جنگ داخلی سوریه با نزدیک به نیم میلیون کشته و ده میلیون آواره در حالی وارد ششمین سال میشود که نیروهای دولتی سوریه و متحدان آن به تازگی موفق شدند شهر حلب را که سالها در کنترل شورشیان مخالف دولت بود به طور کامل به تصرف در بیاورند.
چهار سازمان امدادرسانی و ناظر بر اوضاع سوریه در نامهای به سازمان ملل روسیه را متهم کردهاند که به طور مستقیم یا با همدستی نیروهای دیگر در سوریه دست به جنایت جنگی زده است.
در این نامه به بیش از ۳۰۰ مورد حمله در شهر حلب اشاره شده که قوانین و معیارهای انساندوستانه بینالمللی در آنها زیر پا گذاشته شده و بیش از ۱۲۰۰ غیرنظامی از جمله ۳۸۰ کودک کشته شدهاند.
باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا هم روز جمعه گذشته و در آخرین کنفرانس خبری خود در سال جاری میلادی حکومت بشار اسد و حامیانش در ایران و روسیه را مسئول کشتن غیرنظامیان در حلب دانست و گفت هیچ توجیهی برای کشتار وحشیانه و بیرویه غیرنظامیان توسط حکومت سوریه، روسیه و متحدان ایرانی آنها وجود ندارد.
تهران و مسکو در کنار حکومت بشار اسد کشورهای غربی و بعضی کشورهای منطقه را به دامن زدن به بحران سوریه متهم میکنند و میگویند حضور تهران و مسکو در سوریه به درخواست دولت قانونی آن کشور صورت گرفته است.
در برنامه دیدگاههای این هفته همراه دو کارشناس به نقش ایران در سوریه میپردازیم. مهمانان این برنامه جواد طالعی روزنامه نگار و تحلیلگر مسایل خاورمیانه و علیرضا نامور حقیقی تحلیلگر سیاسی و مدرس خاورمیانه شناسی در دانشگاه تورونتو هستند.
بعد از حدود شش ماه محاصره سوریه اعلام کرد که شهر حلب را آزاد کرده. اولین سئوالم این است که سقوط حلب برای ایران آیا پیروزی حساب میشود یا نه؟ آقای طالعی لطفا شما شروع کنید.
جواد طالعی: اگر سقوط حلب را همانطور که بشار اسد حدود دو هفته پیش گفت قدم مهمی به سوی پایان جنگ به شمار بیاوریم هم برای سوریه و هم برای ایران و هم برای روسیه یک پیروزی بوده. به این معنی که بخشی از ماموریت خودشان را انجام دادند. اما اینکه آیا سقوط حلب به پایان جنگ منتهی میشود یا نه هنوز پرسش برانگیز است.
کمااینکه در خبرها آمد که توافق شده ۴ هزار شورشی مسلح زیر نظر سازمان ملل همراه با خانواده شان به ادلب منتقل شوند که به طور کلی در تصرف مخالفان اسد است.
من خودم پیشبینی میکنم بعد از اینکه اینها از حلب بروند حمله به ادلب شروع شود و آنجا هم به همان شدتی که برخورد شده بود با آنها مقابله شود. چون هدف غایی هم از سوی سوریه و هم روسیه و ایران نابودی کامل مخالفان است و همانطور که در خبرها دیدیم تمام مخالفان هم بدون استثنا از سوی رژیم سوریه به عنوان تروریست معرفی میشوند. در نتیجه من تصور میکنم که این داستان ادامه پیدا خواهد کرد و تا رسیدن به یک نتیجه قطعی پایان پیدا نمیکند. مگر اینکه نیروی مخالفان در کل سوریه آنقدر زیاد باشد که رژیم اسد و پشتیبانانش این ضرورت را احساس کنند که با آنها مذاکره بکنند.
شاید راه حل مسالمت آمیزی برای پایان منازعات پیدا کنند که البته من این چشم انداز را حالا دیگر بسیار ضعیف میبینم. قبلا این امکان بود ولی الان ثابت شده که جهان غرب به طور کلی پشت مخالفان اسد را رها کرده در عمل و دست بالا را آنجا عمدتا روسیه و بعد هم ایران دارند که میخواهند این داستان به نفع رژیم اسد تمام شود. اما بعد از این داستان هم من تصور نمیکنم نه ایران و نه روسیه آنقدر «سبک مغز» باشند که فکر کنند اسد که در نهایت به هر صورت به خاطر وجود او این ویرانیهای عظیم در سوریه ایجاد شده دیگر توانایی و اعتبار ادامه ریاست جمهوری داشته باشد.
