ماهنامه خط صلح – سال ۹۴ بود که رشتهی زبان و ادبیات کردی در دفترچهی انتخاب رشتهی کنکور سراسری وارد شد و در همین سال دانشگاه سنندج توانست ۴۰ دانشجو را برای این رشته جذب کند. به فاصلهی یک سال از این اتفاق، رشتهی زبان و ادبیات ترکی آذری هم در دفترچهی انتخاب رشتهی کنکور سراسری سال ۹۵ وارد شد که به گفتهی احمد فرشبافیان، مدیر گروه این رشته در دانشگاه تبریز، پس از انتخاب این رشته توسط ۸۰ نفر، ۳۰ نفر دانشجو در این رشته برای اولین سال پذیرفته شدند. ابراهیم خدایی، رئیس سازمان سنجش اعلام کرد که راه اندازی این دو رشتهی دانشگاهی با طی پروسه قانونی و مجوز وزارت علوم انجام گرفته است و میرحمایت میرزاده، سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، ضمن قدردانی از این اقدام وزارت علوم، آن را گامی در جهت اجرایی سازی اصل ۱۵ قانون اساسی ایران اعلام کرد. اقدام دولت روحانی در راه اندازی این دو رشتهی دانشگاهی در کل با استقبال خوب فعالین هویت طلب مواجه شد و آنها این اقدام را گامی هرچند کوچک و ابتدایی در جهت تحقق کامل حقوق اقوام در یران قلمداد میکنند؛ هرچند دیوار بیاعتمادی همچنان بلند است! در سمت دیگر این معادله مخالفین جدی حقوق اقوام در ایران قرار دارند؛ ناسیونالیستهای باستانگرا و افراطی که هرگونه طرح مسئلهی جزئی در مورد حقوق اقوام را هم برنمیتابند و شاه بیت مخالفت خوانیهای آنها تمامیت ارضی و امنیت ملی است و صدالبته که این مباحثات همواره زیر سایهی سنگین شبح تجزیهی ایران قرار دارد.
زبان مادری در دانشگاه
شروع سال تحصیلی ۹۴ و آموزش رسمی رشتهی زبان و ادبیات کردی در دانشگاه سنندج را باید به عنوان یک سرفصل جدید در مورد بحث حقوق اقوام در ایران و به خصوص مطالبات فرهنگی و زبانی آنها قلمداد کرد. البته پیش از آن هم با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و تایید فرهنگستان زبان و ادب فارسی، درس دو واحدی زبان و ادبیات ترکی و کردی در دانشگاههای تبریز، سنندج و اورمیه به صورت اختیاری ارائه شده بود. این مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۸۸ به گفتهی محمدرضا مخبر دزفولی، سخنگوی این شورا در “راستای اجرایی سازی اصل ۱۵ قانون اساسی ایران و به منظور صیانت از اجزای ارزشمند فرهنگ و تمدن ایران اسلامی و تقویت بنیانهای مقوم این فرهنگ” تصویب شد.
در این میان “حق تحصیل زبان مادری” که تفسیر غالب سیاستگذاران و دولتمردان ایران از اصل ۱۵ قانون اساسی ایران است، همواره در طی سالهای گذشته و در مقاطع مختلف، به خصوص با آغاز سال تحصیلی جدید، از طرف فعالین هویت طلب به عنوان یک مطالبهی برحق و قانونی مطرح میشد و به بحثهای زیادی دامن میزد. در واقع اصل ۱۵ قانون اساسی ایران یکی از اصول فراموش شده و مهجور بود که در میان دولتمردان عزم جدی برای اجرایی سازی آن به چشم نمیخورد؛ تا اینکه در سال ۹۴ و ۹۵ با راه اندازی رشتههای زبان و ادبیات کردی و زبان و ادبیات ترکی آذری گامهایی عملی برای اجرایی سازی آن برداشته شد. این اقدام اگرچه عموماً با واکنش مثبت فعالین هویت طلب مواجه شد، اما آنها این اقدام را در راستای “حق تحصیل به زبان مادری” ناکافی و مبهم قلمداد میکنند. اکثریت قریب به اتفاق این فعالین و حتی برخی از فعالین دموکراسی خواه ایران عقیده دارند که براساس کنوانسیونهای حقوق بشر و حقوق زبانی و فرهنگی، تحصیل اقلیتهای زبانی در ایران باید از مقطع ابتدایی به زبان مادری انجام بگیرد؛ امری که اصل ۱۵ قانون اساسی ایران برای آن ناکافی و ناقص است.
