زمان آماده‌شدن برای انفجار چندمیلیونی فرا رسیده است


بیانیه‌ها و منشورهایی که صرفا از ائتلاف‌ها و طرح‌هایی مثل قانون اساسی جدید، همه‌پرسی و مجلس موسسان سخن می‌گویند، پرسش اصلی را که چگونه در داخل کشور می‌خواهیم از جمهوری اسلامی گذر کنیم، به زیر قالی می‌فرستند، چون نمی‌خواهند مسئولیت هزینه‌ها و خسارات طرح خود را برعهده بگیرند. این بیانیه‌ها که عمدتا در داخل کشور صادر می‌شوند، به‌جای حمایت از براندازان داخلی به سراغ طرح‌های خوش‌ظاهری می‌روند که به سوال اصلی پاسخ نمی‌دهند.
براندازی و تغییر رژیم هزینه دارد و شعارهایی مثل «براندازی مدنی» یا «تغییر مسالمت آمیز» [یک هیولای خونخوار] در عین آنکه بی‌هزینه می‌نماید، بی‌خاصیت است. همه مخالفان دوست دارند که روزی ۲۰میلیون نفر به خیابان بیایند و کف خیابان بمانند تا خامنه‌ای استعفا کند و حکومت دست به اسلحه نبرد و همه‌پرسی درباب رژیم و قانون اساسی را برگزار کند؛ این‌ها زیبا، اما رویایی‌اند.

پس از افول اعتراض‌های خیابانی (در عین تداوم اعتراضات در برخی مناطق سنی‌نشین، شعارهای شبانه، اعتراض‌های پرشور خارج از کشور و صدور نامه‌ها و بیانیه‌های براندازانه در داخل) و برگزاری برخی نشست‌ها (مثل نشست دانشگاه جرج‌تاون) مهم‌ترین پرسش معترضان و فعالان سیاسی انقلاب ۱۴۰۱ از خود و نیز کارشناسان جنبش‌های اجتماعی و سیاسی آن است که گام یا گام‌های بعدی چیست. تعیین گام حتما باید هزینه‌های داده‌شده و احتمالی (بیش از ۵۰۰ کشته و کشته‌های بعدی، موج جدید بازداشت‌ها و تجاوزهای جنسی) را مد نظر قرار دهد، چون هیچ دستاورد محتملی بدون لحاظ و برآورد هزینه‌های محتمل ممکن نیست.

بیانیه‌ها و منشورهایی که صرفا از ائتلاف‌ها و طرح‌هایی مثل قانون اساسی جدید، همه‌پرسی و مجلس موسسان سخن می‌گویند، پرسش اصلی را که چگونه در داخل کشور می‌خواهیم از جمهوری اسلامی گذر کنیم، به زیر قالی می‌فرستند، چون نمی‌خواهند مسئولیت هزینه‌ها و خسارات طرح خود را برعهده بگیرند. این بیانیه‌ها که عمدتا در داخل کشور صادر می‌شوند، به‌جای حمایت از براندازان داخلی به سراغ طرح‌های خوش‌ظاهری می‌روند که به سوال اصلی پاسخ نمی‌دهند.

براندازی و تغییر رژیم هزینه دارد و شعارهایی مثل «براندازی مدنی» یا «تغییر مسالمت آمیز» [یک هیولای خونخوار] در عین آنکه بی‌هزینه می‌نماید، بی‌خاصیت است. همه مخالفان دوست دارند که روزی ۲۰میلیون نفر به خیابان بیایند و کف خیابان بمانند تا خامنه‌ای استعفا کند و حکومت دست به اسلحه نبرد و همه‌پرسی درباب رژیم و قانون اساسی را برگزار کند؛ این‌ها زیبا، اما رویایی‌اند.

