شدت بخشند؛ وجود فاشیسم علیە ملت‌های تحت ستم بویژە کورد باعث خواهد شد تا هم مبارزاتشان را برای رسیدن هدف رهایی شدت بخشند هم هزینەهای بیشتر بپردازند. مبارزات توسط کورد و لور از ارومیە تا ایلام و لورستان کاملا مبتنی بر مبانی حقوق بشری جهان‌شمول و دستیابی بە دمکراسی است اما فشارهای تمامیت‌خواهان از مرکز، متناقض با موازین حقوق بشری بودە و هست و در آیندە تلاش خواهد کرد تا نهادهایی حقوقی برای پس‌کشیدن مبارزات کورد، لور و سایر ملت‌ها دایر کند. ایجاد نهادی تحت عنوان “موسسە گمان” توسط مرکزگرایان، من‌جملە چنین تلاش‌هاییست برای شرعیت‌دادن بە بازتولید استبداد و تحت‌سلطە باقی‌گذاشتن ملت‌ها. این موسسە کە توسط تعدادی ایرانی در اروپا تأسیس شدە، زمستان سال گذشتە آماری را منتشر کرد کە نتیجە آن حاکی از استمرار وضع موجود و نادیدەگرفتن احزاب کوردستانی و مبارزات مردم کورد بود. مرکزگرایان در ایندە نیز تلاش خواهند کرد تا از طریق چنین نهادهای حقوقی، نظم موجود حاکم را بە سود حفظ قدرت در تهران حفظ کنند.

– فاشیسم ایرانی تا چە اندازە در آسمیلاسیون ملت کورد در کوردستان ایران موفق بودە است؟

از بدو تأسیس وزارت معارف – فرهنگستان ایران، این نهاد حقوقی ایرانی، کینەتوزی‌ها و نژادپرستی‌هایش را بە شکل قانون مدون و اعمال کرد. این نهاد ایرانی طی نامە نمرە ٣٧٧ بتاریخ ١٣/٦/١٣١٧ و بە پیشنهاد وزارت داخلە، اقدام بە تغییر اسامی مناطقی از کردستان و گرگان می‌کند کە بە گفتە آنان “اسامی بیگانە” هستند. در این نامە گفتە شدە کە “تعداد ٦٤ کلمە بە فارسی تبدیل شد و بە پیشگاە همایون شاهنشاهی رسیدە”. در نامەای دیگر نمرە ٥٣ بتاریخ ٣٠/١/١٣١٦ وزارت معارف – فرهنگستان ایران در هفتاد و سومین جلسە عمومی فرهنگستان تصویب کردەاند کە “بجای کردستان اردلان، تنها «سنه»ُ بکار گرفتە شود و مراتب بە پیشگاە همایون شاهنشاهی رسانیدە شود” بدین معنی کە در راستای حذف واژە کوردستان قدم برداشتە شود. طی تصمیمات دیگری کە این وزارت در همان مقطع انجام داد، تصمیم گرفتە شد تا در شهر و روستاهای کوردستان مدارسی دایر و معلمانی از سایر نقاط مرکزی ایران بکار گرفتە شوند. حتی تأسیس مدارس در کوردستان نە برای ارتقای سطح علم و دانش بلکە بەمنظور مقابلە با زبان مادری کوردی و آسمیلەکردن ملت کورد و تحمیل فارسی بر ملت کورد بودە است. در محتوای نامەای محرمانە بتاریخ ٢٥/١٠/١٣١٢ از ادارە معارف و اوقاف کوردستان بە وزارت معارف آمدە “با اشارە بە اینکە اهالی کردستان دارای زبان مخصوصی هستند و کمتر کسی مخصوصا در (اقراء و قصبات) بە خوبی فارسی میفهمد، از وزارت معارف میخواهد «بەهیچ وجە معلم و مستخدم کُرد در مدارس کردستان استخدام نگردند و کسانی کە مشغول می‌باشند بە نقاط دیگر خارج از کردستان منتقل گردند»”.

