امسال مردادماه فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی واژههایی را برای دانشِ زیستشناسی پیشنهاد کرد تا در کتابهای دبیرستان گنجانده شوند. این رویداد و واکنشهایی که در پی داشت دیگربار گرفتاریهای زبان فارسی را به ما یادآوری کرد. فارسی زبانی نیست که علم با آن میپرورد و پیشرفت میکند بلکه حتا، برخلاف برخی زبانهای اروپایی، نسبتِ چندان نزدیکی هم با زبانِ علم و دانش در روزگارِ کنونی − که همانا زبان انگلیسی است − ندارد. زینرو، در واکنش به روندی بسیار طبیعی و پیچیده که طیِ آن نوواژهها در پهنههای گوناگونِ علم و دانش در جهان برساخته میشوند، زبان فارسی هم باید پیوسته روزآمد شود و نوواژههایی را در خود بپذیرد.
اینجا با دو-راههای دردسرساز روبهرو هستیم. یک راه این است که خودِ نوواژهها را از زبانِ مبدأ − عمدتاً از زبان انگلیسی − وام گیریم. اما با این کار با چندین مشکل روبهرو میشویم: یکی اینکه نوواژههای علم و دانش به چند واژه محدود نیستند و اگر بخواهیم بنا را بر وامگرفتن بگذاریم آنگاه باید درهای زبانِ فارسی را به روی سیلی از واژههای بیگانه بگشاییم و این چیزی نیست که هیچ زبانی را خوش آید. دوم اینکه وامواژهها با سازوکارِ واژهسازی در زبانِ فارسی هماهنگی ندارند و و زینرو بهآسانی نمیتوانیم از آنها دیگر واژهها را مشتق کنیم، مشکلی که هماکنون هم دربارهی بسیاری از وامواژهها در زبان فارسی هست. اما شاید از همه مهمتر ملاحظات آموزشی باشد؛ بیشک واژههایی را که از دلِ زبانِ فارسی برآمدهاند آسانتر میتوان یاد گرفت و فهمید تا واژههایی که با این زبان بیگانه اند. و سرانجام، شاید ملاحظههای زیباییشناختی هم بیوجه نباشد: چو شمار واژههای بیگانه در زبان از حدی بیشتر شود زبان زیباییِ خاص خود را از دست میدهد، بهویژه که وامواژهها معمولاً با دستگاهِ آواییِ زبانِ فارسی جور نیستند.
راه دوم این است که پیوسته به کار واژهسازی بپردازیم و برای هر نوواژه در دانش و فناوری در دنیا نوواژهای فارسی بسازیم و به دایرهی واژگانِ این زبان راه دهیم. اما این کار نیز چندین دشواری در پیش دارد. نخست اینکه شمارِ نوواژهها چنان فراوان است که کارِ نوواژهسازی بس بسیار دشوار خواهد بود اگر اصلاً شدنی باشد. دوم اینکه زبان بهآسانی نوواژهها را در خود نمیپذیرد و کاربرانِ زبان هم بهآسانی به نوواژهها خو نمیکنند. و سرانجام اینکه معلوم نیست چه کسی باید نوواژهها را بسازد: آیا این کار را باید بر دوشِ سازمانی یکپارچه همچون فرهنگستانِ زبانِ فارسی نهاد یا باید گذاشت پژوهشگران و مترجمان در کارشان با زبان رفتهرفته و در سیری طبیعی نوواژههای درخور را بسازند. در هر حال، ناهماهنگی میان نوواژههای برساخته هم خود گرفتاریِ دیگری است.
برای اینکه برونشدی از این دو-راهه بیابیم، بگذارید دو دیدگاه را با هم بسنجیم. یکی دیدگاه فتحالله مجتبایی است که از قضا خود از اعضای پیوستهی فرهنگستان است. او میگوید:
«سرعت پیشرفت علوم و سیل لغات و اصطلاحات علمی امروز سرسام آور است. یک وقتی در سال، ۵۰ تا لغت تازه نیاز است و شما به شکلی مشکل را حل می کنید. اما اکنون هر روز احتیاج به ۵۰ لغت تازه دارید. در چنین موقعیتی واژه سازی کار مشکلی است. زبان فارسی نمی تواند در حال حاضر زبان علمی باشد. باید زبان علم دنیا را پذیرفت. با زبان فارسی باید زندگی بکنیم، شعر بگوییم، داستان بنویسیم، روزنامه و مجله داشته باشیم تاریخ بنویسیم و… در زمینه علم باید زبان علم دنیا را پذیرفت. اگر بنا باشد با ترجمه یا اقتباس از کتاب های علمی جدید به تحصیلات و تحقیقات علمی بپردازیم، روز به روز از دنیا عقب تر می مانیم. باز می گویم: باید زبان علمی دنیا را پذیرفت.
زبان انگلیسی را ژاپنی ها پذیرفتند. چینی ها پذیرفتند. فرانسوی ها، آلمانی ها و… کتاب های علمی شان را امروز بیشتر به انگلیسی می نویسند.