 برنامه‌های ایرانیان مقیم خارج

راهپیمایی ۱۰۰هزار نفری ایرانیان در لس‌آنجلس در ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ و گردهمایی ۳۰هزار نفری در بروکسل دو نقطه درخشان دیگر از همبستگی و سازماندهی و بسیج نیرو بود. هم‌زمان با راهپیمایی لس‌آنجلس در چند شهر بزرگ دیگر نیز اجتماعات چند هزار یا چند ده‌هزار نفری برگزار شد. بدین‌ترتیب ایرانیان سرمایه اجتماعی کافی برای پیشبرد برنامه‌های خود، مثل فشار بر دول غربی، را در کیسه دارند.

برنامه براندازان در خارج کشور روشن است و آن‌ها آزادی کافی برای انجام آن دارند. همه اقدام‌های ایرانیان مقیم خارج تحت سه برنامه اصلی قرار می‌گیرد: تحریم، انزوا و مهار. در حوزه مهار، مهم‌ترین اقدام قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست تروریسم کشورهاست. توقف احیای برجام اقدام دیگری در همین حوزه است. تخریب تاسیسات اتمی و موشکی و تضعیف سپاه پاسداران با حملات هوایی نیز عموما مورد استقبال براندازان در خارج کشور قرار می‌گیرد، حتی اگر مبلغ آن نباشند. در حوزه انزوا می‌توان به اخراج سفرای جمهوری اسلامی و قطع روابط کشورهای دموکراتیک با ایران تحت حکومت ملاها اشاره کرد. در حوزه تحریم هم تمرکز بر قطع شریان درآمدها برای رژیم و محدودکردن گسترش طلبی و برنامه‌های کسب و مونتاژ سلاح‌های کشتار جمعی است. کسانی که با براندازی مخالف‌اند (حتی اگر مثل نایاک شعارش را بدهند) با این سه برنامه مخالفت می‌کنند. این اقدام‌ها رژیم را تضعیف می‌کنند، اما برنمی‌اندازند.

بدین‌ترتیب برای پاسخ به پرسش چگونگی براندازی ضروری است به سراغ آنچه که باید در داخل اتفاق بیفتد برویم. از این حیث، به سراغ اقداماتی می‌روم که توازن قوا را به نفع مردم برهم می‌زنند، خیزش جمعی را باعث می‌شوند و رژیم را مستاصل می‌کنند.

رویکرد تهاجمی فردی و گروهی در صورت نقض حقوق اساسی

برای روشن‌شدن این رویکرد که در برابر رژیم به اعتراضات جمعی منجر می‌شوند، به سراغ چهار الگوی جرقه‌زنی و بسیج اجتماعی در جنبش‌های سیاسی می‌روم. جامعه ایران در شرایط آتش‌فشانی است و نیاز به جرقه‌هایی برای بروز اعتراضات گسترده دارد. حملات شیمیایی به مدارس و دانشگاه‌ها بر درجه حرارت گدازه‌های اجتماعی افزوده است. تمرکز بر این رویکرد به این موضوع برمی‌گردد که نقض کرامت انسانی و آزادی‌های فردی و فقدان امنیت اجتماعی مهم‌ترین عامل اعتراضات جمعی در ایران ۱۴۰۱ بوده است. این اعتراض‌ها نه صرفا علیه فقر و فساد و تبعیض و جهل و ناکارآمدی، بلکه ناشی از تحقیرها و له‌شدن‌های افراد به‌دلیل آن‌ها بوده است. تبلیغات سیاسی حکومت با ادعای انعکاس افکار عمومی بخشی از این تحقیر است. در زیر به برخی از مواردی که کبریت را خواهد کشید، اشاره می‌کنم:

الگوی نافرمانی: در فرودگاه به کسی می‌گویند بدون داشتن حجاب نمی‌تواند کارت پرواز بگیرد. او می‌تواند کارمندی را که چنین چیزی می‌گوید، تهدید به عریانی تمام بدن خود کند. اگر سر باز زد، می‌تواند چنین کند (نافرمانی مدنی غیرخشونت‌آمیز) تا مقام‌ها او را دستگیر کنند یا اینکه کارت پرواز را بدهند. در هر دو صورت، بازنده حکومت خواهد بود. این نوع اعتراض هزینه حکومت برای نقض حقوق افراد را افزایش خواهد داد. این عینا همانند کار رزا پارک است که به‌جای صندلی عقب اتوبوس برای آفریقایی‌تبارها بر صندلی جلو نشست و بلند نشد و این کار او به اعتراضات جمعی در شهر مونتگمری در ایالت آلاباما انجامید. نافرمانی همانا مقابله با روال‌هایی است که سرکوب را به عادت تبدیل کرده است.