افشای این نامەها توسط حاکمیت کنونی، در چهارچوب سیاەنمایی رژیم قبلی‌ست و حتی اندکی از قبح ماهیت فاشیسم‌مآب و ذهنیت و سرشت نهادینەشدە از گذشتە تا کنون نخواهد کاست. آن‌چە گذشتە و حال را و فاشیست‌های مذهبی و ملی حکومتی و غیرحکومتی، چە در داخل و چە ساکن غرب را بە هم گرە می‌زند، حفظ قدرت در تهران و سرکوب و تحقیر سایر ملت‌ها (یعنی فاشیسم) است. اگر در استان‌های ارومیە، سنندج، کرماشان، ایلام و خرم‌آباد و همدان کسانی هستند کە بە ایرانی‌بودن و برتری زبان فارسی معتقدند، این دقیقا در نتیجە تلاش‌های وزارت معارف – فرهنگستان ایران، تحقیر در رسانەها، محتوای نشریات آموزش و پرورش (جنگ نرم) و همچنین سرکوب هرگونە جنبش‌های آزادی‌خواهانە در نطفە با اهرم نظامی (جنگ سخت) است. ملت حاکم در تهران کە مبتنی بر ستون اکثریت فارسی‌-‌شیعی استوار است، تمام ابزارها را برای همرنگ‌کردن ملت‌ها با خود و آویزان‌کردن ملت‌ها و برای سرکوب سایر ملت‌ها بکار گرفتە است. با توجە بە حربەهای ترکیبی آنان علیە پیرامون طی قریب بە دو قرن پیش، طبیعی‌ست اگر در میان ملت‌های کورد و لور، گیلک و مازنی، عرب، بلوچ، ترکمن و ترک گروهی باشند کە قربانی و آسمیلە شدە باشند.

– فاشیسم ایرانی از چە روش‌هایی برای پیشبرد سیاست‌های ضد کوردی‌ خود استفادە می‌کند؟

کوردستان هموارە پاشنە آشیل حکومت‌های اشغال‌گر (تهران، بغداد، دمشق و آنکارا) بودە است و هیچگاە از مبارزە برای رهایی و استقلال دست نکشیدە است. همانطور کە پیشتر اشارە کردم، حربەهای ترکیبی علیە ملت کورد بکار گرفتەاند و از هیچ تلاشی برای سرکوب سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، زبانی و … دریغ نکردەاند. فاشیسم ایرانی، بسیار مکار، فریبکار و فریبندە است، اهل خدعە، تدلیس و حقە است و هموارە رنگ عوض می‌کند، این نوع فاشیسم، برخلاف فاشیسمی کە در ترکیە رواج دارد، زیرپوستی و خزندە عمل می‌کند، از در دوستی وارد می‌شود، قابل پیش‌بینی نیست و بە همین دلیل هیچ‌گاە حاکمیتی کە در تهران مستقر خواهد شد قابل اعتماد نخواهد بود.

علاوە بر سرکوب سیستماتیک ملت کورد توسط حاکمیت تهران طی ادوار مختلف کە قابل لمس و مشاهدە است، حربەهایی نهفتە اعمال کردە کە برای همە جامعە قابل لمس یا پیش‌بینی نیست. تاریخ، بزرگان، ادبا، زبان، تمدن، رسوم ملت کورد را مصادرە و بە اسم خود ثبت می‌کند و بە موازات آن، ملت کورد را تحقیر می‌کند و آن‌را قوم و قبیلە می‌خواند. برای مثال نوروز خواستگاە زاگرس و جغرافیای کوردستان است اما تهران، آن‌را بە نام ایران ثبت کردە است. رژیم فاشیستی مذهبی حاکم، مراسم نوروز حکومتی برپا می‌کند اما همانطور کە مشاهدە کردیم، برگزارکنندگان مراسم نوروز ٢٧٢٢ را در کوردستان بازداشت کرد. واژگان اصیل کوردی را بوسیلە نهاد-ابزار برساختە قانونی فرهنگستان زبان فارسی بە سرقت بردە و بە نام فارسی سند می‌زنند کە در اینجا می‌توان بە واژە «دشمن» اشارە داشت. دشمن اسمی ترکیبی متشکل از دو کلمە «دژ» و «من» بە معانی ضد من است. بسیاری از کلمات کوردی هستند کە وزارتخانەها و نهادهای حکومتی فرهنگی در تهران کە از هیچ دشمنی با ملت کورد و موجودی‌اش کم نگذاشتە است، بە سرقت بردە و تحت عنوان فارسی در لابلای سایر کلمات می‌گنجانند.