علم متعلق به هیچ کشوری نیست، علم جهانی شده است. متعلق به فقط من و شما نیست. وقتی داروی ضدسرطان پیدا می شود. ضد ایدز کشف می شود متعلق به همه دنیاست. باید آن زبانی که این علم در آن پیدا شده، شناخت و به کار گرفت. در دوره ای زبان علم زبان عربی بود. کسی که می خواست وارد ساحت علم و دانش بشود باید زبان عربی یاد می گرفت. در اروپا اگر می خواستند به ساحت علم نزدیک شوند، باید زبان لاتین یاد می گرفتند.» (منبع)
مهمترین ایرادی که بر این نظر وارد است این است که روشن و گویا نیست. میشود گفت حتا اهالیِ فرهنگستان هم ذهنیتِ چندان روشنی دربارهی مسائل و گرفتاریهای زبانِ فارسی ندارند. پذیرفتنِ زبانِ علم به چه معنا، تا چه اندازه، و چگونه؟ به یک معنا، ما هم در ایران زبانِ علم را پذیرفتهایم. برای مثال، بنگرید به شمارِ روزافزونِ مقالههای پژوهشی که ایرانیان در ژورنالهای خارجی منتشر میکنند؛ یا به منابعِ دانشجویان و پژوهشگران که عمدتاً به زبانِ انگلیسی است. ولی چه باید کرد وقتی میخواهیم علم را به دانشآموزانِ دبیرستانی بیاموزانیم، یا وقتی میخواهیم مفاهیم سادهی علمی را به کودکان یاد دهیم، یا وقتی یک مستندِ علمی از تلوزیون پخش میکنیم؟ آیا در چنین جاهایی هم باید زبانِ علم یعنی انگلیسی را بپذیریم؟ پس، برخلافِ نظر مجتبایی، مشکلِ اصلی بهواقع به کارِ متخصصان علم برنمیگردد بلکه به همگانی کردنِ علم برمیگردد. این نکته البته به علم هم محدود نیست بلکه درمورد فناوری هم به همان اندازه با چنین مشکلی مواجهایم: فناوریهای نو سیلی از واژههای بیگانه را با خود به زبانِ فارسی میآورند و بر زبانِ مردمانِ کوچه و بازار جاری میکنند.
دومین نظر از آنِ دکتر محمد حیدری ملایری است که خود در یکی از شاخههای دانش متخصص است و با چندین زبان ازجمله زبانهای کهنِ ایرانی آشناست. او میگوید:
«… هیچ اطمینانی نیست که زبان انگلیسی برای همیشه جایگاه کنونی خود را داشته باشد. در اروپا سدهها زبان دانش و فلسفه لاتین بود. فرانسه نزدیک به دو سده جای آن را گرفت. ولی از جنگ جهانی دوم به بعد یعنی هفتاد-هشتاد سالی ست که انگلیسی زبان برتر جهان شده است. ولی هیچ ضمانتی نیست که انگلیسی برای همیشه این جایگاه را داشته باشد. شاید در آینده چینی یا اسپانیایی زبان چیره شوند. فارسی نباید از اینجا رانده و از آنجا مانده شود، بهویژه آنکه همهی افزارهای لازم را برای توانبخشی به خود و پاسداری از خود دارد.» (نظر حیدری ملایری را در اینجا ببینید)
چنانکه میبینیم مجتبایی و حیدری ملایری هر دو به یک واقعیتِ تاریخی اشاره میکنند:ِ در درازنای تاریخ زبانِ علم یک زبان واحد نبوده و نخواهد بود. اما بر اساس این واقعیت تاریخی مجتبایی و حیدری ملایری در دو جهتِ مخالف استدلال میکنند. تا جایی که این واقعیت مبنای استدلال باشد، به نظر میرسد استدلالِ حیدری ملایری بهخوبی نظرِ مجتبایی را رد میکند. هیچ زبانی در ذاتِ خود زبانِ علم نیست و علم هم در ذاتِ خود با هیچ زبانی نسبتِ ویژهای ندارد. مناسباتِ قدرت است که زبانی را بر دیگر زبانها چیره میکند و علم را به انحصارِ آن زبان درمیآورد. و بهخوبی ممکن است این مناسبات از زمانی به زمانِ دیگر تغییر یابند. اما این واقعیت که زبانِ علم در طولِ تاریخ یک زبان واحد نبوده است اثبات نمیکند که باید زبانِ علم در عصرِ کنونی را بپذیریم (نظرِ مجتبایی)، بلکه کاملاً برعکس اثبات میکند که نباید چنین کنیم (نظرِ حیدری ملایری).
پس بدینسان تنها یک راهکار برایمان باقی میماند: ساختنِ نوواژهها. مسئلهی اصلی در واقع نه به اصلِ این کار بلکه به چند و چونِ آن برمیگردد، به پرسشهایی چون: چگونه و با چه روشی نوواژهها را باید ساخت؟ در واژهسازی چه اصلهایی را باید رعایت کرد؟ چه کسی باید این کار را انجام دهد؟ با چه سازوکارهایی باید نوواژهها را به زبان و کاربرانِ زبان پذیراند؟ … جالب اینکه حیدری ملایری خود کمر به همت بسته و یکتنه واژهنامهای برای چند شاخه از دانش فراهم آورده است، اما برای فرهنگستانی بزرگ سالها زمان میبرد تا چند واژه برای دبیرستانیها فراهم آورد.
https://www.radiozamaneh.com /316684