روزنامه های تهران، آیا ترامپ به جنگ ایران می آید؟
روزنامه های صبح تهران، یکشنبه ۱۷ بهمن بیشترین مقالات و گزارش های خود را به روابط ایران و آمریکا در دوران دونالد ترامپ اختصاص داده و از زوایای مختلف به آن نگریسته اند. تندروها با حمله شدید به دولت روحانی و اصلاح طلبان آنان را به عنوان فریفتگان غرب مورد انتقاد قرار داده و نوشته تنها راه مقابله با خطراتی مانند دولت جدید واشنگتن انقلابی گری است.
گمانه زنی هایی درباره نحوه برخورد ایران و آمریکا و توصیه به درایت و ندادن بهانه به دست پوپولیست های آمریکایی از جمله مفاهیمی است که در مقالات امروز روزنامه ها تکرار شده است.
مراقب باید بود
حسين ملائک در سرمقاله وقایع اتفاقیه نظر داده که ایران باید همزمان به مدیریت رابطه با روسیه و دولت جدید آمریکا بپردازد، در حالی که اشاعه علائمي از ترامپ مبنيبر بازنگري اساسي در روابط با روسيه و سپس گزينه وزير خارجهاش، که همکاري و دوستي طولاني با روسيه دارد، روسها را به اين وسوسه انداخته که امکان دارد بتوانند در مسيري «منطقيتر» از گذشته با آمريکا قرار گرفته و مديريت جهاني را بهصورت دوجانبه پيش ببرند.
نویسنده یادآور شده که: براي ايران نيز روسيه با توجه به موارد فوق، شريکي با اولويتهاي متفاوت بوده که هر لحظه ممکن است علاقهمند به بازتعريف نحوه مشارکت باشد. مديريت اين روابط بهويژه بعد از اجلاس آستانه و احتمال برقراري دوباره جلسات سياسي بين معارضه و دولت سوريه، حال با پادرمياني سازمان ملل يا حضور فعالتر آمريکا، بسيار مبرم بهنظر ميرسد.
سفیر سابق ایران در چین در این مقاله پیش بینی کرده که دولت جديد آمريکا هم در سياست داخلي با نوآوريهاي خود، جامعه اين کشور را بهطرف اغتشاشات پيش ميبرد و هم در سياست خارجي، کشورها را وادار به فرورفتن در لاک محافظهکاري، بيتصميمي و انفعال خواهد کرد.ايران با آمريکاي ترامپ در سطوح متفاوتي با يکديگر تماس دارند که مهمترين آنها عبارتند از موضوع برجام با قابليت متصلشدن به برنامه موشکي و دفاعي ايران که ميتواند روند نامتعادلي را طي کند. در مورد عربستان در موضوع يمن نيز ايران با آمريکا، مماس است و شرايط با روندي بسيار منفي پيش ميرود. در بحران سوريه نيز ايران با آمريکا روبهرو است اما شرايط روندي متعادل دارد.
مقاله وقایع اتفاقیه در نهایت به این جا رسیده که: موضوع ايران با توجه به اينکه ظرفيت نزديککردن دموکراتها و جمهوريخواهان را دارد، باید کوشید تا وجهالمصالحه حل مسائل داخلي آقاي ترامپ نشود؛ و مهمتر اينکه، شرايطي بهوجود نيايد که روسيه به آمريکا نزديکتر شود.
بهانه به دستش نباید داد
جلال خوشچهره در سرمقاله ابتکار نوشته: از همین حالا آثار سیاستهای اعلامی ترامپ تاثیر خود را بر تجارت جهانی، بازار سهام، افزایش تورم و آمار بیکاری گذاشته است. انتظار جامعه جهانی از سیاستهای دولت جدید آمریکا کم سابقه نیست، اما چنین انتظاری معمولا با قبول سطحی از عقلانیت نخبهگرا در هیئت حاکمه آمریکا همراه بوده است. اینبار انتظارها با وحشت از رویکرد رئیسجمهوری خود شیفته همراه است که قدرت پیشبینی را از همگان گرفته است. در واقع وحشت مردم آمریکا و جامعه جهانی _ خاصه اروپا _ پیشبینی ناپذیر بودن مردی است که مدعی است میخواهد همه چارچوبهای گذشته در ساختار آمریکایی را دگرگون کند.