الگوی انکار اقتدار: حکومت تهدید می‌کند که در صورت بی‌حجابی کارت ملی افراد را لغو می‌کند. برفرض که بتواند چنین کند (بدون دستگیری بی‌حجاب‌ها که هزینه آن بعد از قتل مهسا افزایش یافت)، آن‌ها می‌توانند کارت ملی خود را درمقابل دوربین آتش بزنند و اعلام کنند که شهروندی تحت حکومت جائر را نمی‌پذیرید. اگر هزاران نفر این کار را بکنند، حکومت مجبور به عقب‌نشینی خواهد شد. سوزاندن روسری‌ها از این جهت تا حد زیادی موفق بوده است. عمامه‌پرانی و ناسزاگویی به رهبر و بسیج و سپاه دقیقا در جهت انکار اقتدار بوده‌اند.

جدل احسن: بار دیگری که فردی را مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار دادند، او می‌تواند به‌جای دفاع در موضع حمله قرار گیرد و معکوس آن را از طرف درخواست کند. دختران شجاع ایران عینا همین کار را در شش ماه اخیر کرده‌اند. کسی که در زندگی افراد دخالت می‌کند، حریم خصوصی خود را واگذار کرده است. از کسی که می‌خواهد افراد حجاب خود را رعایت کنند، می‌توان تقاضا کرد که چادرش را بردارد و موهایش را نشان دهد. در منطق به این نوع رفتار می گویند جدل. همیشه با برهان نمی‌توان به نتیجه رسید. جدل به‌خوبی اقتدار طرف مقابل را به چالش می‌کشد. شما می‌توانید به کسی که خواهان تغییر رفتار شماست بگویید: «چرا شما مثل من نمی‌شوید؟»

تسخیر فضای عمومی: فردی را به‌دلیل همراهی با معترضان از کار هنری بازمی‌دارند. او هنر حکومتی را تحریم می‌کند و با هنر زیرزمینی پاسخ می‌دهد و ده‌ها میلیون مخاطب پیدا می‌کند. آتش‌زدن بنرهای بزرگ تبلیغاتی حکومتی و دیوارنویسی و آویزان‌کردن بنرهای اعتراضی چنین هدفی را دنبال می‌کنند. داستان کتلت‌کردن سلیمانی از روایت‌های بسیار موفق معترضان در فضای عمومی بود که خشم حکومت را برانگیخت. تولید و توزیع هنر اعتراضی (موسیقی، گرافیک، شعر، فیلم، رقص و کارتون) که نمونه‌های درخشان ابداع و بیان‌اند، در تسخیر فضای عمومی به‌شدت موثر بوده است و خواهد بود. حضور والدین دربرابر مدارسی که به آن‌ها حمله شیمیایی شده است، همین کارکرد را دارد.

اقدامات چهارگانه فوق ممکن است برای ناظران بیرونی چندان بزرگ و پرهزینه برای حکومت به نظر نیایند، اما حرکت انقلاب را تداوم می‌بخشند تا روزی که با اشتباه‌های حکومت، ریزش‌های درونی، یا سرریزشدن نارضایی‌ها، جمعیتی بزرگ برای تسخیر مراکز بسیج و سپاه پاسداران گردهم آیند. تا سپاه و بسیج مشغول به کار روزمره خود باشند، براندازی اتفاق نخواهد افتاد. گام‌های قدرتمندی از این اقدامات در انقلاب ۱۴۰۱ برداشته شده است، مثل ایستادن دختران بی‌حجاب مقابل ماموران یگان ویژه و شعارهای «هرزه تویی». اما برای پیروزی این کارها باید با جمعیتی بزرگ‌تر تداوم پیدا کند. معترضان باید توجه کنند که نقاط پرقوت کار آن‌ها چه بوده است و همان‌ها را ادامه دهند.