آقای طالعی، اگر موافقید بحث آینده را در ادامه انجام دهیم. من این سئوال را از آقای نامور حقیقی هم میخواهم بپرسم. آقای حقیقی به نظر شما سقوط حلب برای ایران پیروزی حساب میشود یا خیر؟
علیرضا نامور حقیقی: آقای طالعی اشاره کردند. باید تصویر بزرگتر را نگاه کنیم. به هر حال مساله کلیدی این است که بخشی از این نیروهایی که میجنگیدند قطعا متعلق به سوریه نیستند.
شاید اکثرشان نیستند. آن نیرویی که میجنگیده و فرا مرزی آمده و مورد حمایت عربستان و قطر و یک جورهایی ترکیه بودند، از جنبه بینالمللی این یک نیرویی است که عمدتا جبهه النصره بخشی داعش و حالا ممکن است بخشی ارتش سوریه باشند… ولی عمده آنها یک نیرویی هستند که اعتقادات تروریستی دارند به این مفهوم که از روشهای انتحاری برای کشتن بیگناهان استفاده میکنند. خودشان را منفجر میکنند. در چنین وضعیتی از این زاویه که این نیرویی که در موصل دارد تربیت میشود، در سوریه تربیت میشود و هم از جنبه ایدئولوژیک و هم جنبه امنیتی حمایت میشود از سوی عربستان برای اینکه یک جوری آن جنگ غیرمستقیم را ادامه دهند از این زاویه شکست در هر بخش از این برنامه به عنوان پیروزی حساب میشود.
ولی همانطور که آقای طالعی هم اشاره کردند وضعیت سوریه این قدر پیچیده هست که هیچ پیروزی یا شکست جزیی نمیتواند راه حل کلی بدهد. یعنی حتی اگر بشار اسد هم برود به نظر من مساله حل نمیشود. همانطور که قذافی رفت و مساله حل نشد. این متاسفانه برمیگردد به سیاستهای قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا و سیاستهای کمپانیهای تولید کننده سلاح که آنجا میفروشند.
حالا آقای حقیقی نقش ایران چیست؟ استفان دیمیستورا فرستاده ویژه سازمان ملل در سوریه گفته که ایران سالانه دست کم شش میلیارد دلار برای نگاه داشتن رژیم اسد هزینه میکند. بعضی از تحلیلگران هم این هزینه را بین ۱۵ تا ۲۰ میلیارد در سال ارزیابی کردند. از طرف دیگر هم اگر از لحاظ تلفات جانی بخواهیم حساب کنیم، تعدادی از اعضای بسیج و فرماندهان ارشد سپاه در جنگ سوریه کشته شدهاند. در نهایت هم میتوانیم بگوییم ایران یک وجههای در بین مسلمانان سوریه از دست داده به خاطر حمایت از بشار اسد. چرا ایران اینقدر همه جانبه از اسد و حکومتش دفاع میکند؟
درست میفرمایید. از جنبه دیپلماسی عمومی ایران در جهان عرب با مشکل مواجه شده و این یک مساله کلیدی است در جامعه اسلامی. ولی ایران از زاویه دیگری نگاه میکند. سیاست مسلح کردن جریان بنیادگرا توسط آمریکاییها علیه شوروی و بعد از سقوط صدام حسین به وسیله آمریکا که بخش عمده تشکیل این نیروها هست، در افغانستان آغاز شد.
عربستان که تا آن موقع حتی پیمان امنیتی با ایران داشت به خاطر تغییر توازن قوا شروع کرد به برخورد کردن علیه ایران. اگر شما گزارش هری همیلتون را در سال ۲۰۰۵ ببینید آنها از عراق شروع کردند. مساله از عراق شروع شد به این مفهوم که عربستان به هیچ عنوان حاضر نبود درباره مساله عراق کوتاه بیاید و اجازه بدهد یک حکومت شیعه با ثبات در آنجا شکل بگیرد. چون به هر حال اکثریت شیعه بودند. بنابراین شروع کردند به فرستادن این نیروهای جنگجو از سوریه و از طریق بخش خصوصی عربستان پول دادند. گزارش خود آمریکاییها است. یعنی تمام اینها که میجنگیدند عمدتا هشتاد درصدشان از سوریه وارد خاک عراق میشدند و یک سری هم از اردن. در چنین وضعیتی ایران به خاطر مساله امنیتی اش و مرز مشترکش با عراق باید به شدت از این مساله که جریان بعثی عراق بتواند مجددا به قدرت برسد، جلوگیری کند.