به نوشته این مقاله: اکنون دونالد ترامپ و مشاور امنیت ملی او ایران را آماج سیاستهای تهاجمی خود در منطقه قرار داده است. این رفتار میتواند هم ناشی از تاکتیک پوپولیستی دولتی باشد که با مخالفت مردم کشورش روبروست و هم واکنشی انفعالی در سرپوش گذاشتن بر ادعایی که میگفت: در نخستین لحظات ورود به کاخ سفید “برجام” را پاره خواهد کرد. هرچه باشد نمیتوان تنهایی واشنگتن را در دشمنی با ایران نادیده گرفت. جامعه جهانی درک روشنی از این کینهورزی تازه ندارد.
ابتکار در نهایت نوشته: واشنگتن برای موج تازه دشمنیها علیه ایران محتاج بهانههایی قابل قبول نزد افکار عمومی است. غیر از این هرچه گفته شود به شعار و رجز خوانی شبیه است تا تهدید واقعی و موثر. دقیقا از همین رو است که تهران نباید کمترین بهانه را در اختیار خودشیفتهای قرار دهد که در ماجراجوییهایش تنهاست. نقطه قوت دولت ترامپ علیه ایران، توانمند شدن او در یافتن متحد مشروع است؛ مشروعیتی که خوشبختانه رژیمهای عربستان و اسرائیل فاقد آن هستند.
خطر ترامپ جدی است
محمدتقی فاضل میبدی در مقاله ای در شرق نوشته:میتوان گفت حاكم فعلی كاخ سفید با دستورات جدیدش تیر خلاص بر «رؤیاهای» مارتین لوتركینگ، آن مرد بزرگ تاریخ آمریكا، زد. او كه میگفت: «رؤیای من این است که روزی این کشور به پا میخیزد و به معنای واقعی به اعتقادات خود جان میبخشد. ما این حقیقت را که همه انسانها برابر خلق شدهاند آشکار و بدیهی میدانیم». به نظر میرسد، دولتمردان فعلی آمریكا – كه با كمتر از ٣٠ درصد رأی مردم به قدرت رسیدند-در قرن بیستویكم اصل ضدبشری نژادپرستی را جزء اعتقادات خود میدانند.
نویسنده این را دیدگاهی شبیه به هیتلر دانسته و نوشته فرهنگیان، نخبگان و سیاستمداران غیرحكومتی آمریكا و اروپا و دیگر كشورهای جهان كه خطر ترامپیسم را درك میكنند، دولتهای منطقه خاورمیانه، بهویژه كشورهای اسلامی باید اختلافات خود را تا آنجا كه میتوانند كنار بگذارند و منافع مسلمین را در نظر بگیرند و با سیاستهای فعلی آمریكا، با درایت و با حفظ احترام به همه ادیان و بهدور از هرگونه خشونتی برخورد كنند؛ چراكه خشونت، خشونت میآورد و نگذارند كسانی اسلام را در برابر مسیحیت قرار دهند كه شاید حیله برخی صهیونیستها چنین باشد.
و سرانجام توصیه مقاله شرق این است که مقامات امنیتی و قضائی ایران تسهیلاتی برای مراجعت ایرانیان مقیم آمریكا كه ممكن است با مشكلاتی مواجه شوند یا ایرانیانی كه راهی برای ورود آنان به آمریكا نیست در نظر بگیرند و از پارهای كارهایی كه از دیدگاه مسئولان خطا شمرده میشود، چشمپوشی كنند تا به میهن خود بازگردند و عزت ایرانی در جهان ملكوك نشود.
انقلابی گری پاسخی به نیاز امروز
عباس حاجی نجاری در سرمقاله روزنامه جوان با تاکید بر اتكاي انقلاب اسلامي به «اسلام ناب» كه اصليترين عامل بقا و پويايي آن است، لذا روزآمدي و تعالي، بخشي انفكاكناپذير از حركت انقلابي است نوشته: الگوهاي متعالي عاملي ديگر در پويايي و امكانپذيري تحقق آرمانهاي انقلاب است، يعني آنگاه كه حركت انقلاب تحقق حكومت علوي را الگوي خود ميداند
نویسنده روزنامه سپاه پاسداران سپس به فرهنگ انتظار که هدف نهایی انقلاب است به روند رو به رشد تهدیدهای پیش روی جمهوری اسلامی پرداخته و نوشته این حکومت در طول عمر خود هيچ گاه از توطئهها و تهديدات دشمنان فارغ نبوده است، يعني از آغازين روزهاي شكلگيري، توطئههاي امنيتي و نظامي تماميت انقلاب را هدف گرفت، اما به رغم 38 سال استمرار آن، انقلاب از مسير خود منحرف نشد.
