شعار “خلیج عربی” کە از طرف طرفداران تیم تراکتورسازی در ورزشگاە آزادی تهران سردادە شد، تنها واکنشی بە هتاکیهای طرفداران استقلال نیست، بلکە نوعی بیزاری از عدم داشتن حقوق ملی و در واقع انزجار از وجود ملتی بالادست در ساختار حکومت، جامعە ، اقتصاد و فرهنگ یک کشور است، این رفتار در قالب خیزش ملتهای بدون حکومت میگنجد و بیگمان رویدادهای ناسیونالیزم محور ملتهای دارای حکومت نیز بر تشدید آن تاثیرگذار خواهد بود.
خیزش ملتهای بدون حکومت برای کسب قدرت سیاسی و حقوق ملی موضوع مختص بە قرن کنونی و دهە حاضر نیست، هرچند در این دهە حتی ملتهای دارای حق خودمختاری در ساختارهای دمکراتیک، مانند اسکاتلند و باسک خواهان استقلال کامل شدند، اما فضای سیاسی جامعە جهانی و رقابتهای منطقەای و فرامنطقەای بین قدرتهای سیاسی و ساختارهای ارتباطی_رسانەای مانند اینترنیت و ماهوارە توانستە است خیزش ملتهای بدون حکومت را بە نقطە عطف خود در این مقطع زمانی برساند.
فضای جامعە ایران و واکنش جمعی و رفتار کنشگران مدنی و سیاسی ما را بە طرف این واقعیت سوق میدهد کە آنچە حقوق ملی ملتهای تحت حاکمیت ایران خواندە میشود و تحلیلگران فارس آن را مشکل یا مسئلە قومی میخوانند، بزرگترین چالش پیش روی حکومت مرکز محور فارس در ایران است و موضوعی کە میتواند ایران را در آیندە نە چندان دور بە بالکان خاورمیانە تبدیل کند.
این روزها آخرین روزهای ٢٠١٦ است، سالی کە باید گفت در آن باری دیگر جریانات رادیکال ملیگرا در صحنە سیاست حضور یافتند، در آمریکا کاندیدای جمهورخواهان با شعارهای ملیگرای بە پیروزی رسید و در اتحادیە اروپا تنها “جنبش برگسیت” نبود کە بە موفقیت رسید، بلکە جریانات ملی نیز در دیگر کشورها هر کدام بە نوبە خود در انتخابات مختلف سهم بیشتری از قدرت را تصاحب کردند و همزمان بسیاری از آنها خیزش خود برای انتخابات ٢٠١٧ را برداشتەاند، و در ٢٠١٦ سنگ بنای این خیزش و تصاحب قدرت را گذاشتند.
خاورمیانە کە این روزها بە مرکز بحرانهای جهانی تبدیل شدە است، از بە قدرت رسیدین ناسیونالیستها بدون سهم نبودە؛ آکپارتی ترکها چهرە نئوعثمانی خود را بیشتر فاش کرد و فارسهای ایرانی از تحقق خواب کوروش برای دسترسی بە شرق مدیترانە حرف بە میان میاوردند، و عربهای سنی در تلاشند با تقویت اندیشەهای ملیگرایانە سد تحقق خواب ایرانیهای پارسی شوند، اگر سدە ٢١ با تروریسم آغاز شد با تصاحب مجدد قدرت توسط گروههای ناسیونالیست، دارد راە خود را ادامە میدهد.
خلیج عرب/فارس
اینکە خلیج را عربی بخوانند یا فارسی در ادبیات سیاسی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است؛ ایرانیهای از لیگ برتر فوتبال گرفتە تا درودیوار پایتخت خود بجا و بیجا از کلمە خلیج فارس یا بە قول گزارشگران فوتبالی ایران از کلمە “خلیج همیشە فارس” استفادە و بحث میکنند، و موضوع خلیج فارس از آنچنان اهمیتی برخوردار است کە بیبیسی فارسی در بازتاب سخنان خانم ترزا می ، نخست وزیر بریتانیا در کنفرانس همکاری کشورهای عرب خلیج در دسامبر ٢٠١٦، ترجیح داد سخنان نخست وزیر بریتانیا را تصحیح کند و کلمە فارس را در برابر کلمە خلیج در قلاب قرار دهد و جالبتر از این، گزارش تهیە شدە از سخنان خانم ترزا می در همین کنفرانس در روزنامە کیهان بود، گزارشگر روزنامە حسین شریعتمداری جای اینکە بە حرفهای خانم ترزا می بپردازد، این رفتار بیبی سی فارسی را زیر ذرەبین خود قرار دادە بود و این رفتار را ناشی از پراهمیتی کلمە “خلیج فارس” در جامعە ایران دانستە بود.