– رسانەهای فارسی زبان خارج از ایران کە بە ظاهر مخالف رژیم جمهوری اسلامی ایران هستند تا چە اندازە در رشد فاشیسم ایرانی نقش ایفا می‌کنند؟

کارمندان این رسانەها برخاستە از همان جامعە هستند. اگرچە هزینە این رسانەها توسط سایر کشور تأمین می‌شود اما این رسانەها نمی‌توانند از گزند فاشیسم ایرانی در امان بماند. البتە بدین معنی نیست کە همە گردانندگان این شبکەها تفکری یکسان دارند چە بسا افرادی هستند کە کرامت و حقوق انسان‌ها را بر خاک و جغرافیا ترجیح می‌دهند اما چونکە تعدادشان کم است، نە توان تاثیرگذاری دارند و نە قدرتش را. محتوای برنامەهای آن تعداد از رسانەها کە خواهان استقرار حکومتی اقتدارگرا در تهران هستند در امتداد حذف صدای سایر ملت‌ها در کنار برجستە کردن جریان‌های فاشیستی همچون پادشاهی‌خوان هستند. بیش از ملت‌های مورد ظلم واقع‌شدە، بە پسر شاە و حلقە اطرافش تریبون می‌دهند. تصاویری شیک از زمان رژیم شاە را دستچین کردە و گزینشی منتشر می‌کنند اما از فقر و فلاکت اکثریت مردم و سرکوب و ساواک آن دوران اسم نمی‌برند. تلاش این دست رسانەها، زیباسازی و عاری‌‌کردن نقش رژیم پهلوی در فضای خفقان آن دوران است.

این دست رسانەها، سرکوب سایر ملت‌ها، ترور و اعدام رهبرانشان توسط رژیم پهلوی را همچون موفقیت و دستاوردی در کارنامە رژیم پهلوی برای حفظ یکپارچگی ایران و سرکوب آزادی‌خواهان را در زرورق پیچیدە و تحویل مخاطبانشان می‌دهند. کارشناسانی کە معتقد بە رژیم پهلوی و حفظ یکپارچگی خاک ایران نداشتە باشد را حذف و سانسور کردە و بجز گاهی اوقات، اغلب بە کسانی کە همسو با سیاست‌های آن رسانەها (یعنی سانسور حقوق سایر ملت‌ها) باشند تریبون می‌دهند. این دست رسانەها یا آن‌کە خود مشوق، بانی و معلم بیماری فاشیسم هستند یا آن‌کە برخی‌شان از ترس آنکە مخاطبانشان را از دست ندهند یا مورد غضب و حملات فاشیسم نهادینەشدە نشوند، جرأت پرداختن بە حقوق سایر ملت‌ها را ندارند و ناخواستە در رکاب رشد و عادی‌سازی فاشیسم قرار می‌گیرند.

چنین رسانەهایی با در اختیارگذاشتن تریبون بە سیاسیون مرکزگرا کە نتیجەاش رشد فاشیست می‌شود، بە ایجاد یک فاجعە انسانی در آیندە دامن خواهند زد چراکە سیاست انکار و امحاء، سایر ملت‌های اشغال شدە را تشدید می‌کند، در نتیجە، برخوردهای میان این دو جریان (آزادی‌خواە و فاشیست) باعث افزایش هزینەهای انسانی و تأخیر در ثبات و استقرار دموکراسی خواهد شد. در صورت هرگونە جنگی میان ملت‌های آزادی‌خواە و فاشیسم مرکزگرا با یکدیگر کە منجر بە فاجعە انسانی شود، این دست رسانەها مسئول خواهند بود.

– تفاوت‌ میان “فاشیسم ایرانی” و ناسیونالیسم ترقی‌خواە ملت کورد” در چیست؟

فاشیسم ایرانی در تلاش حفظ و تمرکز قدرت در دستان خود در تهران است. پس از سقوط رژیم شاە، آنچە در تهران نسبت بە سایر ملت‌ها رخ داد تنها تغییر قیافەها بود، آنچە در تهران رخ داد نە انقلاب بلکە جنگ برای کسب قدرت میان مرکزگرایان بود. تلاش بسیاری از جریان‌های اپوزسیون مخالف نظام نیز مبارزە برای کسب قدرت است. جابجایی قدرت در تهران بود بدون آن‌کە هیچ‌کدام از ملت‌های اشغال‌شدە بە اندکی آزادی و استقلال دست یابند. هدف فاشیسم ایرانی کە درکی از رنج ملت‌های دیگر ندارد، حفظ نظمی‌ست کە با کمک فاشیسمی کە مانند خون در رگ‌های آن جریان دارد، این جغرافیا را هموارە حفظ کند.

