مبارزه مسلحانه در مقابل چنین رژیمی ناگزیر است


 

عدالت نیوز؛ در جهان اعمال بسیاری وجود دارند که عمل به آنها در ظاهر خلاف عقل، حکمت، و فطرت انسانی است. اما در شرایطی عمل کردن به این اعمال و پذ یرش این ریسکها ضروری و اجتناب ناپذ یر میشود.
 مبارزه مسلحانه یا همان جهاد برای دفاع از داشته های خود و رسیدن به حقوق از دست رفته خویش یکی از این گونه اعمال است. قیام مسلحانه در برابر رژیم های جنایتکار و ظالم که هر انتقادی را با اعدام زندان و شلاق پاسخ میدهند کاری غیر عقلانی بنظر میرسد.
مخصوصا اگر این حکومتها دارای یک ایدئولوژی خشک و بی روح مذهبی باشند. اما در این شرایط پیچیده و سخت که به ظاهر هیچ نوع امیدی برای بکارگیری مبارزه مسلحانه بجز حادتر شدن شرایط موجود، وجود ندارد و گمان میرود اوضاع معترضین بدتر از گذشته شود.
 باید نگاه ها را از دید در فاصله نزدیک دور داشت و اندکی با فاصله ای دور تر به موضوع نگریست. به عبارتی باید دورخیزی خارج از گود برداشت تا اشراف کاملی بر میدان جنگ سردی که در حال وقوع است مبارزه فاصله میگیرند و یا حتی بعضا در مقابل آن می ایستند وجود این دیدگاه سطحی و بزرگ بینی است که در دید آنها وجود دارد.
 در نگاه اسلامی به موضوع مبارزه مسلحانه در مقابل ظالمان الله جل جلاله در کلام خود آنجا که مردم مظلوم را حکم به دفاع و مبارزه مسلحانه میدهد در کنار آن برای توضیح این دستور میفرماید “كتب عليكم القتال وهو كره لكم وعسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لكم وعسى أن تحبوا شيئا وهو شر لكم والله يعلم وأنتم لا تعلمون” همان گونه که میبینیم الله جل جلاله که خالق انسان است خود این حکم را مستقیما بدون هیچ واسطه ای به بندگانش ابلاغ میکند. و ازآنجا که آگاه است اجرای این دستور از نظر مظلومان غیر عملی بنظر میرسد آن را توضیح میدهد.
 الله جل جلاله در تشریح خود به بندگان به همین نکته ای که ما در حال بحث بر آن هستیم اشاره میکند. و در جملاتی قصار و پر معنی میگوید که بسیاری از اعمال چنان اند که شما آنها را دوست میدارید اما آن به زیان شما است و بسیاری از اعمال چنین هستند که شما آنها را نمیپسندید اما برای شما خیر هستند. مفهوم این آیه را میتوان چنین دانست که برای بررسی زیان ها و فواید جهاد و مبارزه مسلحانه باید به صورت کلی و خارج از گود به آن نگریست.
یعنی از ایستادن به زیر قله و نگاه کرن به ارتفاع آن پرهیز کرد. در نگاه اسلامی برای قیام درمقابل ظالمان همان حکم خداوندی بدون هیچ تفسیر و توجیهی کفایت میکند اما برای بررسی میزان وجوب مبارزه مسلحانه در تقابل با نیروهای شر ولایت فقیه باید به چند مورد اشاره شود و به چند پرسش پاسخ داده شود باید پیش از هرچیز بدانیم که ظلم دستگاه حاکمیت به کدام مرحله رسیده است و در حقیقت چه چیزی برای مان مانده است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت نگاه ها برای جواب دادن به آن متفاوت است و میتوان بنا بر هر دیدگاهی جوابی متفاوت برای آن ارایه کرد. از نظر یک مسلمان سنی مذهب و بلوچ دونکته در کنار دغدغه های انسانی مهم است و ان اینکه او از دو جنبه مورد تاخت و تاز قرار گرفته است. و پیوسته با تفنگ تعصب، بی اعتمادی، و سرکوب بسمت این دو داشته او تیر شلیک میشود.