بازی فوتبال و خلیج عرب/فارس
جمعە ١٩ آذر ١٣٩٥ در تهران و در ورزشگاە آزادی بازی استقلال_ تراکتورسازی برگزار شد، و طرفداران این دو تیم کە یکی فارس و دیگری آذری است، شعارهایشان نیز از جنس نژادی بود و نکتە جالب در این بازی این بود، کە طرفداران تیم تراکتورسازی کە این روزهای تیمشان بە نماد ناسیونالیزم آذری در ایران یا آذربایجان جنوبی تبدیل شدە است، در برابر تهاکی و فحشهای طرفداران استقلال ، شعار سر میدادند کە جای تعجب است، شعار این بود “خلیج عربی”
ایران پارسی یا موزائیکی
وجود ترکیب ملتهای مختلف در جغرافیای تحت حاکمیت جمهوری اسلامی از طرف حاکمان این رژیم انکار نشدە است، هر چند آنها از کاربرد کلمە ملت اباء دارند، اما از مسئلە وجود تنوع اتنیکی در ایران ابائی ندارند، و بجای کلمە ملت از کلمات مانند “قوم”، “اتنیک” و گاها هم از کلمە “ایل” و “طایفە” استفادە میکنند، و در یک معنای این کلمات اشارە و دال بر آن است، کە ایران از لحاظ اتنیکی حالتی موزائیکی دارد، و آنچە “ملت ایران” گفتە میشود، محلی از اعراب ندارد، و تنها در گفتە و نوشتە این اصلاح وجود دارد، و از واقع جامعە ایران فرسنگها فاصلە دارد.
شعار “خلیج عربی” کە از طرف طرفداران تیم تراکتورسازی در ورزشگاە آزادی تهران سردادە شد، تنها واکنشی بە هتاکیهای طرفداران استقلال نیست، بلکە نوعی بیزاری از عدم داشتن حقوق ملی و در واقع انزجار از وجود ملتی بالادست در ساختار حکومت، جامعە ، اقتصاد و فرهنگ یک کشور است، این رفتار در قالب خیزش ملتهای بدون حکومت میگنجد و بیگمان رویدادهای ناسیونالیزم محور ملتهای دارای حکومت نیز بر تشدید آن تاثیرگذار خواهد بود.
خیزش ملتهای بدون حکومت برای کسب قدرت سیاسی و حقوق ملی موضوع مختص بە قرن کنونی و دهە حاضر نیست، هرچند در این دهە حتی ملتهای دارای حق خودمختاری در ساختارهای دمکراتیک، مانند اسکاتلند و باسک خواهان استقلال کامل شدند، اما فضای سیاسی جامعە جهانی و رقابتهای منطقەای و فرامنطقەای بین قدرتهای سیاسی و ساختارهای ارتباطی_رسانەای مانند اینترنیت و ماهوارە توانستە است خیزش ملتهای بدون حکومت را بە نقطە عطف خود در این مقطع زمانی برساند.
فضای جامعە ایران و واکنش جمعی و رفتار کنشگران مدنی و سیاسی ما را بە طرف این واقعیت سوق میدهد کە آنچە حقوق ملی ملتهای تحت حاکمیت ایران خواندە میشود و تحلیلگران فارس آن را مشکل یا مسئلە قومی میخوانند، بزرگترین چالش پیش روی حکومت مرکز محور فارس در ایران است و موضوعی کە میتواند ایران را در آیندە نە چندان دور بە بالکان خاورمیانە تبدیل کند.
http://www.rojikurd.net/fa/2016/12/10/farsi/