در واقع، یکی دیگر از چالشهای پیش رو برای آموزش دوزبانه در ایران- که مورد تاکید اکثر فعالین هویت طلب است-، ابهام قانونی یا فقدان قوانین اجرایی در زمینهی تعلیم و تربیت دوزبانی است. تنها قانون موجود در زمینهی تعلیم و تربیت دوزبانی اصل ۱۵ قانون اساسی است، مبتنی بر اینکه: “…استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است”. اگرچه این اصل مصرح قانون اساسی ایران، تاکنون به خاطر برخی از ملاحضات سیاسی و فرهنگی به مرحلهی اجرا درنیامده، اما باید گفت اجرایی سازی این اصل، نمیتواند ضامن “آموزش به زبان مادری” باشد، بلکه این اصل بیشتر ناظر بر “آموزش زبان مادری” است. در اینجا باید به یک نکتهی مهم و به غایت ظریف که در سالهای اخیر تبدیل به بحثی جدی و پردامنه میان مخالفین و موافقین آن شده است، توجه کرد؛ آن هم تفاوت “آموزش به زبان مادری” و “آموزش زبان مادری” است. منظور از “آموزش زبان مادری” این است که زبان مادری به عنوان یک واحد درسی در کنار مواد درسی دیگر در مدرسه مورد تدریس قرار بگیرد، اما “آموزش به زبان مادری” معنایی متفاوت دارد؛ در این وضعیت فرایند آموزش مبتنی بر زبان مادری است و با این توصیفات باید گفت آموزش دوزبانه متکی بر “آموزش به زبان مادری” است. آموزش دوزبانه یادگیری از طریق کاربرد دو زبان است، به طوری که هر دو زبان برای یادگیری مادهی درسی خاصی استفاده گردد. یادگیری زبان دوم به عنوان یک مادهی درسی در کنار
دروس دیگر نظیر ریاضیات یا علوم نیز نمیتواند کل مفهوم آموزش دوزبانه را برساند. بلکه زمانی این اصطلاح به عنوان یک برنامه از آموزش تعریف میگردد که در برنامهی آموزشی زبان مادری کودکان برای تدریس مواد درسی مورد استفاده قرار بگیرد و این در حالیست که زبان رسمی نیز در حال آموزش است. با این اوصاف باید گفت، آموزش دوزبانه در ایران، مستلزم تهیه و تدوین قوانین لازم الاجرا از طرف سیاستگذاران است و فقط در این صورت میتوان امیدوار بود که آموزش اقلیتهای زبانی در ایران از طریق زبان مادری صورت بگیرد.
حقوق اقوام، دولت یازدهم و زبان مادری
حسن روحانی در ایام قبل از انتخابات ریاست جموری سال ۹۲ در سخنرانیهای تبلیغاتی خود در کردستان و آذربایجان، از عزم جدیاش برای تحقق حقوق اقوام در ایران پرده برداشت. وی در تبیغات پیش از انتخابات گفت که از نظر وی اصول ١۵، ١٩، ١٢و ٣ قانون اساسی با اصل اول، اصل آخر، وسط برابر است و همهی مردم ایران باید احساس کنند که حقوق شهروندی واحد خواهند داشت و وعده داد که شهروندان ایران زمین با هر زبانی و قومیتی که دارند بتوانند براساس اصل قانون اساسی در دانشگاهها به زبان مادری خودشان ادامه تحصیل دهند. بعد از آن هم وقتی بیانیهی سوم انتخاباتی روحانی با عنوان “حقوق اقوام، مذاهب و ادیان” در ۱۰ بند منتشر شد، که تقریباً بیانیهی جامع و کاملی در زمینهی حقوق اقوام و مذاهب البته در بسترهای قانونی موجود بود، امیدواریهای زیادی نسبت به تحقق این مطالبات ایجاد شد. روحانی پس از انتخاب به عنوان رئیس جمهور، علی یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی را هم به عنوان دستیار ویژهی اقوام و مذاهب منصوب کرد، که اگرچه انتخاب یک چهرهی اطلاعاتی و غیرمتخصص انتقادهای زیادی را از طرف فعالین هویت طلب دربرداشت، اما برخی ایجاد این سمت را به فال نیک گرفتند.