سرمقاله روزنامه جوان سپس تیر را به سوی داخل کشور هدف گرفته و نوشته: دشمن مقابله با انقلاب را به عوامل داخلي سپرد. انقلابيون فرسودهاي كه وظيفه نفي انقلاب را در داخل بر عهده گرفتند، سالهاي پاياني دهه 70 روندها در داخل تا به آنجا رسيده بود كه امام را به موزه تاريخ سپرد و در گام سوم اما مأموريت عوامل داخلي بر تحريف و استحاله حركت انقلاب متكي بر نفوذ و جنگ نرم دشمن شكل متفاوتي گرفت.
به این ترتیب نویسنده اظهار عقیده می کند که راه مقابله با تهدیدهای جدید هم ، استمرار حركت در راه انقلاب است.
برجام آمریکا را تحریک کرد
محمد حسین محترمی در یادداشت روز کیهان از ابتدا به انتقاد از دولت روحانی برخاسته و نوشته در باره واکنش دولت به اقدامات دولت جدید آمریکا تردیدهایی وجود دارد. آنچه که در ظاهر امر آشکاراست این است که تصمیم گیران در دولت دو سناریوی همزمان برای واکنش به اقدامات آمریکا را به اجرا گذاشتهاند. سناریوی اول اتخاذ مواضع انفعالی برای ارسال پیام به خارجی ها و سناریوی دوم اتخاذ مواضع انقلابی برای مصرف داخلی است.
این روزنامه تندرو مخالف دولت اشاره کرده که با همه دشمنی های دولت ترامپ دولت در یک پیچ تناقض گویی نیز گرفتار شده است. ازیکطرف وزیر خارجه در توئیت خود اعلام میکند با آغوش باز از آمریکاییها استقبال میکنیم و از سوی دیگر معاون اول رئیس جمهور ادعا میکند اقدام متقابل انجام میدهیم. سخنگوی وزارت خارجه هم برای تلطیف این واکنش به اصطلاح انقلابی اعلام میکند بحث مقابله به مثل، مثل رفتار مقابل نیست!.
کیهان در نهایت مدعی شده: لابی های قدرت و ثروت در تلاشند با فضاسازي هاي ضد ايراني، تمرکز ترامپ را از مسايل داخلي به سوي ايران جلب نمايند. اینکه گفته شده مذاکرات آستانه دستاورد برجام بوده! نیز در این جهت قابل ارزیابی است. تحتالشعاع قرار دادن شکست های عربستان در یمن بویژه غرق شدن ناوچه اين کشور در درياي سرخ با حمله موشکي ارتش يمن را نیز باید مدنظر داشت .
در دام ترامپ نیفتیم
حمید تقویفر در سرمقاله همدلی با تاکید بر این که ظهور و بروز پدیده ترامپ، معلول گسترش تکنولوژی دیجیتال و موج سوم و جهانی شدن سرمایه و مصرف است نوشته:.سرمایهداری جهانی شده است، ولی سیاستمداران و متنفذین محلی، هنوز بومی و ملی میاندیشند. بنابراین با پریدن بر امواج تعصب، بیکاری و مهاجرت، بر اندیشه طبقات پایین سوار میشوند و با عوامگرایی، دمکراسی را به میانمایگی میکشانند. سردادن شعار «آمریکایی، آمریکایی مصرف کن» از سوی دونالد ترامپ، آشکارا با جهانی شدن سرمایه در تضاد است، ولی با روحیه مردمانی بیکار که از شهرهای صنعتی آمریکا – چون دیترویت-خاطرات نوستالژیک دارند، کاملا هماهنگ است.