حال چە فاشیسم موسیلینی باشد یا ایرانی و ترکیەای، نگاە همەشان از بالا بە پایین بودە و هست، معتقد بە استفادە تمام ابزارهای چە حقوقی و چە غیرانسانی برای خوار و خفیف کردن سایر ملت‌های تحت ستم هستند با این تفاوت کە فاشیسم ایرانی مکارتر از مابقی‌ست. ابزارهای حقوقی در سطح بین‌الملل بە یاری دولت‌ملت‌ها آمدە است و اغلب منافع بین‌المللی‌ست کە تعاریف و ماهیت خیر و شر را جابجا می‌کند.

پاسخ بە این سوال بایستی گفت کە ناسیونالیسم ترقی‌خواە ملت کورد همانطور کە از آنام ن پیداست بە دنبال ترقی‌ست. ناسیونالیسم ملت کورد، برخلاف فاشیسم ایرانی، برای سلطە و اشغال ملت دیگری شکل نگرفتە بلکە ملت کورد از ناسیونالیسم همچون سلاحی علیە فاشیسم ایرانی استفادە می‌کنند. ناسیونالیسم در کوردستان تلاش دارد تا مردم کورد را بە سطحی از هوشیاری ملی و آگاهی و شعور سیاسی برساند کە تسلیم فاشیسم نشود. مجموعە ابزار و گفتمانی‌ست برای نجات ملتی کلونی و اشغال‌شدە از دست ملتی دیگر با مرکزیت تهران. ناسیونالیسم بە انسان کورد یادآور می‌شود کە درون سیستم حاکم حل و آسمیلە نشود. زبان، فرهنگ، تمدن و تمام شناسەهای هویتی خود را حفظ کند و بە هویت سایر ملت‌ها نیز احترام بگذارد چراکە این‌ها میراث بشریت هستند. تفاوت میان فاشیسم ایرانی با ناسیونالیسم ملت کورد در آن است کە فاشیم ایرانی، تمام و کمال سیاست دور از اخلاق (ماکیاولی) را پیروی می‌کند اما ناسیونالیسم کورد آگاهی‌بخشی و مقاومت است برای بقای یک ملت و رسیدن بە اهداف و حقوقی انسانی.

مستندات بسیاری دال بر نسل‌کشی، آسمیلە، تحقیر و ترور ملت کورد و سایر ملت‌های زیردست توسط فاشیسم ایرانی موجود است اما تا این لحظە هیچ سندی کە اثبات کند کوردها در مبارزاتشان علیە فاشیسم، بە روش‌های غیرانسانی متوسل شدە باشند وجود ندارد. کمتر مبارزاتی وجود دارد کە در این وسعت جغرافیایی از سنندج و ارومیە تا شرنخ و عفرین و کرکوک و طی دەها سال ادامە داشتە باشد اما مرتکب جنایات جنگی نشدە باشد؛ کوردها چە در شرق و چە در سایر بخش‌های کوردستان هیچگاە بە روش‌های غیرانسانی‌ای کە دشمنانشان (از حکومت پادشاهی تا آخوندی) بکار گرفتەاند متوسل نشدەاند. سمکو شکاک از رهبران ناسیونالیسم کوردی در حالی‌کە بەراحتی می‌توانست رضاشاە را ترور کند اما این کار را نکرد اما رضاشاە، سمکو شکاک را ترور کرد. رهبران جمهوری کوردستان در مهاباد را اعدام کردند و سپس خمینی پس از روی کار آمدن، علیە ملت کورد کە اکثریت مسلمان هستند حکم جهاد داد در حالی‌کە حکم جهات تنها علیە کافر حربی جایز است نە مسلمانان. بدین‌ترتیب تفاوت میان ناسیونالیسم کوردی با فاشیسم ایرانی نە در شعار بلکە با کمک دەها و صدها سند تاریخی بە اثبات می‌رسد.