ولی به قدرت رسیدن مجدد جریان بعثی همان خطری میشود که صدام حسین داشت و همیشه شما در کنار محلههای کشورتان میتوانید با رهبری مثل صدام حسین مواجه شوید که خطری امنیتی برای ایران ایجاد میکند. بنابراین هر رژیمی در ایران بود حتی شاه… شاه هم از شیعیان عراق حمایت میکرد… به طوری کلی نباید اجازه بدهد که جریان بعثی در عراق سر کار بیاید. مساله از اینجا شروع شد و بعدا به سوریه کشید. به این مفهوم که وقتی بشار اسد مرزش را با عراق بست و اجازه نداد این افراد جنگجو وارد خاک عراق شوند آنجا عربستان با بشار اسد به دشمنی افتاد و اولین جرقههای حرکتهای مخالفت با بشار اسد که شروع شد از شهری شروع شد که اینها در سال ۸۲ علیه پدر بشار اسد قیام کرده بودند و آنجا بدترین کشتار تاریخ (حداقل خاورمیانه) اتفاق افتاده بود.
آنها برای حافظ اسد وقتی ده پانزده هزار نفر را در یک روز کشت آمریکا، شوروی، عربستان، فرانسه و همه برای حافظ اسد هورا کشیدند. اگر الان بخوانید اسناد صحبتهای سفیر بریتانیا در دمشق را همه آنها به طور جدی حمایت میکنند. چون آن موقع خطشان مخالفت با جریان اسلام گرا بود. حالا مدل اخوانی. در این دوره نه. در این دوره عربستان سعودی آنها را حمایت میکرد به خاطر جنگشان با عراق و از اینجا مساله آغاز شد. و خب طبیعتا پای ایران به خاطر مساله عراق و مساله لبنان به مساله سوریه کشیده شد.
لبنان برای ایران اهمیت استراتژیک دارد. برای اینکه یک نیروی کلیدی دارد در لبنان که حامیاش هستند. شیعیان لبنان در دوره شاه هم مورد حمایت معنوی و مادی قرار میگرفتند. خب از این زاویه ایران احساس کرد که عربستان میخواهد سوریه را بزند و بعد ایران و عراق را در محاصره قرار دهد. این حرفی بود که آقای گیت وزیر دفاع سابق آمریکا هم زد. گفت ما میخواهیم کارتهای ایران را از دستش خارج کنیم تا مذاکرات هستهای بتوانیم بهتر عمل کنیم. یعنی سوریه، لبنان و عراق کارتهایی بود که ایران با آنها میتوانست در منطقه بازی کند و خب میخواستند این کار را انجام بدهند که بتوانند در [مذاکرات] هستهای امتیازات بیشتری از ایران بگیرند. البته ایران در تخمین محاسبه اشتباهی کرد. همان اول که مخالفان بشار اسد مخالفان صلحآمیزی بودند و خیلیهایشان مثل اخوان المسلمین روشهای غیرخشونت آمیز استفاده میکردند، ایران اگر به سرعت توانسته بود یک توافق سیاسی شکل بدهد منفعتش خیلی بیشتر بود.
ولی نباید فراموش کرد اگر ایران هم نبود بشار اسد یک رژیمی است که ۵۰۰ هزار سرباز مسلح داشته به خاطر جنگی که با اسرائیل داشته و همواره نیروی مسلحش بخش عمده کشور بوده و نیروهای بعثیاش که نیروی سرکوبگر بوده راهمیشه داشتند. این نیروها در چنین وضعیتی به هیچ عنوان کوتاه نمیآیند، عقب نشینی نمیکنند برای اینکه نبرد جنگ و زندگی است برایشان. طبیعتا اگر حمایت ایران هم نبود بشار به نظر من پابرجا میماند و البته یک منطقه کوچکتری از خاک سوریه را داشته باشد. ولی به هر حال مسالهای نبوده که بدون حضور ایران حل شود. این تبلیغاتی است که رسانههای غربی به نظر من بیش از حد بزرگ میکنند. مثل همین مساله یمن. مگر توی یمن توانستند موضوع را حل کنند. توی لیبی با بدترین شکل ایجاد شد.