در کنار اقدامات تهاجمی فوق، اقدام‌های مطالبه‌گرانه و از موضع مظلومیت در فضای عمومی نیز اهمیت دارد، چون همگان نمی‌توانند رویکرد تهاجمی داشته باشند. بازنشستگان، کارکنان بخش عمومی (مثل معلمان)، کارگران، معلولان و کارگران در شرایط رویکرد تهاجمی نیستند و قدرت نافرمانی مدنی و انکار اقتدار ندارند، اما می‌توانند بخشی از فضای عمومی را به خود اختصاص دهند و با حاکمان جدل حداقلی داشته باشند.

مشخص است که در رفتارهای فوق، حکومت که دارای ابزار زور است، درنهایت به زور متوسل می‌شود و این کارها بی‌هزینه نیست. شما اقدامی به خشونت نمی‌کنید، اما خشونت کسب‌وکار طرف مقابل است و این مقاومت دربرابر اراذل و اوباش سپاه پاسداران و بسیج و لباس‌شخصی هزینه‌زاست. در صورت اصرار حکومت بر تداوم سیاست‌ها علی‌رغم مقاومت عمومی، کار در بسیاری از موارد به جایی می‌کشد که مردم را به اعتراض عمومی می‌کشاند، مثل حمله به سلامت دختران.

خلط ماشین میوه‌چینی با کشت و کار

ممکن است برخی از نمونه‌های اقدامات فوق مثل کار دانش‌آموزان یزدی در اتوبوس (رقصیدن پس از امر به معروف یک زن برای حجاب و گرفتن تلفن او) یا ایستادگی سپیده رشنو در برابر تذکر حجاب (و بعد بازداشت و گرفتن اعتراف اجباری از او) یا اقدام سروان بهنام زارعی در تذکر ندادن برای حجاب یا اقدام حرفه‌ای رئیس قطار تهران-یزد در برخورد نکردن با زنان بی‌حجاب پس از مقاومت دربرابر تذکر امر به معروف به آنان، به اعتراضات جمعی منجر نشوند (گرچه حاضران از تذکردهندگان نیز حمایت نکردند)، اما دیدیم که مقاومت مهسا و قتل او به یک خیزش چند صدهزار نفری برای پنج ماه انجامید.

امواج اعتراضاتِ پنج ماهِ شهریور تا بهمن بسیار بزرگ و موثر بوده است، اما براندازان به امواج بزرگ‌تری برای پایین‌کشیدن ضحاک نیاز دارند. در گام‌های بعدی، برای براندازی با هزینه کمتر به خیزش چند میلیونی نیاز است. از دی ۱۳۹۶ تا آبان ۱۳۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ از اعتراضات ۱۵۰هزار نفری به اعتراضات ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار نفری و بعد ۶۰۰ تا ۷۰۰هزار نفری رسیدیم. ایرانیان یکی دو گام تا اعتراضات چند میلیونی فاصله دارند.

جامعه یک ماشین نیست که ورودی خاصی حتما خروجی مشخصی را نتیجه بدهد؛ اما در شرایطی که جامعه در انواع بحران‌ها غوطه‌ور است، اقدامات خاصی به انفجار عمومی می‌انجامد. شورای گذار و همبستگی و ائتلاف و همه‌پرسی در شرایطی که آن انفجار رخ داد به کار می‌آید و باید آن‌ها را تعبیه و آماده کرد. آن‌ها ماشین‌های میوه‌چینی از این انفجارند و نه مولد انفجار. کار آلترناتیوسازی تا حد زیادی انجام شده است. زمانِ آماده‌شدن برای انفجار چند میلیونی فرارسیده است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

twitter
Youtube
Facebook