در این میان بحث آموزش به زبان مادری با توجه به بسترهای قانونی موجود و مطالبهی عمومی آن، در راس برنامههای دولت یازدهم برای اجرا قرار داشت. علی یونسی در مصاحبههای متعدد از عزم جدی دولت برای اجرایی سازی اصل ۱۵ قانون اساسی و آموزش زبان مادری در ایران سخن گفت. آخرین بار خردادماه امسال بود که وی در این باره گفت: “دولت دستور داده زبانهای محلی کردی و ترکی در مدارس آموزش داده شود و این طرح در مدارس استان کردستان اجرا شده و در صورت فراهم شدن زیرساخت در دیگر مناطق کشور نیز اجرا میشود. ایجاد رشتهی زبان و ادبیات کُردی در مراکز آموزش عالی از سالها پیش یکی از مطالبههای مردم این استان بود که در دولت تدبیر و امید رنگ واقعیت به خود گرفت”. علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش ۱۱ مهر ۱۳۹۲ اعلام کرد که “تدریس زبان قومیتها در مدارس در اولویت” برنامههای او قرار دارد. فانی از طرح خود برای عملی کردن وعدهی رئیس جمهور صحبت کرد که این سخنان وی با واکنش تند و منفی بیشتر اعضای فرهنگستان زبان فارسی روبهرو شد. اکثر اعضای فرهنگستان با آموزش زبان مادری به وسیلهی آموزش و پرورش در استانها مخالفت و آن را “تهدیدی جدی برای زبان فارسی و یک توطئه برای کمرنگ کردن این زبان” توصیف کردند. با توجه به واکنشهای منفی اعضای فرهنگستان زبان فارسی که در کنار شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از نهادهای اصلی تصمیم گیرنده در مورد آموزش زبان مادری است، این طرح به بوته فراموشی سپرده شد. البته همان طور که اشاره شد طرح آموزش زبان مادری به صورت محدود و آزمایشی در چند مدرسه کردستان به اجرا درآمده است.
روحانی در آخرین سفرهای استانی خود به آذربایجان شرقی و غربی با پلاکاردهایی در مورد حق تحصیل به زبان مادری مواجه شد و در سفر خود به تبریز در اردیبهشت ماه سال ۹۴ هم “بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آذربایجان” را افتتاح کرد و گفت با گشایش این بنیاد، وعدهی فرهنگستان به مردم آذربایجان جامه عمل پوشید. هرچند فعالین مدنی هویت طلب آذربایجان و برخی از رسانههای استانی، افتتاح این بنیاد را بی ارتباط با وعدهی تبلیغاتی حسن روحانی برای ایجاد فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی میدانند. آنها عقیده دارند که سازو کار این بنیاد و اساسنامهی آن با آنچه که روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی در مورد فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی وعده داده بود، در تضاد است. این بنیاد در واقع شکل تقلیل یافته و تحریف یافتهی فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی است و روحانی در این مورد خلف وعده کرده است.
روحانی در سفر استانی به کردستان در سال ۹۴ هم با شعارهایی در مورد آموزش زبان مادری مواجه شد و در این سفر استانی وعده داد تا به زودی تدریس زبان و ادبیات کردی در دانشگاه سنندج آغاز خواهد شد که این بار برخلاف وعدههای پیشین در حوزهی اقوام این گفته وی محقق شد و با آغاز سال تحصیلی جدید رشتهی زبان و ادبیات کردی وارد دانشگاه شد و به فاصلهی یک سال رشتهی زبان و ادبیات ترکی هم وارد دانشگاه شد تا برای اولین بار در تاریخ آموزش عالی ایران، این دو رشتهی تحصیلی وارد دانشگاه شود تا در سال آخر زمامداری روحانی، این دو اقدام تا حدودی موجبات رضایت فعالین هویت طلب را فراهم بیاورد. البته بیشتر فعالین هویت طلب عقیده دارند حتی یکی از بندهای ۱۰ گانهی بیانیه حقوق اقوام، مذاهب و ادیان هم به شکل کامل محقق نشده است و به همین خاطر عملکرد دولت روحانی را در زمینهی حقوق اقوام ناموفق میدانند. با توجه به این که یکی از پایههای اصلی رای روحانی در مناطق قومی است، پس از اعلام این خبر، برخی از فعالین هویت طلب با دیدهی شک و تردید به این اقدام نگاه میکنند و آن را صرفاً اقدامی تبلیغاتی برای کسب دوبارهی آرای مناطق قومی در انتخابات سال آینده میبینند.