آقای طالعی اجازه بدهید سوال بعدی را از شما بکنم. ایران همیشه از این منطق استفاده کرده که اگر با سوریه و عراق نجنگد باید با دشمن در داخل مرزهای خودش بجنگد. به نظر شما این استدلال چقدر درست است و آیا حضور ایران در سوریه و عراق به همین دلیل است یا دلایل دیگری ممکن است داشته باشد؟
جواد طالعی: تبلیغات رسمی دولتی همیشه یکسویه است. هیچوقت همه جانبه نیست. هر حکومتی سعی میکند آن بخشی از حقیقت را بیان کند که منافع خودش را تضمین میکند. از دید منافع حکومت ایران درست است این حرفی که میزنند. یعنی امروز در داخل ایران حتی مردم هم در بسیاری وقتها با این نظریه همسو هستند که جمهوری اسلامی توانسته مرزهای کشور را از مرزهای طبیعی و جغرافیایی ببرد به مرزهای اسرائیل. یا ببرد به آن سوی مرز سوریه وعراق و در نتیجه درگیری را به جای اینکه به داخل کشور بکشد بسیار دور کرده. ولی حقیقت تاریخ یک مساله بسیاری پیچیدهای است و از هرجا شروع کنید و زمینه واقعیاش را در نظر نگیرید تحلیلتان ناقص میماند.
مثلا در مورد رقابت ایران و عربستان اینکه ما بگوییم از زمان جنگ عراق این رقابت و دشمنی پیش آمده، یک مقدار ندیده گرفتن پیشینه ماجرا است. اگر به خاطر داشته باشید بسیاری ازشنوندگان ما به خاطر دارند که در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب اولا به طور رسمی و علنی آیتالله خمینی اندیشه صدور انقلاب را مطرح کرد و بالافاصله یک سال بعد از پیروزی انقلاب، حزب الله را در لبنان ایجاد کرد. بعد هم این وحشت را در کشورهای عربی ایجاد کرد که ایران میخواهد به سمت ایران بزرگ و امپراتوری ایران برگردد. شعارش را هم میدادند. به در جریان زمانی که آقای کروبی امیرالحج بود تظاهرات سیاسی در مکه راه انداختند که به درگیری شدید در مکه منتهی شد و از همانجا ایران سعی کرد به ماجرای حج جنبه سیاسی بدهد. اختلاف ایران و عربستان از همان آغاز انقلاب شروع شد و این ترس و تنش باعث شد هر دو سعی کنند به موازات هم قدرت برتر را در منطقه داشته باشند. به نظر من چیزی که در سوریه گذشت و میگذرد و چیزی که در عراق میگذرد و در لیبی (کمتر) میگذرد و در یمن میگذرد همانطور که آقای نامور حقیقی هم گفتند یک جنگ رقابتی بین از یکسو غرب و روسیه و از سوی دیگر عربستان و ایران. عربستان به عنوان متحد غرب در منطقه وایران به عنوان متحد روسیه در منطقه. در هر صورت این دو میخواهند در جبهه مقدم نیروی اول باشند، قدرت نظامی اول باشند در منطقه و همه این تنشها از اینجا شروع میشود. اینکه ایران امروز بیان میکند که اگر ما در سوریه امروز نمیجنگیدیم جنگ به داخل کشیده میشد به جهاتی درست است.
نیروهایی که در این چهار پنج سال گذشته در سوریه با حمایت عربستان سعودی و قطر پا گرفتند بخشیشان نیروهای سنی بسیار بنیادگرایی بودند که به شدت مخالف شیعیان بودند. یعنی اگر میتوانستند چه بسا اگر قدرت این را نداشتند که وارد ایران شوند و عملیات نظامی کلاسیک انجام دهند طبعا این قدرت را داشتند که ایران را ناامن کنند کمااینکه با جندالله و نیروهای بلوچ عربستان خیلی تلاش کرد که امنیت ایران را به خطر بیاندازد. وقتی جنگ میشود بین دو قدرت طبیعی است هر دو سعی میکنند نیروهای خودشان را در داخل خاک مقابل تقویت کنند. ایران، شیعیان عربستان را تقویت کرد که دیدیم در جریان اعدام شیخ نمر النمر چه سر وصدایی به پا شد و گرفتاریهایی ایجاد شد مانند حمله به سفارت عربستان. از آن طرف هم عربستان در یمن سعی میکند نیروهای طرفدار خودش را تقویت کند با پول و اسلحه که بتوانند بایستند.
