رژیم دیکتاتور ایران و مرگ رفسنجانی


عبدالله بلوچ

مرگ رفسنجانی بدون شک رژیم را با عدیده ای از مشکلات روبرو خواهد کرد، ولی کلیت نظام را به چالش نخواهد کشید، چرا که یاران رفسنجانی خود بخشی از این باند مافیایی هستند.

تا زمانیکه امید مردم برای تحول در چارچوب رژِیم باتمام نرسد و باند مافیایی (سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، ارگان بسیج، قوه قضائیه ، شورای نگهبان و در راس شان نهاد ولایت فقیه) در هم شکسته نشود، رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران با داشتن توان مالی از نفت و گاز همچنان حاکم برجا خواهد ماند و امیدی برای تغییر و تحول در جامعه نیست. ناگفته نماند که در نظامهای دیکتاتوری بروز تحولات غیرمترقبه هم ممکن است و چنین رژِیم ها مثل بادکنک هستند و با فشارو اعتراضات عمومی در اسرع وقت سرنگون خواهند شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 در روز یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵، مرگ بسوی رفسنجانی یکی از بنیانگذاران رژیم جهل و ظلمت پس از 38 سال دست داشتن مستقیم در جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی ایران آمد. رفسنجانی همانند خمینی و خلخالی و شماری دیگر از سرکوبگران رژیم با مرگ شان از بازخواست و عدالت گریز کردند.

پرداختن به نقش رفسنجانی در طی 38 سال تنها در غالب یک شناخت جامع از کل رژیم جمهوری اسلامی ممکن است.  در یک کلام، رفسنجانی و روحانی و دیگر باصطلاح «اعتدال گرایان و یا اصلاح طلبان» بخشی از یک «خیمه شب بازی» رژیم دیکتاتور ایران هستند. رژیم جمهوری اسلامی ایران یک رژیمی است که ستونهای اصلی آن را یک باند مافیایی متشکل از سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، ارگان بسیج، قوه قضائیه ، شورای نگهبان و در راس شان نهاد ولایت فقیه(خامنه ای) میباشد. در این ارگانها افراد بنابر اقتضاح وقت گمارده و یا طرد، و چه بسا حذف فیزیکی میشوند. کارنامه رفسنجانی و جنایت هایش بطورمستند توسط رسانه های مستقل ثبت شده اند و میتوان آنها را بآسانی در جاهای مختلف جستجو کرد. از اینرو در این نوشتار ساختار رژِیم مورد کاوش است.

ایران دارای درآمدهای سرشاری از منابع طبیعی از جمله نفت و گاز منطقه الاحواز میباشد. از اینرو رژیم دیکتاتور مافیایی ایران باوجود فساد مالی میلیارد دلاری سالانه دست اندکاران رژیم ، فساد شدید در همه ابعاد جامعه و نیز نارضایی عمومی شدید، توانسته است با در اختیار گذاشتن بودجه های کلان سالانه به ارگانهای سرکوبگرش از سرنگونی گریز کند. مضاف بر سرکوب، رژیم توانسته است یک باور عمومی را در جامعه شکل دهد که هرگونه مخالفت خارج از محدوده خودی ها «اصلاح طلبان» یک مبارزه محکوم به شکست است. رژیم تا کنون این توانایی را داشته است تا مردم را با سیاستهای خیمه شب بازی بنوعی برای تغییر و تحول امیدوار کند. رفسنجانی با رسیدن به ریاست جمهوری رژیم برای دو دوره یعنی هشت سال بخوبی این نقش را ایفا کرد. در هر دو دوره  ریاست جمهوری رفسنجانی، به باور عمومی گویا تحولات ژرفی در راه بود. رژیم با مهارت کامل عدم بهبود زندگی در جامعه را بی کفایتی رفسنجانی و دولتش به مردم تلقین کرد. رفسنجانی از آنجاییکه بخش مهمی از رژیم دیکتاتور و باند مافیایی شان بود، به فریب مردم توسل جست و از مردم مکرراً خواست تا به «انقلاب و از دست آوردهای آن» شکرگذار باشند. رفسنجانی هیچگاه ناتوانی رژیم را به چالش نکشید و حتی به نزدیکان فکری-باندی خود مانند میرحسین موسوی و کروبی پشت پا زد.

رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی ایران برای غلبه بر روحیه مبارزاتی مردم بر خیمه شب بازی خود همچنان ادامه میدهد. بعد از ناکامی دو دوره از ریاست جمهوری رفسنجانی، رژیم، خاتمی را به صحنه آورد تا مردم امیدوار را علیرغم همه جنایات عریان حاکمان مستبد و فقر شدید روافزون در جامعه، همچنان در کنترل و در یک حالت پاسیفیستی نگهدارد. رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی در تمامی انتخابات شورای اسلامی اش نیز از این ترفندها بکرات استفاده کرده و شماری از مردم را بپای صندوق های رای کشانیده است. مردم با رفتن بپای صندوق های رای بر این باورند که گویا از طریق مجلس میتوان راه تحول را طی نمود. این نوع نگرش عمومی از رژیم و ساختارش، محصول سیاستهای خیمه شب بازی رژیم است.

ساختار رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی ایران اساساً بر پایه یک نظام مردمی بنا نیست تا مجلس و یا ریاست جمهوری بتوانند گره گشای مسایل مردم باشند. انتخاب رییس جمهور و نمایندگان مجلس مشروط به تایید نهاد مافیایی شورای نگهبان است. به عبارتی این باند مافیایی است که برای مردم تصمیم میگیرد تا چه کسانی را مردم تابع(شهروندی در ایران معنی ندارد) به مجلس این آقایان بفرستند. مجلس بنابر قانون اساسی ایران بجای یک نهاد  قانونگذار یک نهاد مشورتی محض است. نقش و اختیارات رییس جمهوری هم بدینسان است. بعد از دو دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد «اصواگرا»، رژیم برای تداوم امید برای تغییر و تحول، روحانی را بعنوان یک بدیل «اعتدال گرا» بمیدان خیمه شب بازی آورد. متاسفانه در عرصه سیاست بین المللی رژیم قادر شد تا چنین امید کاذبی را ترسیم کند. جهان غرب و امریکا نیز دچار این فریب رژیم شدند و امید بر بهبود روابط با ایران را دارند. روحانی همانند رفسنجانی مهره ای از این باند مافیایی رژیم ایران هست و در سرکوب مردم نقش مستقیم دارد. اعدام در دوران روحانی اعتدال گرا بیش از دوران احمدی نژاد اصول گرا بوده است.

انتخابات آتی ریاست جمهوری را باید یک شعبده بازی دیگر از رژیم دانست و امید داشتن به آن مترادف با افتادن در تله فریب رژیم دیکتاتور است.

مرگ رفسنجانی بدون شک رژیم را با عدیده ای از مشکلات روبرو خواهد کرد، ولی کلیت نظام را به چالش نخواهد کشید، چرا که یاران رفسنجانی خود بخشی از این باند مافیایی هستند. تا زمانیکه امید مردم برای تحول در چارچوب رژِیم باتمام نرسد و باند مافیایی (سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، ارگان بسیج، قوه قضائیه ، شورای نگهبان و در راس شان نهاد ولایت فقیه) در هم شکسته نشود، رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران با داشتن توان مالی از نفت و گاز همچنان حاکم برجا خواهد ماند و امیدی برای تغییر و تحول در جامعه نیست. ناگفته نماند که در نظامهای دیکتاتوری بروز تحولات غیرمترقبه هم ممکن است و چنین رژِیم ها مثل بادکنک هستند و با فشارو اعتراضات عمومی در اسرع وقت سرنگون خواهند شد.

 

عبدالله بلوچ

لـنـدن – 10 ژانویه 2017

twitter
Youtube
Facebook