نویسنده با اشاره به شعارهای آمریکا درباره کشاندن تولید و اشتغال به داخل آمریکا در حالی که صنایعی مانند کشتی سازی و اتومبیل سازی حاضر نیستند از کارگر ارزان نقاط دیگر صرف نظر کنند خطر را آن جا دیده کهترامپ در عرصه اقتصاد داخلی آمریکا، فقط میتواند صنایع جنگافزار غیردیجیتال را برای جبران بیکاری فعال کند. چون چرخه این صنایع به دیگر کشورها کمتر منتقل شده است. این صنایع جنگافزاری و ماشین کشتار باید بیشتر غیر دیجیتال باشند تا نفربری و نیروی انسانی و یدی بیشتری داشته باشند.
سرانجام سرمقاله همدلی به این جا رسیده که: آمریکای ترامپ همچون زمان بحران رکود اقتصادی 1929میلادی، احتیاج به تولید و فروش صنایع جنگافزار عادی، برای بهبود وضعیت اقتصادی خود دارد. این تازه سیاستمدار تاجرمآب نیز مرد هرکاری نباشد، اهل «معامله» است و برایش فرقی ندارد که خریدار جنگافزارهایش شورشیان بیشناسنامه مخالف بشار اسد باشند، یا حکومت شناسنامهدار اما ماجراجوی عربستان سعودی. بنا براین حقایق، بر مسئولان ماست که مواظب باشند، پای در این دام نگذارند.
به جای روحانی بدون ویزا
محمدرضا ستوده در ستون طنز جهان صنعت خطاب به مردم نوشته:هموطنان ، ممنوعیت ورود شما عزیزان به کشور غیردوست، غیربرادر، زشت، چرت و غیرجذاب آمریکا را به شما تسلیت عرض میکنم. در دورانی که ممنوعالخروجی گریبان بسیاری از ما را گرفته، از این به بعد ممنوعالورودی نیز گریبانمان را خواهد گرفت و با عزمی جزمتر و قدمهایی استوارتر مجبوریم در وطن عزیزمان بمانیم. تا الان فکر میکردیم اگر به هر شکلی شده از ایران برویم.
طنزنویس افزوده: واجبتر میدانم قبل از اینکه از آقای ترامپ سوال کنیم چرا ایرانیها را به آمریکا راه نمیدهد، این سوال را از آقای روحانی بپرسیم که چرا بسیاری از ایرانیهای ساکن آمریکا را به ایران راه نمیدهند؟ شما خودتان را بگذارید جای آقای ترامپ. وقتی میدیدید ایران، ایرانیهای خارج را به داخل خودش راه نمیدهد، شما ایرانیهای داخل ایران را به خارج راه میدادید؟ یا به عبارتی اینکه چرا ایرانیها نمیتوانند بروند آمریکا سر جای خود، اما سوال اساسیتر این است که چرا ایرانیها نمیتوانند بروند ایران؟
طنزنویس جهان صنعت در نهایت پرسیده: اگر این ۹۰ روز تا اطلاع ثانوی تمدید شود، امسال در مجمع عمومی سازمان ملل در صورت انتخاب شدن آقای روحانی او را راه نمیدهند. البته اهمیتی ندارد. اگر اینطور شد به عباس جدیدی میگوییم به جای ساختمان پلاسکو پیشنهاد ساخت یک سازمان ملل جدید را بدهد تا خودمان مجمع عمومی رو به طور خصوصی برگزار کنیم آن هم به صرف کیک و ساندیس!
مسوولیت دولت و مردم
شهروند در سرمقاله خود به مسوولیت های دولت در وضعیت های فوق العاده مانند سیل و کولاک و برف و بهمن و آتش سوزی پرداخته و نوشته اين امر طبيعي و قابل انتظار است كه نيروهاي دولتي اعم از راهداريها و پليسراه، هلالاحمر و حتي نيروهاي نظامي درمواقع لزوم به كمك در راهماندگان بيايند و آنان را به سلامت از وضعيت خطرناك نجات دهند، ولي آيا عملكرد ما بهعنوان يك شهروند تأثيري دراين بدترين شرايط ندارد؟ وقتي كه بارش برف آغاز ميشود و ميتوانيم بفهميم كه وضعيت راههاي كوهستاني و برفگير مساعد نيست، آيا نبايد همه احتياطات لازم را رعایت كنيم؟
به نوشته این مقاله:تعداد معقول و قابل کنترل خودرو درجادهها درشرايط برفی و کولاک معادل حضور تعداد خودرو در روزهاي عادي نيست. با كاهش سرعت، كمشدن ديد، تصادفات احتمالي و موارد مشابه ترافیک را سنگین میکند و بايد حملونقل جادهاي را درچنین شرایطی به حداقل رساند.اگر دركشورهاي پيشرفته خدمترساني به حادثهديدگان و در راهماندگان به خوبي انجام ميشود، متقابلا مردم آن جوامع نيز با رفتار خود و رعايت حداكثر احتياطات اجازه نميدهند كه بار نامناسبي بر دوش نيروهاي امدادي بيفتد.