علیرضا نامور حقیقی: اجازه بدهید یک اشاره کنم. وقتی من گفتم مساله ایران و عربستان بعد از حمله آمریکا شروع شد مقصودم این است که بعد از آن اختلافات در دوره آقای رفسنجانی یک روابط جدیدی با ملک عبدالله آغاز شد و در دوره آقای خاتمی حتی پیمان امنیتی امضا شد. آقای شمخانی این کار را انجام دادند. ولی حمله آمریکا به عراق که عربستان مخالف بود به این علت وضع را تغییر داد برای اینکه تغییر موازنه قدرت در منطقه شد. یعنی موقعی که جورج بوش سر کار آمده بود ملک عبدالله آمده بود ایران نظرش این بود که نئوکانها میخواهند ایران و عراق و عربستان را تغییر دهند برای اینکه میخواهند منابع نفتی این کشورها را به طور کامل در دسترس داشته باشند در مقابله با قدرت رو به فزاینده چین.
آقای نامور حقیقی، کنترل حلب توسط نیروهای دولتی سوریه با استقبال مقامهای ایران روبهرو شد از جمله آقای روحانی در تماسی تلفنی به بشار اسد تبریک گفت. علی لاریجانی رییس مجلس آن چیزی را که آزادسازی حلب نامید تبریک گفت و اظهار امیدواری که موصل هم به زودی آزاد شود. فکر میکنید وضعیت حلب و موصل قابل مقایسه هستند؟
قطعا جنگندههایی که در حلب وجود داشتند که در تبلیغات مطرح نمیکنند که اینها کیستند، این نوع جنگندهها عمدتا خارجی هستند و سوری نیستند و از کشورهای قفقار و اروپایی بنا به گزارشهای خود سازمانهای اطلاعاتی غربی به آنجا آمدهاند. بخشی از آنها در موصل هم هستند و بخشی از پاکستان و کشورهای عربی در موصل و حلب بودند.
این از این زاویه مهم است که مثل ظروف مرتبطه است. وقتی جریان مدلی که کمون بنیادگرایی اسلامی است وقتی در یک جبهه ضعیف میشوند قطعا تاثیر میگذارد در بخشهای دیگرشان. یعنی اگر موصل سقوط کند و حلب هم سقوط کند به طور استراتژیکی چند اتفاق خواهد افتاد. اولا با اینکه وزیر خارجه قطر گفته اگر آمریکا هم حمایت نکند از سیاست مالی و تسلیحاتی شورشیان این مشکل خواهد شد. باید ببینیم سیاست آمریکا چه خواهد بود. اگر آمریکا معتقد باشد که این نوع سیاست کشورهای عربی منجر به افزایش یک نوع تروریسم منجر میشود که ناامنی در غرب ایجاد میکند، اگر بخواهند برخورد کنند خب طبیعتا عربستان و قطر مجبورند بازبینی کنند.
نکته دوم هم مساله ترکیه است. وضعیتی که الان اگر دقت کرده باشید آتش بس حلب بخشی مربوط به نزدیکی اردوغان است و روسیه. به هر حال اروپا از ترکیه فاصله گرفته و یا مثل قبل روی ترکیه حساب باز نمیکنند و ترکیه هم برداشتش این است که آن کودتایی که اتفاق افتاده ممکن است (غیرمستقیم هم مطرح کردند که) از فرماندهان ناتو دست داشتند و فرماندهان آمریکایی نقش داشتند در این کودتا، فاصله گرفته و اردوغان الان بیشتر نزدیک شده به کارت روسیه. در چنین وضعیتی ممکن است ترکیه هم حمایت همه جانبه مثل قبل را ادامه ندهد و خب طبیعتا اگر این اتفاقات بیافتد و بازیگران منطقهای بازی میکنند و از جنبه کسانی که در این مناطق میجنگند قطعا تاثیر موقعیتی دارد و میتواند تضعیف کند. مضافا بر اینکه از جنبه فضای بینالمللی هم و از جنبه ایدئولوژیک هم آنها به راحتی نمیتوانند مثل گذشته بسیج کنند و خب با مشکلات جدی مواجه هستند و اگر موصل هم سقوط کند به نظر من وضعیت آنها با دشواری بیشتری مواجه خواهد شد.
متاسفانه وقت رو به پایان است. یک سئوال پایانی میخواهم از هر دو بپرسم. نقش ایران در سوریه از این پس چه خواهد بود؟ آقای طالعی؟
جواد طالعی: من بیش از اینکه نگران نقش ایران باشم در سوریه بیشتر نگران این واقعیت هستم که علایمش در چند روز گذشته آشکار شده که ایران به خاطر موفقیتی که در حمایت از بشار اسد داشته به خودباوری بیش از حد لازم برسد و تحریکات تازهای بکند که منتهی شود به درگیریهای جدید در منطقه. از جمله در ماه جولای امسال جانشین فرمانده سپاه پاسداران گفته بود که دهها هزار موشک تخریبگر مستقر شده و منتظر دستور هستند که با فشار یک ماشه اسرائیل را برای همیشه از جغرافیای سیاسی جهان حفظ کنند.