مخالفین تدریس زبان مادری
هر وقت بحث حقوق اقوام در ایران به طور اعم و بحث آموزش به زبان مادری در ایران مطرح میشود، سروکلهی طیف گستردهای از مخالفین این موضوع پیدا میشود. کسانی که هرگونه اقدام در جهت آموزش زبان مادری در ایران را ناقض امنیت ملی و تمامیت ارضی میدانند و آن را به چشم یک تهدید و نه فرصت میبییند. در این بین، بیشتر اعضای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، که یکی از نهادهای اصلی تصمیم گیرنده در مورد آموزش زبان مادری است، تمایلی جدی برای آموزش زبان مادری و حتی اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی ندارند و با استدلالهای عجیب و غریب در مورد تهدید زبان فارسی توسط زبانهای محلی و به خطر افتادن انسجام ملی در زمرهی جدیترین مخالفین آموزش زبان مادری هستند. با این حال با توجه به افزایش نارضایتی گروههای قومی ایران در مورد تبعیضهای موجود و اینکه مطالبات فرهنگی و زبانی تبدیل به یک خواست و مطالبهی عمومی شده، دولتمردان مجبور شدهاند تا اقداماتی را هر چند ناقص و محدود در زمینهی اجرایی سازی آموزش زبان مادری بردارند. اقداماتی که هرچند با واکنش مثبت و سازندهی فعالین هویت طلب مواجه میشود، اما بیشتر آنها این اقدامات را ناکافی، محدود، مبهم و مخدوش میدانند. در واقع بیشتر این فعالین، بسترهای قانوتی موجود مثل اصل ۱۵ را، برای تحقق کف مطالبات اقوام ناکافی میدانند و در زمینهی آموزش زبان مادری نظر آنها معطوف به آموزش به زبان مادری، رسمی شدن زبانهای اقوام و پایان تک زبانگی است.
با توجه به این فاصله و شکاف عمیق بین کف مطالبات اقوام ایرانی و اقدامات قانونی صورت گرفته و فضای کلی حاکم در مورد مسائل قومی در ایران چه در بین دولتمردان و سیاستگذاران و چه در بین روشنفکران و قاطبهی کثیر فعالین سیاسی ایران که یک مقاومت جدی در برابر مسئلهی قومی دارند، باید گفت هنوز راه زیادی تا تحقق کامل حقوق اقوام در ایران وجود دارد. هنوز هم هرگونه طرح مسئله در مورد حقوق اقوام، با امنیت ملی گره میخورد و بیشتر دولتمردان و سیاستگذاران و حتی فعالین سیاسی از طیفهای مختلف سیاسی این مسئله را به چشم یک تهدید میبینند. مسئلهی آموزش زبان مادری در ایران یک مسئلهی کاملاً سیاسی است و ابعاد حقوقی این قضیه تحت الشعاع این ابعاد سیاسی پیچیده آن قرار گرفته و به خاطر همین هم نهادهای تصمیم گیرنده در این مورد، همواره ملاحضات امنیتی را در اولویت توجه خود قرار میدهند. البته باید اذعان کرد که در طی سالهای اخیر از یک سو گامهایی هرچند ابتدایی اما مثبت از طرف دولت در راستای تحقق حقوق اقوام برداشته شده و نباید آنها را نادیده گرفت و از سوی دیگر هم شاهد تلورانس و تحمل بیشتری از طرف برخی از فعالین سیاسی در مورد مسئلهی قومی هستیم اما حل کامل و مسالمت آمیز این مسئله محتاج برقراری یک دیالوگ دوجانبه بین فعالین هویت طلب و فعالین دموکراسی خواه است.