– برای خنثی کردن سیاست‌های ضد کوردی فاشیسم ایرانی، فرد و همچنین روشن‌فکر کورد چە وظایفی را بر عهدە دارند؟ چە کارهایی نکردە و چە نیاز است کە انجام دهیم؟

افزایش سطح دانش سیاسی و خودآگاهی فردی باعث شناخت بیشتر و ماهیت جریان‌ها بخصوص تشخیص فاشیسم می‌شود. فاشیسم گاهی از در پوپولیسم و شعارهای عامەپسند و پرزروبرق وارد می‌شود تا ماهیت و اهدافش را پنهان نگە دارد. گاهی با نقاب حمایت از حقوق بشر و گاهی با نقاب مکتب “چپ” وارد می‌شود؛ در برنامەای رادیویی کە از تهران پخش می‌شد، کارشناس برنامە کە در رابطە با زبان صحبت می‌کرد مدعی شد کە “انحلال زبان اقلیت‌ها در ملت‌های اکثریت، بخشی از جهانی‌شدن است”. القای چنین تصوراتی کە در لوای شعار جهانی‌شدن همگی باید جهانی بیاندیشیم آن‌هم توسط سیستم حاکم فاشیستی، راە را برای آسمیلە فرهنگی و زبان‌کشی باز می‌کند. چنانچە دانش افراد جامعە بە سطحی کافی از سیاست رسیدە باشد کە با اصطلاحات و مصادیق فاشیسم آشنا شدە باشد، بە آسانی توان تشخیص و آنالیز چنین سیاسیت‌هایی را خواهد داشت.

درصورتیکە فرد در جامعە تشخیص دادە باشد کە سیستم، در یک مبارزە همەجانبە با وی و ملت‌اش قرار دارد، زندگیش را بر مقاومت و مبارزە با حاکمیت پی‌ریزی خواهد نمود. فاشیسم از هر بُعدی قصد ضربەزدن داشتە باشد، آن فرد خود را از آن زاویە تقویت خواهد کرد برای مثال اگر رژیم فاشیستی حال یا آیندە مانع تدریس زبان مادری باشد، فرد کە بە خودآگاهی رسیدە باشد از مجاری دیگر زبان مادری را خواهد آموخت. اگر رژیم فاشیستی سعی در کنترل و اشغال جغرافیایش داشتە باشد، با کمک مجاری حقوقی و سیاسی (حزبی) سعی خواهد کرد تا اشغالگر را از خاکش بیرون راند چراکە او متوجە این واقعیت شدە است کە خود توانایی ادارە جغرافیا و منابعش را دارد و نیازی نیست ملتی دیگر از جایی بیاید، او را اشغال کند و منابعش را کنترل کند یا بە غارت ببرد.

نخبەها و روشنفکران جامعە موظفند از استعدادهای خود (نطق، تولید محتوا و متون، هنر و سینما، موسیقی و آواز، طرح، پروژە و ایجاد گفتمان‌های ضد کلونیالیستی و …) برای آگاهی‌رسانی و روشن‌کردن افراد جامعە استفادە کنند. آنان رسالتی بر دوش دارند کە حتی ممکن است لازم باشد از منافع شخصی عبور کردە و زندگیشان را وقف مردمشان کنند. روشنفکران جامعە بایستی اطلاعات و دادەها را را با دیالکتیک و واقع‌بینی تحلیل کردە و با درنظر گرفتن متغیرهای متأثر بر سرنوشت مردم، تصویری شفاف از مسایل اجتماعی و سیاسی را برای مردم تبیین کنند. روشنفکران جامعە ضمن پژوهش در مورد تاریخ و جوامع دیگر، تهدیدات را شناسایی و آن‌را بە جامعە منتقل می‌کنند.