در شش ماه گذشته چنین تهدیدی در مورد اسرائیل خیلی به ندرت و ضعیفتر مطرح شده بود ولی سه روز پیش آقای خامنهای گفتند که اسرائیل تا ۲۵ سال دیگر به طور کلی از نقشه جهان حذف خواهد شد. همان حرفی را که احمدینژاد میزد حالا ایشان تکرار کردند. بعد از طرف دیگر بودجه نظامی ایران در لایحه بودجه سال ۱۳۹۶، ۸۴ درصد افزایش پیدا کرده. اینها همه علایمی هستند که نشان میدهد بحران خیلی بزرگ است و احتمال خطرهای بزرگتر برای ایران وجود دارد و باید مراقب بود. در مورد سوریه نگرانی این است که ایران در آینده اگر چنانچه جنگ سوریه ادامه پیدا کند مجبور شود همانطور که بعد از تابستان سال ۲۰۰۶ در جنوب لبنان کرد و سرمایه سنگینی صرف بازسازیهای ویرانیهای جنوب لبنان کرد حالا هم مجبور شود از منابع ملی ایران مقدار زیادی صرف بازسازی سوریه کند. چون من فکر نمیکنم روسیه حاضر باشد چنین خاصه خرجیهایی بکند چون بیشتر منافع خودش را در نظر داشت به خاطر حفظ پایگاههای مهم لاذقیه و طرطوس. بیشتر نگرانی من این است که بعد از سوریه بحرانهای بزرگتری در منطقه ایجاد نشود که پای ایران و منافع مردم ایران به میان کشیده شود و در این میان در همین جنگ سوریه بازنده اصلی دو نیرو بیشتر نبودند. ملت سوریه و ملت ایران.
آقای نامور حقیقی، شما نقش ایران را در سوریه بعد از این چه خواهید دید؟
علیرضا نامور حقیقی: نقش ایران به هر حال خیلی حساس است و در عین حال میتواند بحران آفرین باشد. به این مفهوم که راه حل سیاسی باثبات پیدا کردن برای سوریه به این راحتی اتفاق نخواهد افتاد. در خاورمیانه اگر جنگی اتفاق بیافتد دیگر خیلی مشکل است که دوباره برگردد به حالت صلح آمیز. همه کشورهایی که درگیر میشوند مساله شان حل نشده باقی میماند. مساله کلیدی اینجاست که حد درگیر شدن ایران، حد سرمایهگذاری ایران باید به گونهای باشد که بتواند منافع استراتژیک برای ایران داشته باشد. یعنی ایران بتواند از کارت سوریه در مذاکراتش با اروپاییها استفاده کند یا در چانه زنی بزرگ با آمریکا. وگرنه اگر صرفا همین باشد که هزینه کند به نظر من دچار مشکل خواهد شد.
نکته دیگر هم این است که دیپلماسی ایران ضربه خورده در مورد مساله سوریه و باید ایران سعی کند این وجهه اش را تعمیم بدهد. بخشی به خاطر منفوریت جریان بعثی خود مردم سوریه و بخشی هم مرهون تبلیغ رسانههای غربی است که یمن را شما هیچ گزارشی درباره یمن ندارد ولی درباره حلب دارید. تعداد بچههایی که در یمن کشته شدند بیشتر از بچههایی است که در حلب کشته شدهاند. اما گزارشی از یمن ندارید و خیلی کمرنگ است. خیلی کمرنگ است در مقایسه با حلب و این نشان میدهد که مین استریم رسانههای غربی به ویژه آمریکاییها مخصوصا این مساله را بزرگ میکنند و پول عربستان و قطر دارد به این دامن میزند. بنابراین ایران باید سعی کند از جنبه تبلیغاتی آن وجهه دیپلماسی عمومیاش را تقویت کند.
نکته سوم این است که ایران باید با عربستان به توافق برسد. الان این وضعیت آزادسازی حلب عربستان را در موقع ضعیف تری قرار میدهد و این فرصتی است که ایران میتواند با عربستان وارد مذاکره شود. بدون توافق ایران و عربستان به نظر من هیچ صلحی در سوریه اتفاق نخواهد افتاد.