یک مسلمان سنی مذهب در کنار ضربات اقتصادی، اعتقادی، عملا از نظر استقلال هویتی و وجودی به سوی مرگ کشیده میشود. مرگی که علاوه بر حیثیت، استقلال، عقیده و شرافت اش، گاهی وجود او را نیز نشانه میگیرد.
 و در نگاهی دیگر درون شرایطی قرار گرفته است که باید دست از عقاید، فرهنگ و هویت خود بردارد و به عقیده، فرهنگ و هویتی که حاکمیت برایش تعریف میکند تن در دهد یا در غیر این صورت باید تبعیض خشونت و ظلم بر خود را تا سرحد نابودی بپزیرد.
 همانگونه که میبینیم در چنین شرایطی که برای بعضی از اقشار اول آن فنا و برای گروه دیگرش که در اکثریت هستند آخر آن فناست، بنظر میرسد عاقلانه برای این انسان چنین است که برایش تفاوت چندانی ندارد که فنایی که برای او مقدر کرده اند اندکی زودتر از موعد فرا برسد.
 در نگاه یک انسان آزاد اندیش (فارغ از مذهب و قومیت) شرایط موجود همچون طنابی در میان تمام اندام های او پیچیده است و عملا هر قدرت مانوری را از او سلب کرده است.
 و در کنار این شرایط هر گاه که این فرد تلاشی برای رهایی و یا سرپیچی از اوامر کند با گلوله هایی از جنس خشم، تجاوز، طرد، حبس و گاها طناب دار روبرو میشود.
انسان آزاد اندیش نیز همچون بلوچ سنی مذهب علاوه بر متحمل شدن گلوله های بدبختی، فقر و مشکلات سیاسی، اقتصادی که حاصل از سیاستهای غلط حاکمیت است محکوم به پزیرش انتخاب های حاکمیت برای خود است پزیرشی که باید خود را همچون رباتی برنامه ریزی شده در اختیار یک انسان دیگر(حاکمیت) قرار بدهد و مطابق میل او رفتار کند.
 در نگاهی کلی به وضعیت انسان آزاد اندیش و دیگر گروه ها در شرایط فعلی میتوانیم بگوییم برای زنده ماندن باید انسانیت که همان حفظ داشته های مخصوص قومی و اعتقادی و همچنین توان آزادی عمل است را به همراه تحمل اثرات سوء حاصل از مدیریت ناصحیح حاکمیت در پیرامون خود را بپزیرد.
 و این در نگاهی یعنی بردگی انسان آزاد. که در نگاه وجدان های آزاد و بیدار تلاش برای آزاد زیستن دهها برابر بهتر از به آتش کشیدن زندگی برده گونه است.
 باید بدانیم برای حفظ داشته های مان چه ابزاری در دست داریم و آیا این ابزار به تنهایی توان حفظ داشته هایمان را دارند؟ در شرایط کنونی باید چشمها را با آبی از جنس واقعیت نه خود فریبی، بشویم و به اطرافمان خیره شویم و ببینیم برای حفظ داشته هایمان چه داریم؟
 در حقیقت باید بگوییم بجز از امید به تلاشها و اعتماد به انسان هایی که پیش از این خود مسبب این وضعیت بوده اند و در حقیقت اکنون نیز هستند؛ بجز بدنبال این گروه دویدن هیچ ابزاری نداریم. و مطابق واقعیتها، داشته هایمان در سراشیبی در حال سقوط هستند.
 اما جالب تر و شاید دردناک تر از هر چیز اعتمادمان است که آن را به پای کسی ریخته ایم که جدای از آنکه فرد مورد اعتمادمان که خود را مصلح (اصلاح طلب) مینامد اما در حقیقت همان سگ زرد برادر شغال است، اما باز جدای از این بحث ببینیم این برادر شغال در میدان واقعیت چه جایگاه و ابزاری دارد که بتواند ابزار ما باشد و گره های ما را برایمان باز کند و او چه در دستان خود دارد؟
 ابزاری که انتخاب کرده ایم گروهی است که در دنیای واقعیت هیچ قدرتی در دست ندارند، هیچ اختیاری در تغییر سیاستهای کلی و استراتژی های اساسی که به زیان ما است چه داخلی و چه خارجی ندارند. اما یک چیز در اختیار دارد و شاید همان یک چیز ما را فریفته و موجب گشته ما بدنبال او بی هیچ تعقلی راه بپیماییم و آن یک چیز شمار زیر دستان اوست! زیر دستانی که عنوان هایی همچون استاندار، فرماندار و بخشدار را به یدک میکشند.