از خصایص اصلی روشنفکر و نخبەهای جامعە، استقلال فکری یا عدم دخالت وابستگی بە جریانی در فعالیت‌هایش است چراکە وابستگی بە یک جریان مشخص، او را تا حدودی محدود می‌کند. نخبەهایی کە مستقل نباشند و هنر و استعدادشان را برای کسب منافع شخصی در اختیار شخص یا جریانی بگذارند، قادر بە بیان تمام مسایل از ابعاد مختلف نیستند چراکە ممکن است جریانی کە برای ارایە خدمات از آن منتفع می‌شود، محدودیت‌هایی پیش پای وی گذاشتە باشد. بعنوان مثال، برخی رسانەهای فارسی‌زبان، قراردادهایی با روزنامەنگاران امضا می‌کنند کە آن روزنامەنگار نباید با سایر رسانەها مصاحبە و همکاری داشتە باشد؛ بدین‌ترتیب، استقلال و ابتکار عمل از وی گرفتە می‌شود. البتە بە واسطە جامعە متحزب و فرهنگ نقد رادیکال در کوردستان، محدودیت‌ها برای نخبگان کورد بسیار کمتر است و اعضای احزاب در کنار سایر نخبگان جامعە، بە نقد خود و یکدیگر می‌پردازند کە منجر بە خودترترمیمی جامعە و جریان‌های سیاسی کوردستانی می‌شود.

روشنفکران جامعە بایستی منتقدانی رادیکال باشند کە واقعیات را نە بصورت قطرەچکانی و محافظەکارانە بلکە قاطع و بدون خودسانسوری بیان کنند. متاسفانە برخی فعالان سیاسی کوردستان برای آن‌کە بە آنان تریبون دادە شود، از کنار تهدیدات فاشیسم می‌گذرند و باوجود آن‌کە با پوست و استخوان آن‌را تجربە می‌کنند اما از پرداختن بە فاشیسم پرهیز می‌کنند تا مبادا برخی امتیازات را از دست بدهد.

– رسانە کوردی برای پیشبرد “ناسیونالیسم کوردی” و در عین حال مقابلە با “فاشیسم ایرانی” تا چە اندازە تاثیرگذار بودە است؟ نقاط ضعف آن در چیست و چە پلان‌هایی را باید در پیش گیرد؟

رسانەهای کوردی هم اهرم علیە اشغالگران و نیز کم‌هزینەترین و بی‌خطرترین راە برای انتقال اطلاعات بە جامعە کوردستان بودەاند. بدون شک جامعە کوردستان بخشی از آگاهی خود را مدیون رسانەهای کوردی است و این رسانەها نقش بسیار مؤثری بر پویایی و غنای سیاسی جامعە کوردستان داشتەاند. برخی رسانەها هنوز آن‌طور کە می‌بایست، بە مسئلە وجود فاشیسم در ایران نپرداختەاند و محافظەکاری پیشە کردەاند اما مجموعا نقش آنان را نباید نادیدە گرفت. وجود مکاتب فکری و سیاسی متفاوت در جامعەای زندە مانند کوردستان بسیار طبیعی‌ست و ممکن است سمپاتی گروەهای متفاوت از جامعە کوردستان بە سمت و سوی یک حزب سیاسی باشد کە بە تبع وجود احزاب مختلف، رسانەهای متفاوتی وجود دارد. این رسانەها می‌توانند خلأها را پر کردە و هرکدام از دریچە فکری و نظری خود، علیە فاشیسم مرکزگرای ایرانی قد علم کند. از این منظر می‌تواند بە رسانەهای متعدد کوردی کە آن‌را در میان سایر ملل در این سطح شاهد نیستیم همچون فرصت نگریست.

تلاش برای اتحاد مردم با هر گفتمانی برای کوردستان کە در معرض خطر تهدید فاشیسم ایرانی قرار دارد وظیفەایست بر دوش تمام احزاب کوردستانی. رسانەها منعکس‌کنندە سیاست‌های احزاب هستند و مسئولین و رهبران حزبی و رسانەای در قبال کوتاهی از تلاش برای اتحاد مسئول هستند. هم‌گرایی و واگرایی جوامع کوردستان تحت تأثیر روابط احزابی است کە نسبت بە آنان سمپاتی دارند. اینجاست کە رسانەهای احزاب می‌توانند با تولید برنامەهایی کە احزاب را بە یکدیگر نزدیک می‌کند در اتحاد ملت کورد موثر باشند. بدیهی‌ترین کار ممکن آنست کە رسانەهای کوردی، کارشناسانی از سایر احزاب و طیف‌های دیگر سیاسی دعوت کردە و دریچەای و معبری باشند برای ایجاد اتحاد بیشتر ملت کورد با هر فکر و اندیشەای.