در مورد اخیر یعنی تدریس رشتهی زبان و ادبیات ترکی آذری در دانشگاه هم بلافاصله پس از اعلام این خبر شاهد حملات پیاپی ناسیونالیستهای باستان گرا از طریق روزنامههای سراسری به خصوص شرق و برخی از خبرگزاریهای معتبر بودیم که در قالب یادداشتهای مغرضانه، اساس این اقدام دولت را زیر سوال بردند. این جریان تمامیت خواه که آزادانه به نفرت پراکنی قومی دامن میزند و اگرچه خود را مخالف واگرایی معرفی میکند اما در اصل با ادبیات و رفتار خود یکی از عاملین اصلی واگرایی در ایران است و از تجزیه هراسی به عنوان یک حربه برای ایجاد ترس و واهمه در میان مخاطبان خود بهره میبرد، هرچند ره به جایی نبرد و نمیبرد، اما باید گفت یکی از موانع اصلی تحقق حقوق اقوام در ایران است. در این زمینه باید امیدوار بود با همگرایی و مفاهمهی بیشتر فعالین دموکراسی خواه و فعالین مدنی هویت طلب و سیاست زدایی از مقولهی آموزش به زبان مادری و حاکمیت نگاه حقوقی به مسئلهی اقوام و برپایه منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای حقوقی معتبر فرهنگی و زبانی و بهره برداری از الگوهای مدیریت موفق کشورهای چندقومی در جهان معاصر عرصه بر عرض اندام این تمامیت خواهان تنگ شود.
بهرهی سخن
اگرچه هنوز هم ابهامات زیادی در مورد تدریس رشتهی زبان و ادبیات ترکی و کردی و در کل آموزش زبان مادری در ایران وجود دارد، از جمله در مورد منابع مورد تدریس در دانشگاه، اساتید مورد استفاده در دانشگاه، زبان معیار و الفبای مورد استفاده، و آیندهی شغلی فارغ التحصیلان این رشتههای تحصیلی، اما در کل میتوان این گام دولت یازدهم را مثبت و ارزنده قلمداد کرد. در این میان امید میرود که این مصوبه شامل حال زبان بلوچی و ترکمنی هم بشود و این دو زبان هم به زودی وارد دانشگاه شوند. مسئله این است که با توجه به رشد و گسترش آگاهیهای قومی و تبعیضهای موجود که به نارضایتی اقوام منجر شده، نمیشود مسئلهی حقوق اقوام در ایران را مورد کتمان و انکار قرار داد. اکنون چندین سال است که مطالبات قومی و منطقهای و به خصوص مطالبات فرهنگی و زبانی در بحبوبهی انتخابات به ابزاری برای رای آوری تبدیل شده است و در حال حاضر بیشتر نمایندگان مناطق قومی هم به وضوح خواستار رفع تبعیضهای ممکن در این زمینه و برقراری عدالت و برابری اقوام در ایران هستند. با توجه به راه اندازی این دو رشته و اقدامات ابتدایی صورت گرفته باید امیدوار بود که موانع موجود سدراه ادامهی این مسیر نشود و گامهای بعدی و مکمل در زمینهی تحقق کامل حقوق اقوام و به خصوص آموزش زبان مادری به شکل کاملتر و علمی تری برداشته شود.
واقعیت این است که فعالین هویت طلب برای سد راه آسیملاسیون و یکسان سازی زبانی و فرهنگی در ایران گامهای زیادی برداشتهاند و هیچ وقت منتظر اقدامات رسمی و قانونی دولت ایران نماندهاند. تدریس زبان ترکی یا کردی و دیگر زبانهای مادری در طول چند دههی گذشته از زمان رسمی شدن زبان فارسی به شکل غیررسمی انجام میگرفته و ادبیات و زبان اقوام ایرانی در زیر هژمونی زبان فارسی به همت و پشتکار این نویسندگان، شعرا، ادیبان، و زبان شناسان به رشد و تعالی خود ادامه داده و اکنون پشتوانهای نسبتاً غنی و قابل اعتنا برای آموزش زبانهای مادری در ایران فراهم است که اگر این فرصت به صورت برابر و عادلانه با زبان فارسی برای آنها فراهم بود، اکنون این پشتوانه به مراتب غنیتر بود. ایران کشوری است که از تنوع قومی، مذهبی، زبانی و فرهنگی بینظیری برخوردار است- برطبق یک آمار، نصف جمعیت ایران را افراد غیرفارس زبان تشکیل میدهند- و چه بهتر که در سایهی سیاستگذاریهای صحیح و عقلانی به این تنوع به چشم یک فرصت نگاه شود نه یک تهدید و از آن برای تقویت مولفههای انسجام ملی و حتی دیپلماسی فرهنگی بهره برد. با این اوصاف باید منتظر ماند و دید که آیا این اقدامات میتواند ناقوس مرگ تک زبانگی در ایران را به صدا دربیاورد و آیا این آغازی است بر عصر جدیدی در ایران برای آموزش به زبان مادری؟
آموزش زبان مادری اقوام در دانشگاه و آغاز عصر چندزبانی در ایران/ مهدی حمیدی شفیق