 ما بدون هیچ تفکری از اینکه وظیفه این افراد فرای از سمت های پر وزنی که دارند شغلشان ایجاد جاده است و ساختن پل و جاروب کردن آشغالهای خیابان!! و در نگاهی دیگر ساختن و گرداندن آنچه که به آنها حکم میشود. و نه آنچه که خود واطرافیانشان می اندیشند.
 مطابق با واقعیت ما به کارگران و پیمانکارانی اعتماد کرده ایم که بجز از اجراء آنچه که به آنها محول میشود هیچ قدرت و اختیار دیگری ندارند. در حقیقت گروهی که عنوان اصلاح طلب را به یدک میکشد و امیدمان را به او بسته ایم اگر در شرایطی ایده ال قرار بگیرد باز چینین قدرتی ندارد و نمتواند فراتر از یک کارگر و پیمانکار(خر حمال) عمل نماید.
 در نگاهی دیگر این ابزاری که ما تلاش داریم با آن داشته هایمان را حفظ کنیم شاید، خود فریبی باشد برای سرگرم کردن مان و در نهایت عادت دادنمان به آنچه که برایمان تعریف میشود.
 باید بدانیم داشته هایمان که در شرف نابودی هستند چه ارزشی دارند آیا میتوانیم با اغماض از آنها چشم پوشی کنیم؟ در نگاه یک انسان اهلسنت بلوچ که دو داشته ی او جدا از ارزش های انسانی که مورد تاخت و تاز است مذهب و فرهنگ قومیتی اوست.
 در نگاه این انسان ارزش عقیده و مذهب همچون بودن سر در بدن است و از نگاه او انسان بی عقیده و مذهب بود و نبود اش یکی است.! و اما در بعد فرهنگ او میگوید من زنده و متمایزم به اینکه داشته هایم با داشته های دیگران متفاوت است زمانی که داشته های من را دیگران تعریف کنند و من عامل باشم همان است که من فرهنگ خویش را ذبح کرده ام و ذبح فرهنگم همان است که من نیستم.!
 در گفتن برای اینکه آیا داشته ها قابل اغماض هستند یا خیر نمیتوان سخنی بصورت قطع بیان کرد چرا که این اصل در هر انسانی نسبت به دیگری متفاوت است، انسانی میگوید یک روز آزاد زیستن بهتر است که صد سال همچون بردگان روزگار گذرانم و دیگری میگود علفی بخور و راهی برو! (به اطرافت بی توجه باش) اما در مقابل دادگاه ارزش های انسانی همچون آزادی، عدالت، شرافت و شجاعت، حکم این است که باید ایستاد و برای بدست آوردن آرزوها و حفظ داشته ها نبرد کرد حتی تا پای جان.
 اما در مقابل، خواهشات نفسانی حکم میکنند بایستی برای زنده بودن باید به حداقلها راضی بود و هیچ خطری نکرد. در دنیای انسانهای بزرگ، دادگاه ارزش های انسانی معتبر است و حکم خواهشات نفسانی هیچ ارزشی ندارد و باید به حکم دادگاه ارزش های انسانی عمل کرد.
 پس از بحث پیرامون این موارد اکنون باری دیگر به مبحث اصلی مان ورود پیدا میکنیم و با تصویری که به دست آورده ایم سر در گریبان فرو میبریم و از وجدانمان میپرسیم آیا با وجود این تصاویر عمل کردن به مبارزه مسلحانه و جهاد در کنار سایر فعالیتها ضروری است یا خیر.
 فارغ از اینکه چه پاسخی در ذهن مان متبادر میشود اما گمان میکنم تمام مان در یک موضوع اتفاق نظر داشته باشیم و آن اینکه بپذ یریم جهاد و مبارزه مسلحانه در مقابل چنین رژیمی ناگزیر است.
“عبدالرحمن مهاجر
twitter
Youtube
Facebook