– شما برای فاشیسم ایرانی چە آیندەای را پیشبینی می‌کنید؟

کلیدواژەهایی کە فاشیسم ایرانی از آن همچون شعارهایی پوپولیستی برای جذب مخاطب خود بهرە می‌برد عبارتند از: «ملی‌گرایی» «تمامیت ارضی» «تجزیەطلب» «تجزیە ایران» «حکومت مقتدر» «حفظ یکپارچگی» «همە ایرانی هستیم» «یک ملت یک پرچم یک سرزمین» «حفظ یکپارچگی ایران» و «…». این اصطلاحات و شعارها بیانگر اهداف فاشیسم ایرانی و بە منظور برانگیختن احساسات ملی‌گرایانە ایرانیان است. واقعیت اینست کە هر حاکمیت توتالیتری، نیاز بە جذب بیشترین طیف‌های جامعە را دارد تا از قدرت مردم تغذیە کند. رژیم کنون تهران از سال ١٣٥٧ بە این‌سو با شعارهای بهبود اقتصاد و آزادی و ایدئولوژی اسلامی قدرت گرفت و تغذیە کرد اما با شکست تمام پروژەهای رژیم مذهبی‌-‌فاشیستی و حتی شکست در صدور انقلاب، این رژیم بطور کامل دچار شکست و فروپاشی گشتە است. مخالفان نظام کنونی کە در اروپا و آمریکا هستند و اپوزسیون نامیدە می‌شوند هم نیازمند گفتمانی هستند تا مردم را بدور خود جمع کردە و از آن قدرت گرفتە و تغذیە کنند. بخش وسیعی از این اپوزسیون کە فاشیسم هستند، گفتمان ملی‌گرایی با تمام مصادیق فاشیستی را در پیش گرفتەاند کە شعارهای مذکور در ابتدای این پاراگرافت را بلند کردەاند.

فاشیسم ایرانی چون‌کە گفتمانی جهان‌شمول و امروزی ندارد، بە ملی‌گرایی روی آوردە تا با تحریک احساسات ملی‌گرایان بتواند ملت‌هایی کە بە امید آزادی از فاشیسم و سلطە مبارزە می‌کنند را سر جایشان بنشانند، همانطور کە خمینی با اعلام جهاد بە کوردستان حملە کرد و رضاشاە با لشگرکشی بە سایر نقاط این واحد برساختە سیاسی، ملت‌های عرب، کاسپین، لور، کورد، بلوچ و ترک را کشت و رهبرانشان را اعدام و ترور کرد. گفتمان فاشیسم امروزی ایرانی، دم‌دست‌ترین گفتمان است کە همە را باهم می‌سوزاند. در دنیای امروزی انتظار می‌رود کە انقلاب‌ها منجر بە منقلب‌شدن یک کشور دیکتاتوری بە کشوری دمکراتیک با تضمین حقوق شهروندی و اجتماعی باشد اما آن‌چە اکنون رخ می‌دهد، تلاش فاشیسم ایرانی برای منقلب‌شدن کشور ایران از فاشیسم مذهبی بە فاشیسم ملی‌گرای ایرانی است.

اپوزسیون راست افراطی ایرانی در آیندە تلاش خواهد کرد تا روابط تنگاتنگی با کشورهای آمریکا، اسراییل، عربستان، ترکیە و انگلیس داشتە باشد و منافع دوجانبە را تضمین کند تا بتواند حمایت آنان را جذب کند. با تأسیس یا عضویت در نهادهای حقوقی بین‌المللی تلاش خواهد کرد برای خود مشروعیت جهانی بخرد و بدین‌ترتیب، در صورت سرکوب و قتل‌وعام سایر ملت‌ها بویژە کوردها، منافع دوجانبە باعث خواهد شد تا جامعە جهانی در قبال این سرکوب‌ها سکوت کند. مشروعیت هرگونە رژیم فاشیستی ایرانی کە با جهان روابط حسنە داشتە باشد نسبت بە رژیم کنونی بسیار بیشتر خواهد بود و این یعنی سخت شدن کار برای مبارزە ملت‌های تحت سلطە تهران برای آزادی.

