آخرین گذرگاه


آخرین گذرگاه

آخرین گذرگاه چرخ اقتصاد برای زنده ماندن بیش از سه میلیون بلوچ را در مساحت صد و هشتاد و هفت هزار و پانصد کیلومترمربع  و اقتصاد سه میلیون بلوچ را در جغرافیای بیش ازصد هزار کیلومتر مربع را در سه استان هرمزگان کرمان و خراسان می چرخاند.
شش میلیون بلوچ از اقتصاد دولتی محروم ـ در سرزمین مادری تحت تبعیض شدید قرار گرفته و آواره مرزهای ابی و خاکی گشته اند.وفقط زنده اند !
وقتی می گوییم زنده بودن حتما بدین معناست که زندگی کردن یک آرزوست برای این شش میلیون بلوچ!!
برای زنده ماندن قوت لایموت و کیلویی اکسیژن کافی است . اما
برای زندگی کردن امنیت ـ اقتصاد و استعداد برای پیشرفت با ابزار برای سعادتمند شدن نیاز است.مقوله ثروت قدرت امنیت و اختیار متاسفانه برای ما معادله ای مجهول ودرحد یک ارزو است. بلوچ در جغرافیای سرزمین مادری اش در چهار استان بلوچستان ـ هرمزگان ـ کرمان و خراسان در مجموع مساحت بیش از دویست و هشتاد هزار کیلومتر مربع در ستم و تهدید و در آرزوی یک زندگی بسعادت و امنیت است.
ما تاکنون برده لقمه قوت لایموت و کیلویی اکسیژن و در انتظار نصب همان کنتور اکسیژن شماریم که حساب اکسیژن مصرف شده را جدا و دی اکسید کربن پس داده را جدا پرداخت نماییم اما این کنتور شمار نصب شده و ما غافل از آن.
کافی است بدانیم فقر خشن و بیکاری مضاعف اکثریت بالاتفاق مردم ما شاهد وضع رقت بار ماست:و انچه چرخه حیات برای زنده بودن را می چرخاند اقتصاد کاذب است اقتصاد توانمند دولتی برای ما نیست و انچه هست سرمایه و درآمد متعلق به غیربومی هاست .منافع حاصل از اقتصاد دولتی چنددرصد ان در بلوچستان به نفع ما سرمایه گذاری شده ؟
ایا غیربومیان منافع حاصله ازتجارت و اشتغال را در بلوچستان هزینه کرده و یا می کنند؟یا به سرزمین مادری شان برگردانده و می گردانند پس اگر در بلوچستان منافع حاصل از ان مصرف شده در مشاهدات روی زمینی به چه تعداد کارگاه کارخانه و بنگاه شغلی ایجادو چند درصد از جمعیت بالای هشتادو پنج درصدی بیکار خیل عظیم بلوچها استخدام و مشغول شده اند؟
ایا اگر یک روز مرزهای ابی و خاکی و کوره راههای برای زنده ماندن که اقتصاد بازار داخلی به ان وابسته است از طریق مشاغل کاذب بسته شوند میدانید که پولی در بازار درگردش نخواهد بود ؟
و این قسمت ازسوال را بازاریان بهتر به ان واقف اند ایا میدانید اگر سود حاصل از شغلهای کاذب مهر قاچاق نمی خورد بلوچستان دبی شما بود. پس دام مشاغل کاذب از دو سو دارای اهمیت است برای ما نه برای دشمن!
اول _این مشاغل جان بستان و پوششی برای قتل عام
دوم _منفعت کلی از یک دو زدن های ما به زیر تیر و ترکش و تحقیر و زندان و اعدام با دو سوم سود حاصله از اموال .منفعتی از فروش در بازار آزاد و منفعتی پس از خرید ما با جریمه و ضبط همان اموال با مهر قاچاق بدست اورده اند ـ یعنی به راحتی در اختیارمان می گذارد و منفعتش را می برد و سپس پس از اینکه فرد مجبور ان را بعنوان اخرین راه حل خرید همان اموال به بهانه قاچاق ضبط و یا جریمه می شود گاهی به سه برابر قیمت خرید!!!