مقاله شهروند در نهایت به این جا رسیده که: فراموش نكنيم، اگر با رفتار غيرمدني خودمان نيروهاي امدادي بزرگتري را بخواهيم، اين كار موجب افزايش هزينهها براي تأمین آنان ميشود و اين هزينه درنهايت ازطريق بودجه دولت و همان جيب ملت پرداخت خواهد شد. بنابراين گمان نكنيم كه بيتوجهي ما در رعايت امور، هزينهاي ندارد. هزينه همه اين كمتوجهيها از جيب خودمان پرداخت ميشود.
کسی مقصر نبود
سالار ایرانزاد در جهان صنعت نوشته: ساختمان پلاسکو سوخت و تخریب و نابود شد؛ ساختمانی که قبل از اینکه متعلق به بنیاد مستضعفان یا خود مستضعفان! باشد، ثروتی ملی بود. علاوه بر اینکه از نظر بلندمرتبهسازی جزو اولین نمادهای مدرنیته ایران به حساب میآمد اما آنچه از این ساختمان به مراتب باارزشتر و گرانبهاتر بود، جان بیش از 16 آتشنشان شجاع و تعدادی شهروند بود که میشد چنین آسان تلف نشود. میشد آنها را به آغوش خانوادههایشان برگرداند، اگرچه نیمهسوخت و دستوپا شکسته. میشد گرانترین گوهرهای ملی را نجات داد، اگر مدیریتی باکفایت بر سلسلهمراتب آتشنشانی وجود داشت.
به نوشته این مقاله:پس از فاجعه ساختمان پلاسکو نه کسی استعفا داد و نه کسی برکنار شد. حتی دریغ از یک عذرخواهی از مردم و خانواده شهدای آتشنشان، به همین سادگی. از همان اولین روز حادثه همه کنار کشیدند و تا پایان روز نهم گناه را به گردن دیگری انداختند و فقط با الفاظ و عبارات بازی کردند و با تشکیل جلسات و قرار گرفتن جلوی دوربین تلویزیون و رفتارهای پوپولیستی سعی بر خاطی نشان دادن دیگران و محق نمایاندن خود کردند تا سرانجام معلوم شد در این حادثه هیچیک از مسوولان، مسوول نبوده و مقصر این فاجعه فقط خود ساختمان پلاسکو و آتشنشانان و سایر افراد عادی بوده که جان خویش را از دست دادهاند!
جهان صنعت نتیجه گیری کرده: با این تفاصیل چنین فاجعهای که در اولین روز وقوع آن در اکثر رسانههای عمومی جهان منعکس شد، ظاهرا هیچ مقصری ندارد و به همین جهت برای آنانکه در راس سلسلهمراتب سازمانی آتشنشانی، بنیاد مستضعفان و بیمه قرار گرفتهاند همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد و طولی نخواهد کشید که مانند سایر حوادث و وقایع مثل حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری، حادثه قطار مشهد- تبریز، حقوقهای نجومی، زمینهای نجومی شهرداری تهران و… آبها از آسیاب افتاده و به دست فراموشی سپرده شود.
مقایسه با تلفات ۱۱ سپتامبر
در صفحه طنز شهرونگ در اشاره به گفته های شهردار تهران در مجلس آمده: در حاشیه مقایسه «حادثه پلاسکو» با «یازده سپتامبر» توسط قالیباف در مجلس از افتخارات ما این است که خوشبختانه در مقایسه با جنگجهانی دوم حادثه پلاسکو صدمات مالی و جانی بسیار کمتری داشت!
شهرونگ از قول یک کارشناس بیطرف شهرداری نوشته: در حادثه چرنوبیل هم قریب به ۵میلیون نفر آسیب دیدند. و یک کارشناس بیطرف دیگر هم گفته: ژاپن با آن همه عظمتش در زمینلرزه و سونامی توهوکو کلی خسارت دید!