برنامه نوجوان‌کشی و خودکشی‌سازی جمهوری اسلامی برای معترضان در ایران


هیچ‌کس در حکومت اسلامی گمان نمی‌کرد جنبش اعتراضی به قتل مهسا امینی به هفته سوم برسد؛ جنبشی که حالا با شعار «زن، زندگی، آزادی» نام انقلاب به خود گرفته است و سر باز ایستادن ندارد. البته جمهوری اسلامی هم ماشین سرکوبش را متوقف نمی‌کند و هر روز بر تعداد کودکان و نوجوانان کشته‌شده‌‌اش اضافه می‌شود؛ نوجوانانی که یا در خیابان‌ زیر ضربات باتوم با جمجمه‌های خردشده راهی بیمارستان می‌شوند یا مانند قربانیان جمعه خونین زاهدان با شلیک تیر جنگی کشته می‌شوند.

کشته شدن چند ده جوان، نوجوان و کودک طی ۱۸ روز اعتراض‌های خیابانی، عددی است که حتی در کارنامه سراپا خونین جمهوری اسلامی نیز سابقه نداشته است. در خیابان‌های زاهدان، مریوان، اسلام‌آباد غرب از کودکان دو تا ۱۲ ساله‌ با شلیک ماموران رژیم کشته شده‌اند و شهرهای مختلف ایران، نوجوانان ۱۵ تا ۱۷ ساله‌ای یا در خیابان جان باخته‌‌اند یا پس از بازداشت، در زندان‌ها جانشان را از دست داده‌اند.

به‌ این‌ ترتیب، تعداد کشته‌ها آن‌قدر زیاد است که سناریونویسان کهنه‌کار جمهوری اسلامی حتی فرصت نکرده‌اند برای برداشتن سایه این تمام این جنایت‌ها از سر خود قصه‌ بسازند.

فضای مجازی هر روز مملو از تصاویر و ویدیوهایی از نوجوانان کشته‌شده است. دیگر تنها نام مهسا نماد اعتراض مردم ایران نیست؛ حالا نیکای ۱۷ساله هم که به روایت مادرش، در تاریخ ۲۹ شهریور با ضربات باتوم در بلوار کشاورز کشته شد و جنازه‌اش را پس از ۱۰ روز، در حالی به خانواده تحویل دادند که فرصت خاکسپاری دلخواه را نیز از آن‌ها گرفتند، این روزها نمادی دیگر از سرکوب جمهوری اسلامی و تحریف حقیقت است.

سناریونویسان نظام کوشیدند با گرفتن اعتراف اجباری از دایی و خاله نیکا و ساخت گزارش، مرگ نیکا را نه به دلیل شرکت در اعتراض‌ها که نوعی مرگی مشکوک به علت سقوط از پشت‌بام اعلام کنند؛ نقشه‌ای که با انتشار ویدیو صحبت‌های مادر نیکا به باد رفت.

حالا ماجرای نیکا در مورد سارینای ۱۶ساله، دختر کرجی، در حال تکرار است. عوامل امنیتی جمهوری اسلامی و دستگاه رسانه‌ای آن‌ها روز اول اعلام کردند سارینا با اسلحه جنگی گروه‌های به‌زعم آن‌ها معاند کشته شده است، تا از او کشته‌‌ای در نتیجه اعتراض‌ها بسازند. روایتی که همان زمان هم کسی باور نکرد؛ ولی پس از آن روایت جدیدی برای مرگ او ساخته شد، سقوط از بلندی!

آنچه روایت خودکشی را از اساس زیر سوال می‌برد، تصاویر و ویدیوهای سارینا است که در کانال تلگرام و حساب‌های کاربری‌اش در رسانه‌های مجازی منتشر کرده است. جامعه صحبت‌های دختری شاد و پرشور و مملو از آرزو را شاهد است که نمی‌توان باور کرد ناگهان در دل اعتراض‌هایی که در آن‌ها حاضر است، فکر خودکشی به سرش زده است. همان‌طور که ویدیوهای منتشرشده از نیکا این سناریو را به سندی آشکار از تلاش برای فریب افکار عمومی تبدیل کرد.