 مثل فروش ازاد سوخت و سپس ضبط ان از شما با مهر قاچاق سوخت.
در جامعه ای که بیش از هشتادو پنج درصد مردم ان به گواه خود دولت بیکار و گرفتار فقر خشن هستند ( فقر خشن به فقر زیر امار فقر مطلق گفته میشود .فقر دارای سه شاخص اماری است فقر نسبی که درامد و مصرف بدون اندوخته است و برابر فقر مطلق که درامد و مصرف مطابقت ندارد و درامد کفایت مصرف نمی کند و فقر خشن اخرین فقر که فرد به قوت لایموت گرفتار و همیشه بدهکار است )در جامعه ای که فقر و بیکاری در حد خشن می باشد و دولت نیز به ان اگاه و توسعه نیافتگی و تبعیض در ان بیداد می کند تنها یک راه باقی می ماند رفتن بسوی مشاغل کاذب حال این مشاغل می توانند سوخت ـ پارچه ـ مواد ـ دلالی ـ چاپلوسی ــ باشد و یا ووووــدر این شرایط مردم فقیر زندگی برده گونه اما با تعریف تبعیض را بدوش کشیده و این فقر و بردگی اجازه فکر کردن به فرد را به بالاتر از حفظ موقعیتی که دارد نداده و درنتیجه بدون انکه بفهمد برای ارباب اختیار خود کار و دو سوم دست رنج حاصله را به وی می دهد.
اگر غیر انچه گفتیم بود امروز با توجه به سود حاصل از مشاغل کاذب دیگر فقیری در جامعه ما نباید می بود . اما ما دو سوم سود حاصله از این مشاغل را در رابطه با رشوه ـ جریمه و بخشی از ان را در خرید کالای خود دولت مصرف و تنها یک سوم حاصله از این سود به بازار مصرف داخلی برگشته و بابت خرید و تامین حداقل نیازهای زندگی مصرف و روز از نو و روزی از نو در مسیر آخرین گذرگاه و یا دام دولتی ـ کما اینکه هزاران تن از فرزندانمان در این مسیر کشته و دو سوم کشته ها فرزندان یتیم و زنان بیوه تحویل جامعه فقیرداده و به فقر بیشتر افزوده ایم ـ چرا که با کشته شدن و جریمه شدن فقیران شاغل در مشاغل کاذب به امار فقر افزوده ایم و نان آور خانه فقیر را کشته و خانواده را فقیر تر از قبل گردانده ایم. در چنین شرایطی چه سود و بردی داشته ایم ؟؟؟؟
با این وجود بی انکه بدانیم ما زندگی را باخته و فقط زنده ایم و این زنده ماندن چه فرقی با زنده ماندن یک اسیر و زندانی و یا یک برده دارد ؟
بهر حال ارباب به برده و سازمان زندانهابه زندانی هم برای زنده بودن قوت لایموت روزانه را داده و ازادی و داشتن امنیت و اراده و اختیار و حاکمیت فقط یک رویا باقی خواهند ماند در ذهن ناتوان اسیران و بردگان و با گذشت زمان فرزندان بردگان سرنوشت در بردگی را تقدیر خود می دانند چرا که پدرانشان برده بودند واین خوباوری تلقین و یک بیماری ذهنی و نسبی است!!
 ایا شرایط ما اینگونه نیست و آیا نباید کاری کرد و نسل فردا را نجات داد؟ ایا حال که نسل ما باخته فرصت ان را ندارد تا با سوختنش زندگی نسل فردا و فرزندانش را بازیابد و سرنوشت از دست رفته را باز پس گیرد؟ چرا باید سرزمین ما جا برای غیربومیان و شغل برای اشتغال انان داشته باشد ولی برای ما بومیان به مثابه افریقایی به هزار بدتر از خود افریقا باشد؟ محمود بلوچ
 در اینستا گرام باmahmood7azad ………… و فیسبوک محمود بلوچ  مطالب را دنبال کنید 31_1_2017
http://blochestan.blogspot.co.uk/2017/01/blog-post_92.html
twitter
Youtube
Facebook