– بە نظر شما “ناسیونالیسم کوردی” در کوردستان ایران چە فرصتی در دست و چە آیندەای را در پیش‌رو دارد؟

با توجە بە انزوا و عدم مشروعیت جهانی رژیم کنونی در تهران، ناسیونالیسم کوردی فرصت دارد تا خود را برای آیندەای آمادە کند کە جنگ در آن گریزناپذیر است. در گذشتە نیز اشارە کردە بودم کە مردم تمام راەها را از اعتصاب، تحسن، تجمع، تظاهرات و محکوم‌کردن امتحان کردەاند اما این رژیم با اسلحە بە آن پاسخ دادە و راهی بجز اقدام متقابل و مشابە برای مردم باقی نگذاشتە است. در صورت وقوع هرگونە جنگ داخلی، کورد بیش از سایر ملت‌ها در معرض حملە نظامی خواهد بود پس با توجە بە تهدیدات جدی‌ای کە مقابل کورد است، این ملت باید از هم‌اکنون خود را برای هرگونە تهدیدات جدی آمادە کند.

قرارگرفتن احزاب کوردستان در کنار هر جریان و اپوزسیون ایرانی کە ماهیتی فاشیستی دارند بە مثابە نادیدگرفتن و شرعیت‌بخشیدن بە فاشیسم است. قرارگرفتن سیاسیون کهنەکار و جریان‌های سیاسی کوردستان در کنار جریان‌های فاشیستی، فاشیسم را قدرتمند می‌کند و مدعی خواهند شد کە کوردها نیز با ما هستند حتی اگر آن شخص یا حزب، تنها بخشی از جامعە کوردستان را نمایندگی کند. با در نظرگرفتن تجربیات، سوابق و پیشینە سیاسی کوردها در مبارزە با رژیم‌های تمامیت‌خواە، آن طرفی‌کە باید بە سوی دیگری بیاید، اپوزسیون ایرانی است نە کورد. احزاب کوردستان در زندگی مبارزاتی‌شان، تجربە دفاع مشروع، مذاکرات، دیپلوماسی، شکست و پیروزی دارند و هزاران کورد جانشان را در این راە دادەاند. هیچ‌گاە ملت کورد راضی بە مشروعیت‌دادن بە جریانات فاشیستی نبودە و نخواهند بود.

احزاب کوردستان بایستی در کنار یکدیگر بیاستند و اتحاد داشتە باشند تا فاشیسم را بە زانو در بیاورند. فاشیسم را نمی‌توان با دیپلوماسی و زبان نرم بە عقب راند بلکە تنها با مبارزە تسلیم خواهد شد. ملت کورد تجربەی طویلی در مبارزە دارد اما نباید بە خود مغرور شد یا فاشیسم (دشمن) را دست‌کم گرفت. فاشیسم ایرانی از هم‌اکنون سرگرم تدوین مواد قوانین نهادها و وزارت‌خانەهاست و استراتژی خود را بر مبنای مغلوب‌ و منکوب کردن ملت کورد پایەریزی می‌کند. نادیدەگرفتن یا جدی‌نگرفتن تهدیدات فاشیسم ایرانی باعث خواهد شد تا بار دیگر کوردها برای دەها سال تحت سلطە ملت دیگری باقی بمانند و بجای آن‌کە کورد برای خود تصمیم بگیرد، یک ملت دیگر برایش تصمیم‌گیری خواهد کرد. چنانچە فاشیسم ایرانی بتواند کوردها را در جغرافیای ایران سرکوب کند، خواهد توانست سایر ملت‌های تحت‌ستم ناراضی دیگر را نیز سرکوب کند پس فاشیسم ایرانی نیک می‌داند کە نخست باید کوردها را قلع‌وقمع کند و این یعنی آغا جنگ در کوردستان، در صورت آغاز هرگونە تنشی در تهران، همانطور کە با روی کارآمدن خمینی، سپاە و ارتش نخستین عملیات‌ها را در شرق کوردستان انجام دادند. بسیاری از پاسداران و مهرەهای اصلی کنونی رژیم تهران، نخستین فعالیت‌های زندگی سیاسی خود را از کوردستان آغاز کردەاند و کوردستان، هموارە پلۀ ترقی جنایتکارانی در داخل رژیم بودە است تا بە بوسیلە آن، بە پست‌هایی بالاتر دست پیدا کنند. شکست فاشیسم در کوردستان، یعنی شکست فاشیسم در تمام جغرافیای ایران، پس فاشیسم ایرانی قلع‌وقمع را از کوردستان آغاز خواهد کرد.

twitter
Youtube
Facebook