کمتر شهری در ایران است که در مدت خیزش مردمی اخیر، تجمعی خیابانی در آن شکل نگرفته و نوجوانی در آن کشته نشده باشد. کردستان، گیلان، سیستان و بلوچستان و استان‌های آذربایجان شرقی و غربی بیشترین تعداد جوانان و نوجوان کشته‌شده را داشته‌اند. علی مظفری در قوچان، مینو مجیدی در کرمانشاه، مازیار سلمانیان در رشت، فرجاد درویشی در ارومیه، میلان حقیقی در اشنویه تنها چند نام از فهرست بلند جوانان، نوجوانان و کودکان ایرانی کشته‌شده‌اند؛ فهرستی که تنها در عرض یک روز پس از جمعه خونین زاهدان افزایش قابل‌توجه اسامی آن را شاهد بودیم.

از مهم‌ترین دلایل موج نوجوان‌کشی در اعتراض‌ها، اخیر حضور پررنگ این نسل در اعتراض‌ها است. امروز بیشترین تصاویر اعتراض‌ها از بچه‌هایی است که هر روز در مدارس ایران تجمع اعتراضی به راه می‌اندازند و شعار می‌دهند و جامعه را با حضور خود شگفت‌زده کرده‌اند.

حکومت نیز در برابر این شرایط شوکه شده است. نسلی که بنا بود با سرودهایی همچون «سلام فرمانده» پشت سر رهبر نظام اسلامی حرکت کند، حالا صف اول شعاردهندگانی است که شخص علی خامنه‌ای و اصل نظام را هدف گرفته‌اند.

علی فدوی، جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران، میانگین سنی بسیاری از بازداشت‌شدگان اعتراض‌های اخیر را ۱۵ سال اعلام و اذعان کرد: «غفلت از حوزه‌های تربیتی، معرفتی، تبیینی و تبلیغی باعث شد تا این عده در قربانگاه فضای مجازی و رسانه‌ای، به‌ لقمه‌های چربی برای دشمن تبدیل شوند.»

این در حالی است که جامعه جهانی هم از فجایع روی داده در ایران آگاه شده و مدام در حال محکوم‌ کردن نحوه سرکوب زنان، جوانان و نوجوانان ایرانی است.

آنچه اعتراض‌ها اخیر را برای حکومت مهارناپذیر کرده، آن است که برخلاف نمونه‌های پیشین در سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ و موج اعتراض‌های پی‌درپی از سال ۱۳۹۶ تاکنون، این بار همه اقشار و طبقات اجتماعی به میدان آمده‌اند. موضوعی که تحلیلگران دلیل آن را پیشگام شدن نوجوانان و جوانان می‌دانند. جامعه نمی‌تواند در برابر سرکوب فرزندانش آرام بنشیند و تنوع اعتراضی در محلات مختلف شهرهای ایران همه طبقات و اقشار اجتماعی را درگیر کرده است.

جمهوری اسلامی چالش دیگری هم دارد و آن پررنگ بودن حضور دختران و زنان در هدایت اعتراض‌ها است. شعار «زن، زندگی، آزادی» حالا امکان سرکوب به نام وابستگی به کشورهای خارجی یا گروه‌های شناسنامه‌دار مخالف حکومت را سلب کرده است. دختران و زنان ایران با رهبری غیرمتمرکز به میدان آمده‌اند و نظام توان این را ندارد که با دستگیری چند نفر موج اعتراض‌ها را فرو بنشاند؛ ازاین‌رو یا باید در برابر این نسل و خیزش هوشمندانه آن‌ تسلیم شود یا برای سرکوب، روی تمام چارچوب‌های اخلاقی و قوانین حقوق بشری پا بگذارد و همانند ۱۸ روز گذشته، به نوجوان‌کشی و بازداشت آن‌ها ادامه دهد.

اخبار آغاز دستگیری دانش‌آموزان طی روزهای اخیر و هشدار مقام‌های امنیتی به خانواده‌ها برای ممانعت از حضور فرزندانشان در اعتراض‌ها هم‌ نشان می‌دهد حکومت پذیرفته است که نسل معترض میدان‌دار این بار نوجوان و جوانان ایرانی‌اند. نسلی شجاع که در شعارهایش صراحتا گفته‌ که قصد عقب‌نشینی و متوقف شدن ندارد و هم‌زمان با حضور در اعتراض‌‌ها، با برداشتن روسری و تردد بدون حجاب در شهرها، جمهوری اسلامی را متوجه این حقیقت کرده‌ است که این بار عقب‌گردی در کار نیست.

منبع: داریوش معمار – ایندیپندنت ‌فارسی

twitter
Youtube
Facebook